"همه پرسی" در سوریه؛ " هم همه " در عربستان،این در حالی است که نظام سعودی اجازه نداده است مردمش...
26 فوریه بدون شک روز بیاد ماندنی برای ملت سوریه محسوب خواهد شد.
اصلاحات سیاسی و اقتصادی که بشار اسد جوان به هنگام جانشینی پدرفقیدش در سال 2000 وعده داده بود به یمن تحریم های اخیر غرب به نوعی در 26 فوریه سال 2012 با برگزاری همه پرسی قانون اساسی جدید تحقق یافت.
نظام سیاسی این کشور در همه پرسی ای که فقط با دو برگ "اری" و " نه " مشخص می شد تغیریافت و به این ترتیب جمهوری عربی سوریه وارد مرحله جدیدی از حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود خواهد شد. سوریه از این حیث البته سومین کشور عرب عضو اتحادیه عرب پس از لبنان و عراق خواهد بود که دارای نظام سیاسی تکثر گرا متکی بر آرای مردمش است.
قانون اساسی جدید دارای 157 ماده است که از سوی یک کمیته متشکل از شخصیتهای حقوقی، سیاسی و برخی از مخالفان دولت سوریه تهیه و تدوین شده است.
بنا بر گزارش رسانه ها این کمیته با 29 عضو به دنبال صدور فرمان بشار اسد، رئیسجمهور این کشور در مهرماه 1390 تشکیل شد و پس از 4 ماه قانون مزبور را تهیه و تدوین کرد. در قانون اساسی جدید سوریه نظام سیاسی آینده این کشور جمهوری و حاکمیت از آن مردم اعلام شده است. در این قانون بر تکثر سیاسی و تشکیل احزاب مختلف در این کشور تاکید شده که این امر در نقطه مقابل ماده هشتم قانون اساسی گذشته است که حزب بعث را به عنوان یگانه حزب سیاسی اعلام کرده بود.
طبق قانون اساسی جدید، رئیسجمهور سوریه باید مسلمان باشد و شرع اسلام منبع اساسی برای قانونگذاری در این کشور است. رئیسجمهور همچنین باید حداقل 40 سال تمام داشته و دارای شناسنامه و متولد سوریه با پدر و مادر سوری باشد.
نظام سیاسی آینده سوریه نیز شبهریاستی است و رئیسجمهور برای 7 سال تعیین میشود و میتواند حداکثر2 دوره متوالی رئیسجمهور شود.
این همهپرسی همچنین میتواند گامی بلند در جهت ایجاد اصلاحات سیاسی در سوریه در سایه بحران تحمیلی غرب علیه دمشق نیز تلقی شود.
بشار اسد (پزشک متخصص بیماری های چشم) در ژوئیه سال 2000 م به عنوان تنها نامزد حزب حاکم بعث سوسیالیست عرب از طریق همه پرسی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. به دلیل روحیه غیر نظامی اش در ابتدای دوره ریاست جمهوری طی برنامه ای مدون خواستار اصلاحات اقتصادی و سیاسی شد و در اولین اقدام پست نخست وزیری را ایجاد نمود و بخشی از اختیارات رییس جمهور را به نخست وزیر تفویض کرد. برنامه های اصلاحاتی بشار اسد مصادف شد با وقوع نمایشنامه حوادث 11 سپتامبر و متعاقب ان لشکرکشی و ماجراجویی آمریکا به رهبری "جرج واکر بوش" نومحافظه کار به دو کشور مسلمان و عرب افغانستان و عراق. رییس جمهور نوگرای سوریه خیلی زود با فشارهای غرب برای همکاری با ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا مواجه شد فضای سنگین ناشی از حادثه 11 سبتامبر 2001، سرتاسر جهان را درنوردید و بهانه مبارزه جهانی علیه تروریسم و القاعده باعث نظامی شدن دیپلماسی کشورها و امنیتی شدن مناسبات میان کشورهای جهان شد.
کاخ سفید از بشار اسد می خواست در مبارزه باصطلاح جهانی اش علیه تروریسم با او همراه باشد. این درحالی بود که مبارزه جهانی پوششی بود برای ماجراجویی بیشتر آمریکایی ها در منطقه خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل که سوری ها از سال 1967 بر سر اشغال بلندی های جولان خود با این رژیم در حالت متخاصم به سر می بردند.
اسد جوان با درک خواب های آشفته بوش برای منطقه خصوصا سوریه که با اسراییل مشکل جدی داشت پیشنهاد همکاری با آمریکا علیه کشورهای همجوار خود را نپذیرفت . همین مخالفت کافی بود که سوریه به همراه ایران که در مخالفت با منافع استعماری غرب و در حمایت از توده های مردم منطقه اصرار می کردند در لیست سیاه باصطلاح حامیان تروریسم و محور شرارت قرار گیرد. و تحریم های سیاسی واقتصادی علیه دولت نوپای اسد آغاز گردد. طبیعی بود که این دسته بندی آسیب جدی بر برنامه های اصلاحاتی بشار اسد وارد کند و به این ترتیب تمایل رییس جمهور جوان به توسعه و پیشرفت سوریه با توسعه طلبی و ماشین جنگی بوش روبرو شد.
آمریکا با اشغال افغانستان و عراق با سوریه بشار اسد هم مرز شد و به این ترتیب موجی از تهدیدات امنیتی را علیه نظام موجود در سوریه تدارک دید و اجرایی نمود. طبیعی بود که روند اصلاحات اقتصادی و سیاسی سوریه متوقف گردد و بیشتر تمرکز نظام سوریه متوجه مقابله با تهدیدات پرشمار امنیتی تحمیل شده از خارج از مرزهای سوریه شود. این گزینه تنها و منطقی ترین گزینه پیش روی رییس جمهور سوریه در آن زمان بود.
دمشق با صبر و تدبیر اما توانست ازفضای سخت تهدیدات امنیتی آمریکا و متحدان عربی و غربی اش عبور کرده و با تشکیل پیمان های اصولی منطقه ای به نوعی ثبات سیاسی نزدیک شود. این موفقیت زمانی حاصل شد که در عراق دولتی با رای مردم بر سر کار آمد که مطابق میل واشنگتن نبود و در واقع شکست همه تلاشهای آمریکا محسوب می شد که در نظر داشتند در عراق نظامی را ایجاد کنند که از یکسو همسو با سیاست های کاخ سفید و از سوی دیگر الگوی برای سایر کشورها باشد.
طولی نکشید که این آرامش نسبی با حادثه تلخ و تروریستی قتل رفیق حریری نخست وزیر فقید لبنان و متهم کردن دمشق به ترور حریری به طوفان جدیدی علیه دولت بشار اسد تبدیل شد و بااین سناریوی اسراییلی –آمریکایی سوریه وارد بحران جدیدی شد.
همزمان با اتهام سوریه به دست داشتن در ترور حریری، جرج بوش قانون "محاسبه سوریه" را با هدف تحمیل تحریم های بیشتر سیاسی و اقتصادی علیه دمشق تصویب کرد تا بشار اسد فرصتی برای پیشبرد روند اصلاحاتی خود نداشته باشد.
آمریکایی ها با توسل به شورای امنیت و گرفتن قطعنامه 1559 موفق به خروج سوریه از لبنان شدند که بر اساس قرار داد طائف توسط اتحادیه عرب در سال 1974 مامور برقراری ثبات سیاسی در لبنان در پی درگیریهای خونین داخلی در این کشور شده بود. برای تنبیه سوریه آمریکایی ها به خروج این کشور از لبنان بسنده نکردند بلکه با بین المللی کردن دادگاه ترور حریری تلاش کردند بیش از پیش دمشق را تحت فشار های خود قرار دهند.
همزمان با تشکیل دادگاه بین المللی ترور حریری اسراییل جنگ نابرابری را علیه حزب الله لبنان به عنوان متحد استراتژیک سوریه تدارک دید تا باصطلاح با یک تیر دو نشان راهدف قرار داده باشد. نتیجه جنگ 33 روزه که به زعم خانم رایس وزیر خارجه وقت آمریکا تولد خاورمیانه ای جدید را نوید می داد وضعیت معادلات منطقه ای به گونه ای دیگر رقم زد. اسراییل در این جنگ متحمل شکست مفتضحانه ای شد و همین امر موجب شد نه تنها سوریه از زیر فشارهای غرب خارج شود بلکه به موقعیتی بی بدیل در مناسبات منطقه ای و حتی بین المللی دست یابد.
این رویداد بار دیگر آرامش را به سوریه بازگرداند اما تحریمهای سخت همچنان از سوی غرب بر دمشق ادامه داشت. تااینکه خاورمیانه و شمال آفریقا با پدیده جدیدی به نام انقلاب های مردمی علیه حکام مستبد مواجه شد حکامی که طی دهه های اخیر همواره مخالف خواست مردم و مطابق سیاست های غرب حرکت کرده بودند. بیداری اسلامی و مردمی در حالی اتفاق افتاد که تنها سه کشور در خاورمیانه عربی طی سالهای منتهی به انقلاب در کنار خواست مردمانشان قرارگرفته بودند. سوریه، لبنان و عراق. دولت و ملت سوریه در این سالها همواره مخالف سیاست حکام عربی بود که هم با آمریکا رابطه داشتند و هم بااسراییل. بنابراین طبیعی بود که قیامهای مردمی اخیر علیه حکام مستبد، همسو با سیاست های دمشق باشد.
لیکن با تزریق پول و فریب های رسانه ای غرب و چند کشور عربی که در آستانه انقلاب مردمی قرار گرفته بودند سوریه یکبار دیگر با بحران جدیدی این بار در پوشش مطالبات دمکراتیک روبرو شد. اما سوری ها این بار پرتجربه تر از هر زمان دیگری این بحران را فرصتی برای پیشبرد روند اصلاحاتی خود تعریف کرده و با برگزاری انتخابات محلی و اخیرا نیز با برگزاری همه پرسی برای قانون اساسی جدید تلاش کردند به هدفی که بشار اسد جوان در سال 2000 اعلام اما به دلیل ظهور فضای جدید در مناسبات بین المللی در نتیجه حوادث 11 سپتامبر موفق به تحقق آن نشده بود، برسند.
برگزاری همه پرسی برای نظام سیاسی آینده سوریه که با استقبال چشمگیر مردم این کشور روبرو شد در حالی است که در کشورهای عضو شورای خلیج فارس به رهبری سعودی و قطر ، مردم هنوز در حسرت دیدن صندوق های رای مانده اند. زنان حق رای و حق مالکیت شی ای را در حضور مردان ندارند. دراین کشورها همچنان یک نفر حرف می زند ، یک نفر تصمیم میگیرد و یک نفر هم اجرا می نماید. نظام های سیاسی مستبد و اتوریته سعودی و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس در حالی علیه نظام سوریه جبهه گرفته اند که مردم سوریه نظام سیاسی خود را در یک انتخابات آزاد و شفاف برگزیدند. حال اینکه نهاد های حقوق بشر غربی از کدام مشارکت سیاسی سخن می گویند و قرار است حمایت کنند پرسشی است که افکار عمومی جهان منتظر دریافت پاسخش مانده اند.
برگزاری همه پرسی قانون اساسی جدید هم همه ای را در ریاض و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس مبنی بر شکست پروژه براندازی نظام سوریه به راه انداخته است. عبور سوریه از بحران تحمیلی به معنای سقوط نظام های یاد شده است. از این رو باید منتظر آخرین تلاشها برای برهم زدن اوضاع داخلی سوریه از سوی عوامل خارجی بود.
صادق مهدی شکیبایی
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس