قتل عام صبرا و شتیلا ؛ جنایتی
که فراموش شود، تکرار میشود

«امین جعفری»
امین جعفری-خبرگزاری قدس:
اردوگاه صبرا و شتیلا 2 اردوگاه از مجموع 12 اردوگاه آوارگان فلسطینی در لبنان به شمار میروند که در جنوب بیروت واقع شده اند. این دو اردوگاه فلسطینی هایی را در بر می گرفت که از همان آغاز اشغال فلسطین در سال 1948 در آن پناه گرفته بودند و اغلب آنها از ساکنان منطقه "الجلیل" در شمال فلسطین اشغالی محسوب می شدند. این دو اردوگاه در زمان جنایت صهیونیست ها در سال 1982 حدود 90 هزار سکنه داشت که یک چهارم آنها فقرای لبنانی بودند.
چند روز پیش از کشتار صبرا و شتیلا بر اساس قرارداد منعقده بین فیلیپ حبیب سفیر وقت آمریکا و جنبش فتح، نیروهای چندملیتی مرکب از هشتصد نفر نیروی دریایی آمریکا همراه با تعدادی فرانسوی و ایتالیایی به بیروت وارد شدند تا بر خروج نیروهای ساف از اردوگاه ها نظارت کنند. در مقابل، قرار بود ارتش اسرائیل نیز همزمان خاک لبنان را ترک گوید، ساف به عهد خود وفا کرد؛ ولی اسرائیل با خلف وعده در لبنان باقی ماند. دولت آمریکا نیز قبل از پایان مهلت و تنها دو روز پیش از کشتار صبرا و شتیلا، به سرعت سربازان خود را از خاک لبنان خارج کرد تا همه چیز برای انجام کشتار مهیا شود.
این عملیات ظاهرا با هدف انتقام ترور بشیر جمیل رئیس جمهوری وقت لبنان که آوارگان فلسطینی هیچگونه نقشی در این ترور نداشتند، صورت گرفت .
در فاصله روزهای 16 تا 18 سپتامبر 1982 (25 تا 27 شهریور 61) اردوگاه های فلسطینی صبرا و شتیلا در جنوب بیروت شاهد به خاک و خون کشیده شدن هزاران زن و کودک و پیر و جوان آواره فلسطینی توسط نیروهای فالانژ لبنانی به رهبری سمیر جعجع و ایلی حبیقه بودند. این در حالی بود که این اردوگاه ها در محاصره کامل ارتش صهیونیستی قرار داشتند و برخی گزارش ها به مشارکت ارتش صهیونیستی در این قتل عام اشاره کرده اند. هر چند بعدها تلاش شده تا فلانژهای مسیحی لبنان را تنها متهم این جنایت معرفی کنند و انگشت اتهام از ارتش صهیونیستی دور شود.
نظامیان صهیونیست و نیروهای فالانژ لبنان از عصر روز پنج شنبه 16 سپتامبر 1982 با محاصره کامل دو اردوگاه صبرا و شتیلا که به هم پیوسته بودند، به آن یورش برده و تا صبح روز شنبه 18 سپتامبر به فجیع ترین شکل به جنایات خود در این اردوگاه ادامه دادند. در این قتل عام سه هزار و 297 فلسطینی و لبنانی شهید شدند.
اولین واحد عملیات کشتار، شامل 150 فالانژیست پس از عبور از موانع اسرائیلیها از در اردوگاه شتیلا وارد شدند که گروهی از آنها علاوه بر سلاح، چاقو نیز به همراه داشتند. قتل عام فلسطینی ها به این ترتیب شروع شد و حتی در شب نیز با روشن کردن محوطه اردوگاه توسط اسرائیلی ها ادامه داشت. آنها به زور وارد خانه های مردم شده و فلسطینی های در خواب را به رگبار مسلسل بستند.
صحنه های فجیع و غیر قابل توصیف در ماجرای کشتار صبرا و شتیلا کم نبود، عوامل حاضر در این کشتار تنها به کشتن هزار نفر از مردم بسنده نکردند و آنها را قبل و بعد از مرگ نیز به فجیع ترین وضع در آوردند، بیشتر جنازه های بر جای مانده از این کشتار قطع عضو شده بودند.
فالانژها بعضاً قبل از کشتن آنان را شکنجه می دادند چشمهایشان را درمی آوردند، زنده زنده پوستشان را می کندند، شکم ها را می دریدند، و در آخر به ضرب گلوله آنها را از پا درمی آوردند. بچهها را از وسط دو شقه می کردند و مغزشان را به دیوار می کوبیدند. در حمله به بیمارستان عکا تمام بیماران را بر روی تخت کشتند. دست بعضی را به ماشین می بستند و در خیابان ها می کشیدند، دست های فراوانی برای بیرون آوردن دستبند و انگشتر قطع شد.
"غازی خورشید" در کتاب خود «تروریسم صهیونیستی در فلسطین اشغالی» می نویسد: در خیابانی جسد 5 زن و چند کودک روی تلی از خاک افتاده بود... از جمله یک زن که مثله شده بود و در کنارش سر بریده دخترکی با نگاهی خشمگینانه به قاتلانش دیده می شد. زن جوانی را دیدم در حالی که طفل شیرخواره اش را در آغوش گرفته، گلوله ها از بدنش عبور کرده و در بدن طفل شیرخوارش نشسته بود.
پس از ورود نظامیان به اردوگاه، تانکها و بلدوزرهای صهیونیستی نیز وارد اردوگاه شده و مناطقی را که نظامیان ترک کرده بودند به گلوله بسته و سپس با بولدوزر صاف می کردند.
دکتر «سو شای آنگ» در آن زمان به عنوان یک متخصص ارتوپدی کار خود را در بیمارستان توماس لندن رها کرد تا به تیم پزشکی صلیب سرخ در بیروت ملحق شود. وی در این ارتباط میگوید چند ماه پیش از قتل عام اردوگاه فلسطینیان و کشتار صبرا و شتیلا، بیروت هدف حملات ارتش اسرائیل قرار گرفته بود و او با هدف کمک به زخمیها و مجروحان حملات هوایی اسرائیل به بیروت سفر میکند.
این پزشک جوان پس از استقرار در صلیب سرخ اردوگاه صبرا و شتیلا در غرب بیروت، به بیمارستان غزه منتقل شده و به گفته خودش در آن جا به فلسطینیانی که بر اثر بمباران، خانه و کاشانه خود را از دست داده بودند یاد میداد که چگونه میتوانند در یکی از 12 اردوگاه فلسطینیان در لبنان پناهنده شوند. آنگ اعتراف میکند که تا پیش از آمدن به این منطقه حتی نمیدانسته انسانهایی بنام فلسطینی در جهان وجود دارند.
او به نقل از فلسطینیان میگوید که چگونه آنها در سال 1948 با زور اسلحه و تیرباران سربازان صهیونیستی مجبور به فرار از خانه و مزارع خود شدند و از داراییها و اموال خود آن چه را که میتوانستند حمل کنند، به همراه خود آوردند و به ناگهان خود را در کشورهای مجاور مانند لبنان، اردن و سوریه یافتند.
آنگ میگوید که در آن زمان تیم پزشکی ما بصورت شیفتهای 72 ساعته مشغول به کار بود و 18 سپتامبر پس از پایان محاصره اردوگاه توانست به آنجا وارد شود. صحنه آن زمان بسیار عجیب و دردناک بود و جسد هزاران مرد و زن لبنانی بر اثر تیرباران در این اردوگاه در کنار هم افتاده بود.
آنگ با حضور در اردوگاه به زن زخمی برخورد میکند که در همان حالت نیمه جان از او میخواهد آخرین خونهای باقی مانده در بدنش را بگیرد و به فرزند زخمیاش تزریق کند و با وجود تلاش تیم پزشکی و نجات جان فرزند آن زن، اما چند ساعت بعد زن فلسطینی جان خود را از دست میدهد. همچنین به گفته آنگ صحنه تقاضای دردناک مادران زخمی و نیمه جانی که در اردوگاه با دیدن تیم پزشکی تلاش داشتند نوزدان خود را به پرستاران و پزشکان بسپارند، هرگز از ذهن این پزشک انگلیسی پاک نخواهد شد.(1)
همچنین «محمد عفیفی» که متولد اردوگاه شتیلا و یکی از شاهدان عینی جنایت یاد شده است، درباره این کشتار بیان می کند: اسرائیلی ها پیشروی به سمت اردوگاه را از منطقه «خلده» آغاز کردند و پس از کشته شدن «بشیر الجمیل» (رهبر وقت حزب فالانژ لبنان معروف به کتائب) ترس، اردوگاه را برداشت (این ترور بهانهای برای انجام جنایت بود). اسرائیلیها به ورزشگاه بیروت رسیدند و پس از استقرار در آن مکان شروع به بمباران کورکورانه اردوگاه کردند، آنها میدانستند کسی در اردوگاه قدرت دفاع از خودش را ندارد. بزرگان اردوگاه نشستی تشکیل دادند و هیأتی از شش نفر برای مذاکره با اسرائیلیها با هدف توقف بمباران اردوگاه تشکیل شد اما آنها هیچ وقت بازنگشتند و تا به امروز از سرنوشت آنها خبری نیست.
بر اساس گزارش «العربی الجدید»، محمد ادامه داد: خانوادهام را به منطقهای به نام «صخور التل» در نزدیکی اردوگاه فرستادم و با شش جوان دیگر در منزل باقی ماندیم تا با سلاحهایی که داشیم، دفاع کنیم، بمباران شدیدتر شد، هنگامی که مطمئن شدیم نمیتوانیم مقاومت کنیم از اهالی خواستیم خانههای خود را تخلیه و فرار کنند. در همین حین اخباری به گوش ما درباره کشتارها در منطقههای مختلف اردوگاه میرسید، ناگهان متوجه یک انبار سلاح در اردوگاه شدیم، یک خمپارهانداز آوردیم اما نحوه کار با آن را نمیدانستیم، با این حال آن را به کار گرفتیم اما خمپارهها در اردگاه به زمین میافتاد، در نهایت زمانی که فهمیدیم نمیتوانیم از این سلاحها استفاده کنیم انبار سلاح را آتش زدیم و این آتش گسترده تا حدی مانع پیشروی حملهکنندگان شد.
این شاهد عینی در ادامه گفت: مردم فرار میکردند در صبح روز جمعه از اردوگاه خارج شدیم، جسد یک مرد و زن باردارش که شکمش را شکافته بودند، دیدم. هر کسی را میدیدند بدون آنکه هویتش را بدانند، میکشتند. اجساد بر روی هم افتاده بود حتی چارپایان و سگها نیز از تیراندازی آنها در امان نمانده بودند. برای کشتار فقط از سلاح استفاده نمیکردند بلکه چاقو و غیره نیز به دست داشتند. آنها از کشتار ما لذت میبردند و برخی زنان را قبل از کشتن مورد هتک حرمت قرار میدادند.
خانم «کفاح عفیفی» دیگر شاهد عینی این جنایت است، وی درباره روز حادثه گفت: در زمان کشتار کوچک بودم و سنم از 11 سال نمیگذشت، پس از خروج سازمان آزادیبخش فلسطین و گروههای فلسطینی از بیروت، اسرائیلیها به بیروت رسیدند. ما در منطقه غربی اردوگاه شتیلا زندگی میکردیم. خبر ترور بشیر الجمیل را شنیدیم و همین خبر برای ایجاد رعب میان مردم کافی بود و آنها میدانستند حتما شاهد عکسالعملی در پاسخ به این ترور علیه اردوگاه خواهند بود.
کفاح افزود: طولی نکشید که بمباران اردوگاه آغاز شد، مادرم ما را به پناهگاهی برد که بسیاری از اهالی در آنجا بودند. اما پس از مدتی کوتاه برادرم «عثمان» ما آمد و فریاد زد هر کسی می تواند فرار کند این کار را انجام دهد. در آن زمان هیأتی از ریشسفیدان برای مذاکره با اسرائیلیها رفتند اما بیشتر آنها کشته شدند. هیچ زمانی نمیتوانم آن کشتارها را فراموش کنم ، همه در حال دویدن بودیم من یک کیف حصیری داشتم ، مادرم احساس کرد این کیف مانع من برای تندتر دویدن است و فریاد میزد آن را بینداز، جوانی به نام منصور مرتب از ما میخواست که تندتر بدویم.
وی در ادامه گفت: مردم به مسجد پناه بردند و میگفتند خانه خدا از ما محافظت می کند من نیز به همراه مادر و خانوادهام در مسجد بودیم اما مهاجمان حرمت مسجد را شکستند و به آن نیز حمله کردند، ما دوباره فرار و شروع به دویدن کردیم.
مردم دچار ترس و تنش شده بودند و منصور مرتب فریاد میزد: بدوید. به ما در رد شدن از برخی موانع کمک میکرد مسافت زیادی را طی کردیم تا به خیابان اصلی رسیدم اما در این خیابان شاهد فجیعترین جنایت بودیم. اجساد زیادی روی زمین افتاده بود و بسیاری از مجروحان ناله سر میدادند. پدری را دیدم که برای حفاظت از فرزندانش آنها را در آغوش خود گرفته بود اما گلوله جسد او و فرزندانش را دریده بود و همگی کشته شده بودند. تعدادی از اهالی اردوگاه برای در امان ماندن لباس پزشکان و پرستاران را پوشیده بودند اما باز هم آنها را کشته بودند. در این کشتار تعداد بسیاری از نزدیکان خود را از دست دادند و فقط تعداد کمی از آنها زنده ماندند.
«محمد قداح» هم که از شاهدان جنایت مذکور است، گفت: نیروهای اسرائیلی به فرماندهی شارون به اردوگاه یورش آوردند، من اخبارهایی درباره کشتارها شنیده بودم به همین خاطر از همسر و فرزندانم خواستم خانه را ترک کنند و به محل امنی بروند. شلیک منورها، اردوگاه را روشن کرد و پس از آن نظامیان اسرائیلی و مزدوران آنها در لبنان وارد اردوگاه شدند، آنها به صغیر و کبیر رحم نمیکردند، از ترس فرار کردم، خانوادهام نزد یکی از بستگان در جای امنی بودند، من که دچار شکستگی پا بودم با دو عصا راه میرفتم، بعد از دو روز به اردوگاه بازگشتم، اجساد روی زمین افتاده بود، صحنههای بسیار فاجعهباری بود، آنها بین لبنانی و فلسطینی، طفل و بزرگسال یا زن و مرد تفاوتی قائل نشده بودند و همه را کشته بودند.
این جنایت سر و صدای بسیاری در جهان برپا کرد به نحوی که رژیم صهیونیستی مجبور شد به صورت نمایشی هم که شده کمیتهای در این مورد تشکیل دهد، بنابراین «مناخیم بگین» نخستوزیر وقت دستور تشکیل کمیته تحقیقاتی «کاهان» به ریاست «اسحاق کاهان» رئیس وقت دادگاه عالی را در فوریه 1982 میلادی صادر کرد. این کمیته به ظاهر مستقل، در نتایج تحقیقاتش آرییل شارون را که فرمانده محلی نیروهای ارتش صهیونیستی در منطقه بود، به دلیل سهلانگاری و دست کم گرفتن واکنش فالانژهای لبنان، مقصر اعلام کرد.(2)هدف این بود که با متهم کردن یک فرد، انگشت اتهام را از رژیم صهیونیستی دور کنند و از فشارهای بین المللی بکاهند.
قطعنامه سازمان ملل
در ۱۶ دسامبر ۱۹۸۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با محکوم کردن این کشتار، آن را نسلکشی نامید. این قطعنامه با ۹۸ رأی موافق در مقابل ۱۹ رأی مخالف و ۲۳ رأی ممتنع تصویب شد. «تمامی دموکراسیهای غربی به این قطعنامه رأی ممتنع دادند!» در سال ۱۹۸۳ کمیسیونی به ریاست شان مکبراید، رئیس وقت مجمع عمومی سازمان ملل متحد، اعلام کرد اسرائیل به عنوان نیرویی که اردوگاه را تحت کنترل داشت، در این خشونت مقصر است.
واکنشهای جهانی درباره ی اسرائیل
انتشار خبرهای کشتار صبرا و شتیلا در اروپا، باعث واکنش شدید مردم نسبت به اسرائیل شد. در ایتالیا کارکنان فرودگاه شرکت خطوط هوایی اسرائیل ال عال را تحریم کردند، نشانهایی با آرم ستاره داوود و صلیب شکسته پخش شد و مردم شعار «نازیسرائیل» (ادغامشده واژگان نازی و اسرائیل) سر دادند. در فرانسه آموزگاران یکی از بهترین دبیرستانها، تمامی کلاسها را تعطیل کرده و طی نامهای به رئیسجمهور فرانسه خواهان قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی با اسرائیل شدند.
(تظاهرکنندگان ایتالیایی شرکتکننده در یادبود کشتار صبرا و شتیلا در سال ۲۰۰۳ میلادی)
طرح دعوی در دادگاه بلژیک
پس از انتخاب آریل شارون به نخستوزیری اسرائیل خانواده قربانیان کشتار با استناد به قانونی که برای نخستین بار در سال ۱۹۹۳ در مورد نسلکشی روآندا اعمال شد، اقامه دعوی کردند. در ۱۲ فوریه ۲۰۰۳ میلادی دادگاه عالی بلژیک حکم به قابل پیگرد بودن نخستوزیر اسرائیل بدین جرم را داد. در حالی که اسرائیل آن را سیاسی خواند. در نهایت در ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۳ میلادی بهخاطر تغییراتی که در قوانین بلژیک از آغاز این حادثه ایجاد شده بود، دادگاه عالی بلژیک قرار منع تعقیب آریل شارون را برای اتهام جنایت جنگی صادر کرد و دلیل آن نداشتن تبعیت بلژیکی شاکیان در زمان وقوع حادثه اعلام شد.
همچنین در سال ۲۰۰۸ میلادی، آری فولمن کارگردان اسرائیلی، فیلم پویانمایی به نام والس با بشیر را بر اساس خاطراتش از رویدادهای کشتار صبرا و شتیلا را ساخت. فیلم والس با بشیر یکی از امیدهای اصلی برای تصاحب نخل طلای ۶۱مین جشنواره فیلم کن محسوب میشد. آری فولمن در آنزمان یک سرباز وظیفه در ارتش اسرائیل بود که بر حسب اتفاق در بیرون از اردوگاههای پناهندگان صبرا و شتیلا مستقر شده بود.(3)
اسرائیل از زمان شکل گیری تاکنون با جنایت و قتل و عام گسترده مردم بی دفاع بر سر کار مانده و این رژیم بر خون مردم خاورمیانه بنا شده است یعنی می توان بیان کرد «تا اسرائیل هست خاورمیانه روی صلح را نخواهد دید». در واقع در همین فاجعه ی صبرا و شتیلا نیز می بینیم که این رژیم ابتدا عاملان ترور بشیر جمیل نخست وزیر لبنان را فلسطینیان معرفی می کند و با این بهانه بهمراه فالانژیستهای لبنان جنایت صبرا و شتیلا را رقم می زند.
در حقیقت با توجه به اینکه این رژیم حضور فلسطینیان در لبنان را نمی توانسته بپذیرد، بسیار محتمل است که طی یک سناریویی از پیش طراحی شده سعی کرده با ترور بشیر جمیل، جنایت صبرا و شتیلا را رقم بزند تا فلسطینیان را که در لبنان به عنوان خطری بالقوه احساس می کند از این کشور براند و نقش و جایگاه فلسطینیان در لبنان را تضعیف کند.
اما از منظری دیگر می توان گفت جنایت صبرا و شتیلا شباهت بسیاری به فاجعه ی سربرنیتسا در بوسنی دارد که حتی در آن جنایت نیز ردپای اسرائیل وجود دارد. در سربرنیتسا نیز می بینیم با پناه بردن مردم به نیروهای صلح بان هلندی، اما این نیروهای سازمان ملل، مردم بدون دفاع را در برابر صربها تنها می گذارند که در این اتفاق صربها ابتدا مردان و زنان را از هم جدا نموده و سپس 8000 نفر از مردان را قتل عام کرده و در گورهای دسته جمعی دفن می کنند.
در واقع می بینیم که شباهت بسیاری بین این دو جنایت وجود داشته یعنی نیروهای میانجیگر آمریکای، فرانسوی و ایتالیایی در حادثه ی صبرا و شتیلا همانند نیروهای صلح بان هلندی در حادثه ی سربرنیتسا عمل می کنند و نظامیان اسرائیلی و فالانژها به مثابه نیروهای صرب به کشتار مردم بی دفاع و قتل و عام غیر انسانی دست می زنند.
اما از منظری دیگر دلیل مهم تر و اساسی تری در شکل گیری این جنایت وجود دارد و آن ساده اندیشی و اعتماد کردن جنبش فتح به آمریکاییها، فرانسوی ها و ایتالیایها به عنوان میانجی که قرار بود با خروج نیروهای ساف، رژیم صهیونیستی نیز خاک لبنان را ترک کند. یعنی عملا می بینیم که با خالی کردن موضع توسط نیروهای ساف در حقیقت مردم بی دفاع به دست صهیونیست ها و فالانژیست ها می افتند و آن جنایت بزرگ شکل می گیرد. شاید اگر نیروهای ساف در موضع خود باقی می ماندند و یا با اهرم و تضمینی محکم این کار را انجام می دادند چنین اتفاق دهشتناکی رخ نمی داد.
در واقع این موضوع یک پیام روشن و متقنی را به جریان مقاومت ارسال می کند که هیچ وقت به دشمنان نباید اعتماد کرد و همچنین به ضمانت نهادهای بین المللی نمی توان امید داشت زیرا عمدتا این نهادهای بین المللی مستقل نبوده و متاثر از جریانات استکباری و صهیونیستی هستند و معمولا قدرت عملیاتی و اعمالی محدودی دارند. بنابراین جریان مقاومت باید بداند با تکیه بر توانمندی های و پتانسیل های داخلی خود می تواند در میادین مختلف امنیتی، سیاسی، اقتصادی و... به پیش برود و اهداف راهبردی خود را دنبال کند.
امروز نیز اسرائیل اگر فرصتی پیدا کند وقایعی چون صبرا و شاتیلا را تکرار می کند اما مقاومت اسلامی در لبنان توانسته با توان بازدارندگی که ایجاد کرده است، امکان اشغال مجدد لبنان و تکرار وقایع تلخ این چنینی را از آن سلب کند. کارشناسان معتقدند تروریسم تکفیری که با حمایت دشمن عبری- غربی و عربی ایجاد شده دقیقا همان راهبرد اسرائیل در ارتباط با ملل مسلمان را تعقیب می کند، یعنی قتل عام و حذف مردم مسلمان راهبرد اصلی اسرائیل در گسترش اشغالگری و رفع تهدیدان از سوی جوامع مسلمان است.
تحولات اخیر در لبنان با هدف تضعیف و حذف مقاومت اسلامی لبنان در اقدامی هماهنگ از سوی دشمنان خارجی و مزدوران داخلی مانند فلانژهایی که متهم جنایت صبرا و شاتیلا هستند، انجام می گیرد. بی تردید با تضعیف و یا حذف حزب الله از معادله قدرت لبنان مردم لبنان تجارب تلخ گذشته را با ابعاد وسیعتری مجددا تجربه خواهند.
- در این گزارش از منابع مختلفی چون تسنیم و فارس و غیره استفاده شده است.
انتهای پیام/
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس