پس از 25 سال روابط دیپلماتیک؛
دستاورد جمهوری آذربایجان از همپیمانی با اسرائیل چه بوده است؟

تنها در سال جاری میلادی حجم مبادلات تجاری باکو و تل آویو، از مرز 4 میلیارد دلار را عبور کرد. 85 درصد از تسلیحات خریداری شده توسط دولت آذربایجان از رژیم صهیونیستی بوده و در سوی مقابل 60 درصد از نفت خریداری شده تل آویو از شرکت های آذری بوده است.
گروه تحلیل و تفسیر خبرگزاری قدس (قدسنا) : اعلام استقلال جمهوری آذربایجان از اتحاد جماهیر شوروی در اوائل دههی 90 میلادی، مصادف با آغاز نزاعی خونین در منطقهی کوهستانی قره باغ است.
اکثریت ارمنی نشین این منطقه، بهانهای در اختیار دولت نوپای ارمنستان قرار داد تا با حمایت از جدایی طلبان، مساحتی معادل با 25 درصد مرزهای به رسمیت شناخته شدهی جمهوری آذربایجان تحت تسلط نیروهای ارمنی درآید.
با روی کار آمدن حیدر علییف در باکو، تقویت نظامی ارتش آذربایجان در برابر ایروان، در صدر اولویت های این کشور قرار گرفت. از آن حین تا کنون، وعدههای حکومتی با محوریت آزادسازی کامل قره باغ توانست محبوبیت قابل توجهی را برای رهبران باکو رقم زند.
اما آذربایجان نوین با چالش های جدی تری نیز مواجه بود. تورم شدید به عنوان میراث دولت کمونیستی پیشین و مواجهه با روسیه که به چشم باکو حامی اصلی ارمنستان به شمار می آمد، علییف را به اقدامی متهورانه سوق داد: هم پیمانی با ایالات متحده، رژیم صهیونیستی و اروپا. این همپیمانی به ویژه در سایهی سیاستهای کلان روسیه نسبت به ایالات متحده، میتوانست مسکو را به خط مقدم درگیری های قره باغ وارد نماید. فارغ از این که بر اساس چه امتیازدهیهایی، مسکو خود را درگیر ائتلاف های فرا منطقه ای جمهوری آذربایجان نساخت، شکی نیست که علییف ها همواره نگاه های سنگین کرملین بر باکو را در اتخاذ استراتژی های خود در نظر داشته اند.
هر چند خانوادهی علییف که بعدها ریاست جمهوری را با برگزاری رفراندومهای پرحاشیه تبدیل به ساز و کاری موروثی نمودند، تایید بین المللی گستردهای پیرامون بحران قره باغ به دست آوردند، اما توفیق چشم گیری در آزادسازی مناطق تحت تسلط ارمنستان نداشته اند.
در این میان قدرت گرفتن الهام علییف، پس از درگذشت پدرش حیدر، فصل جدیدی از مناسبات اسرائیلی - آذری را به روی منطقه گشود. آذربایجان توانسته بود با تاکید بر حقانیت خود در بحران قره باغ، خود را به عنوان قربانی اشغالگری یک دولت متخاصم به جهانیان معرفی نماید، اما افزایش روابط دیپلماتیک باکو با تل آویو، وجههی رسانهای ساخته شده توسط علییف را به کلی زیر سؤال برده و به دورویی متهم نمود.
در سال های آتی، کمیتهی دیسپورای یهودیان آذربایجان شکل گرفت و تلاشهای لابیهای یهودی آذری در اسرائیل، به نزدیکی بیشتر این دو انجامید.
تنها در سال جاری میلادی حجم مبادلات تجاری باکو و تل آویو، از مرز 4 میلیارد دلار را عبور کرد. 85 درصد از تسلیحات خریداری شده توسط دولت آذربایجان از رژیم صهیونیستی بوده و در سوی مقابل 60 درصد از نفت خریداری شده تل آویو از شرکت های آذری بوده است.
دولت الهام علییف مدعی است، آذربایجان به عنوان تنها خریدار جهانی سامانهی گنبد آهنین خود را در برابر ارمنستان ایمن کرده است. تخمینها دال بر حضور حدود 50 الی 70 هزار شهروند یهودی با تبار آذربایجانی، قفقازی و گرجی در سراسر موقعیت های اجتماعی اسرائیل است.
با بررسی زمینههای تاریخی و سیاسی ائتلاف این دو، توانستیم خط مشی دولت الهام علییف را نسبت به اسرائیل ترسیم نماییم، اما قطعه ی گمشدهی این پازل، اهداف و نیتهای تل آویو در تعامل با جمهوری آذربایجان است. علیرغم تمامی همکاریهای نظامی اسرائیل و آذربایجان، دولت بنیامین نتانیاهو روابط حسنهی خود را با ارمنستان حفظ کرده است. سفر متخصصان اسرائیلی به قره باغ و سخنرانی های آنان در فضای آکادمیک ارمنستان پیرامون نسل کشی ارمنیان توسط دولت عثمانی، ترجمان نگران کنندهای از رویکرد اسرائیل نسبت به بحران قره باغ ارائه میدهد؛ چرا که به نظر میآید آذربایجان، علاوه بر فریفته شدن با وعدههای رنگین اتحادیهی اروپا در حمایت از آزادسازی اراضی خود، طعمهی مصالح اقتصادی و امنیتی رژیم صهیونیستی در منطقه شده است. گواه آنکه جنگ افزارهای اسرائیلی و حمایت تل آویو از آذربایجان هیچ نتیجهی ملموسی، چه در بعد نظامی و چه در بعد دیپلماتیک در روند آزادی قره باغ نداشته است.
حال این سؤال مطرح میشود که بی اقبالی جمهوری آذربایجان در تحقق وعدههای خود، ریشه در بی کفایتی و ملعبه قرار گرفتن قضیهی قره باغ دارد یا اینکه ائتلافهای فرامنطقهای باکو در جایگاه صحیح خود واقع نشدهاند؟