ویژه غزه 18- مقاومت بر مبنای ایجاد توازن نامتعادل

دکتر مهدی مطهرنیا

دنیایی که پیش روی قرار دارد ، دچار یک دگر زیستی کامل در چهره پردازی قدرت و روابط قدرت در لایه های گوناگون صحنه سیاست است یکی از این مهمترین لایه ها را باید در خاورمیانه مورد مطالعه قرار داد جایی که در آن ریز قدرت های  متفاوت می توانند با در دست داشتن مبانی یا بنیاد های اساسی قدرت و باز تعریف آن مناسب و متناسب با تغییر و تحولات زمانه نوع دیگری از توازن قدرت را در قرن بیست و یکم میلادی ایجاد نمایند.
 عصر جنگ های کلاسیک پشت سر گذاشته شده است و جنگ جهانی اول ، دوم و سوم را در برابر خود در بخش مدرن و جنگ های پیشرفته با سلاح های مرگبار دسته جمعی تا مرز کاربرد قدرت اتمی در هیروشیما و ناکازاکی تجربه کرده است ، بر اساس همان تجربه بود که جهان وارد جنگ سرد شد و جنگ جهانی سوم میان دو قطب بزرگ قدرت بین المللی جهان در چارچوب جنگ سرد هزینه های سخت افزاری برخورد دو بلوک را به گروههای آنها منتقل کرد اکنون با دگر زیستی در بنیاد های قدرت به نظر می رسد که  صحنه گیتی برخورد پنهانی را به نمایش بگذارند که من آن را جنگ چهارم جهانی و جنگ پنهان می نامم؛ در جنگ پنهان دولتها تلاش دارند که هزینه های نرم افزاری و سخت افزاری را توامان از محیط اسطکاک خود و برخورد خود خارج و به محیط برخورد کشور های متوسط و مناطق هدف خود منتقل کنند لذا می بینیم که در عین اسطکاک های فراوان در میان قدرتهای بزرگ جهانی همگرایی های گذشته حفظ و اکنون در چارچوب قدرت هوشمند امریکایی تلاش می شود تا غلظت آن افزایش پیدا کند.
 در این میان مقاومت در خاورمیانه توانسته است ریز قدرت های موثری را  در چارچوب مدیریت مقاومت در منطقه ساماندهی کند که در پرتو آن بتوانند قدرت های کلان جهانی را در منطقه خاورمیانه به چالش بکشند به عبارتی دیگر جنگ نا متقارنی که در واقع غرب از آن نام برد تا در پرتو آن بتواند نگرش های امنیتی خود را در خاور میانه پیاده سازی کند متوجه یک نوع تعادل نا متقارن در ارتباط با خاورمیانه شده است به معنایی که از منظر نومه های قدرت به هیچ وجه تعادلی میان مقاومت در منطقه خاورمیانه و دشمنان این مقاومت  یا هدف مقاومت و هم پیمانان آنها وجود ندارد به عبارت دیگر اسرائیل و قدرتهای بزرگ بین المللی از منظر نومه های قدرت بسیار فربه هستند ولی از دیدگاه پایه های قدرت اکنون مقاومت توانسته است بنیاد هایی را فراهم کند که با تکیه بر آنها این عدم توازن را نه در بخش جنگ بلکه در عدم توازن نامتعادل به کار بگیرد از اینرو مقاومت باید به توازن نا متعادل بیندیشد.
 ریشه و پایه توازن نا متعادل در واقع تقویت مبانی و بنیاد های معنوی مقاومت در میان ملتها یا همان چیزی است که حضرت امام از آن ملت باوری یاد می کردند ایمان به خداوند و از طرفی دیگر عمیق کردن و گسترده کردن برداشت و ترکیبی از اعتقادات که نه تنها مقاومت را تجهیز کند ، بلکه به گونه ای تبلیغ صورت بگیرد و این تعمیق بر اساس آن تبلیغ ، گسترش و عمق پیدا کند ( که مقاومت در برابر تعصبات کور برخواسته از این باورهای اعتقادی هم موضع خود را به خوبی روشن کند ) چرا که رقیب بر آن خواهد بود که در آینده ای نزدیک با توجه به برد بنیادهای مقاومتی برخواسته از همین پایه های معنوی ، فضا را رادیکال کند و در فضای رادیکال مورد خطاب و عتاب افکار عمومی قرار دهد و تندروی و رادیکالیسم را در مقاومت منطقه.
از این جهت من معتقدم مقاومت بر مبنای ایجاد توازن نامتعادل در منطقه خاورمیانه موفق بوده است اگر همین مسیر توازن نامتعادل بر اساس تقویت بنیادهای معنوی حرکت ، ادامه یابد ، می توان  در آینده موفقیت هایی بیشتری را به دست آورد.

تمام/ن/24