تحلیل مواضع رئیس جمهورآمریکا؛
باجخواهی از برجام به سبک ترامپ

گروه تحلیل و تفسیر قدسنا
خبرگزاری قدس (قدسنا) : تحلیلگران سیاسی و کارشناسان مسائل منطقه در واکنش به مواضع جدید ترامپ، با نوشتن یادداشت های مواضع وی را واکاوی نموده اند.
بیانیه سیاسی ترامپ و آینده تقابل با ایران
«ابوذرگوهری مقدم» در یادداشت روزنامه «خراسان» نوشت: رئیس جمهور آمریکا دیشب در کاخ سفید، استراتژی جدید کشورش در قبال ایران و توافق هستهای را اعلام کرد.استراتژی ترامپ ، حاوی مطالب و محورهایی بودکه به لحاظ ماهوی تفاوت معناداری با آن چه دولتهای آمریکا پس از انقلاب اسلامی انجام دادند،نداشت. به نظر میرسد آن چه بهعنوان «استراتژی آمریکا در قبال ایران» توسط رئیسجمهور آمریکا مطرح شد، بیشتر بیان گزارههایی کلان، کلی و مبهم درباره رفتار جمهوری اسلامی است و مشابه آن چه درباره سیاست آمریکا در قبال افغانستان نیز اعلام شد، با ابهامات متعدد همراه است.
اگرچه سخنان ترامپ درباره برجام به نوعی پرتاب کردن توپ تصمیم گیری در زمین کنگره بود اما لفاظیهای او در قبال ایران و سپاه پاسداران با توجه به وضعیت صحنه منطقهای صرفاً باهدف ایجاد تنش ظاهری برای گرفتن امتیازات بیشتر از دوستان و رقبای آمریکا از یک سو و جمهوری اسلامی از سوی دیگر بود. اکنون آمریکا به خوبی قدرت محور مقاومت را درک کرده است و می داند که راهکار نظامی مستقیم برایش امکان پذیر نیست . به نظر می رسد به خاطر همین ترس هم بود که پس از موضع گیری های قاطع مسئولان کشورمان و هشدار های تند فرماندهان سپاه به رغم اعلام های اولیه ،ترامپ سپاه را در فهرست گروه های تروریستی قرار نداد و بدون ارجاع مسئله به وزارت خارجه به وزارت خزانه داری دستور تحریم های بیشتر سپاه را داد.
آن چه آمریکا در مقطع کنونی به دنبال آن است نه یک استراتژی، بلکه بیانیهای سیاسی در قالبی خاص و با ادبیات مخصوص ترامپ است. هرچند تیمهای بوروکراتیک دخیل در سیاست خارجی آمریکا و نهادهای امنیتی و نظامی این کشور تلاش کردند نقش مؤثری در خروجی این سیاست ایفا کنند اما درنهایت نقش متغیرهای فردی و بهطور خاص شخص رئیسجمهور در این سند بازتاب جدی دارد و البته در این میان نمیتوان از نقش لابیهای تأثیرگذار نظیر لابی صهیونیستی و اعراب نیز غافل شد.
به لحاظ ماهوی و با نگاهی به سخنان ترامپ، آمریکا برجام را لازم اما غیرکافی میداند که صرفاً در حوزه مهار فنی هستهای ایران، کاربرد دارد و همه حوزههای تهدیدزای ایران را پوشش نمیدهد. از دید آمریکا تقلیل روابط آمریکا و ایران در حوزه هستهای از آثار منفی برجام تلقی میشود و برجام سندی است که باعث تعدی و اقدامات ثبات زدای ایران در منطقه شده است.
بر این اساس آمریکا معتقد است برجام نتوانسته ایران را به جامعه جهانی نزدیک کند بنابراین ایران ناقض روح برجام است و در این حوزه باید مذاکره مجدد صورت پذیرد. برای وادارسازی ایران به مذاکره مجدد افزایش فشارهای برجامی و تحریمهای غیرهستهای، استفاده از ظرفیتهای نظارتی برجام و فشار بر متحدان و دیگر کشورها برای همکاری نکردن با ایران در دستور کار جدی قرار خواهد گرفت.از سوی دیگر مسائل منطقهای بخش مهمی از استراتژی اعلامی ترامپ در قبال ایران است و به نظر میرسد مهمترین بخش این سیاست را شامل شود. آمریکا از برجام بهعنوان اهرم فشار و ورود به سیاستش در قبال ایران استفاده میکند اما درنهایت مسئله منطقهای برای این کشور اصالت خاصی دارد.
افزایش فشار بر بازوی منطقهای ایران و بهطور خاص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باهدف خنثیسازی نفوذ ایران در منطقه و ایجاد موازنه قوا علیه جمهوری اسلامی از طریق متحدان منطقهای آمریکا در دستور کار جدی قرار دارد. ادعای حمایت ایران از تروریسم در منطقه و قطع منابع مالی و حمایتی ایران به گروههای مقاومت بخشی از این سیاست را شامل خواهد شد. فعالیتهای دفاعی کشور در حوزه موشکی، اقدامات نظامی و دفاعی کشور در خلیجفارس و مقابله با زیادهخواهی آمریکا و شرکا نیز از مواردی است که در سیاست جدید مورد تأکید جدی است.
مسئله حقوق بشر، موضوع اتهامات دیگر آمریکا در استراتژی جدید خواهد بود. آمریکا با استانداردهای دوگانه خود به دنبال جداسازی مردم از حاکمیت است و به شکل جدی قصد دارد در این حوزه ورود کند. در همین زمینه دخیل کردن نهادهایی نظیر سپاه پاسداران در نقض حقوق بشر به ادبیات آمریکا علیه ایران به شکل خاص واردشده و این نهاد انقلابی در کانون اقدامات آمریکا به بهانههای مختلف قرارگرفته است. تمرکز بر اقدامات سپاه از اشتباهات راهبردی آمریکاست و تبعات منفی زیادی برای این کشور خواهد داشت.
بخش مهمی از سیاست ترامپ در قبال ایران ، مسئله تأثیرگذاری بر محیط داخلی و تأکید بر مردم ایران باهدف ایجاد اختلاف و تفرقه، تضعیف مردمسالاری دینی در کشور، القای اختلاف میان مسئولان و مردم، زیرسوال بردن مشروعیت، مقبولیت و کارآمدی نظام خواهد بود. این مسئله با تمرکز و جدیت زیاد در دولت ترامپ تعقیب خواهد شد.
در تحلیل کلانِ رویکرد دولت ترامپ به ایران، باید اشاره کرد امر ماهوی جدیدی در این سیاست وجود نخواهد داشت بلکه ترامپ تلاش میکند استراتژی مخصوص به خود را در قبال ایران ارائه کند. ابزار راهبردی دولت آمریکا مانند گذشته صرفاً افزایش تحریم ، فشار باهدف تغییر رفتار جمهوری اسلامی و وادار کردن کشور به مذاکره درباره مسائل منطقهای، مسائل دفاعی و متن برجام و اصلاح آن با هدف محرومسازی کشور از آثار برجام است.
استراتژی اعلامی ترامپ اگرچه بیشتر سخنانی تکراری و ادامه همان سیاست های قبلی کاخ سفید علیه ایران بود ولی در بطن خود چاشنی هایی را تعبیه کرده است که ممکن است توافق هسته ای را به طور کلی بلا وجه کند . آن چه مشخص است ترامپ با سخنرانی دیروز خود به طور جدی تری همان سیاست محروم کردن ایران از منافع اقتصادی برجام را ادامه داد و آینده مبهمی را برای برجام ترسیم کرد در این حال دولت ترامپ سعی خواهد کرد آینده برجام را در حالتی معلق نگه دارد تا سرمایه گذاران خارجی جرئت ورود به عرصه اقتصادی ایران را نداشته باشند و با انصراف سرمایه گذاران خارجی از ورود به ایران، عملا ایران بدون عواقب حقوقی لغو رسمی برای آمریکا به سمت خروج از برجام سوق پیدا کند.
مهمترین راهکار مقابله با اقدامات آمریکا، اجماع داخلی همه نیروها و جناحهای سیاسی کشور، آگاهسازی افکار عمومی، افزایش مؤلفههای سرمایه اجتماعی، افزایش کارآمدی و ارائه پاسخ محکم و قاطع به زیادهخواهی آمریکا درباره موارد مدنظر است. ترسیم خطوط قرمز صریح و معتبر درباره مسائل هستهای و غیرهستهای و نیز همکاری و تقویت دیپلماسی با اعضای مؤثر نظام بینالملل میتواند نقش مؤثری در خنثیسازی اقدامات آمریکا و مدیریت رفتار این کشور داشته باشد.
روی دیگر راهبرد جدید آمریکا
«محمدحسن قدیریابیانه» در یادداشت روزنامه «حمایت» نوشت: روز گذشته راهبرد جامع «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا در قبال ایران منتشر شد و کاخ سفید همانگونه که بارها پیش از این مطرح کرده بود، موضوع «تأثیرگذاری جمهوری اسلامی در منطقه»، «توان موشکی» و «سپاه پاسداران» را در صدر اصول بنیادی استراتژی خود برای تقابل با ایران اسلامی قرار داد. این در حالی است که کاخ سفید، قدرت منطقهای و توان موشکی کشورمان را ناقض «روح برجام» تلقی کرده و به بهانه آن میکوشد که از زیر بار تعهدات خود در توافق هستهای شانه خالی کند.
بهعبارتدیگر، تصمیمات جدید آمریکا در قالب استراتژی جدید برجامی و نیز ادامه بدعملی این کشور در انجام تعهداتش، در راستای توقف رشد مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی به شمار میآید تا بهمرور، ایران را بهزعم خود تسلیم خواستههای نامشروع خود کنند. لذا توجه به نکات ذیل، ضروری به نظر میرسد.
۱. دولت ترامپ میگوید که میخواهد ایران را بهاصطلاح «محدودتر» کند که این امر، در نتیجه تغییر معادلات منطقهای به نفع کشورمان است. در اولین بند اصول بنیادی راهبرد ترامپ ادعاشده که «راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران، بر خنثیسازی نفوذ بیثبات کننده ایران و مهار رویکرد تهاجمی آن بهویژه حمایت این کشور از تروریسم و گروههای شبهنظامی استوار است»؛ درصورتیکه برخلاف خواست کاخ سفید، تأثیرگذاری ایران در غرب آسیا موجب شده که سایه شوم تروریسم تکفیری که ساختهوپرداخته دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و غرب است، رو به افول رود و به همان اندازه از تفوق دیپلماسی آمریکایی در خاورمیانه کاسته شود.
نکته طنز ماجرا اینجاست که در بحبوحه تشکیل ائتلاف بهاصطلاح بینالمللی برای مبارزه با داعش به سرکردگی آمریکا، مسئولین این کشور درخواست مشارکت ایران در این ائتلاف خودخوانده را مطرح کرده بودند که با مخالفت صریح جمهوری اسلامی روبهرو شد. از سوی دیگر، رئیسجمهور وقت فرانسه و برخی کشورهای اروپایی، تلویحاً یا تصریحاً بر نقش مؤثر ایران در سرکوب تروریستها تأکید کرده بودند و اینکه مقامات آمریکایی چنین حقایق روشنی را با وقاحت انکار میکنند، از تدارک پاپوش جدید توسط واشنگتن برای تداوم بدعهدیها در انجام تعهدات برجامی خود حکایت دارد.
۲. در راهبرد جدید کاخ سفید تأکید شده «ما بهمنظور ایجاد سدی در برابر اقدامات خرابکارانه ایران و احیای یک موازنه قوای استوار در منطقه بار دیگر ائتلافهای سنتی و شراکتهای منطقهای خود را احیا خواهیم کرد.» ترامپ باید به یاد داشته باشد که دولتمردان قبلی آمریکایی نتوانستند از احیای موازنه قوا و ایجاد شراکتهای منطقهای در کنار بکارگیری گزینه نظامی برای مقابله با ایران طرفی ببندند و خود او هم بیشک در این مسیر ناکام خواهد ماند. این بدان معنا نیست که دولتهای آمریکایی مایل نبودند که اقدام جدی علیه انقلاب اسلامی را در دستور کار خود قرار دهند، بلکه به این دلیل است که نتوانستند و قدرت روزافزون جمهوری اسلامی اجازه چنین ماجراجوییهایی را به آنها نداد.
۳. آمریکاییها به خود اجازه میدهند که از محمل «روح برجام»، اینهمه تعابیر نامتعارف و وارونه را از مفاهیم روشن و غیرقابل خدشه نظیر مبارزه با تروریسم و حق مشروع یک کشور در برخورداری از توان دفاعی و تهاجمی استخراج کنند و بر پایه این درک غلط، استدلال میکنند که باید با ایران مقابله کرد تا با این حربه، تحریمهای گستردهای را علیه انقلاب اسلامی اعمال کنند.
گویا رئیسجمهور متوهم آمریکا و استراتژیستهای دولتش فراموش کردهاند که دستیابی ایران به تکنولوژی پیشرفته ساخت موشکهای بالستیک دوربرد و نقطهزن و همچنین، فناوری صلحآمیز هستهای در اوج تحریمها به دست آمد و در هیچ زمینهای به این اندازه، تحت تحریمهای ظالمانه و نامشروع آمریکا و غرب نبودیم. بنابراین، اگر بنا باشد که بازهم چرخ لنگ تحریمها به گردش درآید، با استفاده از تجربههای گذشته، این تهدید جدید نیز بهسرعت به فرصت تبدیلشده و عزم مردم و مسئولین کشورمان را در مقابله با تحریمها یقیناً افزایش خواهد داد.
۴. با مرور ماهها و سالهای منتهی به توافق هستهای، به هیچ اظهارنظری از مقامات کشورهای ۱+۵ برنمیخوریم که طی آن از حل مسئله هستهای ایران و دستیابی به یک «توافق خوب» بهعلاوه موضوع موشکی، حقوق بشر یا نفوذ منطقهای ایران سخن به میان آمده باشد و این موارد بهصورت مجزا و منهای مناقشه هستهای طرح میشد. زمانی هم که توافق به دست آمد، همه دنیا آن را با نام «توافق هستهای بین ایران و ۱+۵» شناختند ولی مدت کوتاهی نگذشت که دغلکاری غرب، مشخص و خواستههای دیگری را ذیل برجام مطرح کردند. درواقع، منظور آنها از توافق که با نیرنگ و فریب درصدد نیل به آن هستند، این است که همه مطالبات و آرزوهای بربادرفته خود را از طریق توافق هستهای و با مستمسک «روح برجام» برآورده کنند. این رویکرد زیادهخواهانه آمریکاییها از روز اول مذاکرات وجود داشت و تاکنون هم ادامه دارد و بهطورقطع، پسازاین نیز تداوم خواهد داشت.
به فرموده رهبر معظم انقلاب، «ما هم میگوییم توافق خوب، آمریکاییها هم میگویند توافق خوب؛ منتها ما که میگوییم توافق خوب، منظورمان توافق منصفانه و عادلانه است؛ آنها که میگویند توافق خوب، توافق تمامتخواهانه است. اندکی در مذاکرات پیش رفته بودیم که زیادهخواهیهای حضرات شروع شد؛ هرروز یکحرفی، یک بهانهای؛ شش ماه تبدیل به یک سال شد، طولانیتر شد، مذاکرات شکلهای گوناگونی پیدا کرد، چانهزنیها و زیادهخواهیها مذاکرات را طولانی کرد، تهدید کردند، تهدید به تحریم بیشتر، حتی تهدید برای بکارگیری نظامیگری؛ این تهدیدها را کردند؛ روی میز و زیر میز و این حرفهایی که شنیدهاید. این رفتار این حضرات تا امروز بوده.» (۲/ مرداد/ ۹۴)
۵. مذاکره مجدد در خصوص برجام، یکی دیگر از سیاستهای چندگانه واشنگتن از اعمال فشار، تحریمها و اعلام استراتژی جدید است. برفرض محال که ایران دوباره پای میز مذاکره حاضر شود و به توافقاتی دست یابد، از کجا معلوم که کشوری که بدعهدی جزو ذات اوست و اصولاً وعده واهی دادن، بخشی از سیاستهایش است، به تعهدات جدیدش پایبند بماند و آنها را هم مانند دفعات مکرر گذشته نقض نکند ؟! نهتنها مردم و مسئولان در قبال خلف وعده و خدعهگری آمریکا هوشیارتر شدهاند، بلکه همه دنیا نیز میدانند که منظور این کشور از توافق، یعنی تضمین منافع، تحمیل خواستهها و فراموش کردن تعهدات و الزامات خود؛ کما اینکه در ماجرای خروج آمریکا از معاهده اقلیمی پاریس، ثابت شد که این کشور تا زمانی به توافقات بینالمللی پایبند است که منافعش تأمینشده باشد وگرنه، بهراحتی آب خوردن از آن خارجشده و اعتراضات گسترده جهانی به نقض عهد خود را هم به هیچ میانگارد.
و بالاخره باید گفت کشوری با تمدن چندصد ساله نمیتواند بر کشوری برخوردار از تمدن چند هزارساله اسلامی – ایرانی پیروز شود و علت اینکه آمریکاییها هنوز هم از اشتباهات فاحش در مواجهه با جمهوری اسلامی رنج میبرند و درک درستی از ایران ندارند را باید در ضعف فکری و البته تمامتخواهی مستکبرانه آنها جستجو کرد. استراتژی جدید کاخ سفید هم تأکیدی روشن بر واقعیت ذکرشده و ماهیت غیرقابلاعتماد و بدعهد آمریکاست که با اتخاذ سیاست فرار روبهجلو درنهایت، به مخدوش شدن مضاعف چهره بینالمللی این کشور و حقانیت جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.
باجخواهی از برجام به سبک ترامپ
«محمد اسماعیلی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت: 1- استراتژی جدید امریکا علیه ایران که توسط دونالد ترامپ نیز شرح داده شد، حاوی پرسشهای مهمی است از جمله اینکه، هدف دولت امریکا از اتخاذ این رویکرد چیست و آیا رویکرد فعلی تغییر جدی را در عرصه سیاست خارجه امریکا در قبال ایران نشان میدهد یا آنکه چنین مسئلهای را باید گام نخست از یک بازی چند لایه علیه ایران دانست.
۲- قبل از آنکه با ارائه دلایلی ارجاع پرونده هستهای ایران از سوی دولت امریکا به کنگره را نقض برجام بدانیم باید ویژگیهای استراتژی جدید امریکا و سخنرانی ترامپ را اینگونه تحلیل کنیم که: بهرغم آنکه گفته شده «این استراتژی حاصل ۹ ماه بررسی و محاسبات با کنگره و متحدان امریکا بوده» اما مفاهیم فکت شیت و گفتههای ترامپ، تکرار رویکرد و ادعاهای دولتهای قبلی امریکاست و از نظر «نوع»، «حجم»، «گستردگی» و «استنادات» اتهامات جدیدی نیست و نکته جدیدی ندارد. کما اینکه پیش از این نیز دولت اوباما همین اتهامات را البته با بیان نرم علیه ایران ادعا کرده بود.
۳- اگرچه یکی از اهداف اصلی دولت ترامپ مقابله و طرد سیاستهای دولت دموکرات اوباما است اما اهداف دولت ایالات متحده امریکا آنگونه که از محتوای سخنان ترامپ برمیآید، «متهم کردن مجدد ایران به نقض قواعد و قوانین آمره بینالمللی»، «ضدصلح - ثبات معرفی کردن رفتار و اقدامات ایران»، «کشاندن ایران به میز مذاکرات مجدد» و «ادامه پروژه ایرانهراسی» و مهمتر از همه «مقدمهسازی برای وارد کردن ضربه نهایی به ایران بر اساس مفاد برجام - قطعنامه۲۲۳۱» است. از دیگر اهداف دیگر امریکا «جرح و تعدیل متن برجام» بر اساس قواعد حقوق بینالملل است که براساس این پازل احتمالی دولت ترامپ، ایران با «دست خالی و بدون برگ» در دورهای جدید از مذاکرات با طرف امریکایی حاضر شده و میتوان از این کشور، امتیازات مهمتری گرفت. چرا که ایران در دور نخست مذاکرات هستهای برگهای اصلی خود نظیر «قدرت بازدارندگی هستهای»، «غنیسازی ۲۰درصد هستهای»، «رآکتور آب سنگین اراک» و «سایت فرد» را به دلیل اجرای تعهدات مندرج در متن برجام از دست داده و طرف غربی همچنان برگهای خود از جمله «تحریم»، «تهدید نظامی» و «مبادلات بانکی» را حفظ کرده است.
ایالات متحده اهداف هستهای و فرا هستهای را در این مقطع زمانی دنبال میکند که هدف اصلی غیرهستهای «معرفی ایران به عنوان برهم زننده صلح جهانی و بهواسطه آن توسعه محدودیتهای بینالمللی و از جمله وضع تحریمهای موشکی» است به همین دلیل است که طی دو سال پسابرجام ایران همواره «ناقض روح برجام» معرفی شده و دائماً از رفتارهای منطقهای ایران تحت عنوان «اختلال در نظم و امنیت جهانی» یاد میشود.
رونمایی از راهبرد جدید امریکا، نخستین اقدام از چندین گامی است که قرار است برداشته شده تا احیای تحریمهای جدید تحقق یابد؛ به بیان بهتر رویکرد جدید ترامپ را باید در ادامه پروسه «متهمسازی ایران» به شمار آورد.طبق قوانین امریکا درصورت احاله پرونده هستهای از سوی دولت ترامپ به کنگره، چنانچه قبل از ۶۰ روز عدم پایبندی ایران به برجام را تأیید کند، دو مسیر پیش رو قرا خواهد گرفت: ۱- دستور ات اجرایی رئیسجمهور امریکا که بر اساس سند برجام اجرای آن متوقف شده احیا میشود؛
۲- امریکا عدم پایبندی ایران به برجام در کمیسیون مشترک برجام را به شورای امنیت میکشاند که میتواند خروجی تحریمهای جدید علیه ایران باشد.
اهداف نقشه راه جدید واشنگتن
«رضا سراج» تحلیلگر مسائل سیاسی در این باره نوشت: ترامپ با اعلام عدم پایبندی ایران به برجام و سپردن توافق به کنگره، عملا برجام را به لبه پرتگاه مرگ برد. اهداف ترامپ از این نبرد محاسباتی و جنگ ادراکی چیست؟
ترامپ با اعلام عدم پایندی ایران به برجام و سپردن توافق به کنگره، عملا برجام را به لبه پرتگاه مرگ برد. اهداف ترامپ از این نبرد محاسباتی و جنگ ادراکی چیست؟
ترامپ با ایجاد لبه پرتگاه مرگ برای برجام، کنگره را برای تشدید تحریمها علیه ایران بکارگیری کرد و از طرف دیگر اروپایی ها را نیز برای افزایش فشار به ایران همراه نمود. از امروز جنگ ادراکی برای تغییر افکار عمومی در ایران و نبرد محاسباتی جهت تجدید نظر و اشتباه محاسباتی در طرف ایرانی آغاز میشود. وادار شدن ایران به پذیرش مذاکره مجدد در باره برجام و تغییر متن آن، منجر به واگذاری مزیتهای راهبردی و امتیازهای بیشتر به آمریکا میگردد. ضمن آنکه هیچ حد یقفی برای افزون طلبی آمریکا نیز نمیتوان متصور بود. این مسیر، غرور ملی و عزت ملی ایران را از بین خواهد برد. این فرایند، ایران را به لبه پرتگاه ناامنی میبرد.
با این شرایط، پاسخ ملت ایران به اظهارات سخیف ترامپ چه باید باشد؛ برای بیاثر نمودن نقشه راه رئیس جمهور اَبله آمریکا، چه باید کرد؟ بدون شک ملت ایران باید در نبرد محاسباتی در برابر آمریکا به پیروزی برسد و تنها با باور به وعدههای الهی و تکیه بر اتحاد ملی و اقتدار ملی، میتوان به این مهم دست یافت. در این ارتباط، اقدام اخیر سپاه در مقابل آمریکا، شاهد مثال مناسبی است؛ آنجا که قرار بود نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی قرار بگیرد، اما مواضع پیشدستانه و مقتدرانه سپاه (مواضع فرمانده سپاه) آمریکاییها را وادار به تغییر محاسبات کرد.
حالا که آمریکا بدعهد است اقتصاد داخل را بچسبید
«حسین قدیانی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز نوشت: اصلا و اساسا یعنی چه که چند سال، اغلب امور اقتصادی کشور را معطل دشمن آن هم از نوع آمریکایی آن کنیم که آیا به تعهدات خود عمل میکند یا نه؟! و آیا تحریمهایی که از قضا دستپخت خودش است، برمیدارد یا نه؟! شگفتا! بعد از آن چند سال معطلی و در حالی که همه نقض عهدها از سوی کاخ سفید بوده، چند صباحی هم نوبت این معطلی است که ببینیم رئیسجمهور آمریکا درباره ما چه خواهد گفت! و متعاقب آن کنگره چه خواهد کرد!
یعنی همه نگاهها به بیرون! و همه نگاهها به خارج! آنهم بیرون و خارجی به نام آمریکا که حتی آقایان روحانی و ظریف هم این روزها علیه آن، همان را میگویند که چند سال تمام، اصحاب نقد! روزی معذرت میخواهم؛ علاف اوباما که آیا حاضر میشود جوری حرف بزند و جوری عمل کند که فیالواقع شاهد لغو تحریمها و محاسن اقتصادی آن باشیم و مثلا بتوانیم اقلی از تعامل را با بانکهای اروپایی داشته باشیم؟! و روزی هم باز معذرت میخواهم؛ علاف ترامپ که آیا درباره ما چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟!
لذا هر چه سخن رئیسجمهور علیه رئیس قوه قضا نادرست و توهینآمیز بود، معالاسف باید بگوییم کنایه قاضیالقضات به رئیس کابینه، ریشه در عالم واقع دارد! شرط است که فیالمثل از یاد نبریم همین رکود فعلی که مهمترین مصیبت اقتصاد امروز ما است، قطعا با این شدت و حدت و عوارض شوم گریبانگیر ما نمیشد، اگر این همه سرمایهها و کارها و نگاهها و بنگاهها و تولیدیها و چه و چه، متأثر از نگاه کلی دولت، روزی لنگ مواضع اوباما و روزی لنگ مواضع ترامپ نمیشد! پس اینکه آیتالله آملی، رویه اینچنین را «بیکاری» میخواند، با کمال تأسف درست است!
عاقبت جز این نیست که قوه مجریه مملکت و به تبع آن، بخش عمدهای از اقتصاد و بازار و معیشت مملکت را کانه بیکار باشند، معطل و علاف این کردهایم که فلان روز، اوباما با ما چه خواهد کرد و بهمان روز، ترامپ! و این یعنی بدبختانه در زمینه سیاست خارجی هم دچار رکود هستیم! رکودی که حکم میکند ریش و قیچی دست دشمن ما باشد؛ اینکه اوباما چقدر با ما خوب تا میکند؟! و اینکه ترامپ چقدر با ما بد تا میکند؟!
و این همه در حالی است که صرفنظر از قصورات و البته سوراخهای خود برجام، خشت اول بدعهدیها توسط آمریکا را در وهله اول اوباما و جان کری گذاشتند که البته ترامپ دارد بیخردانهتر و عریانتر، همان مسیر دشمنانه را ادامه میدهد! با این حساب، اساسیترین سوال ممکن این است که از خود بپرسیم؛ آیا این همه نگاه به دست خیر-کدام خیر؟!- یا شر دشمن و این همه معطل و علاف تصمیمات خوب- کدام خوب؟!- یا بد دشمن، انتها و پایانی ندارد؟! عجبا که شعار دولت فعلی، «اعتدال» است لیکن آنچه عملا داریم میبینیم «انفعال» است!
راه علاج انفعال اما این نیست که تو وقتی اوباما و ترامپ را در حال عهدشکنی میبینی، بسنده کنی به ۴ تا جواب درگوشی در ۴ تا جلسه خصوصی! حتی میخواهم بگویم لزوما به پاسخ درست هم نیست که خوشبختانه این مورد را در روزهای اخیر، چند باری از ناحیه دولتمردان مشاهده کردیم! پس به چیست؟! و چگونه این انفعال و این همه علاف مواضع دشمن شدن درمان میشود؟! گمانم به این است و اینگونه درمان میشود که بیآنکه غافل از دشمن باشیم، نگاه را و توجه را و تمرکز را برگردانیم سمت داخل! حواس اقتصاد اگر به درون باشد و به جوانان خودمان و استعدادهای خودمان باشد، دیگر هرگز اینگونه نیست که مثل افراد بیکار، روزی ولمعطل چه خواهد کردهای اوباما باشیم و روزی هم علاف چه خواهد کردهای ترامپ! برای فهم بهتر متن، قیاسی کنم! یک حوزه کار، قاسم سلیمانی دارد و یک حوزه کار هم محمدجواد ظریف!
تحریم و دشمنی و مشکل و سختی هم برای هر دوی این دستاندرکاران هست! اما چرا برجام ظریف، به این فرجام میرسد لیکن دوست و دشمن اعتراف میکنند که سردار سلیمانی در کارش موفق بوده؟!
آیا علت این ۲ عاقبت کاملا متفاوت، جز در تفاوت نگاه ایشان است؟! این کجا که همه نگاه به دست دشمن باشد و این کجا که بیآنکه غافل از دشمن باشی، عمده توجه را صرف داشتههای خودت و استعداد نیروهای خودت و امکانات موجود خودت کنی؟! و دقیقا متأثر از همین نگاه خردمندانه است که حاجقاسم هیچوقت نمیگوید «هر مواجههای با داعش، ولو مواجهه بد، بهتر از عدم مواجهه با تکفیریهاست!» نه! ایشان و سایر همرزمانشان فقط و فقط به مواجهه درست و اصولی با تروریستها فکر میکنند و اینکه ختم به نتایج روشن و اهداف معین شود! پس توافق و جنگ ندارد! در هر ۲ حال، باید رفتارت و گفتارت و اهدافت و نتایجت، روشن باشد و معین!
فیالحال باید پرسید؛ وقتی شخص آقای ظریف، در خود آمریکا، سخن از اهداف انتخاباتی برجام میگوید یا وقتی برخلاف دشمن، تنها و تنها دنبال یک توافق است، نه یک توافق خوب، معلوم است برجام به این فرجام میرسد! تو اینجا زپرتیترین کشورها را هم به بدعهدی تحریک میکنی، وای به حال آنکه آن کشور، مادر و پدر همه بدعهدیها و همه خباثتها و همه وقاحتها یعنی آمریکا باشد! این حالا آمریکاست و اما دولت ما آیا تدبیر است که بیاید و اغلب ظرفیتهای اقتصادی کشور را لنگ در هوا بگذارد که ببینیم برجام به کجا میرسد! اوباما چه میکند! چه کسی در آن خرابشده، رئیسجمهور میشود! و حالا ترامپ چه میکند!
پس «مصداق بیکاری» فقط آن نیست که جوان تحصیلکردهای کار پیدا نکند یا کارگری بیکار شود! والله این هم بیکاری است و عینا از روی بیکاری است که علیالدوام چشم را بر داخل ببندیم و عمده نگاه خود را بدوزیم به حضرت کدخدا! پس خطاب به آقایان روحانی و ظریف، عرضی و عرضم تمام! فرض کنید حتی من هم، نه متأثر از هشدارهای خمینی و خامنهای و تیتر یکهای «وطن امروز» بلکه ناظر بر سخنان همین چند وقت اخیر شما، واقعا قبول کردهام که به قول خودتان «مذاکره با آمریکا، اتلاف وقت است» و «آمریکا نشان داد مظهر عهدشکنی است»! سلمنا! نه بزرگان و نه دیگران، بلکه شما توانستید من را متقاعد کنید که آمریکا شیطان بزرگ است! خب! بعدش؟!
آیا حالا که این همه معتقدید سران کاخ سفید تا چه حد کلاش و عهدشکن هستند و امثال من هم حرفتان را قبول کردهایم؛ آیا روی مبارک را از مجسمه آزادی برمیگردانید سمت همین میدان آزادی خودمان؟! و از هتل کوبورگ سمت همین معادن خودمان؟! و همین اقتصاد خودمان؟! و همین داشتههای انصافا قیمتی خودمان؟! خیلی از دولت دوم شما نگذشته!
پیشنهاد میدهم اندکی هم با اقتصاد مذاکره کنید! و از سیاست و معالاسف سیاستبازی، بچرخید سمت معیشت! عاقبت، سلیمانیها و همدانیها و بلکه هم کاظمیها، بلباسیها و مرادیها و حججیهای خود را رو کردند و از ابرمردان امنیت رونمایی کردند؛ شما بفرمایید برای بهبود حال اقتصاد کشور و معیشت مردم، کدام مردان را و کدام برادران را پرورش دادید؟! گفتم که سلمنا! آمریکا بد! محاسن شما کجاست؟! و مدالهای شما روی کدام سینههاست؟!
انتهای پیام/22/