رژیم صهیونیستی در سرازیری سقوطTپیروزى انقلاب اسلامى و بازیابى هویت دینى، توسعه طلبى...
۱۴ مه ۲۰۰۸ برابر با بیست وپنجم اردیبهشت ،۱۳۸۷ شصتمین سال تشکیل رژیم جعلى اسرائیل در سرزمین مقدس فلسطین و اشغال این کشور بود. در همین راستا مسئولان رژیم صهیونیستى با دعوت از برخى رؤساى کشورها و شخصیت هاى سیاسى جهان، سعى نمودند جشن شصتمین سال تأسیس دولت صهیونیستى را برپا نمایند تا از رهگذر آن، از یک سو شکست هاى متحمل شده در برابر مقاومت اسلامى لبنان و فلسطین را تحت الشعاع قرار داده و از سویى دیگر سرپوشى بر مشکلات و چالش هاى درونى خود نهاده باشند. در میان هیاهوى ناشى از جشن مذکور یک واقعیت بیش از پیش نمایان شد و آن، فرا رسیدن دوران پیرى رژیم جعلى اسرائیل و ظهور علائم احتضار آن مى باشد.
در این نوشتار ضمن بررسى روند شکل گیرى و ظهور این غده سرطانى، به عوامل افول آن پرداخته مى شود.
* پیروزى انقلاب اسلامى ایران، آغازى بر یک پایان
رژیم اشغالگر قدس که سعى داشت از طریق فرایند سازش مصر با خود و قرارداد «کمپ دیوید» وارد ژئوپلتیک منطقه شده و موجودیت خود را رسماً به کشورهاى عربى تحمیل کند، با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران به یکباره در برابر تحولات پیش بینى نشده و شگرفى قرار گرفت. این تحولات عبارت بودند از: ۱- سقوط پایگاه منطقه اى آمریکا و غرب در ایران که ایفاگر نقش چکش تعادل امنیتى و نظامى براى اسرائیل در عقبه اعراب بود.
۲- انقلاب اسلامى باعث بازیابى هویت دینى مسلمانان و شکل گیرى بیدارى اسلام در منطقه شد.
۳- انقلاب اسلامى آرمان «آزادى قدس» را که یک آرمان عربى و در حال استحاله شدن بود، به آرمانى اسلامى و مورد توجه مسلمانان تبدیل کرد.
* آغاز دوران افول رژیم صهیونیستى
پیروزى انقلاب اسلامى و بازیابى هویت دینى، توسعه طلبى و قدرت یابى اسرائیل را مهار کرد و دوران توقف و ایستایى این رژیم جعلى آغاز شد. «بیدارى اسلامى» بسیار فراتر از «ناسیونالیسم عربى» عمل کرد و بسیج نیروها را براى عملیاتى کردن رهیافت مقاومت اسلامى امکان پذیر ساخت. شکل گیرى نوین مقاومت اسلامى و مهار قدرت طلبى رژیم صهیونیستى از یک سو و وارد آمدن ضربات پى در پى به پیکره این رژیم از سوى دیگر، گفتمان «حفظ محور» و «پساصهیونیسم» را در اسرائیل به منصه ظهور رسانید. گفتمان مذکور برخلاف آرمان هاى صهیونیسم که بر تقدس سرزمین هاى باستانى شرق بیت المقدس و کرانه باخترى و الحاق آنان به اسرائیل تأکید داشت و آنها را زادگاه دو قوم کهن یهودى یعنى «یهودا» و «سامرا» مى دانست، بر عقب نشینى نیروهاى رژیم صهیونیستى از سرزمین هاى اشغالى و واگذارى کرانه باخترى به فلسطینى ها اصرار ورزید. شکل گیرى گفتمان «حفظ محور» و «پساصهیونیسم» چالش بزرگى را در درون رژیم صهیونیستى به وجود آورد. به گونه اى که در رقابت هاى انتخاباتى سال ۱۹۹۲ «اسحاق رابین» تأکید کرد که هرگز نمى گذارد بر سر «یهودا» و «سامرا» (کرانه باخترى) معامله صورت پذیرد. در همین راستا «شیمون پرز» تصریح کرد: «ما اسرائیلى ها مردمان همیشه غمگینى هستیم. اکنون در حالى که در آن سوى مرزها، مردم لبنان جشن گرفته و شادمان پیروزى هستند، ما سوگوار شکست هستیم.» دوران افول رژیم نژادپرست اسرائیل سیر صعودى خود را طى کرد و ابتدا در سال ۲۰۰۴ اسراى لبنانى و فلسطینى با چند جسد اسرائیلى مبادله شدند که این موضوع یک موفقیت بزرگ براى حزب الله و رهبرى آن بود و سپس در سال ۲۰۰۵ صهیونیست ها مجبور به عقب نشینى یک طرفه از غزه شدند.
* تدارک جنگ بزرگ
افراطیون صهیونیست که عملکرد گفتمان «حفظ محور» و «پساصهیونیسم» را بر نمى تابیدند و بشدت نگران قدرتمند شدن مقاومت اسلامى در لبنان و سرزمین هاى اشغالى بودند، پس از به قدرت رسیدن حماس در غزه در سال ۲۰۰۶ درصدد تدارک جنگ بزرگ برآمدند.
آنان با استفاده از قدرت تصمیم سازى لابى صهیونیسم در آمریکا و مجامع بین المللى، مقدمات اقدام نظامى سنگین علیه مقاومت اسلامى فلسطین و لبنان را فراهم کردند تا از یک سو گفتمان «پساصهیونیسم» را به عنوان یک چالش درونى مهار کرده و از سوى دیگر با از بین بردن مقاومت اسلامى، از افول بیشتر جلوگیرى کرده و بازگشت مجدد به آرمان گرایى صهیونیسم و قدرت یابى اسرائیل را عملیاتى کنند. عقب نشینى اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ را مى توان یکى از نقاط عطف دوران افول رژیم صهیونیستى ذکر کرد.
* آغاز دوران پیرى و احتضار رژیم صهیونیستى
عملیات پیشدستانه مقاومت اسلامى لبنان و فلسطین، برنامه ریزى افراطیون صهیونیست و لابى پرقدرت و بانفوذ صهیونیست را دچار اختلاف و از هم پاشیدگى کرد. جنگ ژوئیه ،۲۰۰۶ ششمین جنگ رژیم صهیونیستى بود و بر خلاف جنگ هاى گذشته (۱۹۴۸ ، ۱۹۵۶ ، ۱۹۶۷ و ۱۹۸۲) که اسرائیل ابتکار عمل، تعیین زمان، آغاز و پایان جنگ را در اختیار داشت، در جنگ ۲۰۰۶ ابتکار عمل در اختیار رژیم اشغالگر قدس نبود و میدان جنگ را هم او تعیین نمى کرد. شکست سنگین اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه حقایق بى شمارى را اثبات کرد که یکى از آنها آغاز دوران پیرى و احتضار رژیم صهیونیستى مى باشد. در حال حاضر علایم زیادى مبنى بر آغاز دوران پیرى و احتضار اسرائیل وجود دارد که در زیر به بخشى از آنها به صورت اختصار اشاره مى شود:
۱- از بین رفتن تابوى شکست ناپذیرى اسرائیل: ارتش تا دندان مسلح اسرائیل که تا پیش از جنگ ۳۳ روزه در تمام جنگ هاى کلاسیک برترى کامل خود را بر اعراب تحمیل کرده بود، در برابر رزمندگان حزب الله شکست را پذیرا شد و به تعبیر خود صهیونیست ها، کرامت خود را از دست داد. این مسئله جایگاه ارتش در جامعه یهود را زیر سؤال برد، تا حدى که بخشى از جوانان یهودى براى فرار از خدمت سربازى به مدارس «یشیف» (مذهبى) مى روند. شکسته شدن هیمنه ارتش اسرائیل، جایگاه و نقش ارتش در ساختار قدرت را نیز بشدت تضعیف کرد، به گونه اى که روند مذکور به قدرت یافتن بیش از پیش غیر نظامیان انجامیده است.
۲- از بین رفتن میل به جنگ در رژیم صهیونیستى: برترى مطلق نظامى - تسلیحاتى و ایجاد بازدارندگى در قبال هرگونه تهدید، یکى از اصول اساسى در مبانى نظامى رژیم جعلى اسرائیل مى باشد. اصل مذکور دو دستاورد مهم را تا پیش از این براى رژیم صهیونیستى به همراه داشت: ایجاد حس امنیت در سرزمین هاى اشغالى و دیگرى ایجاد چشم انداز مطمئن براى مهاجران صهیونیست به اسرائیل. شکست در جنگ ۳۳ روزه از یک سو، برترى نظامى و تسلیحاتى و ایجاد بازدارندگى در برابر تهدیدات را از بین برد و از سوى دیگر میل به جنگ را در رژیم صهیونیستى بشدت کاهش داد. بر این اساس مى توان پیش بینى کرد که رژیم جعلى اسرائیل امکان و توانایى ترمیم این نقیصه را نخواهد داشت که این مهم دلیل روشنى بر آغاز دوران پیرى و احتضار رژیم مذکور مى باشد. در این راستا، «ایهود باراک» وزیر جنگ رژیم صهیونیستى در گفت و گو با روزنامه «یدیعوت آحارنوت» تصریح مى کند: «باید جلوى بروز جنگ جدید را گرفت. چون طرف مقابل اعم از حزب الله و حماس و ایران به ضعف ما در جبهه داخلى پى برده و مى توانند به ما ضربه بزنند.»
۳- عدول از ویژگى هاى ایدئولوژى صهیونیسم: یکى از شواهد و قرائن پیرى اسرائیل، عدول این رژیم از ویژگى ها و بنیان هاى صهیونیسم مى باشد. تأکید بر تقدس سرزمین هاى مورد ادعاى صهیونیست ها، تأکید بر استراتژى حمله پیش دستانه و تحمیل کردن دفاع در درون مرزهاى دشمن، اجتناب از دادن هرگونه امتیاز به دشمن بویژه اعراب، تقدیس دولت اسرائیل به عنوان تنها دولت یهودى جهان که وظیفه حمایت از یهودیان سراسر جهان را برعهده دارد و ... در واقع بخشى از بنیان ها و مبانى صهیونیسم مى باشد. در این راستا مى توان به موضوع پذیرش اعراب به عنوان همسایگان دائمى اسرائیل و مخالفت یهودیان با «ایده اسرائیل منجى یهودیان جهان» اشاره کرد.
۴- ظهور ایده اسرائیل امن: ظهور ایده ایجاد مرزهاى امن و اسرائیل امن براى شهروندان در واقع ناظر بر عدول از ایده اسرائیل بزرگ با مرزهاى نامحدود مى باشد. این موضوع از یک سو مؤید ایجاد چالش بین صهیونیست هاى افراطى و سکولار مى باشد. و از سوى دیگر ظهور پیرى و ناتوانى این رژیم را تأیید مى کند در این رابطه مى توان به انتخاب «اولمرت» به عنوان نخست وزیر این رژیم استناد کرد که خواهان عقب نشینى از کرانه باخترى است.
۵- کاهش عمق استراتژیک اسرائیل: عقب نشینى از جنوب لبنان و غزه عمق استراتژیک این رژیم جعلى را بشدت کاهش داده و آسیب پذیرى هاى آن را نیز فزونى بخشیده است. این روند در حالى اتفاق افتاد که عقب نشینى اسرائیل از مناطق یاد شده از روى اجبار صورت گرفته است. در این ارتباط مى توان به آسیب پذیرى شدید رژیم صهیونیستى در برابر موشک هاى برد کوتاه از جمله «کاتیوشا» اشاره کرد که سیستم ضد موشکى «آرو» قادر به شناسایى رهگیرى و مقابله با آنها نمى باشد.
۶- توسل به نیروهاى خارجى براى حفظ امنیت: رژیم صهیونیستى در پایان جنگ ۳۳ روزه مجبور شد براى حفظ امنیت خود به جاى اعتماد به ارتش اسرائیل، به نیروهاى خارجى متوسل شد که این موضوع در گذشته مسبوق به سابقه نبوده است.
۷- کوچ معکوس: یکى دیگر از نشانه هاى پیرى و احتضار این رژیم، کوچ معکوس مى باشد که ناشى از ناامنى روانى و عدم احساس امنیت در سراسر فلسطین اشغالى است.
۸- متزلزل شدن مثلث بقا: بقاى رژیم صهیونیستى همواره در گرو وجود سه ضلعى میلیتاریسم، حمایت آمریکا و غرب و قدرت اقتصادى بوده است. شکست رژیم صهیونیستى در جنگ ۳۳ روزه و همچنین ناتوانى این رژیم در مقابله با مقاومت اسلامى فلسطین ارکان مثلث بقا را دچار تزلزل کرده است. البته علائم و نشانه هاى دیگرى مبنى بر آغاز دوران پیرى رژیم صهیونیستى و احتضار آن نیز وجود دارد که براى جلوگیرى از طولانى شدن مطلب از ذکر آنها صرف نظر مى شود و تنها در پایان بحث به نوشتارى از روزنامه «یدیعوت آحارنوت» اشاره مى شود که در یکى از شماره هاى اخیر خود نوشت: «به احتمال قوى اعضاى حزب الله با پیروزى در انتخابات پارلمانى آینده حاکمیت لبنان را تحت نفوذ قرار خواهند داد و ما چون هیچ متحد کارآمدى نداریم، توان هیچ اقدامى را نخواهیم داشت. تحولات چند روز اخیر لبنان این مسئله را در اذهان تحلیلگران تداعى مى کند که زمان تسلط ایران بر مرزهاى شمالى اسرائیل فرا رسیده و ما باید این مسئله را بپذیریم.»
نویسنده: رضا سراج
تمام:ع ن /حُرّ14