روایت له شدن "راشل کوری" زیر شنی بلدوزر اسراییلی
"ژوزف اسمیت " یکی از دوستان و همراهان راشل کوری است که از لحظه لحظه واقعه کشته شدن این دختر آمریکایی به دست راننده صهیوینستی بلدوزر ارتش اسراییل گزارش می دهد.
به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا) راشل کوری دختر آمریکایی که برای حمایت از مردم فلسطین به غزه سفر کرده بود توسط راننده بلدوزر صهیونیستی به دلیل مقاومت برای جلوگیری از تخریب خانه یک خانواده فلسطینی، زیر گرفته شد. هم اکنون دادگاه رسیدگی به پرونده راشل کوری در اسراییل در حال برگزاری است.
"ژوزف اسمیت " یکی از دوستان و همراهان راشل کوری است که از لحظه لحظه واقعه کشته شدن این دختر آمریکایی گزارش می دهد:
"من ژوزف اسمیت هستم؛ 21 ساله و اهل کانزاس از ایالت میسوری آمریکا. دو ماه است که به عضویت جنبش همبستگی بینالمللی در آمده و در رفح مستقر شدهام و قصد دارم دو ماه دیگر نیز بمانم. جنبش همبستگی بینالمللی (International Solidarity Movement) یکی از تشکلهای حامی مردم فلسطین است که آغوش خود را به روی داوطلبان تمام کشورهای دنیا - که برای مبارزه با اشغالگران قائل به توسل به شیوههای مقاومت بدون خشونت هستند- گشوده است. "
روز یکشنبه 16 مارس 2003، از ساعت 11 تا 13:
ما به دو گروه تقسیم شده بودیم. گروهی را، که سپر انسانی برای محافظت از کارگران چاه آب بودند، به تلسلطان فرستاده بودیم و گروه دوم نیز مراقبت از کارگران برق محله السلام را بر عهده داشتند. این دو منطقه به دلیل نزدیکی به مرز، از هیچ امنیتی برخوردار نیستند؛ زیرا تانکهای گشتی اسرائیل بهمحض رویت فلسطینیها، حتی کارگران غیر نظامی و کودکان در حال بازی را به گلوله میبندند.
از ساعت 13 تا 13:30:
همقطارانم در محله السلام متوجه عبور دو بلدوزر و یک تانک ارتش اسرائیل از مرز و تعرض به منطقه غیر نظامی فلسطین شدند. آنان به سمت مزارع و بناهای آسیبدیده رفتند و شروع به تخریب آنها کردند. خانههای نزدیک مرز بهشدت در معرض تهدید و خطر بودند، بنابراین سه تن از اعضای جنبش روی بام خانهای ایستادند و دوستان دیگرشان را فراخواندند.
از ساعت 13:30 تا 14:
من و یکی از آنان به سمت خانه دویدیم. بلدوزرها از پیشروی به سوی خانهای که بر بامش ایستاده بودیم دست کشیدند؛ برای اختلال در عملیات بلدوزرها بهآرامی به سویشان رفتیم و در میدان دیدشان نشستیم. بعد روی بام خانه نیمه مخروبهای که در معرض تهدید بود، ایستادیم. بلدوزر قصد تخریب خانه نیمهمخروبه را داشت؛ دوست اسکاتلندیام کنار خانه جست و خیز میکرد تا مانع تخریب آنجا شود. راشل و دو همقطار دیگرمان که در کنار چاه آب مراقبت میکردند با یک پلاکارد و بلندگو به ما پیوستند. راشل و آن اسکاتلندی کتهای نارنجی رنگ براق راه راه به تن داشتند.
از ساعت 14 تا 15:
یک خبرگزاری، سفارتخانههای آمریکا و انگلیس را از رفتار تهاجمی بلدوزرهای ارتش اسرائیل و به خطر افتادن جان شهروندان آمریکایی و انگلیسی باخبر کرد. اما آنها اقدامی نکردند. بلدوزر تقلا میکرد تا آن خانه نیمه مخروبه را فرو بریزد و ما همچنان سد راهش بودیم. ناگهان یک ستون بتونی کنار دوست اسکاتلندیمان فرو ریخت که خوشبختانه آسیبی به او نرسید. از ترس آنکه مبادا اسرائیلیها دو خانه پشت این بنای نیمهمخروبه را هدف بگیرند یک نفر را روی بام خانهها مستقر کردم و خود نیز بر بام نزدیکترین خانه ایستادم. بلدوزر دیگر میخواست گیاهان مزرعهها را نابود کند که راشل و دو نفر دیگر سد راهش شدند. راننده برای ترساندن راشل و همراهانش به پیشروی ادامه داد و حتی شروع به شکافتن زمین کرد، خوشبختانه نزدیکی آنها ترمز کرد و آنها آسیبی ندیدند. بعد از ده دقیقه، بلدوزرها به سمت مرز عقب نشستند و کنار تانکهای اسرائیلی رو به خانهها موضع گرفتند. من روی بام ایستاده بودم. بقیه همقطارانم در حالی که پلاکارد "جنبش همبستگی بینالمللی " را بالای سر داشتند در مقابل تجهیزات ارتش جمع شدند و راشل با بلند گو با آنها شروع به صحبت کرد. از دهان سربازان داخل تانک، حرفهای رکیک بیرون میآمد و از ما میخواستند که برویم رد کارمان. چند تیر هشدار به زمین شلیک کردند و گاز اشک آور انداختند که با وزش باد به سمت شرق پراکنده شد. از رویارویی ما با بلدوزرها چند دقیقهای میگذشت که ناگهان تغییر مسیر داده، به سمت شرق راندند. پنج نفر از همقطاران ما به تعقیب بلدوزر پرداختند. من و یکی دیگر از بام خانه پایین آمدیم. راشل همچنان داشت با بلندگو با سربازان صحبت میکرد. سربازان قصد داشتند او را به تانک نزدیک کنند، ولی راشل به علت رفتار بینزاکت و تهاجمی آنها، امتناع کرد.
ساعت 15 تا 16:
از دور دیدیم بلدوزرها دوباره به خاک فلسطین تعرض کرده، شش تن از دوستان ما سعی میکنند جلوی آنها را بگیرند. بنابراین تانک را به حال خود گذاشتیم و به دوستان پیوستیم. در این گیرو دار، یک همکار آمریکایی به نام "ویل " به کپهای از سیم خاردار کوبیده شد.شانس آورد که بلدوزر ترمز کرد و به موقع عقب کشید. لباسش به سیمخاردار گیر کرده بود که به کمک ما خلاص شد. تانک به نزدیکی ما آمد. سربازی سرش را از برجک آن بیرون آورد؛ چشمانش ناگهان گرد شد؛ گویی انتظار نداشت "ویل " را زنده ببیند.
از ساعت 16 تا 16:45:
روی ساختمانهای مخروبه رفتیم تا نگذاریم بلدوزرها به زمینهای فلسطینیها آسیب برسانند. رانندگان بلدوزرها فحش میدادند، میخندیدند و شکلک درمیآوردند.
از ساعت 16:45 تا 17:
یکی از اهالی رفح، پزشکی بود که راشل و سایر دوستان ما اغلب در خانه او اقامت میکردند. بلدوزری به سمت خانه او آمد. راشل سر راه نشسته بود. از روی بلندی به خوبی میتوانستیم اطرفمان را ببینیم.
راشل کت نارنجی براقی به تن داشت و در فاصله حدود 15 متری بلدوزر روی زمین نشسته بود. در این هنگام، مثل بقیه بچهها، که توانسته بودند بلدوزرها را به عقب نشینی وادار کنند، شروع به جنب و جوش و فریاد کرد. بلدوزر همچنان جلو میآمد و در نزدیکی راشل خاک را زیر و رو میکرد. تلی از خاک که با بیل بلدوزر کنده شده بود شکل گرفت. اگر همانجا ترمز کرده بود شاید در نهایت پاهایش میشکست. اما بلدوزر با پیشروی خود، راشل را به زیر کشید.
به طرف بلدوزر دویدیم. داد و فریاد راه انداختیم. یکی از دوستان با بلندگو فریاد میکشید؛ اما راننده هم چنان بیاعتنا به داد و فریاد ما، به پیش راند و راشل را کاملاً زیر گرفت. سپس بدون آنکه بیل را بلند کند، دنده عقب گرفت و همینطور که به خط مرزی باز میگشت راشل را روی زمین خرد و خمیر کرد. چند نفر به طرف راشل دویدند و بیدرنگ کمکهای اولیه را شروع کردند.
نقل از الحماة
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس