qodsna.ir qodsna.ir

ستاره‌ای‌بدرخشید‌وماه‌مجلس‌شد
بمناسبت چهلم حاج قاسم

«مجید صفاتاج»


خبرگزاری قدس (قدسنا)-مجید صفاتاج*:


اغلب ما مسلمانان، از توطئه‌ها و دسیسه‌های شیطانیِ شیطانِ بزرگ و یزید زمانه غافل شده‌ایم؛ و این غفلت و جهل و عدم آگاهی، زمینه ساز ظلم به خویشتن و جامعه و سپس کاهش قدرت و تضعیف جامعه اسلامی و سوء استفاده دشمن از آن شده است. در صورتی که آنچه در انسان قدرت ایجاد می‌کند و سبب تقویت و استحکام جوامع اسلامی و  سپس موجب شکل‌گیری "امت واحده جهانی" در مقابل دسیسه‌های دشمنان اسلام  و استکبار جهانی می‌شود "شهادت و بیداری" است که به واسطه پذیرش"ولایت الله" و به تَبَع آن  "ولایت امام" یا "ولایت فقیه" در  دل‌های مؤمنان تجلّی می‎یابد. این ولایت توسط حضرت ابا‌عبدالله الحسن(ع) برای ما مسلمانان، به قیمت ریخته شدن خون مطهر خود و یاران باوفا و اسارت اهل‌بیتش به ودیعه گذارده شده است.


این ولایت - از آن به عنوان "ولایت امام" یا "ولایت فقیه"، نام برده می‌شود – نوری است که در پرتو آن، راه را به درستی تشخیص دهیم.در غیر این صورت، با شروع حرکت، هر دعوتی، ما را به خود جذب می‌کند. شیطان بت ما می‌شود. حتی ممکن است - همچون "داعش" و گروه‌های تروریستی و تکفیر‌گرا - رسول‌الله(ص) بت ما ‌شود. حتی گاهی علی(ع)، و حسین(ع) نیز بت ما می‌شود. این مربوط به داعی و دعوت کننده نیست؛ چون نوری را که باید در راه خود قرار دهیم، اگر در چشم خود بیندازیم کورمان می‌کند؛ که نباید وسیله را هدف قرار داد.  


ما نباید نور را در چشمان خود بیندازیم. باید در راه و مسیر حرکت بیندازیم و در راه، از آن استفاده کنیم؛ که: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه». کسی که به نور نگاه کند، کور می‌شود. باید با نور نگاه کرد، نه به نور؛ که موقعیت‌ها مهم نیستند، موضع گیری‌ها اهمیت دارند.   


وقتی آدمی آخر خط را نمی‌بیند به خاطر همین، ملتهب و متزلزل است. مدام می‌گوید نکند چه شود، یا چه نشود، ولی اگر آماده باشد و منتطر و در مسیر، به شهادت(آگاهی و شهود) رسیده باشد و با این آگاهی، حرکت کرده باشد، در او وحشتی به وجود نمی‌آید و در نتیجه ضعفی هم نخواهد داشت.  اما وقتی که تمام راه برای سالک حقیقت روشن شد و آخر خط را دید و به شهادت(آگاهی و شهود) رسید، آن موقع، منتظر وقایع و خطرهاست. این شهادت، در انسان، انتظار و قدرت به وجود می‌آورد، که شاهد، منتظر است؛ منتظر حادثه‌ها.


انسانی که حدس می‌زند در راهی که حرکت می‌کند، چه مسائلی ممکن است برایش اتفاق افتد و به وجود آید و برای آنها آماده می‌شود، به ثبات و قدرت می‌رسد. کسانی که به "آگاهی" و "شهود" و "حضور" رسیدند، کسانی که این معنای عظیمّ شهادت را در خود احساس کردند، اینها هم مسلطند، هم ثبات دارند و هم منتظر و چشم به راه حادثه‌ها هستند.  


ثبات و تسلط و انتظار، سه خصوصیت آنهاست. می‌دانند چه حادثه‌هایی به وجود می‌آید. دیده‌اند و آمده‌اند، نه آنکه آمده‌اند تا ببینند. کسانی که همه راه را دیده‌اند و حرکت کرده‌اند، التهاب‌ها و لرزش‌ها و خستگی‌هاشان کم است و ثبات دارند. باید دید و آمد و با همان توجه، اقدام کرد. کسانی که نمی‌بینند و می‌آیند ضربه می‌خورند. تازه، شروع حرکت، شروع درگیری است، شروع برخورد با حادثه‌هایی است که در مسیر حرکت، گریزی از آن‌ها نیست. و این، تجربه تاریخ بشری است، که ما در تاریخ اسلام، شاهد آن بوده و هستیم.  


نمونه عینی و مصداق بارز ویژگی "شهادت و بیداری" را می‌توان در وجود سر تا پا عشق سردار سرافراز اسلام و مقاومت، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پیدا نمود. "ثبات"، "تسلط" و "انتظار"، سه خصوصیت این شهید بزرگوار بود. او به واسطه این‌که با نور ولایت در مسیر خود حرکت نمود به "آگاهی" و "شهود" و "حضور" رسید و به آنها دست یافت. حاج قاسم، از نور مولا و مقتدا و امام و ولی خویش در مسیر هدایت و برای رسیدن به قله معرفت الهی و حضور در محضر او استفاده نمود، نور ولایت را در راه خود انداخت و با نور آن حرکت نمود. بدین لحاظ او همه راه را دیده‌ بود و حرکت کرده‌ بود و می‌دانست چه حادثه‌هایی به وجود می‌آید و در انتظار آن بود.  


«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»  


«از میان مؤمنان مردانى‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند.»  


حاج قاسم، انسانی بود متعالی و ایستاده در جایگاه خلیفه الهی،با این اوصاف، نه تنها التهاب‌ و لرزش‌ و خستگی‌اش کم بود؛ بلکه همواره عزمی راسخ داشت و با برخورداری از ثبات و استحکام در مواضع، و هوش و ذکاوت و پایداری در صحنه جهاد و پیکار علیه جبهه کفر و استکبار، به آنچه با خدا عهد بسته بود صادقانه و خالصانه تا زمان شهادت خویش وفادار ماند. او عالمانه زندگی کرد؛عادلانه به سَر برد، و آن طور زندگی نمود؛ که مرگ، مزاحم زندگی‌اش نباشد. او با مرگش، تولّد یافته و ادامه پیدا نمود، و آن گونه دعوت حق را لبیک گفت، که زندگی ساز باشد.


این شهید بزرگوار، حیات خویش را به حیات عاشورا گره و پیوند زده ‌بود؛ همواره عزت و افتخارش را در عشق به سرور شهیدان اهل جنّت امام حسین(ع)  و با لبیک به ولی امر و حسین زمان خویش جست‌جو می‌کرد؛ و هر جمعه در انتظار طلعت فرزند حسین(ع)، «این الطالب بدم المقتول بکربلا» می‌خواند و همواره«کلنا عباسک یا مهدی» را زمزمه می‌کرد؛ تا این‌که لبیک‌ گویان به ندای مولای خویش، در سرزمین کربلا آسمانی شد و ارواح طیبه‌ی شهیدان، روح مطهر او را در آغوش گرفتند.


حاج قاسم که به حق در سال‌های آخر پر برکت عمرش، پرچم‌دار مقاومت و نمونه و الگوی تمام عیار آن در بین شیعیان و دیگر مسلمانان مبارز و بلکه آزادیخواهان جهان بود با نوشتن شعار «کلنا عباسک یا مهدی» این حرف را تصدیق کرد که مقاومت و جنگ و نبرد امروزه میان جبهه حق و باطل، زمینه ساز ظهور و دفاع از حریم ولایت و امامت حضرت مهدی (عج) است.   


شعار«کلنا عباسک یا مهدی» فقط لَقلَقه زبان و یک ذکر قابل تکرار برای حاج قاسم نبود؛ بلکه دغدغه اصلی او به شمار می‌آمد. «این الطالب بدم المقتول بکربلا» آرزوی دیرینه او، و«کلنا عباسک یا مهدی» ایمان قلبی آن شهید عزیز بود.   حاج قاسم”کُلُّنا” را باور کرد، و آن قدر تکرار نمود تا همچون خون در رگ‌های حیاتی او ساری و جاری شد؛ همان طور که در رگ‌های قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس ساری و جاری بود و لحظه ای از آن عقب نشینی نکرد.  


از نظر حاج قاسم «کلنا عباسک یا مهدی» گفتار نیست، رفتار است؛ رفتاری که عباسی بودن برای آن یگانه هستی را به عرصه ظهور می‌رساند. او «کلنا عباسک یا مهدی» را با تمام وجود خود باور داشت و همواره تلاش نمود تا آن‌را در وجود همه مؤمنان و آزادیخواهان و مبارزان مسلمان به عنوان یک فرهنگ انقلابی نهادینه کند. او با تمام وجود  تلاش کرد زمینه ساز ظهور حضرت صاحب‌الزمان باشد تا در هنگام مرگ، سر بر روی دامان پرمهر و عطوفت آن حضرت گذارد و در مَحشَر کُبری و در حَشرِ با مولی؛ در محضر پیامبر محبت و رحمت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی(ص)؛ و هَمدَمِ شهسوار آفرینش، علی مرتضی؛ و اَنیس و مونسِ "انسیه حورا" ، حضرت فاطمه زهرا؛ و هَمرَه حضرت سیدالشهداء باشد.


شهادت حاج قاسم و یارانش هر چند برای دوستداران این شهید والامقام بسیار تلخ و ناگوار بود و موجب خشنودی یزید و شمر زمانه و سرسپردگان آنها در جهان شد؛ اما فرصت دیگری است در اختیار همه آزادگان جهان و دلدادگان به مکتب عاشورایی برای این منظور- انتظار طلعت فرزند حسین(ع) - و اقتدا به این فرمانده مقاومت. و این، میسّر نمی‌شود مگر با معرفت حسینی و عشق به حسین زمان و لبیکی دیگر به ولایت. در این صورت، می‌توان امیدوار بود که، در پیکار حق و باطل، قطعاً پیروزی با جبهه‌ی حق است؛ فنا و نابودی نیز، از آنِ جبهه‌ی باطل و یزید و شمر زمانه – آمریکای سلطه‌گر و اسرائیل غاصب – خواهد بود. نه امروز، بلکه دیروز؛ امروز و فردا، هرجا چنین مبارزه‌ای به‌وجود بیاید به شرط صبر و پایداری و مقاومت و ایستادگی، و معرفت حسینی و عشق به حسین زمان و لبیکی دیگر به ولایت، قطعاً پیروزی با جبهه حق است. انشا‌الله       


«ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیدة ما را انیس و مونس شد»  
«وقت است خوش آن را که بود ذکر تو مونس
ور خود بود اندر شکم حوت چو یونس»  
 

* مدیر موسسه آفاق بیداری و پژوهشگر ارشد مسائل فلسطین

 

انتهای پیام/ م.ح