qodsna.ir qodsna.ir

مقاومت، ضرورتى فرهنگى و عملى است،جهان، طى سال هاى نخست قرن بیست و یکم میلادى، شاهد...

استاد دکتر اسعد السحمدانى مسئول بخش دینى کنگره مردمى و استاد عقاید و ادیان در دانشگاه «الام الاوزاعى» بیروت است که باتوجه به حضورش در این کشور آنهم در زمانى که لبنان توسط رژیم صهیونیستى در سال ۱۹۸۲ مورد اشغال قرار گرفت و از نزدیک هم شاهد تهاجم دشمن بود و هم در سال هاى اخیر شاهد مقاومت هاى جانانه حزب الله در این کشور بوده است، توانسته مقاومت و فرهنگ حاکم بر آن را بدرستى تبیین کند. از آن رو که در آستانه تحولات لبنان و همچنین سوم خرداد اسطوره مقاومت ملت ایران براى آزادسازى خرمشهر قرار گرفته ایم، این مقاله مى تواند تداعى کننده ارزش هایى باشد که در عین باور به آن، بعضاً کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
* چرا فرهنگ مقاومت
جهان، طى سال هاى نخست قرن بیست و یکم میلادى، شاهد حرکتى امپراتور مآبانه و گرایشى سلطه اى و برترى جویانه و استکبارى است که براساس ادعاى ملت برتر نزد سران ایالات متحده آمریکا و دعوى ملت برگزیده صهیونیسم یهودى است که براساس آن، طرح استعمارى اشغالگرانه شهرک نشینى صهیونیستى- آمریکایى، شکل گرفت و تمامى جهان و بویژه جهان اسلام و امت عرب را به آتش آزمندى هاى خود مى سوزاند.
این طرح هاى استعمارى، نام ها و عناوین متعددى به خود مى گیرند از جمله: حق ادعایى یهودیان و بویژه صهیونیست ها در سرزمین فلسطین، شعارهاى جهانى شدن، نظم نوین جهانى، نظم خاورمیانه اى، نظام جدید یورو- مدیترانه اى و غیره که خطرى است که به طور جدى، امت عرب و جهان اسلام را به لحاظ دینى، مقدساتى، ملى ، سرزمینى ، حقوقى ، ارزشى ، اقتصادى و هنرى و ... تهدید مى کند، پاسخ به این یورش ددمنشانه اى که منجر به غصب سرزمین و اهانت به مقدسات و قتل و اسارت و آوارگى ملت و غارت ثروت ها و زیرپا گذاردن همه حرمت ها شده است، با امیدوارى یا التماس و تمنا یا گدایى از دشمنان، امکان پذیر نیست، باید آمادگى و تدارک رویارویى و هرگونه فداکارى را داشت.
* فرهنگ و مقاومت
دقت در این اصطلاح ها و بیان دلالت آنها، از نکات اصلى حرکت فکرى که قرار است عمل و اجرا را به دنبال داشته باشد، به شمار مى رود. حقیقت فرهنگ، پیش از آن که به حرکتى نسبت داده شود باید روشن گردد تا انسان بتواند آن را در راه اهداف خود، به کار گیرد. فرهنگ، هویت است، ویژگى هاى شخصیتى - اجتماعى امت و افراد آن است، هیچ امتى، بدون فرهنگ ویژه خود نیست، هیچ کس نمى تواند برکنار از فرهنگ، در محیط خود پویایى داشته باشد، «مالک بن نبى» مى گوید: «فرهنگ، بیان عینى پیوند فرد با این جهان یعنى با گستره معنوى (noosphere) است که وجود روانى اش را در آن رشد مى دهد و بنابراین نتیجه همین پیوند با آن فضاست. لذا اگر فردى پیوند خود را با گستره حیاتى اش بگسلد، مى گوییم به لحاظ مادى، مرده است. اگر پیوندش را با گستره فرهنگى بگسلد نیز به لحاظ فرهنگى مرده است، یعنى که فرهنگ- در حالتى که به مسئله بعد اجتماعى بدهیم- زندگى و حیات جامعه است و بدون آن، جامعه مى میرد.»«فرهنگ» هویت امت و صفات «ثبات» و «ویژگى» آن است. از جمله وظایف فرهنگ شکل بخشیدن به نظام تربیتى و انواع گفتمان ها بر پایه «چالش ورزى و پاسخ گیرى» است، این قاعده، شالوده اساسى حرکت تمدن در میان هر امتى است و اگر امت عربى و اسلامى- همچنان که مى دانیم- در معرض چالش هاى استعمارى گوناگونى است که در همه عرصه ها خود را نشان مى دهد، قاعده «چالش ورزى و پاسخ گیرى» مستلزم تربیت و تدارک همه گروه هاى جامعه و بخش هاى آن بر پایه فرهنگ مقاومت براى پاسخ گویى به چالش ها و رهایى سرزمین و مقدسات و پایان بخشیدن به هر نوع دست اندازى و استکبار و برترى جویى هاى صهیونیستى - آمریکایى است. «مقاومت» عمل مشروعى است که فطرت بشرى که مبتنى بر عشق به زندگى و تداوم نوع است، آن را اقتضا دارد. همچنان که مسیر روابط ملل نیز براساس درنظر گرفتن مقاومت- به مثابه راهى براى رویارویى با تجاوزگرى ها- شکل گرفته است.
«فرهنگ مقاومت» استثنا نیست، ویژه یک امت یا شرایط یا مرحله معینى هم نیست بلکه نیازهاى ضرورى است، برهمین اساس بوده که برخوردارى از ابزارهاى دفاعى و آموختن شیوه هاى دفاع در رأس اولویت هاى انسان در هر موقعیت و شرایطى بوده است. فرهنگ مطلوب براى گسترش اندیشه مقاومت، مبنى بر بهره بردارى نامشروع و ستمکارانه از زور نیست و بیشتر براساس بازدارى تجاوز و گسترش عدالت و ممانعت از ستمگرى است.
* آیا مقاومت، مشروع و حقانى است
با نگاهى به تاریخ ملل آشکارا روشن مى شود که مقاومت در برابر تجاوز، ضرورتى است که همواره و در تمامى مراحل و موقعیت ها با انسان همراه بوده است از جمله: مقاومت در برابر دگرگونى هاى طبیعى (زلزله ها، سیل ها، آتش فشان ها و غیره)؛ تا دفاع از سرزمین و حقوق، متفاوت و گوناگون بوده است.
جهاد براى دفاع از وطن در برابر اشغال سرزمین و چپاول ثروت ها و علیه استعمارى که مردم را از دیار خود بیرون مى کنند و علیه کسانى که در کار اخراج مردم از سرزمین خود با ستمکاران همکارى دارند و علیه آنانى که پیمان خود را نقض مى کنند و به منظور رفع فتنه انگیزى هاى دینى علیه مسلمانان یا سلب آزادى ایشان در دعوت مسالمت آمیز به اسلام، تشریع شده است و هرگز نمى توان تروریسم و خشونت طاغوت هایى را که سرزمین مردم را غصب مى کنند و به عزت و کرامت مردم اهانت روا مى دارند و مقدسات را مورد توهین قرار مى دهند و ثروت ها را غارت مى کنند، با حق دفاع مشروعى که مستضعفان براى احقاق حقوق خود در تعیین سرنوشت دارند، مقایسه کرد.»
«جهاد اسلامى»، به دنبال کوشش و یارى حق و دفع ظلم و ستم و تأمین عدالت در دو حالت تحقق پیدا مى کند.
۱- دفاع از وطن در برابر اشغال سرزمین و چپاول ثروت و علیه استعمار شهرک نشینى که مسلمانان را از خانه و دیار خود بیرون مى کند و علیه آنانى که به این اخراج یارى مى رسانند و از آن حمایت مى کنند و نیز علیه کسانى که پیمان خود را نقض مى کنند.
۲- دفع فتنه هاى دینى از مسلمانان و مقابله با وادار ساختن ایشان در تغییر عقیده یا سلب آزادى هاى خود در دعوت مسالمت آمیز به اسلام که در این موضع به همان دو آیه پیش گفته از سوره ممتحنه، استناد کرده و به آن تأسى مى جوئیم . راه شهادت باید از پیش تدارک شده باشد و تدارک نیز تنها در صورتى است که فرهنگ مقاومتى - که مقاومت را تشویق کند و انسان را به جاى تن دادن به تسلیم و پذیرش وضع موجود به مقاومت و ایستادگى وادارد - وجود داشته باشد.
این مشروعیت اسلامى مقاومت، با اسناد بین المللى نیز همخوانى دارد و حتى منشور «سازمان ملل متحد» نیز مقاومت را از سوى هر ملتى که مورد تجاوز قرار گیرد، تأکید مى کند و روا مى دارد که با هر نوع توان و قدرتى، براى رویارویى با تجاوز و رهایى سرزمین و بازگرداندن حقوق بکوشد، ماده ۵۱ منشور سازمان ملل حاکى از آن است که: «در این منشور چیزى که حق طبیعى کشورها، افراد یا گروه ها را در دفاع از خود در حالت تجاوز مسلحانه بر یکى از اعضاى «سازمان ملل متحد» باز دارد، وجود ندارد مشروط بر آنکه شوراى امنیت تدابیر لازم براى پاسدارى از صلح و امنیت بین المللى را اتخاذ نماید. اقدامات به عمل آمده از سوى کشورهاى عضو در راستاى دفاع از خود باید بلافاصله به آگاهى شوراى امنیت برسد و تدابیر اتخاذ شده در سلطه و مسئولیت هاى شوراى امنیت و برخاسته از احکام این منشور، تأثیرى نخواهد داشت.» این ماده بر حق هر ملت مورد تجاوز قرار گرفته براى استفاده از زور و مقاومت براى بازداشتن متجاوز و اشغالگر تأیید دارد و این حق چنان طبیعى است که نیازى به قوانین و مقررات دیگرى ندارد. قطعنامه ها و توصیه هاى پیاپى صادره از سوى مجمع عمومى «سازمان ملل متحد» نیز تأکید بر حق مقاومت و ایستادگى در برابر هرگونه تجاوزى است از جمله آنها، قطعنامه سازمان ملل متحد در بیست و پنجمین نشست خود در تاریخ ۱۹۷۰‎/۱۰‎/۱۲ م است که تصریح دارد: «الف: تداوم استعمار به هر شکل و صورتى، جنایتى است که آشکارا با منشور «سازمان ملل متحد» و اعلامیه استقلال کشورها و ملل مستعمره و اصول حقوق بین المللى، مغایرت دارد.
ب: خلق هاى تحت استعمار از حق مبارزه علیه کشورهاى استعمارى که چشم انداز آنها به آزادى و استقلال را قلع و قمع مى کنند، با استفاده از همه ابزارهاى ضرورى که در اختیار دارند، برخوردارند.
ج: کشورهاى عضو [سازمان ملل متحد] وظیفه دارند هرگونه کمک معنوى و مالى براى مبارزه در راه استقلال را به ملل سرزمین هاى مستعمره، تقدیم دارند.» این قطعنامه، «ایالات متحده آمریکا» و هم پیمانان آنان را که اجازه دادند یک جنبش استعمارى به اشغال سرزمین دیگران و غارت ثروت هاى آنان و قتل و اخراج ساکنان آن بپردازد، محکوم مى کند. نمونه آن نیز حوادثى است که در عراق و افغانستان اتفاق افتاده و مى افتد. محکومیت بزرگتر این قدرت ها، شراکت کامل آنها با دشمن صهیونیستى و طرح هاى شهرک نشینى استعمارى و اشغالگرى و جنایات ارتکابى آن در فلسطین اشغالى است [کشورهاى یاد شده] براساس قطعنامه قبلى، وظیفه داشتند به یارى طرف مظلوم بشتابند و به جاى کمک و حمایت از اشغالگر غاصب، از قربانیان آن حمایت به عمل آورند. قطعنامه دیگرى وجود دارد که از سوى مجمع عمومى «سازمان ملل متحد» در سى امین نشست آن به تاریخ ۱۹۷۵‎/۱۱‎/۱۰ م صادر شد که در متن آن آمده است: «مجمع عمومى، مشروعیت مبارزات خلق ها در راه استقلال، صلح منطقه اى و رهایى از سلطه استعمارى را با همه وسایل از جمله مبارزه مسلحانه، مورد تأکید قرار مى دهد.» گمان مى کنم این متون و متون دیگر براى انگشت گذاردن بر مشروعیت مقاومت و ضرورت آن و این که مبارزات مسلحانه و دیگر انواع مبارزه ها، تنها راه براى رهایى و بازگرداندن حقوق غصب شده است، کافى است و اتهامات آمریکا و متحدان آن به مقاومت به خودشان باز مى گردد زیرا آنها خود به اتفاق همه شرکایشان، تروریسم دولتى را اعمال مى کنند، حال آن که مقاومت، ملى و اسلامى است و کارى که مى کنیم، رویارویى و مقابله [با تروریسم آنها] و حقى طبیعى است که در همه اسناد و شریعت ها به رسمیت شناخته شده است. در برابر شرافتمندان جهان، راهى جز مقاومت فکرى و عملى باقى نمانده است.
تمام:ع ن/حُرّ14


| شناسه مطلب: 158012