qodsna.ir qodsna.ir
نگاهی دقیق‌تر به تحولات این روزها در منطقه؛

تلاش خزنده آمریکا برای استفاده از ائتلاف وهابی- اخوانی علیه مساله فلسطین و محور مقاومت

در حقیقت امریکا در نظر دارد با کمک ترکیه و عربستان به عنوان رهبران دو جریان اخوانی و وهابی به مقابله با ایران برخیزد و مسئله فلسطین را تضعیف و از معادله منطقه ای حذف کنند.

 

خبرگزاری قدس (قدسنا)، غرب آسیا و شمال افریقا در هفته های اخیر شاهد تحولات جدیدی است. بسیاری معتقدند این تحولات متاثر از انتخابات ریاست جمهوری امریکا و استقرار مستاجر جدید در کاخ سفید است.


امریکا اعلام کرده که نظامیان خود را در عراق و سوریه کاهش خواهد داد و گام های مقدماتی آن نیز برداشته شده است. دولت منتخب امریکا تاکید دارد که در تحولات منطقه نقش جدیدی را بازی خواهد کرد که تا حدودی متفاوت با دولت رو به پایان ترامپ خواهد بود.


دونالد ترامپ وقتی به کاخ سفید وارد شد سیاست های خاورمیانه ای خود را بر اساس نیازهای امنیتی اسرائیل تنظیم کرد و در این راستا طرحی موسوم به معامله قرن را ارائه کرد. طرحی که بر اساس آن راهکارهای پیشین در مساله فلسطین تاریخ مصرف خود را از دست داده و رژیم های منطقه ای باید اسرائیل را به رسمیت شناخته و این دولت اشغالی را از انزوای منطقه ای خارج می کردند. معنی آشکار این طرح حذف صورت مساله فلسطین از معادلات منطقه ای بود و بر همین اساس طرف گفتگو با رژیم صهیونیستی تغییر کرد. یعنی گفتگوی  اسرائیلی – فلسطینی، به گفتگوی اسرائیلی – عربی تغییر کرد.

 

همچنین بحث تشکیل دو دولت در جغرافیای فلسطین جای خود را به یک دولت یهودی در این جغرافیا داد. نتیجه این جابجایی تشکیل یک محور جدید ضد محور مقاومت با مشارکت امریکا، اسرائیل و رژیم های عربی بود که دستورالعمل آن در نخستین سفر خارجی ترامپ به ریاض از سوی وی در جمع رهبران بیش از 50 کشور اسلامی جهان صادر شد.


با این دستور العمل تحولات منطقه وارد مرحله جدیدی شد. از یک سو شاهد آن شدیم که رهبران مرتجع عرب رسما از حمایت فلسطین خارج شده و بعضا مقاومت فلسطین را که تا این زمان مدعی حمایت آن بودند را به عنوان تروریست شناختند و محدودیت هایی را علیه فلسطینیان اعمال کردند مانند بازداشت فلسطینیان در عربستان به دلیل عضویت و یا گرایش به جنبش حماس. جریان اخوان المسلمین را نیز یک گروه تروریست معرفی کردند و اقدامات ضد این جریان ریشه دار در جهان اسلام نیز در دستور کار قرار گرفت.


اما برخی رهبران کشورهای منطقه مانند ترکیه و قطر نسبت به این موضوع یعنی تروریست معرفی کردن اخوان المسلمین واکنش نشان دادند. واکنشی که موجب شد تا کشور کوچک قطر توسط رژیم های پیشرو در وابستگی به غرب و صهیونیسم در محاصره شدید قرار گیرد و اگر نبود ایران شاید قطر ناگزیر از تسلیم در همان روزهای اولیه بود. البته ترکیه این محاصره قطر را به عنوان یک فرصت در نظر گرفت و ضمن اینکه تراز تجاری خود با این کشور را افزایش داد به بهانه احتمال حمله مشترک عربستان، امارات و مصر به قطر بخشی از ادوات سنگین و نظامیان خود را به قطر منتقل کرد وموفق شد با ایجاد یک پایگاه نظامی در قطر ، حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی خود در خلیج فارس را به نوعی تثبیت کند.


ترکیه همچنین با رژیم های عربستان و امارات در موضوعاتی مانند شمال افریقا و یمن اختلافاتی دارد. که مداخله نظامی این کشور در لیبی شاخص مهمی در این ارتباط محسوب می شود. همچنین است بحث هایی که پیرامون مداخله نظامی ترکیه در یمن علیه منافع عربستان و امارات مطرح شده است.


اما در هفته های اخیر شاهد برخی تغییرات در منطقه هستیم. شاید مهمترین بحث احتمال آشتی با قطر است پایان اختلافات میان عربستان و امارات با قطراست. هرچند امارات و مصر در این موضوع با دولت عربستان اختلاف نظر دارند اما شواهد نشان می دهد که آشتی قطر حداقل با عربستان روند رو به جلویی داشته و بسیار محتمل است. از سوی دیگر بحث پایان اختلاف عربستان با ترکیه نیز مطرح شده است. جدای از اینکه افق این تحولات جدید چه خواهد بود؟ و معادلات منطقه ای چه آرایشی خواهند یافت؟ شاید سوال مهمتر و مستتر این تحولات آن است که نقش ترکیه در این تحولات چیست؟


دولت فعلی ترکیه به ریاست رجب طیب اردوغان یک دولت اخوانی هرچند با نگاهی کاملا سکولار به دین است. حزب عدالت و توسعه که از سال 2002م  در ترکیه به قدرت رسیده است یک حزب منبعث از اندیشه های اخوان المسلمینی است. ترکیه تنها کشوری است که جریان اخوان المسلمین موفق شده حکومت را در آن به دست بگیرد.  جریان اخوان المسلمین که یک جریان پر نفوذ و ریشه دار در جوامع سنی است، تقریبا در بیش از 40 کشور جهان به صورت تشکیلاتی فعال است و این نفوذ گسترده می تواند به عنوان یک فرصت برای دولت ترکیه به شمار آید تا از این طریق منافع بیشتری کسب کند. به همین دلیل است که بحث احیای امپراطوری ترکیه یعنی عثمانی توسط حکومت ترکیه مطرح و پیگیری می شود که از آن به نوعثمانی گرایی تعبیر می شود.


دولت ترکیه در نیل به این هدف دو کشور را به عنوان رقیب تلقی می کند. یکی کشور عربستان که داعیه دار رهبری جهان عرب است و دیگر ایران که رهبری محور مقاومت را در دست دارد. به همین دلیل دولت ترکیه علیرغم همه روابط سیاسی و اقتصادی که این دو کشور دارد، تلاش می کند تا هزینه های این دو کشور در حوزه های نفوذشان افزایش یابد. دو کشوری که در سطح منطقه به نوعی رقیب یکدیگر نیز محسوب می شوند و حوزه های نفوذ مشترکی در سطح منطقه دارند یعنی همان منطقه ای که دولت ترکیه سودای آن را در سر دارد.


این تداخل منافع موجب شده تا دولت ترکیه به عنوان یک بازیگر فعال مطرح باشد و تلاش دارد تا دو رقیب دیگر نتوانند تحولات منطقه را در هر یک از پازل های آن به نفع خود یکسره کنند کما اینکه عربستان و ایران هم تلاش می کنند تا اجازه ندهند ترکیه نیز قدرت یکسره کننده تحولات در سطح منطقه باشد. هر چند نگاه ایران تمامیت خواهانه نیست بلکه تعاملی و مبتنی بر همگرایی و مشارکت است اما عربستان و ترکیه فاقد نگاه همگرایانه هستند.


البته با توجه به اینکه عربستان و ترکیه در بعد سیاست خارجی خود وابسته به امریکا هستند، ناگزیر بر اساس سیاست های امریکا بعضا در برخی از این پازل ها به یکدیگر نزدیک می شوند مانند سوریه که ترکیه و عربستان با دستور امریکا در تشدید بحران تروریستی در سوریه سهم داشتند و پایگاه اصلی مدیریت و انتقال تروریست ها از ترکیه به سوریه در شهر ریحانلی قرار داشت که منابع مالی عربی نیز به این پایگاه منتقل می شد. اما تا کنون نتوانسته اند این همگرایی را تثبیت کنند. تحلیلگران معتقدند علت این امر را باید در مولفه های قدرت آنها در داخل جستجو کرد. در مورد ترکیه بحث نوعثمانی گری و تولید یک قدرت فراگیر جهان اسلامی بر پایه این تفکر و مبتنی بر اندیشه اخوان المسلمینی است. در عربستان نیز تفکر وهابیت و رهبری جهان اسلامی بر پایه مهد اسلام و قران و خادمی حرمین شریفین(مکه و مدینه) مانع اصلی همگرایی با ترکیه محسوب می شود.


جمهوری اسلامی ایران خلاف عربستان و ترکیه یک بازیگر مستقل است و پایه های اصلی قدرتش در داخل تعریف شده است و به همین دلیل امریکا ایران را یک بازیگر مزاحم در سیاست های منطقه ای خود تعریف کرده است و تلاش دارد با نزدیک سازی دو بازیگر دیگر منطقه ای یعنی عربستان و ترکیه به زعم خود این بازیگر مزاحم را محدود کند. بازیگری که هر روز جغرافیای قدرتش گسترده تر می شود. از قضا این خواست امریکا مطلوب ترکیه و عربستان نیز است. بر همین اساس موضع پایان محاصره قطر که یکی از مهمترین موضوعات اختلافی ترکیه و عربستان نیز به شمار می آید، در دستور کار قرار گرفته است.


در حقیقت امریکا در نظر دارد با کمک ترکیه و عربستان به عنوان رهبران دو جریان اخوانی و وهابی به مقابله با ایران برخیزد. از آنجائیکه مهمترین برگ حضور قدرتمندانه ایران در سطح منطقه حمایت از آزادی فلسطین از اشغال است، در واقع امریکا تلاش دارد تا با کمک عربستان و ترکیه مسئله فلسطین را تضعیف و از معادله منطقه ای حذف کنند. در حقیقت عربستان و ترکیه یعنی وهابیت و بخشی از اخوان المسلمینِ علیه فلسطین و مقاومت فلسطین، قرار است به یکدیگر نزدیک شوند و البته پس از این مرحله مجددا وارد مرحله واگرایی خواهند شد و هر یک داعیه دار رهبری و نفوذ در این جغرافیا خواهند بود.


کارشناسان معتقدند هم دولت ترکیه و هم دو  عربستان رژیم های منافق هستند و از دین و باورهای دینی مردم استفاده ابزاری در راستای منافع حکومتی و البته قدرت های استعماری می کنند. البته روند تحولات در منطقه نشان می دهد که جریان نفاق و وابسته، گستره و توان چندانی برای بازیگری در چارچوب اراده جریان صهیونیسم بین الملل ندارد و زمان آنها نیز به پایان خود نزدیک شده است و همانطور که وعده الهی است اراده الهی در حال تحقق است که فرمود «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ»

 

انتهای پیام/م.ت/