دفاع مقدس، پیشران
جبهه مقاومت اسلامی

«محمد شاهدی»
به مناسبت 39 سالگرد جنگ تحمیلی علیه ایران
خبرگزاری قدس(قدسنا) - محمد شاهدی:
سرنگونی رژیم پهلوی،لغو پیمان سنتو، نبود ژاندارم و بهم خوردن سیستم دو ستونه در خلیج فارس پایان سیاست های خصمانه و سلطه طلبانه غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا بود. این کشور نه تنها اهرم قدرت خود را در منطقه از دست داده بود، بلکه با ملتی مواجه شده بود که نه تنها به دنبال بر هم زدن جزیره ثبات نظام سلطه بود، بلکه به دنبال نفوذ و صدور اندیشه های انقلاب اسلامی به دیگر کشورها در منطقه و جهان بود و این یعنی زنگ خطر برای جریانی سلطه ای که برای منطقه نقشه ها داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران سبب ایجاد امید و اعتماد به نفس گروهها و نهضت های آزادی بخش در منطقه شد و تا آنجا پیش رفت که پایه های قرارداد ننگین کمپ دیوید را لرزاند و به نقطه عطف تحولات عظیم در آینده بدل شد.براین اساس نظام سلطه همواره به دنبال اجرای سیاستهایی بود که ایران انقلابی نوپای آن روز را مهار کند. در این راستا یکی از سیاستهای آمریکا تشویق صدام به حمله به ایران و ارسال انواع سلاحها به این کشور در زمان دفاع مقدس بود.لذا از دید آمریکا فشارهای سیاسی و اقتصادی و جنگ موجب فروکش کردن احساسات انقلابی مردم ایران می شد تا زمینههای لازم برای حضور مجدد این کشور در ایران فراهم گردد. همچنین جنگ باعث میشد تا فشارهای اقتصادی، نظامی و سیاسی منجر به نارضایتی مردم از حکومت شده و در نتیجه زمینههای لازم برای سرنگونی نظام اسلامی فراهم شود.
جولیتو کیه زا در کتاب تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده، مینویسد: آمریکا در تحریک و تشویق کشورهای هممرز ایران تلاشهای فراوانی کرد؛ چراکه میدانست این تهاجم با مشغول کردن دو کشور ایران و عراق باعث تضمین امنیت اسراییل میشود. همچنین ویلیام لیمن از مفسرین برنامههای تلویزیونی آمریکا در ۱۶ فوریه ۱۹۹۳ در برنامهای تلویزیونی میگوید: پرهزینهترین طرح مشترک آمریکا-عربستان مربوط به کوشش برای مهار کردن انقلاب ایران بود و صدام حسین وسیله انجام این مقصود شد.در همین راستا آمریکا چندین قانون تصویب کرد. با کمک این قوانین تعاملات دو جانبهی آنها با عراق تسهیل میشد و به آنها امکان میداد تا از صدام در جریان جنگ حمایت کنند. یکی از این طرحها و قوانین طرح افزایش حجم مبادلات نظامی با عراق بود. در این راستا ریگان مبادرت به صدور دستورالعمل امنیتی کرد که براساس آن تجهیزات هوایی لازم برای افزایش قدرت نیروی هوایی عراق به صدام داده میشد.
در روز 31 شهریورماه سال 1359 در حالی که فقط 19 ماه و 18 روز از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت و در حالی که مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را میگذراندند و طبعاً به بازسازی کشور و آرامش و سازندگی میاندیشیدند، صدام، جنگ زمینی، هوایی و دریایی علیه ایران را به بهانه پایبند نبودن ایران به قرارداد الجزایر در توهم یک هفتهای جنگ تا پیروزی نهایی،پیمان الجزایر را در برابر دوربینهای تلویزیون پاره کرد و در نطقی با تأکید بر مالکیت مطلق کشورش بر اروند رود (که وی آن را شطالعرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به اعراب جنگ را آغاز کرد.جنگی 8 ساله در وسعتی به طول 1352 کیلومتر انجام گرفت.این جنگ از طولانیترین،خون بارترین و ویرانگرترین جنگهای دنیا پس از جنگ جهانی دوم و البته جز پرافتخارترین و حماسه آورترین روزهای تاریخ ایران اسلامی بود تا جایی که امام خمینی (ره) فرمود: این جنگ یک نعمت بود.
جمهوری اسلامی ایران در طول یک سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی نیز با فشارهای متعدد برون مرزی متعددی روبرو بود:جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی، محاصره اقتصادی، بلوکه کردن داراییهای ایران، تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس، کودتای نوژه و ...)،تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بینالمللی، دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن که هدف از این اعمال، بدبین ساختن افکار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی،جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودکه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بینالمللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه و مطابق خواست جامعه جهانی جلوه کرده و توجیه پذیر باشد. هدف این بود که نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیک جهان تبدیل شود.
حزب بعث از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به کار بستند. در جبهه سیاسی هیأتهای بسیاری را روانه کشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی کردند و در این مأموریتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه نمایند. در نیمه اول دهه ۱۳۶۰ ش. روزنامهها و رسانههای ارتباط جمعی امریکا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهایی بود که در آنها، به اهداف و نقشههای مقامات عراقی در به راه انداختن جنگ و علت حمایت کشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سرکوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامی،کاستن از خطر بالقوه برای حکومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولتهای عرب خلیج فارس از قدرت ایران و ... اشاره شده بود.
صدام در خلال جنگ، تمام قوانین ومقررات بینالمللی را زیر پا گذاشت: پیمان الجزایر، پیمان منع کاربرد سلاحهای شیمیایی، پیمان منع حمله به اماکن مسکونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها، و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمانها، مقررات و قوانین معتبر بینالمللی در خلال جنگ تحمیلی از سوی عراقیها به زیر پا گذارده شد.
صدام در خلال جنگ تحمیلی، از شبکههای بمب گذار درداخل کشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت کرد. منافقین که در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سکوت یا حمایت دولتهای میزبان، بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی کوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلی هدایت کردند. ترور مردم عامی و مسئولان نظام، در پاریس و بغداد طراحی و برنامهریزی میشد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا در میآمد.
هفتم تیر و شهادت آیتالله بهشتی و ۷۲ نفر از مسؤولان ایران، هشتم شهریور وشهادت رئیس جمهور رجایی و نخستوزیر باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادی از قبیل کاسب، دانشآموز، روحانی و غیره از جمله اقدامات تروریستهای داخلی تحت الحمایه دولت عراق در خلال ۸ سال جنگ تحمیلی بود.
در خلال جنگ تحمیلی، صدام از حمایت بیدریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بینالمللی برخوردار بود. فرانسه، شوروی، انگلستان و چین درصدر صادر کنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند، آلمان تأمین کننده عمده جنگ افزارهای شیمیایی عراق بود و دولتهای عرب حوزه خلیج فارس تأمین کننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.صدام در سال 1358حدود ۱۲ میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات کرد.، امّا در ۱۳۶۱ توانست در خرید جنگافزار از عربستان سعودی سبقت گیرد و در ۱۳۶۳بودجه نظامی بغداد از مجموع بودجه نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بیشتر شد. در این سال صدام ۴۰ درصد درآمدهای داخلی خود را صرف خرید جنگافزار از امریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه کرد. هزینهای که عراق در دهه ۱۳۶۰صرف خرید سلاح از امریکا و اروپا کرد، از هزینه تسلیحاتی کشورهای صنعتی اروپای غربی در همین دهه بیشتر بود. در این دهه عراق، دو برابر آلمان غربی بودجه نظامی داشت.
آمارهای رسمی نشان میدهد که شوروی، فرانسه و چین ـ سه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل ـ به ترتیب درصدر کشورهای صادرکننده سلاح به عراق در دهه ۱۳۶۰ ش. بودهاند. در طول این دهه، ۵۳ % واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی ۱۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار از شوروی تأمین میشد. فرانسویها نیز با فروش بیش از ۵ میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه ۱۳۶۰ش. مجموعاً ۲۰ % واردات نظامی عراق را به خود اختصاص دادهاند. این رقم در مورد چین نیز به ۷% یعنی به بیش از یک میلیارد و ششصد میلیون دلار بالغ میشد.
این روند باعث شد که حکومت بعث نه تنها به پیشرفتهترین تجهیزات نظامی در زمینههای جنگ هوایی و زمینی دست یابد، بلکه کارخانجات جنگ افزار سازی متعددی با همکاری کشورهای مختلف به صورت آشکار و نهان برپا ساخت، به طوری که طبق گزارش مؤسسات بینالمللی، در پایان جنگ، عراق پنجمین قدرت نظامی جهان شد.
شورای همکاری خلیج فارس که در ۱۳۵۹ به بهانه همکاریهای اقتصادی، سیاسی و نظامی ۶ کشور عضو ـ امارات متحده عربی، بحرین، قطر، کویت، عربستان سعودی و عمان ـ به وجود آمد، عملاً کانونی برای گردآوری دلارهای نفتی منطقه و انتقال آن به بغداد برای تقویت بنیه نظامی عراق شده بود. هنگامی که جنگ به پایان رسید، تنها مطالبات نقدی ۶ کشور عضو این شورا از عراق، از مرز ۸۰ میلیارد دلار گذشته بود. این غیر از میلیاردها دلار نفتی بود که دولتهای منطقه به ویژه کویت و عربستان از پالایشگاهها و پایانههای خود به حساب عراق به شرکتها و کمپانیهای نفتی غرب فروخته بودند.
در این جنگ امریکاییها نیز سهم خود را در یاری رساندن به ماشین جنگی صدام و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران ایفا کردند. در سال ۱۹۸۳، دونالد رامسفلد به نمایندگی از آمریکا، موافقتنامهی همکاری نظامی با صدام برای جلوگیری از شکست ارتش عراق در جنگ علیه ایران را امضا کرد که براساس آن، آمریکا سلاحهای لازم برای تقویت ارتش عراق را در اختیار صدام میگذاشت. ریچارد مورفی معاون وزارت خارجه آمریکا در آن مقطع، اعلام کرد آمریکا برای جلوگیری از صدور اسلحه به ایران با ۲۰ کشور تماس رسمی گرفته و همچنان این تماسها با دیگر کشورها ادامه دارد. در اسفند ۱۳۶۰، نام عراق از فهرست کشورهایی که واشنگتن از آنها به عنوان طرفداران تروریسم یاد میکرد خارج شد و در آذر ۱۳۶۳، امریکا به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد و روابط سیاسی با این کشور را برقرار کرد. امریکاییها در موارد متعددی هماهنگ با صدام و به طور مستقیم وارد جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران شدند. حمله به پایانهها و چاههای نفتی ایران در خلیج فارس و ساقط کردن هواپیمای مسافری ایرباس ایران بر فراز این منطقه و کشتار ۳۰۰ مسافر و خدمه آن، دو نمونه از این حملات بود. این حوادث در حالی رخ میداد که ایران مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت و این تحریم با شدت اعمال میشد. کاسپارواین برگر ـ وزیر دفاع وقت امریکا ـ راجع به تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران با صراحت گفته بود: ...در صورتی که قطعنامه تحریم تسلیحاتی اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشک میشود و در واقع ریشه موجودیت ایران نیز به صورت یک ملت به خشکی میگراید.
البته حوادث بعد نشان داد که امریکا و متحدانش در تبیین واقعیتها، اشتباه کرده و دچار خوشبینی شده بودند که ناشی از ماهیت رخدادهای سیاسیـ اجتماعی و اطلاعات نادرست امریکا بود. امریکا به رغم نظام و سیستم اطلاعاتیاش، همچنین حضور طولانی مدت در جامعه ایران، فاقد اطلاعات واقعی بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت.
مجموعه این مسایل، امریکا و هم پیمانانش را به چالشی با جامعه ایران کشاند که هنوز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران به پایان نرسیده است. گرچه در این مدت تحولات زیادی رخ داده، اما به طور قطع آن چه نظام سلطه از آن هراس داشت اتفاق افتاد، جمهوری اسلامی ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام واقعی و خارج ساختن آن از کنج راکد عبادتگاهها به صحنه سیاسی جوامع بشری موفق شده بود.
اما آنچه تمامی این فتنه ها و تهدید ها و قدرت پشتبانی تمامی قدرت های بزرگ دنیا را درهم می شکست، ایمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ایران به حقانیت انقلاب اسلامی و رهبری تیزبین و آینده نگر ایرانی اسلامی امام خمینی (ره) در ایجاد موج عظیم مردمی که در قالب بسیج 20 میلیونی، برای دفاع از کیان نظام جمهوری اسلامی ایران طی ۸ سال دایماً حضور خود را در جبهه حفظ کردند، بزرگترین سرمایه انقلاب و نظام بود و مهمترین نقش را در توقف ماشین جنگی عراق بر عهده داشت.
البته علاوه بر ایمان و اعتقاد رزمندگان ایرانی، عوامل دیگر از قبیل ناامیدی حامیان صدام از سقوط جمهوری اسلامی، مردمی شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از جانب ایران نیز بی تأثیر نبود. نتیجه آن شد که عراقیها ۸ سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند.
با این حال تاریخ نشان میدهد که ایران اسلامی برخلاف پیشبینیهای نظام سلطه، نهتنها از مواضع خود درخصوص مخالفت با امپریالیسم جهانی دست برنداشت، بلکه از جنگ به عنوان اهرمی برای افشای ماهیت آمریکا و رژیمهای دست نشاندهی این کشور در منطقه استفاده کرد، مسئلهای که باعث شد حرکت ها و نهضت های بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی در جای جای منطقه شکل بگیرد و امروز جبهه مقاومت اسلامی در منطقه شکل بگیرد و بتواند تمامی معادلات منطقه را تغییر دهد.
* کارشناس مسائل منطقه
انتهای پیام/ م ش