پس از سال ها مجاهدت و فداکاری
«انیس نقاش» مبارز سرشناس لبنانی درگذشت/ نقاش که بود؟

مبارز لبنانی و عضو سابق جنبش فتح که بخش بزرگی از عمر خود را در راه مبارزه با رژیم صهیونیستی صرف کرد، امروز (دوشنبه) در سن ۷۰ سالگی در دمشق درگذشت.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری قدس (قدسنا) "انیس نقاش" مبارز لبنانی و عضو سابق جنبش فتح که بخش بزرگی از عمر خود را در راه مبارزه با رژیم صهیونیستی صرف کرد، امروز (دوشنبه) در سن ۷۰ سالگی در دمشق درگذشت.
انیس نقاش که بود؟
انیس نقاش یک آدم ایدئولوژیک نبودبا این حال با انقلابیون ایران سابقه دوستی دیرینه دارد.او در ابتدای انقلاب رابطه نزدیکی با محمد منتظری و محسن رفیق دوست داشت و شاید به همین دلیل هم از این دو به عنوان همراهان انقلابی خود یاد می کند.نقاش همچنین از وفاداران به راه عرفات نیز هست.او در دهه های 1970 و 1980 با درجه سرهنگی در جنبش فتح فعالیت می کرد و به دلیل همین وابستگی تشکیلاتی و عاطفی هم بود که از رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین حکم سیاسی می گرفت تا به قول خودش خائنان را به سزای اعمالشان برساند.
نقاش در همان دوران بود که با جوان 16 ساله ای به نام عماد مغنیه آشنا شد ،کسی که بعدها به فرمانده ارشد حزب الله لبنان تبدیل شد.نقاش در آن سال ها استاد مغنیه بود و در کمپ خود به او آموزش نظامی و چریکی می داد.ارتباط او و مغنیه تا زمان ترور این فرمانده ارشد حزب الله در دمشق ادامه داشت.دیدارهای او با عماد گاهی در تهران انجام می شد و گهگاهی هم در بیروت و دمشق. انیس نقاش یک مبارز لبنانی و سنی جنجالی بود.
او در سال 1980 به اتهام تلاش برای ترور بختیار آخرین نخست وزیر ایران قبل از پیروزی انقلاب به زندان افتاد. او پس از آزادی از زندان فرانسه در سال 1990 به تهران بازگشت و زندگی عادی اش را خارج از موطن اش از سر گرفت.اگر چه در سال های پس از آزادی بارها به لبنان و سوریه هم سفر کرد.
****
نقاش و قضیه ترور شاپور بختیار
انیس نقاش از مبارزان لبنانی که سابقه دوستی نزدیک با عماد مغنیه را نیز دارد وقتی این جملات را می گفت، می شد صلابت و استحکام را در نگاهش خواند.
او اولین کسی بود که ماموریت اعدام انقلابی شاپور بختیار در فرانسه را بعهده گرفت.
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی بود. بختیار در روزهای پرالتهاب انقلاب که رژیم طاغوتی نفس های آخر را می کشید، درست در زمانی که هیچ عاقلی شانه زیر بار مسئولیت های رژیم نمی داد، منصب نخست وزیری را برعهده گرفت ولی صندلی صدارت به او هم وفا نکرد و به دست انقلابیون افتاد.
بختیار پس از آنکه با همکاری برخی نفوذی های داخل کشور، توانست از ایران بگریزد، رهسپار فرانسه شد و در این کشور دست از عناد با جمهوری اسلامی ایران برنداشت و با تشکیل نهضت مقاومت ملی ایران سعی در براندازی نظام نوپای اسلامی کرد که طراحی کودتای نوژه یک نمونه از این تلاش ها بود.
شاپور بختیار سرانجام در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ برابر ۶ اوت ۱۹۹۱، به همراه منشی خود در خانه مسکونیاش در حومه پاریس در حالی که به شدت از سوی پلیس این کشور محافظت می شد، به قتل رسید و آن سیستم حفاظتی و امنیتی عریض و طویل حتی نفهمید که جنازه این دو 48 ساعت است که بر روی زمین مانده!
به مناسبت درگذشت نقاش به بازخوانی نخستین ماموریت برای ترور بختیار که از زبان خودش مکتوب شده است، می پردازیم:
کودتای نوژه طرح اولیه برنامهای بود که میخواستند با اجرای آن، شاه را با آن همه جنایتی که انجام داده بود به ایران برگردانند. جمهوری اسلامی فقط میدانست که چنین عملیاتی با چنین برنامههایی علیه آن در حال اجراست ولی نیرویی برای مقابله و جلوگیری از ان نداشت.
در جلسهای که محمد منتظری نیز حضور داشت اطلاعاتی از انجام یک کودتا مطرح شد و من اعلام کردم که باید رفتارهای بختیار پیگیری و کودتا خنثی شود. محمد منتظری چون آن روزها تشکیلاتی تحت رهبری خود نداشت، گفت این عملیات را باید با دستگاه های دیگر مطرح کرد.

حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام(ره) هم آن را تأیید کردند. من به بچههای سپاه گفتم که باید هرچه زودتر وارد عمل شوید چون این آدم خطرناکی است ولی آنها هیچ اطلاعات و کانالی در این خصوص نداشتند. به آنها گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را بر عهده میگیرم.
به فرانسه رفتم و کار شناسایی را انجام دادم و بعد از دو هفته به ایران بازگشتم و خبرشان کردم که منزل بختیار را پیدا کرده و حتی توانستم با او مصاحبه کنم.
بعد از 2روز طی جلسهای اعلام شد که با انجام ترور موافقت شده است. حکم این کار توسط حاکم شرع صادر شد. شاپور بختیار یک سیاستمدار فاسد بود و باید از بین می رفت.
طرح مدونی برای اجرای حکم اعدام بختیار تهیه کردم. قرار بر این شد تا من به همراه دو نفر دیگر از همراهانم به عنوان خبرنگار وارد اتاق بختیار شده و در حین مصاحبه، با اسلحه صدا خفه کن او و همراهش را بدون اینکه صدایی بلند شود ترور کنیم به طوری که پلیسهای نگهبان جلوی منزل او متوجه نشوند.
داشتم برای اجرای مامویت آماده می شدم که متأسفانه آقای خلخالی مرتکب اشتباه شد و در مصاحبهای اعلام کرد که برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار به پاریس، کماندو فرستادهام.
اینگونه شد که شاپور بختیار دیگر نه جواب تلفن میداد و نه وقت ملاقات. محافظین او نیز افزایش پیدا کردند. به این ترتیب وقت ملاقاتی که با او گذاشته بودم و قرار بود همانجا کار را تمام کنم، منتفی شد. همزمان از تهران با من تماس گرفتند و گفتند که اینجا به شدت از بابت کودتا نگرانی وجود دارد و باید هر چه زودتر بختیار کشته شود.

شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم طاغوت
دیگر حجت بر من تمام شده بود و بر خودم واجب دیدم که هر کاری از دستم بر می آید انجام بدهم. یک اسلحه 7 میلیمتری با صدا خفه کن تهیه کردم و رفتم سراغ بختیار. اما این ها شک کردند و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. ما مجبور شدیم که ابتدا با کشتن افراد پلیس در جلوی در منزل بختیار به زور وارد خانه او شویم و به زور تا پشت در اتاق بختیار نیز نفوذ کردیم ولی هرچه تلاش کردم نتوانستم وارد اتاقی که بختیار در آن حضور داشت بشوم.
یکی از دو گلولهای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم.
تا چهار ماه در زندان داشتم دیوانه می شدم که چطور نتوانسته ام یک در را باز کنم تا اینکه در دادگاه، قاضی عکسهای مربوط به در اتاق را نشان داد که از لایههای آهن ضدآتش تشکیل شده است لذا متوجه شدم که تلاش برای بازکردن آن بیهوده بوده است.

انیس نقاش در سال های جوانی
زمانی که در زندان فرانسه بودم، یک هواپیمای آن کشور در آسمان منفجر شد. این ها گفتند کار ایران است و آمدند سراغ من که در زندان بودم. افسر اطلاعاتی آمد تا از من بازجویی کند، به او گفتم اصلا فرض کن من جزو اطلاعات ایران هستم و مافوقم به من دستور داده که بختیار را ترور کنم.
من هم مثل تمام افسران اطلاعاتی دستور را اجراکردم، شما هم در الجزایر و سوئیس و... فلان کار و بهمان کار را کرده اید و پنجاه فقره از ترورهای دستگاه اطلاعاتی فرانسه را در کل دنیا ردیف کردم. طرف خسته شد و رفت برای استراحت، بعد دوباره برگشت به من گفت: "سلام همکار".
در بازجوییها به آن افسر تاکید کردم که فرق من با شما این است که من ترور بختیار را بر اساس اعتقادات خودم انجام دادهام، ولی شما عقیده ندارید و فقط دستورات مافوقتان را اجرا میکنید، من حق دارم که از اسلام خود دفاع کنم. شاپور بختیار در حال تدارک کودتا علیه ایران بود، اوحتی برای انجام این کار50 میلیون دلار از صدام کمک گرفته بود و آمریکا نیز از او پشتیبانی میکرد.
من از حرف زدن درباره این قضیه ترس و شرم ندارم. این جزو افتخارات من است. به نظر من ایران در پوشش خبری جریان اولین ترور شاپوربختیار کوتاهی می کند، درمورد این موضوع صحبتهای فراوانی در خارج از ایران صورت گرفته است. خبرنگارهای فرانسوی زمانی که به من مراجعه میکنند و در صحبت های خود با من ، واژه تروریست را به کار می برند در پاسخ به آنها می گویم: مگر فرانسویها مرتکب هیچ قتلی نشدهاند؟ بعدش تک تک ترورهایی را که فرانسه مرتکب شده بود برایشان نام می برم.
من امروز پس از گذشت چند سال از ان واقعه، وقتی فکرش را می کنم می بینم هر آنچه که در گذشته انجام داده ام را صحیح می دانم. اما اگر پختگی حال حاضر را داشتم، نقشه ترور بختیار را به طور حتم تغییر می دادم. در زمان وقوع ترور به علت کمبود وقت، نتیجه عملیات ناموفق شد، اگر دو یا سه هفته صبر میکردیم و لوازم مناسب انتخاب می کردیم، نتیجه این عملیات بهتر از این حاصل میشد.
انتهای پیام/م.ح