آشتی ملی در سرزمین فلسطین
اعلام خبر امضای پیشنویس توافقنامه آشتی ملی میان دو جنبش بزرگ فلسطینی فتح و حماس از آن دست خبرهایی بود که میتوان آن را پیامد مستقیم و زودبازده انقلاب 25 ژانویه مصر به شمار آورد و به عبارت بهتر آن را انقلاب مردم فلسطین به شمار آورد.
پس از چند سال جدایی و دوری میان این دو جنبش، اکنون وقت آن بود تا با غنیمت دانستن آن، شاهد نزدیکی بیشتر آنها در راستای تحقق آرمانهای مردم فلسطین باشیم. بدون شک رویدادهای چند ماه اخیر در منطقه خاورمیانه، همانگونه که بسیاری از تحلیلگران عرصه سیاسی هم گفته بودند، این حرکات انقلابی تاثیر شگرفی بر مساله فلسطین خواهد داشت و میتواند نقطه امید دوبارهای برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی و آزادی سرزمینهای اشغالی باشد.
انتشار دو خبر در مصر و در رابطه با فلسطین و رژیم صهیونیستی در یک روز خود نشان دهنده اهمیت و جایگاه این کشور در تحولات مربوط به فلسطین است. هر چند امضای پیشنویس توافقنامه آتشبس خبری بسیار مهم بود، اما خبر انفجار خط لوله انتقال گاز مصر به سرزمینهای اشغالی – توسط افراد و گروههای ناشناس- که مایه تقویت زیربناهای این رژیم برای تداوم سرکوب و اشغال سرزمین فلسطین است، خود خبر مهم دیگری بود که نشان از تغییرات عمده در توازن اسراتژیک منطقه دارد.
اعلام نگرانی شدید سران رژیم صهیونیستی از خبر انفجار این خط لوله، کمتر از نگرانی و دلآشوبه آنها در مورد نهایی شدن توافق فتح و حماس نیست. مصر تنها دو ماه پس از پیروزی انقلاب 25 ژانویه نشان داد می تواند چه وزنه سنگینی در کنار ملت فلسطین باشد. وزنهای که میتوانست پیشتر از این نیز به کار گرفته شود اما به دلیل خواستهای سیاسی و غرضورزیهای شخصی از یک سو و فشارهای سیاسی از سوی دیگر جامه عمل به خود نپوشید.
دو جنبش فتح و حماس برخواسته از بطن مردم فلسطین هستند، با این تفاوت که یکی در خارج از سرزمینهای فلسطین شکل گرفته و با توافقنامه وارد فلسطین شده و برای مدتها قدرت را در دست داشته و دیگری در داخل فلسطین شکل گرفته و در میان مردم رشد کرده و از همانجا نیز وارد قدرت شده و اقدام به تشکیل دولت کرده است. اما با وجود اشتراکات بسیار، این دو جریان تفاوتهایی نیز با هم دارند که این نه تنها نقطه ضعف محسوب نشده، بلکه در عرصه سیاسی و بینالمللی میتواند نقطه قوت نیز به شمار آید.
حماس جایگاهی دینی دارد و جنبشی اجتماعی به شمار میرود که با وارد شدن به فاز نظامی و سپس سیاسی روند تکاملی خود را طی کرده است، اما فتح ساختاری سکولار دارد، با اندیشه سیاسی و نظامی تشکیل شد و با تشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین، بر اساس نیازهای تعریف شده اقدام به مبارزه با دشمن صهیونیستی کرد. تفاوت دیگر فتح و حماس را باید در نگاه آنها به مساله فلسطین جست؛ فتح گمان میکند میشود از راه مذاکره و گفتوگو و دست به دامان شدن آمریکا و اروپا کشور مستقل فلسطینی را تشکیل داد و از این رو دو دهه است وارد بازی سازش شده، بدون آنکه چیز خاصی دستش را بگیرد. در مقابل، حماس به اندیشه مقاومت و شهادت ایمان دارد و این نقطه اتکای این جنبش است و همین اندیشه نیز باعث پیروزی آن در انتخابات پارلمانی فلسطین شد.
در بعد دیگر با توجه به همین اندیشه حماس خود را متعلق به جبهه مقاومت میداند و به شدت از این موضوع دفاع میکند در حالی که بر خلاف بسیاری از اعضای فتح، رهبران آن تکیهگاه اصلی خود را بر محور غرب قرار دادهاند و چشم امید آنها به این کشورها و برخی متحدان عرب آنهاست. حال با این تفاوتها، چگونه این دو جنبش میتوانند در کنار هم به حیات خود ادامه دهند و یکی دیگری را متهم نکند؟
در پاسخ به این سوال باید گفت هر دو جنبش هدف واحدی را دنبال میکنند و آن هم تشکیل کشور فلسطین است. این مهمترین وجه اشتراک میتواند تمام اختلافات را تا زمان تشکیل کشور مستقل فلسطینی تحت شعاع خود قرار دهد. در این مرحله هم هر دو جنبش میتوانند بر آرای مردم در انتخابات تکیه کنند که خود نشان دهنده پایبندی آنها به اصل توجه به مردم به عنوان میراث ماندگار و صاحبان اصلی این آب و خاک است.
حماس و فتح میتوانند با توجه به مشکلات پیش روی مردم فلسطین در برابر اشغالگریهای صهیونیستها به خوبی مقاومت کنند، گسترش روزافزون شهرکهای صهیونیستی در کرانه باختری رود اردن و بیتوجهی این رژیم به درخواستهای منطقهای و بینالمللی برای توقف این اشغالگریها به همراه عدم پایبندی این رژیم به توافقهای پیشین و حتی موافقت آنها با امتیازات گستردهای که مذاکره کنندگان فلسطینی به آنها دادند، رهبران فتح به خصوص محمود عباس را باید به این نتیجه منطقی رسانده باشد که با رژیم بیمنطق نمیتوان گفتوگو و مذاکره کرد و تنها راه فشار بر این رژیم قلدر، اتحاد داخلی است.
دستپاچگی رژیم صهیونیستی در از سر گیری مذاکرات موسوم به سازش در پی تحولات اخیر در منطقه و رایزنیهای این رژیم با آمریکا، اروپا و گروه چهارجانبه خود نشان از استیصال تل اویو در شرایط کنونی دارد. از دست دادن حامی بزرگی مانند رژیم مبارک درمصر، به اعتراف خود صهیونیستها ضربه سنگینی به موقعیت این رژیم وارد کرده است و از این رو آنها در تلاش هستند تا به نوعی به جبران این شکست راهبردی و پوشاندن خلاء ناشی از انقلاب مردمی مصر بپردازند. بنابراین درایت و عقلانیت حکم میکرد و میکند که در شرایط فعلی فتح و حماس تنها به فکر فلسطین باشند و همانگونه که بارها رهبران جنبش مقاومت اسلامی فلسطین گفتهاند، یگانه راه پایان دادن به اشغالگری اتحاد داخلی است.
لازم به یادآوری نیست که پیش از این نیز بارها و بارها هر دو جنبش تا آستانه توافق پیش رفته بودند اما دستهای قدرت در پشت پرده که دنبال منافع سیاسی خاص خود بود مانع از این امر میشد، در دولت پیشین مصر، بودند افرادی که نمیخواستند فتح و حماس به توافق برسند و شرایط سختی را بر آن مترتب میکردند تا یکی را بر دیگری فزونی دهند. انقلاب 25 ژانویه و تنها چند روز رایزنی میان رهبران دو طرف نشان داد که میتوان به توافق رسید و همه هم در برابر قانون، مردم فلسطین و آرمانهای آن که همان تشکیل کشور فلسطینی به پایتختی قدس شریف است، برابر هستند.
هر چند نمیتوان منکر خواستها و اغراض سیاسی در تداوم جدایی میان مردم فلسطین شد، اما تجربه امضای پیشنویس توافقنامه آشتی ملی میان فتح و حماس نشان داد که خواستهای ملی و مذهبی بر تمام این اغراض فایق خواهد آمد و میتواند در سایه اتحاد و همبستگی دشمن را به زانو درآورد.
اعلام حمایت و خوشحالی جنبشها و احزاب مختلف فلسطینی از این توافقنامه خود موید اهمیت و جایگاه آن در آینده سیاسی فلسطین خواهد بود. لغو محاصره نوار غزه و اقدام برای بازسازی سریع ویرانههای ناشی از جنگ 22روزه، مهمترین اقدامی است که انتظار میرود به سرعت و پس از امضای توافقنامه نهایی، شروع شود و این انقلابی بس مهمتر و ضروریتر است.
نقل از مرکز اطلاع رسانی فلسطین
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس