انتفاضه سوم غیرقابل اجتناب است،اوایل ماه ژوئن بودکه گروهی ازکارشناسان خاورمیانه و افسران سابق اطلاعاتی در دیداری خصوصی...
راهبرد سیاسی ابومازن براین فرض مبتنی بود که همکاری امنیتی میان تشکیلات خودگردان و حکومت اسراییل، سبب میشود اسراییل، احساس امنیت کند و بدین ترتیب، دلیل اصلی اسراییل برای تداوم اشغال کرانه باختری را از میان برخواهد داشت و راه برای یک دولت فلسطینی هموار خواهد شد. از قضای روزگار، اسراییلیهای زیادی با اعتراف به موفقیت تلاشهای ابومازن(در این زمینه) فراموش کردهاند که آنها آنجا را اشغال کرده اند.
در سایه کرامات صلح برخوردار از پشتیبانی مالی آمریکا و اروپاست که حکومت ابومازن در کرانه باختری، تدوام یافته است. اسراییلیها معتقدند که آنها میتوانند سهم کیک خودشان را بخورند ولی باز هم آنرا داشته باشند. شهروندان (اسراییلی) زیادی در یک نظر سنجی که در اوایل سال برگزار شده بود گفتند که دولت میتواند یهودی و دمکراتیک بماند بدون آنکه ذره ای از کرانه باختری چشم بپوشد. سالهای صلح و خاموشی، به صدها هزار اسراییلی در تلآویو اجازه داد تا در تابستان گذشته (تابستان 1390) به خیابانها بیایند و به قیمت بالای پنیر کوتچ، بهای اجاره و مراقبت روزانه اعتراض کنند بدون آنکه کلمهای درباره فلسطینیان کرانه باختری به زبان بیاورند. این موضوع از اینکه یکی از ملاحظات اولیه امنیتی اسراییل باشد خارج شده است.
در مقابل، فلسطینیان اکنون شاهد هستند که رییس تشکیلات خودگردان، بر خلاف روند جاری، امید دارد که تعدیل رفتارهایش، دولت (فلسطینی) مستقلی را به ارمغان آورد. مذاکرات طولانی مدت بر سر چگونگی دستیابی به آزادی ملی (فلسطینی) - جدای از اینکه اسراییل از آن استقبال یا با آن مخالفت کند- نیز اکنون به نتیجه رسیده است. فلسطینیها از هر فرقه و گروه سیاسی، البته کمتر از گذشته معتقدند که باید هزینههای اشغالگری اسراییل را سنگینتر کرد، اما چگونه؟
در طول دهه 1990، ابومازن یکی از اصلی ترین طراحان فرایند صلح اسلو بود که رویای عقبنشینی مرحلهای اسراییل از کرانه باختری را در سر داشت؛ اقدامی که منجر به یک موافقت نامه صلح پایدار (و نه ضرورتاً به تشکیل دولت فلسطینی) میشد. اکنون، شاید او آخرین بازمانده از معتقدان به این رویا باشد. او مجبور بوده است قولهای شفاهی و نه (تعهدات) عملی به تقاضاهای کسانی بدهد که میخواهند با مطرح نمودن تعهدات مکرر تشکیلات برای مقابله با اسراییل به مقابله با آن بروند. آنها سعی دارند با برچیدن تشکیلات خودگردان یا امتناع از مذاکره (مگر آنکه اسراییل، ساخت شهرکها را متوقف کند) به تقابل با تشکیلات برخیزند.
همزمان با اینکه شکاف میان سخنان و عمل رییس جمهور فلسطین افزایش مییابد و همچنانکه سیاستهای وی از احساسات عمومی فاصله میگیرد، دولتش به سرکوب بیشتر شامل: شکنجه مخالفان سیاسی، بستن سایتهای اینترنتی و دستگیری روزنامهنگاران و وبلاگ نویسان منتقد ابومازن روی میآورد. حتی مشاوران نزدیک ابومازن هم اطمینان دارند که او در خطر تبدیل شدن به آنتوان لحد(فرمانده نیروی پروکسی اسراییل در طول دوران اشغال جنوب لبنان) دیگری است. سلام فیاض، نخست وزیر غیر منتخب و مشاور اصلی سیاستهای ابومازن تصدیق کرده است که: «من فکر میکنم ما در حال گم کردن نشانهایم. اگر ما آنرا تاکنون از دست نداده باشیم». و خود ابومازن پذیرفته است که فرایند صلح، دچار جمود شده است و حکومت او فقط به خلق «یک موقعیت خوب» برای اسراییل که سالهاست از همکاری بیسابقه با نیروهای تشکیلات در کرانه باختری لذت میبرد، کمک کرده است اسراییل هم تشویقی از جمله تغییر در رفتار خود، برای تشکیلات در نظر نگرفته است.
اما نیروهای امنیتی فلسطین، این روزها، دلایل محدودی دارند تا ایمان بیاورند که تلاشهای آنها به اهداف ملی نزدیک شده است و اسراییل نیز دیگر نمیتواند وانمود کند که تشکیلات خودگردان، قادر به تامین امنیت برای مدتی نامحدود است. ماه (می)گذشته، در حالیکه در خیابانهای جنین، صدای تیراندازی به گوش میرسید و زندانیان فلسطینی وارد چهارمین هفته اعتصاب غذا میشدند، ابومازن گفت: «من قادر به کنترل شرایط نیستم. من میترسم خدای ناکرده، نظام امنیتی فرو پاشد.» یووال دسکین، رئیس تازه بازنشسته سازمان امنیت داخلی اسراییل بر این اظهارات صحه گذاشت: «زمانیکه گاز متراکم میشود انفجار خیلی آسان است. مسئله این است که جرقه آن کی خواهد خورد تا روشن شود».
دلیل اصلی بی ثباتی این است که فلسطینیان از اینکه اسراییل به آنها اجازه تشکیل دولت خواهد داد کاملا ناامید شدهاند. تمامی تلاشها برای نشان دادن این مسئله است که همان قدرت کمی هم که فلسطینیها داشتند یا از بین رفت یا اینکه بی اثر بودنش ثابت شده است. تحریم مشاغل و تولیدات شهرکها نتوانسته است حمایت مردم را به دست آورد و حتی اگر آنها بتوانند حمایت توده مردم را به دست آورند گسترش شهرکسازی متوقف نخواهد شد. فلسطینیها توانستند در سپتامبر سال گذشته برای رای گرفتن در مجمع عمومی سازمان ملل -حرکتی که اسراییل و آمریکا را ترساند چرا که اگر این اتفاق می افتاد فلسطینیان میتوانستند در دادگاه جنایی بینالمللی، طرح دعوی کنند- فشار وارد کنند. ابومازن از این تلاش به نفع ارائه دادخواست تشکیل دولت در شورای امنیت چشم پوشی کرد که البته شکست آن برای همیشه تضمین شده است.
این شکستها برای فلسطینی هایی که امیدوارند وضعیت موجود را برای اسراییل غیر قابل دفاع سازند دو راه باقی گذاشته است: اعتراض عمومی و مقاومت مسلحانه. اقدام اول به خاطر اختلافات حماس غزه و فتح ابومازن در کرانه باختری با موانع متعددی روبرو است. هر یک از جناح ها، اعتراضات عمومی را به مثابه یک مرحله اولیه بالقوه برای انقراض خود و روشی برای قدرت گیری نسلی جدید از رهبران به بهای رهبران موجود می بیند.
اگر تظاهرات مردمی در کرانه باختری به راه افتد اسراییل از نیروهای امنیتی فلسطین خواهد خواست تا جلو هر معترضی که قصد نزدیک شدن به سربازان یا شهرکنشینان را دارد، بگیرد؛ این امر آنها را مجبور میکند از میان تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان فلسطینی یا پایان همکاری امنیتی با اسراییل، یکی را برگزینند که ابومازن از انجام آن امتناع خواهد کرد. همانطور که ابومازن میداند و میترسد، اعتراضات مردمی میتواند به سرعت از جانب طرف دیگر (حماس) مسلح شود. به همین دلیل، دولت او کمی بیشتر از یک حرافی و لفاظی، قول داده است تا از اعتراضات محدود هفتگی که مورد علاقه فعالان خارجی و مطبوعات غربی است حمایت کند و فعالانه از نزدیک شدن تظاهر کنندگان به هر یک از شهرکهای یهودی جلوگیری میکند.
اقدام دوم، مقابله مسلحانه است. اگرچه بیعلاقهگی به این روش در میان فلسطینیها شایع است و صدها هزار فلسطینی به لحاظ مالی به تداوم حیات تشکیلات خودگردان وابستهاند اما بخش قابل توجهی از آنها از دیدگاه تشدید مقاومت طرفداری میکنند به ویژه بسیاری از حامیان حماس که معتقدند مقابله مسلحانه، موثرترین تاکتیک برای مجبور کردن اسراییل و جامعه بینالمللی به عمل بوده است.
آنان معتقدند که موشکها، کوکتل مولوتوف ها و اعتراضات مردمی به اسراییل فشار آورد تا قراردادهای اسلو در سال 1993 را امضا کند و ضربات مهلک علیه نیروهای اسراییلی در جنگ لبنان بود که اسراییل را وادار به عقبنشینی در سال 2000 کرد، خونهای ریخته شده در انتفاضه دوم بود که بر جورج بوش فشار آورد تا از تشکیل دولت فلسطینی حمایت کند و جامعه بینالمللی را ترغیب کرد تا ابتکار عربی صلح، ابتکار ژنو و نقشه راه صلح خاورمیانه را ارایه دهد. آنها همچنین مطمئن هستند که این اسلحهها بودند که به آریل شارون فشار آورد تا در سال 2005، سربازان را از غزه بیرون برده و شهرکنشینان را از غزه خارج کند. این اقدامات مسلحانه همچنین بر متوقف شدن فرایند صلح تاثیر داشته و همانطور که یکی از مشاوران شارون میگوید فقط «مقدار متانولی که ضروری است» را عرضه میکند بنابراین «فرایندی سیاسی با فلسطینیها وجود نخواهد داشت».
درس برای بسیاری از رهبران شبه نظامی فلسطینی که به فرایند صلح هیچ اعتقادی ندارند، واضح بود، (همانطور) که موسی ابومرزوق، معاونِ رییس دفتر سیاسی حماس به من گفت: «نه تنها ذرهای از خاک فلسطین آزاد نخواهد شد بلکه اسراییلیها احساس میکنند که کنترل آن هزینه کمتری دارد». ماتی اشتینبرگ، مشاور ارشد پیشین فرماندهان امنیتی اسراییل، ابومازن را مطیعترین و صلح جوترین رهبر فلسطینی می نامد که اسراییل با آن مواجه شده و درباره دست کم گرفتن او هشدار داد. او گفت: «مدار اسراییلی در چرخه بدی گرفتار شده است. اسراییل معتقد است مادامی که خشونت وجود دارد نمی تواند به صلح دست یابد و زمانی هم که خشونتی نیست دلیل کمی برای برقرای صلح میبیند.»
تاریخ، ممکن استابومازنرا به خاطر حکمرانی بر این چرخه- که ظاهرا حق با اوست- سرزنش نکند اما او احتمالاً زیربنا را برای یک طرف متخاصمتری فراهم آورده است. در این میان، حماس تقریبا به راه خود ادامه داده است. باسم نعیم، وزیر بهداشت حماس در نوامبر گذشته به من گفت: «اسراییلیها یک فرصت طلایی دارند تا با ابومازن موافقت نامه امضا کنند اما شانس تقریباً از دست رفته است. آنان نخواهند توانست آنرا دوباره به دست بیاورند».
منبع:موسسه تحقیقات وپژوهش های سیاسی وعلمی ندا
مترجم: حسن کلاته
تمام:حُر14
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس