گزارشی از کتاب «رژیم اسرائیل و گسست سیاسی- اجتماعی آن»
منشا و رابطه شکاف های سیاسی و اجتماعی در رژیم اشغالگر قدس/ شکاف اجتماعی چگونه ایجاد میشود

شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی دارای سطوح و ابعاد متفاوتی است و نهادهای سیاسی، در تعمیق برخی از این شکافها، مانند شکاف قومی و حفظ شکاف مذهبی- سکولار نقش آفرینند. میتوان گفت 4 نوع شکاف در جامعه صهیونیستی وجود دارد.
خبرگزاری قدس (قدسنا)- محمدمحسن فایضی*:
کتاب «رژیم اسرائیل و گسستهای سیاسی- اجتماعی آن» توسط عبدالقادر عبدالعالی از نویسندگان موسسه تحقیقات وحده عربی بیروت نگاشته شده است. این کتاب به بررسی شکافهای اجتماعی و سیاسی در رژیم صهیونیستی و تأثیر متقابل شکاف اجتماعی و نظام انتخاباتی در این رژیم پرداخته است.
عنوان: رژیم اسرائیل و گسست سیاسی- اجتماعی آن
نویسنده: عبدالقادر عبدالعالی
ترجمه: محمد خواجوئی
ناشر: موسسه ابرار معاصر
سال چاپ: 1391
کتاب «رژیم اسرائیل و گسستهای سیاسی- اجتماعی آن» توسط عبدالقادر عبدالعالی، از نویسندگان موسسه تحقیقات وحده عربی بیروت، نگاشته شده است. این کتاب، در فصل نخست به بررسی نظریههای اندیشمندان گوناگون در خصوص چیستی شکاف اجتماعی، نوع شکافها، رابطه میان شکاف اجتماعی و شکافهای سیاسی و همچنین منشأ ایجاد این شکافها در جوامع پرداخته شده است.
فصل دوم کتاب، به شکافهای اجتماعی رژیم صهیونیستی میپردازد. شکاف میان صهیونیستهای مذهبی و یهودیان ارتودکس، شکافهای طبقاتی و شکافهای سازمانی و نهادی در رژیم صهیونیستی، از موضوع مورد اشاره در این فصل است. تمرکز نویسنده در این فصل بر تشریح شکاف میان صهیونیستهای سکولار و یهودیان افراطی (حریدی) و تأثیر این شکاف بر رفتار، اختلافات و تنشهای کنونی رژیم صهیونیستی است. فصل دو شکافهای اجتماعی رژیم را به گروههای چهارگانه تقسیم نموده است که عبارتاند از: اعراب یهودیان شرقی، یهودیان غربی سکولار، مذهبیهای قومگرا، مذهبیهای حریدی.
نویسنده در فصل سه به بررسی نقش شکاف اجتماعی در خلال پیدایش احزاب گوناگون پرداخته و با بررسی احزاب فعال در رژیم صهیونیستی، سعی کرده است که به این سؤال پاسخ دهد که هر کدام از احزاب، کدام شکاف در جامعه را نمایندگی مینماید.
فصل چهارم به نظام انتخاباتی رژیم صهیونیستی که تک حوزهای و اکثریت نسبی است میپردازد. نظام انتخاباتی رژیم که خود نشان دهنده شکاف اجتماعی است، اما تکثر احزاب هم موجب تشکیک این شکافها و افزایش خودآگاهی شده است.
1- نظریهها و مبانی شکاف اجتماعی
فصل نخست، به بررسی تعریفها و تقسیم بندیهای گوناگون نسبت به شکاف اجتماعی میپردازد. رونالد اینگلهارت در تعریف مفهوم شکاف میگوید: «شکاف جلوه بیرونی فرآیند جذب و قطبیسازی است. در یکسو گروههای مشخصی، از سیاستها یا احزاب خاصی حمایت میکنند و در سوی دیگر، گروههای دیگری هستند که طرفدار سیاستها و احزاب مخالف گروه نخست هستند.»
اما مفهوم شکاف در چارچوب «نظریه شکاف اجتماعی» استین روکان و مارتین لیپست که نویسنده بسیار تحت تأثیر آن است، اشاره به نوع خاصی از انشعاب سیاسی و اجتماعی دارد که بیان کننده اقداماتی تاریخی و تجربه گرایانه است. شکاف اجتماعی در این تعریف سه مضمون اصلی را در بر میگیرد:
1. وجود گسست اجتماعی بین گروهها و افراد جامعه بر پایه تفاوت بین آنها در برخی ویژگیهای اجتماعی نظیر وابستگیهای دینی، قومی، زبانی و طبقاتی
2. ظهور هویت جمعی و آگاهی نسبت به آن و پذیرش گروهها و افراد و انجام اقدامات بر پایه این هویت
3. قابلیت این نوع گسست و انشعاب اجتماعی در فراهم آوردن عنصر سازماندهی؛ بدین معنا که افراد جامعه در سازمانهایی که منافع و خواستههای ویژه مربوط به هویت اجتماعی مشخصی را دنبال میکنند، عضو شده و بهتبع آن سازمانهای حزبی و گروههایی جدا از هم تشکیل میشوند که مردم را بر اساس آن منافع و خواستهها گردآورده و بسیج میکند.
نویسنده در ادامه، به بررسی دیدگاههای هانس پیتر کریسی در خصوص شکاف اجتماعی پرداخته است. کریسی معتقد است شکاف دارای سه بعد اصلی است.
1. بعد نخست، بعد ساختاری است. بعد ساختاری شکاف عنصری محوری است که آن را از برخوردها و انشعابات گذرا جدا میکند. از این منظر شکاف تبدیل به ویژگی دائمی جامعه میشود. منظور از بعد ساختاری این است که عامل شکاف باید یک امر دائمی و ساختاری باشد.
2. بعد دوم، خودآگاهی و کسب هویت متعارض است. به تعبیر کریسی گروههای وابسته و پیرو باید به هویت جمعی خود بهعنوان کارگر، کارفرما، کاتولیکها، شیعه و...آگاهی داشته باشند و خواستار اقدام در چارچوب اصولی آن باشند.
3. بعد سوم، سازماندهی و هماهنگی اقداماتی است که از تعارض و برخورد ناشی میشود.
استفانو بارتولین یکی دیگر از اندیشمندانی است که به موضوع شکاف اجتماعی پرداخته است. از منظر وی شکاف پدیدهای است که تنها در عرصه رقابت سیاسی شکل میگیرد. بارتولینی در تعریف شکاف میگوید: «شکاف نوعی بنای سیاسی و شکلی از اشکال تجدید ساختار سیاسی در عرصه قدرت یا رقابت سیاسی است»
عبدالقادر عبدالعالی در جمعبندی در خصوص شکاف اجتماعی یا سیاسی میگوید، شکاف تنها در حالی ایجاد میشود که چهار عنصر زیر در آن امکانپذیر باشد:
1- گروههای متعارض مشخص 2- خودآگاهی گروهها نسبت به هویت و چهارچوبهایشان 3- سیستم اقدام هماهنگ ویژه برای هر یک از گروههای اجتماعی 4- سازمانی سیاسی که بازگو کننده منافع گروههای اجتماعی باشد. این چهار عنصر بیان کننده مراحل مختلف اقداماتی است که در تکمیل پیدایش شکاف اجتماعی در سطح سیاسی مشارکت دارند.
2- الگوهای شکاف اجتماعی
نویسنده در ادامه، به بررسی الگوهای شکاف اجتماعی مطرح شده از سوی صاحبنظران گوناگون میپردازد که بهطور مختصر به آنان اشاره خواهد شد.
1-2- نخستین دیدگاه بررسی شده، دستهبندی سه گانه ارائه شده توسط داگلاس رای و مایکل تیلر است. آنان شکاف اجتماعی را سه دسته تقسیم بندی نمودهاند.
الف- شکافهای موضعی: منظور از این شکاف، اختلاف در موضع و اولویتهاست. تیلر به این شکاف فرهنگی و ایدئولوژیک هم میگوید.
ب- شکاف انتسابی: این شکافها از ویژگیها و شاخصههای انتسابی به ارث رسیده اجتماعی ناشی میشود. این شاخصهها جنبه خاستگاهی دارد، مانند وابستگیهای نژادی، زبانی و دینی.
ج- شکافهای رفتاری: این شکاف ناشی از اختلاف در الگوی رفتاری مجاز یا مطلوب اجتماعی است، مانند شیوه عضویت در سازمان و رفتار انتخاباتی.
2-2- دیدگاه دوم در تقسیم بندی شکافها، منتسب به اسکات فلاناگان است. وی شکافها را مانند مورد پیشین به سه دست تقسیم مینماید که عبارتاند از:
الف- شکاف بخشی: منظور فلاناگان از شکاف بخشی نزدیک به مفهوم شکاف ساختاری تیلر و رای است. این شکاف شامل شکافهای ناشی از وابستگی زبانی، نژادی، دینی و سایر شکافهایی است که جنبه خاستگاهی دارد.
ب- شکاف فرهنگی: این شکاف مربوط به اختلاف مواضع و ارزشهای درون جامعه برحسب نسل و محیط اجتماعی است. برای شکاف ناشی از محیط اجتماعی میتوان شکاف میتوان شهر و روستا و الگوهای ادراکی میان آنان اشاره نمود.
پ- شکاف شغلی-حقوقی: این نوع شکاف ناشی از توزیع نقشها (شغل و منصب) در داخل سیستم اقتصادی جامعه و سلسله مراتب اجتماعی است.
3-2- سومین دسته بندی مطرح شده در کتاب، مختص هانس دادلر است که پنج نوع شکاف حاکم بر جوامع اروپایی را دسته بندی نموده است
الف- شکاف طبقاتی و بخشی: این گروه جامعه را به گروههایی تقسیم میکند که منافعشان برحسب بخش اقتصادی و موقعیت شغلی متفاوت است؛ مانند صنعتگران، کشاورزان، کارگران و ...
ب- شکاف دینی یا انشعاب بر سر مسائل دینی: منظور از این شکاف، تنها وابستگی دینی نیست بلکه اختلاف در نقش دین در جامعه و نظام سیاسی را هم شامل میشود. همانند سکولارها در مقابل محافظهکاران در اروپا.
پ- شکاف ناحیهای-منطقهای: این شکاف نوعی تقسیم بندی جغرافیایی-منطقه ای است که باعث ایجاد اختلاف و برخورد منافع ساکنان شهر و روستا میشود.
ت- شکاف قومی و نژادی: این شکاف گروههای نژادی و قومی مختلف را در خصوص مواضع و میزان تبعیتشان از دولت را مدنظر دارد.
ث- شکاف بر اساس مواضع نسبت بهنظام سیاسی: تقسیم بندی منحصر به فرد دادلر نسبت به دیگر دیدگاهها در این مدل نوع شکاف است. این شکاف ناشی از دو گروه یا احزاب حافظ وضع موجود و گروههای انقلابی خواهان وضع موجود است.
4-2- یکی دیگر از دیدگاههای مطرح شده در کتاب، متعلق به آرنت لیپهارت است. وی شکافهای اجتماعی و سیاسی را به 7 بعد تقسیم نموده است:
الف- بعد اقتصادی و اجتماعی: از منظر لیپهارت این شکاف ناشی از اختلافات و برخوردها بر سر مالکیت و نقش آن در اقتصاد و میزان دخالت دولت در اقتصاد و همچنین اختلاف در مورد توزیع ثروت در جامعه و سیاستهای عمومی اقتصادی است.
ب- بعد دینی: این بعد از شکاف ناشی از اختلاف در خصوص نقش دین در زندگی عمومی و سیاست است. اختلاف در مواردی مانند نقش خانواده، قانون سقط جنین و... از این بعد شکاف ناشی میشوند.
پ- بعد قومی و فرهنگی: این بعد در جوامعی که دارای نژاد و زبانهای گوناگوناند، ارزش بیشتری پیدا میکند.
ت- بعد شهری- روستایی: این بعد شکاف از منظر لیپهارت بازتابی از اختلاف میان محافل روستایی و شهری مانند سطح اقتصاد است.
ث- بعد مربوط به مواضع در قبال نظام سیاسی: این شکاف بازتابی از اختلاف ایدئولوژیک و وجود گروه مخالف در نظام حاکم است.
ج- بعد ارزشی: این بعد از شکاف، مربوط به ارزشهای ماتریالیستی و پست ماتریالیستی در جوامع پساصنعتی است. انگلهارت که این بعد شکاف را به بعدهای پیشین افزوده است، معتقد است بیشتر مسائل و حرکتها سیای در جوامع پساصنعتی که به سطحی از رفاه رسیدهاند، حول موضوعاتی چون آلودگی، محیطزیست؛ فمینیسم و ...غیره است که ناشی از شکاف دو ارزش ماتریالیستی و پسا ماتریالیستی است.
چ- بعد مربوط به مواضع نسبت به مسائل سیاست خارجی: این شکاف مربوط احزاب کمونیستی در اروپا است که اختلاف آشکاری نسبت به گروههای دیگر در مواضعشان نسبت به برخی مسائل سیاست خارجی ابراز کردند.
5-2- آخرین مدل کشاف اجتماعی بررسی شده در کتاب، متعلق به استین روکان و مارتین لیپست است که نویسنده بسیار تحت تأثیر دیدگاه آنان است. این دیدگاه شکافها را در چهار دسته اما در دو قالب تحت عنوان محور منطقه ای-فرهنکی و محور شغلی-حقوقی قرار میدهد.
الف- محور منطقه ای-فرهنگی: در این محور دو شکاف تعریف شدهاند. نخست شکاف منطقهای بین مرکز و پیرامون است که بیانگر انشعاب و برخورد بین فرهنگهای محلی و خاص و فرهنگ غالب مرکز است. دومین شکاف در این محور مختص کشاف بین دین و دولت یا به عبارتی کلیسا و دولت است.
ب- محور شغلی-حقوقی: در این محور، نخست شکاف بین روستا و شهر یا پایتخت توجه شده است. اختلاف منافع اقتصادی سنتی و مردن بین شهر و روستا، عامل شکاف است. دومین موضوع در این محور، توجه به شکاف طبقاتی بین کارگران و کارفرمایان و یا بین مالکان و مستأجران است که ناشی از انقلاب صنعتی است.
3- شکاف اجتماعی چگونه ایجاد میشود؟
اما سؤال اصلی و مهم قسمت نخست این کتاب یافتن این سؤال است که «شکاف اجتماعی چگونه ایجاد میشود؟» مواردی که در بالا مطرح شد، بیشتر بررسی دسته بندی انواع شکافها بود و پاسخی دقیق به چرایی ایجاد شدن دستههای مطرح شده در بالا نمیدهد. روکان و لیپست برای پاسخ به این سؤال چهار رهیافت را مورد بررسی قرار دادهاند.
1-3-رهیافت ساختاری نظریه شکاف:
بر اساس این رهیافت شکاف سیاسی با شرایط ساختاری مرتبط است که در وجود انشعابها و برخوردهای اجتماعی که ریشه در ساختار اجتماعی دارند، پنهان است. این رهیافت در پاسخ به سؤال «شکاف اجتماعی چگونه ایجاد میشود؟» سه عامل انقلابهای ملی، انقلاب صنعتی و الگوی رونالد روگوفسکی را نام میبرند. به باور این رویکرد، انقلاب ملی موجب ایجاد شکاف بین مرکز و پیرامون در مرحله دولت سازی و همچنین ایجاد شکاف بین دولت و دین میگردد. به باور این دیدگاه، انقلاب صنعتی باعث ایجاد دو شکاف میان منافع کارگران و کارفرمایان و همچنین منافع میان شهر و روستا میگردد.
همچنین منظور از الگوی رونالد روگوفسکی، نظریهای است که معتقد است عناصر اقتصادی چون تجارت خارجی، زمین، سرمایه، کار و تولید هر یک از این عوامل، میتواند موجب شکلگیری شکافی جدید شود. بهطور نمونه ائتلاف میان سرمایهداران و زمینداران در آلمان موجب تشکیل نازیسم شد در حالی که در آنسوی اروپا، ائتلاف و الگوی دیگری میان زمین، کار و سرمایه و مدل تجارت خارجی به وجود آمده بود. این دو الگوی متفاوت، عامل شکاف گردید.
2-3- ررویکرد ارزشی- فرهنگی در تفسیر شکاف اجتماعی:
این رویکرد معتقد است رویکرد ساختاری دیگر بیانگر شکافهای اجتماعی و سیاسی در اروپای غربی و نظامهای دموکراتیک نیست و شکافهای کنونی نتیجه انقلابهای صنعتی و ملی و تضاد طبقاتی نیست. بر اساس این رویکرد، تحولات جدید اجتماعی به علت تحول در اولویت ارزشی بین نسلها است.
انگلهارت معتقد است این بعد جدیدی از شکافهای اجتماعی است که به بعد «ماتریالیسم-پست ماتریالیسم» معروف است. وی معتقد است، شکاف ارزشی به وجود آمده در خصوص دو نگاه ماتریالیستی و پست ماتریالیستی است و این امر است که موجب ایجاد شکاف سیاسی در سطح نظام حزبی و گرایشهای سیاسی شده است.
3-3- رویکرد نهادی جدید در بررسی شکلگیری شکاف:
برعکس دو رویکرد نخست که نظام حزبی و سازمانهای حزبی را متغیر تابع شکافهای اجتماعی و ارزشی میدانستند، طرفداران این رویکرد معتقدند سازمانها و نهادهای سیاسی خود ایجاد کننده شکافها هستند. قواعد رقابت سیاسی، سیستمهای نظام انتخاباتی خود عامل شکافهای اجتماعی و سیاسیاند.
4-3- رویکرد انتخاب عقلایی:
این رویکرد بهجای نگاه کلان، بر بعد خرد و جزئی استوار است. این رویکرد بر برداشتها و رفتارهای افراد و حسابگری عقلائی آنان متمرکز است. ماریانو تورکال و چیبر معتقدند که رهبران احزاب و نخبگان سیاسی بر طبق استراتژیها و سیاستهایی که در بررسی مسائل مختلف اجتماعی پیش میگیرند، در ایجاد یا تسهیل شکافهای سیاسی تأثیرگذارند. شکاف اجتماعی نتیجه اقدامات سیاسی و بسیج انتخاباتی است.
کتاب در بخش دوم به بررسی شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی پرداخته شده است.
1-رویکردها نسبت شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی
در خصوص شکافها و چندگانگی نژادی، زبانی و دینی در رژیم صهیونیستی رویکردهای گوناگونی در مواجه با آنان وجود دارد.
الف- رویکرد کارکردی محافظهکار: این رویکرد به دنبال چشم بستن و توجیه انشعابها و تناقضهاست. این رویکرد که بر ایده ارزشهای وفاق و همبستگی در جامعه متمرکز است، به بررسی و مطالعاتی که در آغاز ایجاد رژیم جعلی صهیونیستی در سال 1948 اشاعه یافت و تحت تأثیر فضای ایدئولوژیک و تعارضآمیز آن زمان قرار داشت، سیطره انداخته است. در این رویکرد میتوان به مطالعات و آثار افرادی چون ساموئل ایزنساد، آندره شوراکی و آشر آریان اشاره کرد. این رویکرد سعی دارد با تمرکز بر گفتمان صهیونیسم، دیگر هویتها و خردهفرهنگها را نادیده بگیرد. در مقابل این رویکرد، بهویژه میان پژوهشگران عرب، گفتمان رد جامعه پنداشتن رژیم صهیونیستی و عدم مشروعیت شکلگیری آن ایجاد شده است.
ب- رویکرد تاریخنگاران جدید: این رویکرد بر نقش تاریخی صهیونیسم بهعنوان سیاست دولت تأکید دارد. ایلان پایه و تام سیگف از جمله چهرههای شاخص این رویکردند. این دیدگاه مطالعات خود را بر دولت سازی و حذف اجتماعی فلسطینیان تمرکز دارد. این رویکرد در مجموعه بررسیهای گسترده تاریخ رسمی رژیم صهیونیستی که صهیونیسم پایهگذار آن بوده قرار میگیرد و بهطور ویژه بر نقش صهیونیسم تمرکز دارد. لذا آنان جریان پسا صهیونیسم هم نامیده میشوند.
ج- کثرتگرایی فرهنگی: آثار دانشگاهیان علوم سیاسی و جامعهشناسی بر واقعیت انشعاب و تقسیمبندی که پایههای ایجاد شکاف اجتماعی در عرصه سیاسی را تشکیل میدهند، تأکید دارد. سامی سموحا یکی از طرف داران مطرح رهیافت فرهنگی کثرتگرا در مطالعه وضعیت رژیم صهیونیستی، معتقد است که جامعه رژیم حداقل با چهار نوع شکاف اساسی مواجه است: شکاف طبقاتی، شکاف قومی بین عربها و یهودیها، شکاف نژادی بین یهودیان اشکنازی (با ریشههای غربی) و یهودیان سفاردی (با ریشههای شرقی) و شکاف دینی بین اکثریت سکولار و جامعه یهودیان مذهبی
همچنین باروک کیمرلینگ از شکلگیری خردهفرهنگها در جامعه صهیونیستی بهخصوص بعد از موج مهاجرت از روسیه و اتیوپی پس از سال 1990 سخن گفته و هفت جامعه شهروندی را برای رژیم صهیونیستی نام میبرد: اشکنازیهای سکولار، یهودیان صهیونیست مذهبی، یهودیان مذهبی سفاردیم، یهودیان مذهبی حریدی اشکنازی، مهاجران روس، مهاجران فالاشه و اعراب اسرائیلی.
2- شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی
نویسنده در جمعبندی، 4 نوع شکاف را در جامعه صهیونیستی مفروض میگیرد و در ادامه به بررسی آنها میپردازد. چهار شکاف عبارتاند از: شکاف تاریخی و قومیتی بین اعراب و یهودیان، شکاف نژادی بین گروههای یهودی، شکاف دینی بین یهودیان و نهایتا شکاف طبقاتی در جامعه صهیونیستی.
1-2- شکاف قومیتی بین اعراب و یهودیان
الف- بُعد هویت در شکاف قومی عربی- یهودی: این بعد ناشی از آگاهی به هویت قومی ایجاد شده است و موجب شکل گیری خطوط متمایزی میان اعراب و یهودیان در ویژگیهای انتسابی و ارزشی شده است. همچنین رابطه تاریخی بین دو گروه، بر اساس حافظه تاریخی تعارضآمیزی شکلگرفته که دو مجموعه قومی متعارض از آن برخاسته است. ضمن آنکه این شکاف ناشی از رفتار تبعیضآمیز رژیم صهیونیستی نسبت به اعراب اسرائیلی هم است.
ب- بُعد سازمانی و نهادی شکاف قومیتی: بعد سازمانی به معنی کشیده شدن عرصه شکاف و انشعاب اجتماعی به عرصه سیاسی و بسیج عمومی است. بروز شکاف قومی بین اعراب و یهودیان از خلال تفکیک نهادی بین مؤسسات بخش عربی و بخش یهودی در همه زمینهها آشکار است. آلان دوتی در اینباره معتقد است تمام نهادهایی که رژیم صهیونیستی از دوره قیمومیت به ارث برده است، نژادی است. این نهادها عبارتاند از: کنست که نهادی مخصوص یهودیان بود، آژانس یهود و سندیکای عمومی کارگران (هیستادروت) که مهمترین سازمان اشتغال یهودیان مهاجر بود.
2-2- شکاف نژادی بین گروههای یهودی
شکاف نژادی در رژیم صهیونیستی را میتوان بین چهار هویت برجسته یعنی نژاد سفاردیم، نژاد اشکنازی، نژاد یهودیان روسی و نژاد یهودیان اتیوپی جستجو کرد. انشعاب نژادی بین یهودیان ناشی از پراکندگی آنان در مناطق مختلف جهان است.
یهودیان جهان به مجموعههای گوناگونی تقسیم میشوند که از نظر زبان، فرهنگ و تمدن متفاوتاند. مهمترین این تقسیمبندیها، سفاردیم، اشکنازی است. واژه اشکناز، در زبان عبری اشاره به آلمان داشت و یهودیانی که بین قرن هفتم و هشتم از جنوب ایتالیا به آلمان مهاجرت نمودند، یهودیان اشکنازی نامیده شدند. این یهودیان در ادامه در شمال، میانه و شرق اروپا تا روسیه پخش شدند؛ اما سفاردیم در زبان عبری به اسپانیا اشاره دارد. این یهودیان بعدها در کشورهای حوزه دریای مدیترانه و آمریکای جنوبی پخش شدند. سفاردیم به یهودیانی که از مناطق عربی و اسلامی مانند ایران، کردستان و حتی یمن مهاجرت نمودند هم گفته میشود.
این دو گروه بر سر زبان، شیوه عبادات و نماز، احوال شخصی، پوشش و تفسیرهای دینی در قالب «تلمود» تفاوتهای زیادی دارند. اما اصل شکاف به نگاه برتری جویانه غربیها نسبت به شرقیها و تحقیر فرهنگشان باز میگردد.
سیاستهای تبعیضآمیز دولت رژیم صهیونیستی در بین یهودیان و مهاجران، یکی از علل شکاف اجتماعی است. بهطور نمونه یهودیان شرقی به خود اینگونه مینگرند که اعمال تحقیرآمیزی با آنان انجام شده است و فرهنگ آنان را پَست نامیدهاند و با سیاست ادغام و ترکیب، فرهنگ اشکنازی بر آنان مسلط شده است. یهودیان شرقی در عرصه اجتماعی و سیاسی عقب ماندهتر نسبت به اشکنازیها بودهاند که ناشی از تبعیض سیاستهای دولتهاست. همچنین تبعیض نسبت به یهودیان روسی و فالاشه (عدم یهودی شناختن آنان از سوی نهادهای دینی رژیم) از دیگر شکافهای نژادی موجود در رژیم صهیونیستی است.
این شکاف نژادی در حال نهادینه شدن است. این نهادینگی نتیجه اتخاذ سیاستهای نابرابر در اعطای امتیازات مالی، شهرکسازی، و اسکان یهودیان در مناطق مسکونی و جغرافیایی است.
3-2- شکاف دینی بین یهودیان
این شکاف متفاوت از مدل شکاف دین و کلیسا در مسیحیت است، زیرا جدایی زیادی بین دین و دولت وجود ندارد و بسیاری از مظاهر و نمادهای دولت مرجع دینی یهود است. شکاف دینی یهودیان، میان سکولارها و مذهبیهاست. بر اساس این شکاف یهودیان صهیونیست به سه گروه تقسیم میشوند. گروه نخست مذهبیها هستند که به آموزههای دینی شریعت یهود بهطور منظم در تمام شئون زندگی پایبندند. رعایت احکام شنبه، اصل غذا خوردن، التزام به دعا و نماز و... بخشی از این آموزههاست. گروه دوم که به سنتگرایان یا «مارسورتیم» مشهورند، تنها به آموزههای که جنبه اجتماعی دارد، پایبندند؛ مانند جشن اعیاد دینی، رعایت سنت ازدواج، خوردن غذاهای حلال و... گروه سوم آنهایی هستند که هیچ پایبندیای به دین ندارد. این دسته مواضعشان نسبت به شریعت یهود از بیمبالاتی تا مخالفت متفاوتاند اما به صهیونیسم بسیار معتقداند.
در کل میتوان، شکاف دینی بین یهودیان را به دو گروه کلی تقسیم نمود. دسته اول مذهبیهایی هستند که شامل دو گروه مذهبیهای صهیونیست و مذهبیهای حریدی میشوند. حریدیها افراطیترین افراد هستند. دسته دوم هم یهودیان سکولار هستند.
این دو شکاف سکولارها و مذهبیان را میتوان مهمترین شکاف در رژیم صهیونیستی دانست که موجب شده موضوعات چالش برانگیز زیادی برای این رژیم ایجاد نمایند. برخی از این چالشها عبارتاند از:
الف- مسئله قوانین دینی: این بحث از آن منظر اهمیت دارد که آیا رژیم باید دولت یهودی باشد یا دولت یهودیان. این بیانگر بحران هویت دولتی است که سخت میکوشد خود را یک دولت سکولار معرفی نماید و از سوی دیگر حاکی از اختلاف بین پایههای دولت و نقش عامل دین در آن است. بر این اساس، مشروعیت و اعتبار دولت و صهیونیسم در مقابل مشروعیت و میراث دینی یهود و اولویت یکی بر دیگری مطرح میشود.
ب- معافیتها و امتیازات: احزاب دینی چه صهیونیستهای مذهبی و چه احزاب حریدی، موفق شدهاند با ائتلافهای دولتی، امتیازات زیادی را برای مذهبیها بگیرند. مهمترین این امتیازات شامل معافیت دانش آموزان مدارس دینی «یشیوا» و تمامی دختران مذهبی از خدمت سربازی است.
افزایش حمایت دولت از خانوادههای پرجمعیت که میان مذهبیها شایع است و افزایش کمک مالی به مدارس دینی و طلاب آن، از دیگر امتیازاتی است که بارها مورد اعتراض سکولارها بر اساس اصل برابری شهروندان قرار گرفته است و طی سالهای اخیر این اعتراضات افزایش یافته است.
ج- چه کسی یهودی است؟ این موضوع یکی از کشمکشهای دینی، سیاسی و اجتماعی در رژیم صهیونیستی است که مسائل مختلفی چون به رسمیت شناختن یهودی بودن بسیاری از مهاجران، مسئله ازدواج مدنی و اعطای ملیت را تحت تأثیر قرار داده است.
بر اساس قانون بازگشت، تمام یهودیانی که به سرزمینهای اشغالی بازگردند باید تابعیت داده شود اما یهودیان مذهبی و حریدیها شدیداً با این امر مخالفاند و برای کیستی یهود، شرایط خاصی را مطرح مینمایند. اما سکولارها معتقدند این سختگیریها تنها مانع بزرگی بر سر فراخوانی بسیاری از یهودیان دیگر در مهاجرت به سرزمینهای اشغالی است.
د- سطح سازمانی شکاف: شکاف مذهبی-سکولار موجب شده است مذهبیها یک شبکهای از خدمات و محلههای مستقل ایجاد نمایند. این شکاف، تمایز میان دو طیف را تحکیم کرده است. نظام آموزشی در رژیم صهیونیستی به دو قسمت تقسیم شده است. نخست نظام آموزشی دولتی جناح صهیونیسم دینی است و دوم نظام آموزشی مستقل حریدیهاست. حریدیها در مدارس مخصوص خود، آیینهای دینی و عبادات خود را دارند، اختلاط بین دو جنس مرد و زن منع شده است و اهمیت زیادی برای مسائل مدرن بهخصوص در علوم اجتماعی و علوم سیاسی قائل نیستند. این مدارس ارزش بیشتری به شهرکنشینی میدهند. همچنین این برخورد و تعارض، به نهادهای دولتی در سطح وزارتخانهها هم کشیده شده است.
هـ- ارزشها: یکی دیگر از مظاهر شکاف مذهبی- سکولار بین یهودیان، در مجموعه ارزشها قرار دارد. حریدیها و مذهبیهای تندرو ارزشهای متفاوتی نسبت به سکولارها دنبال مینمایند. اهمیت به آموزههای تورات و تلمود، عدم تقدس لیبرالیسم و دموکراسی، احترام اندک به قانون اساسی و حامی سرسخت شهرکنشینان و تداوم گسترش آن، بخشی از آموزههای حریدیهاست که سکولارها با آن موافق نیستند و از آن فاصله دارند.
4-2- شکاف طبقاتی در جامعه رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی برخی ویژگیهای طبقاتی خاص خود را دارد. عملیات صنعتی سازی که در دهه سی میلادی در فلسطین آغاز شد، پس از ایجاد دولت جعلی، در دهه شصت رو به گسترش نهاد و تغییراتی اساسی را در ساختار طبقاتی ایجاد نمود. در این روند بخش کشاورزی متضرر شد و اقتصاد رژیم صهیونیستی پیشرفت بسیاری یافت؛ اما پس از امضای سازشهای عربی-عبری در دهه 90، تولید ناخالص داخلی رژیم صهیونیستی نسبت به دهه هشتاد هشت برابر افزایش یافت. پایههای آماری نشان میدهد که انشعاب طبقاتی در جامعه یهودی با مؤسساتی که دوره مهاجرت و اسکان یهودیان ایجاد شدند در ارتباط است. زیرا پایه این مؤسسات، بر نابرابری فرصتها برای مهاجران و ساکنان محلی استوار بود.
یفتاحئیل معتقد است سلسله مراتب مکانی در رژیم صهیونیستی وجود دارد که از توزیع نابرابر منابع در اثر گسترش جغرافیایی اسکان مهاجران ناشی شده است. این گسترش جغرافیایی با ایجاد سه نوع مجتمع یا مجموعه جمعیتی صورت گرفته است. نحست شهرها و شهرکهایی هستند با اکثریت یهودیان غربی و اشکنازی که به حکم اینکه گروه مسلط جامعه و مؤسس رژیم جعلی بودند، بر بهترین و با کیفیتترین زمینها و زیرساختهای اقتصادی و فرهنگی سلطه دارند. مجموعه دوم، در برگیرنده گروه مهاجران یهودی شرقی و گروههایی است که بهتازگی به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کردهاند، همانند بسیاری از یهودیان روس و دیگر جمهوریهای شوروی سابق که نتوانستند به مراکز و شهرهای بزرگ بپیوندند. اتیوپیها و اشکنازیها جزو این مجموعهاند که در شهرکهای مرزی یا حاشیههای شهرهای بزرگ اقامت دارند. مجموعه سوم شامل مناطقی میشود که اعراب اسرائیلی در آن زندگی میکنند. این مناطق بسیار از روند دولت سازی دورماندهاند.
جمعبندی
شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی دارای سطوح و ابعاد متفاوتی است و نهادهای سیاسی، در تعمیق برخی از این شکافها، مانند شکاف قومی و حفظ شکاف مذهبی- سکولار نقش آفرینند. میتوان گفت 4 نوع شکاف در جامعه صهیونیستی وجود دارد. این چهار شکاف عبارتاند از: شکاف تاریخی و قومیتی بین اعراب و یهودیان، شکاف نژادی بین گروههای یهودی، شکاف دینی بین یهودیان و شکاف طبقاتی در جامعه صهیونیستی.
شکافهایی که در برخی موارد تشدیدکننده یکدیگر هم بودهاند و روند تقسیم جمعیتی رژیم صهیونیستی موجب شده است، تهدید شکافها افزایش یابد. بهگونهای که رئیس رژیم صهیونیستی بهعنوان یکی از سخنرانان اصلی در کنفرانس مشهور هرتزلیا به وجود شکاف و تفرقه گسترده در جامعه این رژیم اذعان کرد که تهدیدی خاموش برای صهیونیستها به شمار میآید.
وی در این کنفرانس گفت: «در دهه نود قرن گذشته، جامعه اسرائیل متشکل از اکثریت بزرگ و اقلیتهای کوچک بود. اکثریت بزرگ متعلق به صهیونیستها بود که در کنار سه اقلیت صهیونیستهای مذهبی، اقلیت عرب و اقلیت ارتدوکس افراطی (حریدیها) جامعه اسرائیل را تشکیل میدادند. شاید هنوز بسیاری در جامعه اسرائیل، در رسانهها و نظام سیاسی اسرائیل فکر میکنند جامعه اسرائیل همین شکل را دارد. اما از آن زمان تاکنون واقعیت بهطور اساسی تغییر کرده است. هماکنون کلاس اولیهای ما شامل 38 درصد صهیونیستهای سکولار، 15 درصد صهیونیستهای ملیگرا و مذهبی، 25 درصد عرب و حدود 25 درصد نیز ارتدوکس افراطی(حریدی) هستند. در هر حال، روند تغییر بافت جمعیتی واقعیتی است که چهره جامعه اسرائیل را شکل میدهد. در چنین نظمی، دیگر هیچ گروهی اکثریت بالا را ندارد و دیگر اقلیت کوچک وجود ندارد . متأسفانه این شکافها در درون همه این بخشها و در میان همه آنها وجود دارد. ساختاری که از نظر بسیاری از ما نوعی تهدید از یک طرف برای ماهیت سکولار و لیبرال اسرائیل و از طرف دیگر برای جنبش صهیونیسم است».
* کارشناس اندیشکده راهبردی تبیین
انتهای پیام/
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس