با امام حسین (ع) در صحنه تحولات آفریقا،سید قطب: هیچ شهیدی مانند حسین (ع) نیست که قلبها را قبضه...
«هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین علیه السلام نیست که احساسات و قلب ها را قبضه کند و نسل ها را به غیرت و فداکاری بکشاند. چه بسیار کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند، امکان نداشت بتوانند عقیده و پیامشان را گسترش دهند ولی حسین علیه السلام عقیده و پیامش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند مگر خطبه آخر حسین علیه السلام که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید.»
این بخشی از سخنان روحانی برجسته مصری سید قطب است و به خوبی جایگاه اهل بیت و بخصوص حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام را در میان مصریان و پیروان مذهب شافعی نشان می دهد. سیدقطب این جملات را برای خوشامد عده ای نگفت بلکه خود نیز بر منهاج امام حسین بود و در این راه به شهادت رسید. به غیر از شهید قطب می توان هزاران اندیشمند شافعی، مالکی و حنفی دیگر را در شمال آفریقا- کشورهای مغرب، الجزایر، تونس، لیبی، مصر و...- نشان داد که درباره ائمه بزرگوار شیعه همان اعتقادات و علاقه ای را ابراز کرده اند که شیعیان ابراز نموده اند و می توان گفت ابی عبدالله همان تأثیری را بر اهل سنت گذاشته که بر شیعه گذاشته و به همان میزان که در ادبیات مذهبی شیعه می توان تأثیر کربلا و عاشورا را مشاهده نمود در ادبیات مذهبی اهل سنت هم قابل مشاهده است. حرمت امام حسین و دفاع جانانه از حریم او به همان میزان که شیعیان را برانگیخته، سنیان را نیز برانگیخته است. همین یک ماه پیش یک گروه جاهل وهابی در مصر از تخریب نمادهای متعلق به ائمه- تحت عنوان مبارزه با بت پرستی!- سخن گفت و بطور خاص به تخریب «مشهد رأس الحسین» که یکی از اصلی ترین زیارتگاههای مسلمانان مصر است، اشاره کرد. بلافاصله پس از آن مصر به جوش آمد. مفتی بزرگ الازهر مصر «دکتر علی جمعه» از یک سو با تندترین عبارات گوینده آن سخن را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «خفه شو ای بی شرم خبیث، خداوند دست ها و پاهای تو را قطع کند» و از سوی دیگر به آنان هشدار داد و گفت: «دست جسارت کنندگان به ضریح مقدس امام حسین(ع) را قطع می کنیم.»
مردم مصر نیز بلافاصله به خیابانها ریختند و فردای آن روز حدود یک میلیون نفر در میدان امام حسین قاهره اجتماع کردند. این واکنش فوری و شدید گروه سلفی وابسته به عربستان را به عقب نشینی و عذرخواهی واداشت.
در مراکش، لیبی، تونس، الجزایر، فلسطین، اردن و... هم حکایت همین است در همه این کشورها ولادت امام حسین در روز سوم شعبان و شهادت آن حضرت در روز عاشورا را با برگزاری تجمعات میلیونی یاد می نمایند.
براساس اسناد تاریخی حداقل از دوره حکومت معزالدوله دیلمی در مصر- سال 252 هـ- روز عاشورا در مصر تعطیل بوده و مردم به عزاداری می پرداختند. در عراق نیز از همان آغاز واقعه عاشورا و بخصوص از نیمه دوم قرن سوم در دوره حکومت آل بویه و در سوریه از آغاز حکومت حمدانیان در قرن چهارم مراسم روز عاشورا برگزار می شده است. در مغرب (مراکش) از اواسط قرن دوم هجری به مدت 150 سال حکومت به دست سادات فاطمی- از نسل زیدبن علی بن الحسین علیه السلام- می افتد و پس از آن حرمت امام حسین و تعظیم عاشورا بزرگ داشته شده و هم اکنون نیز در تقویم رسمی، عاشورا تعطیل است و مردم به عزاداری می پردازند هر چند از قرون پنجم تا نهم قمری مردم مراکش به مرور از مذهب زیدیه به سوی مذهب شافعی گرویده اند ولی هنوز سادات در این کشور از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند و رساندن نسب خود به پیامبر و ائمه شیعه یکی از مهمترین عوامل منزلتی در این کشور می باشد. در لیبی سالیان زیادی تشیع حاکم بوده است. سلسله فاطمی در مصر ریشه ای لیبیایی دارد و بعد هم به همه شمال آفریقا گسترده شده است. لیبیایی ها مالکی مذهبند و در خصوص شیعه و اهل بیت خود را اولین شیعیان می دانند و هرکس می خواهد به مقام و موقعیتی برسد به اهل بیت ابراز عشق می کند و این به خوبی نشان می دهد که در بستر اجتماعی لیبی، اهل بیت و بخصوص امام حسین-علیه السلام- دارای چه مرتبه و موقعیتی است.
در یک بررسی از بستر اجتماعی شمال آفریقا به این نتیجه می رسیم که در همه این کشورها نوعی نگاه مذهبی وجود دارد که این نگاه این منطقه را با بسیاری از مناطق دیگر اسلامی متمایز کرده است. در همه این کشورها عرفان و خلق و خوی لطیف عارفانه بسیار گسترده و به هویت اصلی جمعیت ها در این کشورها تبدیل شده است. در عین حال این خلق و خوی عارفانه با مبانی عقلی و مباحث فکری آمیختگی دارد. یعنی برخلاف بسیاری دیگر از مراکز جهان اسلام که وقتی پای عرفان به میان می آید، راهی برای فلسفه و کلام باقی نمی ماند و دایره فقه هم تنگ می شود، اما عرفان در میان ملت های شمال آفریقا نگرش های فقهی، فلسفی و کلامی را مورد پذیرش و حتی تشویق قرار می دهد. به عنوان مثال مراکز دینی شمال آفریقا از معدود مراکزی هستند که اجازه می دهند پیروان یک فقه به فقه مذهب دیگری عمل کنند. این رویه به پدید آمدن « فقه مقارن» انجامیده و بستر بسیار مناسبی را در اختیار مردم قرار داده تا بتوانند با توجه به گرایش تاریخی شان به اهل بیت، به فقه شیعه و فقهای شیعه نزدیک شوند. شاید بتوان در مصر بیش از 100 جلد کتاب از علمای برجسته سنی پیدا کرد که در آن نوشته شده باشد: «محمدبن علی الباقر- علیه السلام- سرآمد همه فقها در همه مذاهب در طول تاریخ بوده است». این قبیل عبارات بی واهمه بیان می شود و شنونده سنی آن را در شمال آفریقا علیه خود ارزیابی نمی کند و از این روست که در بسیاری از برهه های تاریخی روسای الازهر مصر با صراحت از فقه شیعه و فقهای آن یاد کرده و اهانت به آنان را اهانت به اسلام ارزیابی کرده اند. یک نمونه آن شیخ سلیم رئیس مفتی بزرگ الازهر مصر است که در پاسخ به نامه علامه سیدعبدالحسین شرف الدین- فقیه بزرگ شیعی لبنان- می نویسد من در کلمات شما جز حقیقت چیزی نیافتم و اعتراف می کنم که هرچه گفته ای حق است و این در حالی است که علامه شرف الدین در نامه خود قضاوت شیعه را درباره مهمترین مسایل اختلافی میان شیعه و سنت بیان کرده بود. حالا یک لحظه مکث کنید و به این سؤال جواب دهید «چه چیزی روح گذشت و حق جویی را در شمال آفریقا پراکنده و فاصله مذهبی را از میان برداشته است؟» بدون شک کسی تردید ندارد که امام حسین(ع) و اثر خونی که از او در این مناطق پراکنده شده، فاصله میان مذهب حسینی و مذاهب شمال آفریقا را برداشته و این موضوعی است که در همین دوره ما امثال سیدقطب، عبدالرحمن شه قاوی، عبدالحمید جوده السحار، عباس محمودالعقاد، خالد محمد خالد و توفیق ابوعلم بارها آن را بیان کرده اند.
از نظر فقهی، فلسفی، کلامی، عرفانی و ادبی نسبت شمال آفریقا به فقیه، عارف، فیلسوف، متکلم و ادیب بزرگ «محی الدین ابن عربی» می رسد. ابن عربی البته اندلسی بود و در سالهای 350 ق به بعد می زیست ولی او شاگردان فراوانی از مغربیان، مصریان، الجزایریان، تونسیان و لیبیایی ها تربیت کرد و به کشورشان گسیل داشت. در دوره حیات ابن عربی شمال آفریقا از گرایش فقهی، فلسفی، عرفانی و کلامی او تبعیت می کرد. ابن عربی که بسیار مورد احترام حضرت امام خمینی بوده و از معدود کسانی است که امام با شیفتگی از او یاد می کند بنا به اسناد فراوان شیعه بوده. خود او- بنا به گواهی شهید مطهری در کتاب تماشاگه راز- می گوید من امام دوازدهم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را ملاقات کرده ام. ابن عربی هنوز به الازهر مصر حکومت می کند و این بدان معناست که مذاهب شافعی، مالکی و حنفی عمیقا و بطور گسترده از اندیشه و مشی ابن عربی تاثیر می پذیرد. این آن نکته مفقوده ای است که بعضی با ندیدن آن خیال کرده اند تصوف شمال آفریقا یک شیوه معارض با فقه و فلسفه است و با حکومت داری بیگانه می باشد.
با این نگاه به ادبیات حضرت ابی عبدالله الحسین- علیه السلام- در طول دوره حیات و بخصوص در فاصله حرکت از مدینه تا کربلا در سال شصتم هجری نظری بیاندازیم. حضرت در این سفر به مشی و مرام آل امیه اشاره می کند و می گوید: «مثلی لایبایع مثل یزید» - مانند من هیچگاه با مانند یزید بیعت نمی کند- توفیق حسین از علمای معروف سنی مصر می گوید: امام حسین قیام کرد تا جلوی بدعت گذاری یزید را بگیرد. خالد محمد خالد یکی دیگر از علمای سنی مصر می گوید: حفظ دین چیزی است که امثال امام حسین(ع) خود را فدای آن می کنند. عباس محمود عقاد ادیب بزرگ مصری می گوید: شهادت امام حسین، نظام مستحکم بنی امیه را پس از کمتر از 06 سال واژگون کرد. عبدالرحمن شرقاوی نویسنده بزرگ دیگر مصر می گوید حسین نه تنها برای شیعیان بلکه برای همه آزادمردان موجب افتخار است.
با این وصف می توان با امام حسین(ع) تحولات شمال آفریقا را دقیق تر دید و نسبت این تحولات را با مدل هایی که امروز مطرحند متوجه شد. این تحولات به دلیل روح لطیف عرفانی حاکم بر مردم و چهره های موثر نمی تواند با مدل سلفی که بر پایه نفی و تکبیر استوار است نسبت پیدا کند و به همین ترتیب تاثیر کشوری نظیر عربستان که محور سلطنت است، در این کشورها بسیار محدود خواهد بود. اگر نگاهی به روند تحولات در کشورهای شمال آفریقا بیاندازیم درمی یابیم که گروههای شناخته شده سلفی از حساسیت اجتماعی علیه سلفیت آگاهی داشته و از این رو با پایین آوردن تابلوهای قبلی و تغییر شعار ها تلاش کرده اند که بر تحولات اثر بگذارند. مثلا در مصر گروه التکفیر و البحره اولا با تابلوی «حزب العدل والامانه » وارد انتخابات شد و ثانیا عقاید خود را مخفی کرده و با ورود به خدمات اجتماعی و توزیع مبالغ زیادی پول و توزیع بسته های غذایی توانست درصدی از آراء مردم را جذب نماید. همینطور در لیبی این گروه تابلو «المقاتله الاسلامیه» را پایین کشیده و با تابلو «المجلس العسکریه» فعالیت می کند و در تلویزیون الجزیره هرگونه رابطه گروه خود را با عربستان و وهابی ها تکذیب کرد در عین حال با افشای ماهیت آنان تعداد اعضای این گروه از چند هزار نفر به حدود 005 نفر تقلیل یافت.
از جنبه تاثیر جریانات غرب گرا و به تعبیر رایج «اسلام ملایم» هم می توان با قاطعیت گفت این نوع نگرش نمی تواند جایگاهی در تحولات شمال آفریقا پیدا کند. عرفان شمال آفریقا با روح مبارزه و فرهنگ اهل بیت پیوند دارد و این نمی تواند با مدل اردوغان یا هر جریان غیرانقلابی دیگر تطبیق یابد. بر این اساس در مصر شخصیت هایی نظیر عمروموسی، البرادعی، ایمن نور علیرغم تلاش فراوان نتوانستند رأی قابل توجهی جذب نمایند. در تاریخ مصر هم جریان اسلام ملایم و شخصیت هایی نظیر یعقوب صنوع، شبلی ثمیل و طه حسین نتوانسته اند جایگاهی در فرهنگ و تاریخ مصر پیدا کنند.
امام حسین(ع) مهمترین شخصیتی است که با آن می توان تحولات انقلابی جهان اسلام را توضیح داد.
سعدالله زارعی
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس