تنش صفرباهمسایگان تاکتیکی مقطعی یااستراتژی دراز مدت؟هنوز محور غربی/ عربی/ ترکی/ اسرائیلی از...
تلاش محور ترکی عربی برای برهم زدن توازن جدید در منطقه ناشی از رخداد انقلاب های بیداری و تضعیف موقعیت منطقه ای محور امریکایی/ اسرائیلی/ عربی/ ترکی در خاورمیانه، موجب پشت کردن ترکیه به سیاست معروف "تنش صفر با همسایگان" و روی آوردن زمامداران این کشور به تاکتیک "بحران آفرینی در کشورهای همسایه" شده است.
هنوز محور غربی/ عربی/ ترکی/ اسرائیلی از تلاش های خود برای استمرار بخشیدن بحران در سوریه و ناکام کردن طرح کوفی عنان دست بر نداشته و در صدد آن است که در صورتی که بشار اسد بتواند کشورش را از بحران کنونی عبور دهد، حداقل سوریه، "سوریه ای ضعیف" باشد و نتواند به جایگاه اثرگذار سابق خود برگردد.
در همین امتداد محور عربی / ترکی/ اسرائیلی، اینک از بازگشت عراق به جایگاه مؤثر گذشته و بازیابی نقش منطقه ای آن نیز احساس نگرانی می کند به ویژه که بر خلاف گذشته که عراق هم پیمان با جریان ارتجاع منطقه، در مقابل ایران قرار داشت، اینک در کنار ایران و در جهت ارتقای قدرت جهان اسلام و جنبش بیداری و تقویت جریان مقاومت در منطقه گام بر می دارد.
سیاست ایران حمایت از عراق یکپارچه، متحد، قدرتمند، مردمسالار و مستقل و دارای جایگاه مؤثر منطقه ای است در حالی که سیاست محور عربی/ ترکی/ اسرائیلی، بر دامن زدن به ناامنی، اختلافات مذهبی و قومی، و ممانعت از بازگشت عراق به جایگاه منطقه ای خود مبتنی است و به طور خلاصه خواستار یک "عراق ضعیف" و از هم گسیخته در کنار خود هستند تا از این طریق زنجیره مقاومت در منطقه را سست و قابل گسست سازند.
هرچند به نظر می رسد که امریکا با توجه به نقشی که در تحولات عراق داشته است از این سیاست حمایت نمی کند، اما در عین حال واشنگتن، از رویکرد عراق در منطقه و قرار گرفتن آن در کنار ایران و سوریه و مقاومت چندان راضی به نظر نمی رسد و این امر آزادی عمل هم پیمانان منطقه ای واشنگتن را در اقدامات ضد عراقی باعث شده و دامنه مانور آنان وسعت بخشیده است. البته مشغول بودن امریکا به انتخابات ریاست جمهوری نیز به این امر دامن می زند.
سئوالی که در اینجا مطرح است این است که در رویکرد ایجاد " عراق ضعیف " چرا محوریت بر عهده آنکارا نهاده شده است و دیگر بازیگران منطقه ای بویژه عربستان و قطر و اسرائیل بیشتر در پشت پرده قرار دارند؟
در یک ارزیابی می توان گفت که نوعی تقسیم کار میان محور عربی/ ترکی/ اسرائیلی در این عرصه وجود دارد. بخش امنیتی کار بر عهده عربستان و قطر و اطلاعاتی بر عهده اسرائیل و سیاسی بر عهده ترکیه قرار گرفته است. به نظر می آید دوحه از محور بعثی بر ضد نظام عراق و ریاض از محور القاعده و سلفی ها حمایت کرده و اردن به عنوان محور ترانزیت و گذرگاه ورود تروریست ها و تجهیزات و امکانات به عراق، مورد استفاده قرار می گیرد و نتیجه و محصول کار این بخش از محور عربی/ ترکی انفجارات خونین و کشتار های بیرحمانه مردم برای نشان دادن بی ثباتی و ضعف مفرط دولت در بغداد و در نهایت سرخوردگی ملت عراق است.
اما در سمت دیگر، ارتباطات آنکارا با ائتلاف العراقیه و گروه های مخالف اهل تسنن از یک سو و اکراد به ویژه محور بارزانی از سوی دیگر است. این ارتباطات که طی سال های گذشته به ویژه پس از سقوط صدام ایجاد شده است، این فرصت را برای ایفای نقش و برداشت خیز سیاسی در داخل عراق در اختیار ترکیه قرار داده است.
آنکارا همچنین می کوشد تا جناح هایی را از درون جامعه شیعی به بهانه مخالفت با مالکی با خود همراه کند و بخشی از شیعه را نیز در مقابل دولت عراق قرار دهد.
بحران سیاسی ناشی از تحت پیگرد قرار گرفتن طارق الهاشمی از سوی دستگاه قضائی عراق به اتهام دست داشتن وی با همکاری آنکارا در بیش از یک صد و پنجاه عملیات تروریستی در عراق، و پناه گرفتن الهاشمی در اقلیم کردستان و سپس در ترکیه بعد از سفر وی به قطر و عربستان، و متعاقب آن سفر بارزانی به ترکیه، پازل محور مخالف بغداد را از داخل نیز تکمیل کرده و با اظهارات تند اردوغان سرعت گرفت و البته پاسخ تند مالکی هم به آن شدت بخشید.
هرچند حمله اردوغان ظاهرا به مالکی بود اما واقعیت آن است که مالکی برای رقبای عراق هدف اصلی نیست بلکه بهانه اصلی و خاکریز اول است و هدف اصلی نظام کنونی عراق است.
بنابراین محور عربی/ ترکی با دوستان خود در داخل عراق، حمله خود را شروع کرده اند. اینک این سئوال مطرح است که بالاخره سیاست " تنش صفر با همسایگان" آنکارا، یک "تاکتیک" مقطعی است و یا یک "استراتژی" دراز مدت؟
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس