qodsna.ir qodsna.ir

دوران پسا داعش؛ آیا اسرائیل به سمت جنگ گرایش پیدا خواهد کرد؟ /حقیقت تلخی که تل‌آویو نمی‌خواهد اعتراف کند

این نکته را باید در نظر گرفت که معادلات سید حسن نصرالله هر بار در چارچوب پاسخ و واکنش به تهدیدهای اسرائیل ارائه شده و وی هیچ گاه شروع کننده نبوده است، با این حال، این اسرائیل بوده که خود را نیازمند تنش افروزی و بزرگنمایی آن یافته، چرا که ماهیت تجاوزکارانه و خصمانه آن طوری است که نمی‌تواند طرف قدرتمندی را در مقابل خود تحمل کند.

 

به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا)، «علی شهاب» تحلیلگر عرب در تحلیلی خاطر نشان کرد «آمیکام نورکان» از مقامات نیروی هوایی ارتش اسرائیل، منصب مدیر اداره برنامه ریزی ارتش را برعهده داشت، وی بر این باور است که عقیده جنگی بین جنگ‌ها به دقت شکل راهبرد اسرائیل را در این مرحله توصیف می‌کند، زیرا پیامدهای انباشت شده و متراکم عملیاتش مانع جنگ آتی می‌شود.

 

این عقیده به سبب چهار عامل مطرح مورد ارزیابی مجدد قرار می‌گیرد:

 

-باقی ماندن رئیس جمهور بشار اسد در راس قدرت در سوریه و اعتراف پیاپی کشورهای غربی به این واقعیت

 

-شکست‌های پی در پی داعش در سوریه وعراق که معنای این شکست، پیروزی و پیشروی محور مقاومت است.

 

-افزایش توانمندی‌های تسلیحاتی حزب الله به ویژه از نظر دقت و اندازه  موشک‌ها تا حدی که اسرائیل از کارخانه‌های تسلیحاتی در سوریه و لبنان سخن گفته است.

 

-حضور نیروهای ایران و حزب الله در جبهه جنوبی سوریه

 

این چهار عامل، همگی در حالی به وجود آمده که اسرائیل نظریه جنگ بین جنگ‌ها را اجرا کرده است که این وضع از ابتدای جنگ در سوریه از طریق حملات هوایی نمایان شد که اسرائیل ادعا می‌کرد سلاح‌های پیشرفته‌ای را هدف قرار می‌داده که در مسیر رسیدن به حزب الله بوده است.(منظور از جنگی میان جنگ‌ها این است که اسرائیل در حالی جنگی را علیه سوریه به راه انداخته که سوریه خود در معرض جنگ قراردارد، بنابراین جنگ اسرائیل علیه حزب الله و سوریه در چارچوب جنگ‌هایی قرار دارد که سوریه از سوی طرف‌های مختلف هدف قرار گرفته است)

 

در حقیقت، حملات هوایی، آن وجه و بعد آشکار چیزی است که بسیار پیچیده‌تر از آن است، عملیات نیروی هوایی جدای از فعالیت امنیتی در تمام مراحل آن انجام نمی‌شود و نبرد امنیتی میان دو طرف، یک دهه اخیر از رویارویی را متمایز از مراحل دیگر کرده است. هر چند آنچه تل آویو در این راستا، برای خود دستاورد قلمداد می‌کند، به سبب ماهیت فعالیت مقاومت بسیار واضح و آشکار بوده است.( حملات امنیتی میان دو طرف حوادثی بوده است که دهه اخیر را متمایز کرده است که از ترور عماد مغنیه آغاز و تا حمله به کاروان‌های حزب الله را شامل می‌شود)

 

وضعیت موازنه بازدارندگی چگونه است؟

 

از هنگام پایان جنگ جولای 2006(جنگ 33 روزه)، موازنه بازدارندگی میان حزب الله و اسرائیل میان کلمه مشهور «در صورتی که»(اذا) سید حسن نصرالله بر زبان راند تا به وعده وی برای نابودی لشکرهای ده گانه و معادله دریایی و توسعه نظریه ساختمان در مقابل ساختمان و در نهایت تا حد اشاره به اشغال بخش‌های وسیعی از شمال اراضی اشغالی ارتقا یافت.

 

 این نکته را باید در نظر گرفت که معادلات سید حسن نصرالله هر بار در چارچوب پاسخ و واکنش به تهدیدهای اسرائیل ارائه شده و وی هیچ گاه شروع کننده نبوده است، با این حال، این اسرائیل بوده که خود را نیازمند تنش افروزی و بزرگنمایی آن یافته، چرا که ماهیت تجاوزکارانه و خصمانه آن طوری است که نمی‌تواند طرف قدرتمندی را در مقابل خود تحمل کند.

 

بر اساس گزارش المیادین، تحلیلگر عرب خاطر نشان کرد: اسرائیل نظریه «جنگ بین جنگ‌ها » را پس از آن فاش کرد که آن را پیش از آنکه علنی کند، اجرا کرده بود. ترور فرمانده در حد و جایگاه «عماد مغنیه» در چارچوب این نظریه قرار می‌گیرد که در آن زمان فاش نشده بود. تل‌آویو، آن ترور را هم وزن جنگ جولای قلمداد و تلاش کرد آن را به عنوان یک دستاورد و ضربه محکم به زعم خود به حزب الله القا کند. ما در اینجا درصدد ارزیابی وزن ترور عماد مغنیه نیستیم، بلکه آنچه برای ما اهمیت دارد، ارزیابی موازنه قوا پس از گذشت یازده سال از این جنگ و بعد از تمام حوادثی است که پس از آن رخ داده است. آیا واقعا سخن گفتن اسرائیل از بازدارندگی در سایه تمام تهدیدهایی که حزب الله برای این رژیم دارد، صحیح است؟ این چه بازدارندگی است که به دشمن خود اجازه دهی در زمینه جغرافیایی نفوذ خود را توسعه و در زمینه نظامی خود را تقویت کند و جبهه داخلی را پس از رفع خطر گروه‌های تکفیری تحکیم بخشد و به تقویت نظامی خود به شکل بی‌سابقه‌ای ادامه دهد؟ این بازدارندگی(ادعایی رژیم صهیونیستی) چقدر وزن و ارزش دارد وقتی حزب الله زرادخانه موشکی خود را با وجود تمام تجاوزات اسرائیلی به سوریه توسعه می‌دهد؟

 

 حقیقت تلخی که اسرائیل نمی‌خواهد در مقابل افکارعمومی خود به آن اعتراف کند، این است که بازدارندگی در یک دهه اخیر تحت عمل ترمیم و بازسازی به عنوان یکی از پیامدهای جنگ جولای 2006 قرار داشت و به مرحله تلاش برای اثبات آن رسیده است . با کلمات و واژه‌های دیگری، اسرائیل نظریه «جنگی میان جنگ‌ها» را با هدف دور زدن نیاز توسل به جنگ و رویارویی گسترده با حزب الله متبلور کرد و به منصه ظهور رساند، اما این گام اصل تهدیدی را که از ناحیه حزب الله این رژیم را هدف قرار داده، نه تنها برطرف نکرده بلکه افزایش توانمندی‌های حزب الله، جست‌وجو و بررسی موازنه قوا را به نقطه اول بازگردانده است که : آیا اساسا بازدارندگی در برابر حزب الله ایجاد شده است؟

 

در مقابل این واقعیت، قالب و شکل درگیری  میان دو طرف به رویارویی حتمی منجر می‌شود که البته جنگ در سوریه و عوامل مرتبط با آن همچون عامل روسیه و تصمیم آمریکایی آن را به تاخیر انداخته است. آیا شکست داعش و بقای بشار اسد و دیگر عواملی که در مقدمه این مقاله ذکر شد، خود را بر محاسبات اسرائیل از نظر تسلیم شدن در مقابل واقعیت تحمیل می‌کند و به توسعه «جنگی بین جنگ‌ها» از طریق اقدامات امنیتی نظامی که چارچوب و تاثیر آن بیشتر از حملات به محموله‌های سلاح است، ادامه می‌دهد یا اینکه نگرانی اسرائیل به حد بی سابقه‌ای رسیده به طوری که تل‌آویو نیاز دارد از سئوالات یکسره کردن نبرد درهر رویارویی احتمالی با حزب الله در راه اثبات وجود بازدارندگی عبور کند.

 

انتهای پیام/ر.م/