هزینهها وفرصتهای رژیم صهیونیستی درروابط فتح وحماس،اسرائیل اطمینان داردکه کشورهای مذکورکانال این رژیم برای پیشبردگزینه سازش بشمارمیآیند درنتیجه،جایگزینی کشورهای عرب به عنوان میانجی را...
مقدمه
فتح و حماس به عنوان دو جنبش اصلی فلسطینی، روابط پرفراز و نشیبی در کارنامه سیاسی خود دارند. ایدئولوژی متفاوت، بنیادیترین عامل در تبیین رفتارهای این دو به شمار میآید. بستر سکولار فتح از سویی، ساختار این گروه را رقم بخشیده و از سوی دیگر، منجر به پیگیری اهداف، استراتژیها و تاکتیکهای ویژهای گردیده است. در مقابل، بستر دینی حماس نیز موجب شده تا این جنبش، سیاستها و برنامههای خاصی را دنبال کرده و اهداف خود را در پرتو ایدئولوژی دینی خود تعریف کند. در نتیجه، اختلافات این دو جنبش مهم سیاسی، دارای ریشههای بس عمیقی است، اگرچه بخشی از آن را میتوان ناشی از مبارزه برای کسب قدرت به شمار آورد. با این حال، برخی عوامل اعم از مصلحتاندیشیها و استراتژیها موجب میشوند تا این دو جنبش بر نقاط اشتراک خود تأکید کرده و برای افزایش تفاهمات سیاسی تلاش کنند.
نوع روابط فتح و حماس، حیطههای مختلفی را تحت تأثیر قرار میدهد. رویکردهای تشکیلات خودگردان، سیاستورزیهای حماس در غزه، روابط با کشورهای منطقه و... از جمله این حیطهها هستند. اما در این میان، مهمترین عرصه تأثیرپذیری از چگونگی روابط حماس و فتح را باید به رژیم صهیونیستی نسبت داد. در واقع، رفتار رژیم صهیونیستی بر اساس معادلات روابط حماس و فتح، متفاوت است. از این جهت، رویکردهای مختلفی را از تفرقهافکنی تا سیاست صبر و انتظار در رابطه با این دو جنبش به اجرا درآورده است و رصد و پیگیری روابط فتح و حماس، یکی از ارکان اساسی تصمیمات این رژیم به شمار میآید.
با توجه به این عوامل، این سؤال به ذهن خطور میکند که نوع روابط فتح و حماس بر رژیم صهیونیستی چه تأثیراتی دارد؟ به عبارتی، وحدت و یا تیرگی روابط فتح و حماس، چه تأثیراتی بر رژیم صهیونیستی میگزارد؟ این نوشتار در پی آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که روابط فتح و حماس به عنوان دو جنبش اسلامی فلسطینی چه هزینهها و فرصتهایی برای رژیم صهیونیستی به همراه خواهد داشت؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا چگونگی روند روابط فتح و حماس و احتمالات موجود در آینده این دو گروه مورد بررسی قرار میگیرد. سپس با استفاده از نتایج به دست آمده، تأثیرات آن بر رژیم صهیونیستی، ارزیابی شده و هزینه و فرصتهای آن مورد تحلیل قرار میگیرد.
الف) آینده روابط فتح و حماس
اگر روابط کنونی و تقریباً مسالمتآمیز فتح و حماس، به عنوان یک گزینه پایدار و دائمی محسوب نشده و بیشتر به عنوان یک وضعیت موقت ارزیابی شود، میتوان گفت که این دو جنبش، دو احتمال را پیش رو خواهند داشت: گسست و یا همبستگی. هر کدام از این احتمالات، شرایط ویژه و نتایج مختص به خود خواهد داشت که در ادامه، مورد بررسی قرار میگیرند.
1) روابط فتح و حماس بر مبنای تعمیق شکافها
حماس به عنوان یک جنبش دینی و مبارز فلسطینی، بر مبنای ایدئولوژی دینی خود به تعریف بنیادهای فکری و عقیدتی خود پرداخت. به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، تشکیل حکومت اسلامی، مبارزه برای بازپسگیری تمام سرزمین فلسطین و... هویت حماس را در آغاز تأسیس، تشکیل داد. اما این خط فکری در چارچوب رویدادها و تجارب سیاسی، دستخوش تحولات و تغییرات شد. به قدرت رسیدن دولت حماس و ورود به مبارزههای سیاسی، نقطه عطف این تغییرات به شمار میآید. این رویداد، تمامی معادلات در مورد حماس را به چالش کشید. زیرا نه بر مبنای عقاید برخی از کارشناسان و تحلیلگران، حماس به نرمشهای سیاسی در برابر رژیم صهیونیستی و عدول از مواضع خود دچار گردید و نه بر خلاف نظر برخی دیگر، به ورطه رادیکالیسم کشیده شد. اگرچه نکته حائز اهمیت در این رویه آن بود که حماس قادر به تداوم این وضعیت نشد. دلیل این امر را باید در فقدان تعمق در خروجیهای فکری حماس در مقابل مسائل جدید حکومتداری و حضور در قدرت دانست. در حقیقت، مواضع گروههای فکری داخلی، کنشها و واکنشهای تشکیلات خودگردان، سیاستهای رژیم صهیونیستی، رفتار کشورهای عرب و فضای بینالمللی از عواملی بودند که استراتژیهای حماس را به سمت یک نوسان فکری سوق دادند.
با این وجود، حماس تلاش کرد تا اوضاع را مدیریت کرده و بر آن مسلط گردد اگرچه در نهایت، اقدامات تشکیلات خودگردان، ضربه نهایی را وارد کرد و حماس را از ادامه سیاستهای نوسانی خود بازداشت چرا که حماس حاضر نشد در چارچوب شروط تشکیلات خودگردان گام بردارد. به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و تعهد به توافقهای پیشین فتح با این رژیم، هزینهای بس سنگین برای حماس تلقی میشد. از این رو، کشمکش قدرت میان این دو جنبش به عنوان نتیجه نهایی فعالیت مشترک در قالب دولت آشتی ملی به وقوع پیوست. اگرچه این روند، تجربهای بس طولانیتر از دولت آشتی ملی داشته و اولین جرقههای آن را باید در انتفاضه اول فلسطین جستجو کرد. بر این مبنا اگرچه فتح و دیگر گروههای وابسته به سازمان آزادیبخش فلسطین به کاروان انتفاضه اول پیوستند، اما از آنجا که دیدگاههایی متفاوت و کاملا جدا از یکدیگر میان حماس و فتح درخصوص نحوه مبارزه با رژیم صهیونیستی مشهود بود، امکان رهبری واحد میان آن دو نیز وجود نداشت.(1)
بر این مبنا، روابط فتح و حماس اگرچه با گذر زمان، جوانب جدیدی پیدا میکند اما یک محور آن همچنان غیر قابل حل باقی مانده است: به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی که محور هویت حماس را تشکیل میدهد، ظرفیت بس بالایی در تداوم اختلافات فتح و حماس داراست. در واقع، شرایط فتح برای حضور رسمی حماس در قدرت و سیاست، بزرگترین مانع برای از سر گیری روابط فتح و حماس به صورتی مؤثر است. در نتیجه با توجه به خطوط قرمزی که حماس به دلایلی مختلف، قادر به عدول از آنها نیست، تعمیق شکاف میان فتح و حماس در آینده، یکی از گزینههای پیش روی آنها به شمار میآید.
2) روابط فتح و حماس بر مبنای افزایش همبستگی
همانطور که در قسمت قبل اشاره شد، حماس در روند رشد سیاسی خود با مسائل جدیدی روبهرو شد که موجب برخی تطورات و تحولات در آن شد. در واقع، حماس پس از ورود به صحنه قدرت و در کشاکش با مسائل پیش روی خود مجبور به اجرای برخی اقدامات مصلحت جویانه شد. البته این مصلحتجوییها در ابتدا به عنوان اقدامات تاکتیکی تحلیل میگردید و در فضای رضایت و شادی ورود حماس به قدرت، با نوعی اغماض مواجه می شد. با این وجود، ادامه این رویکرد از سوی حماس، ابهامات آینده ایدئولوژیکی حماس را افزایش داد.
پس از به قدرت رسیدن حماس، کشورهای غربی از پذیرش آن خودداری کردند و چون حماس را گروهی تروریستی میشناختند از کمک به آن سرباز زدند. کاندولیزا رایس، وزیر وقت امور خارجه آمریکا در این زمینه گفت: «یک حزب نمیتواند یکپا در سیاست و پای دیگر در تروریسم داشته باشد.» آمریکاییان گفتند حماس باید شروط سهگانه(به رسمیّت شناختن رژیم صهیونیستی، دست کشیدن از مبارزه و پایبند بودن به توافقهای پیشین) را بپذیرد تا رفتارشان در برابر دولت تازه تأسیس فلسطینی دگرگون شود. افزون بر آن، رژیم صهیونیستی نیز 550 میلیون دلار از درآمدهای مالیاتی تشکیلات خودگردان را توقیف کرد تا فشار بر حماس افزایش یابد و بدینسان، حماس را دچار بحران مالی کرد.(2)
کارشکنیهای فتح در مقابل حماس، محاصره اقتصادی نوار غزه و فشار دولتهای منطقهای و بینالمللی، عواملی بودند که حماس را در تنگنای نظری و عملی قرار میداد. اگرچه حماس از پذیرفتن شرایط سهگانه امتناع کرد و با راهکارهایی مانند اخذ کمک مالی از ایران، تلاش کرد تا شرایط را در کنترل خود درآورد اما در کشاکش با این فشارها، مرحله جدیدی از راهکارهای سیاسی را به عمل گذاشت. در واقع، حماس برای بقای سیاسی خود و نیز دستیابی به یک نقطه ایمن تر به لحاظ موقعیتی، به تقویت «عملگرایی» در مشی خود پرداخت. بر این مبنا، دایرهای از سیاستهای را که میپنداشت، منافعش را حتماً تأمین میکند، ترسیم کرد. به عنوان نمونه، گسترش روابط با کشورهایی مانند قطر، حمایت نکردن از نظام حاکم سوریه در تحولات داخلی و سکوت در برابر تحریکات بینالمللی رژیم صهیونیستی علیه ایران در این راستا انجام گرفت.
«عمل گرایی» حماس را باید گامی جلوتر از سیاستهای تاکتیکی دانست. به عبارتی، عمل گرایی حماس، مرحله پختگی تاکتیکهای آن است که به همین دلیل نیز نمیتوان آن را موقتی معرفی کرد. در واقع، میتوان عمل گرایی حماس را به عنوان یکی از راههای برون رفت از بن بست روابط با فتح و کشورهای منطقه و فرامنطقه به شمار آورد. عمل گرایی حماس با میانهروی نیز متفاوت است زیرا میانهروی یکی از حیطههای تنش زا در درون شاخههای فکری حماس محسوب میگردد در حالیکه عمل گرایی این جنبش با اقناع و توافق نسبی مثبت، دنبال می شود. در چارچوب عمل گرایی، حماس از موازین اساسی خود مانند شناسایی رژیم صهیونیستی عدول نکرده و مبارزه با این رژیم را نیز ادامه میدهد اما در کنار آن تلاش میکند تا برخی حیطهها را تعدیل کرده و از آنها به عنوان ابزاری محکم در معاملات سیاسی با طرفین خود بهره ببرد. از این رو احتمال میرود که در سایه این عمل گرایی، نزدیکی روابط با فتح نیز محقق گردد.
ب) هزینههای رژیم صهیونیستی از نزدیکی روابط فتح و حماس
شکست سیاست دیرینه «تفرقه بینداز و حکومت کن» را شاید بتوان سرآمد هزینههای رژیم صهیونیستی از نزدیکی دو جنبش حماس و فتح دانست. هرچه این دو جنبش بزرگ فلسطینی در مبارزه برای دستیابی به اهداف خود، به هم نزدیکتر شوند، رژیم صهیونیستی با نگرانیهای افزونتری مواجه میگردد. یکی از فعالان صهیونیست در عرصه بینالملل این نکته را مورد اشاره قرار داده و اذعان میکند: «دولتهای مختلف جهان میپندارند که روند صلح میان اسراییل و فلسطین در حال پیشرفت است. برای همین در 29 نوامبر به ارتقای جایگاه فلسطین در سازمان ملل رأی دادند.... اما یک رویداد تهدیدآمیز در جریان است چرا که فتح با حماس در نابودی اسراییل همصدا شده است. در روزهای اخیر، خالد مشعل، رهبر حماس در سخنانی، دوباره بر نابودی اسراییل تأکید کرد و این در حالی بود که عزام احمد یکی از مقامات ارشد فتح از سخنرانی مشعل استقبال و آن را «بسیار مثبت» توصیف کرد و خواستار اجرای توافقنامه دولت وحدت ملی میان فتح و حماس شد.»(3) اگرچه این سخنان را باید جنجال رسانهای دانست که برای سرزنش اروپاییان در موافقت با ارتقای جایگاه فلسطین در سازمان ملل به پا شد اما این اعترافات، نشان از هراس رژیم صهیونیستی از وحدت عمل میان فتح و حماس دارد.
کشش فتح به سوی حماس در تحولات داخلی این دو جنبش، یکی از مهمترین دغدغههای رژیم صهیونیستی از نزدیکی این دو گروه به شمار میرود. پس از امضای پیمان اسلو، روند مذاکرات صلح، به تبیین مراحل اجرایی مفاد آن معطوف گردید. گذشته از کندی روند مذاکرات، دو مشکل جدی و اساسی بر سر راه صلح پدیدار گردید. مشکل اول، بنبست مذاکرات و خواستهایی بود که هر کدام از طرفین بر آن پافشاری کرده و به هیچ وجه، حاضر به کوتاه آمدن نبودند. مشکل دوم، عملکرد رژیم صهیونیستی در مورد قراردادهایی بود که با توافق طرفین امضا شده بود و این رژیم میبایست طی زمانبندی پیشبینی شده، آن مفاد را به اجرا درآورد، اما از این کار خودداری میکرد.(4) در حقیقت، رژیم صهیونیستی به دنبال فرصتی برای افزایش امتیازات خود از فتح بود و برای این هدف، برنامههایی از جمله کمکهای نظامی، مالی و چراغ سبزهای سیاسی به فتح را اجرا میکرد. با این وجود، فتح در سالهای اخیر به ویژه از زمان به قدرت رسیدن حماس، به اعتبار این جنبش در میان ملت فلسطین واقف شده است به ویژه آنکه به دلیل انتخاب «بنیامین نتانیاهو» به عنوان نخست وزیر رژیم صهیونیستی از نیمه سال 1996 و افزایش اسکان یهودیان در کرانه باختری، امید فلسطینیان نسبت به پیمان اسلو بیش از پیش از میان رفته است.(5)
جنگ 8 روزه، پیروزی دیگری برای حماس بود که فتح را بیش از پیش به وزنه سیاسی حماس در فلسطین متوجه ساخت. دیدار نبیل شعث از مقامات ارشد فتح از نوار غزه و اعلام حمایت این گروه از مردم نوار غزه را باید در این چارچوب قرار داد. نبیل شعث در این دیدار اذعان داشته بود: «بعد از جنگ اخیر، ما بار دیگر به خواستههایمان توجه کردیم و اکنون از هر زمان دیگری به یکدیگر نزدیکتر شدهایم و من تاکنون تا این حد در غزه مورد استقبال قرار نگرفته بودم».
فتح دریافته است که اعطای امتیازات بیشتر به رژیم صهیونیستی، اعتبار این جنبش در میان ملت فلسطین را کاهش میدهد. بر این اساس، نزدیکی بیشتر حماس به فتح پس از دو رویداد مهم نظامی و سیاسی اخیر که در جنگ 8 روزه و ارتقای جایگاه فلسطین در سازمان ملل رقم خورد، میتواند پتانسیل اختلاف نظر میان فتح و رژیم صهیونیستی را افزایش دهد.
همچنین نزدیکی استراتژیک فتح و حماس، میتواند حمایت کشورهای عرب از این رویه را گسترش داده و موجب انزوای منطقهای و تا حدودی بینالمللی رژیم صهیونیستی شود. این در حالی است که تا کنون تلاشهای رژیم صهیونیستی بر حمایت دولتهای عرب و نیز اروپایی از رویکرد فتح و پیمان اسلو برنامه ریزی شده بود.
ج) فرصتهای رژیم صهیونیستی از نزدیکی روابط فتح و حماس
به نظر میرسد در مقابل هزینههای رژیم صهیونیستی از نزدیکی روابط فتح و حماس، فرصتها و امتیازاتی نیز در این روند برای رژیم صهیونیستی قابل طرح است. نزدیکی استراتژیک فتح و حماس به منزله غلبه یک نوع وحدت عمل، علی رغم فقدان وحدت نظر میان این دو گروه خواهد بود. از جمله مهمترین دستاوردهایی که احتمال می رود در صورت غلبه استراتژی وحدت عمل میان فتح و حماس، نصیب رژیم صهیونیستی شود، عبارتند از:
1) افزایش امنیت رژیم صهیونیستی
در صورتی که حماس و فتح در مقابل رژیم صهیونیستی به یک رویه واحد برسند و وحدت عمل را به عنوان محور روابط خود بپذیرند، حماس به برخی تعهدات مانند حفظ امنیت جنوب سرزمینهای اشغالی تن خواهد داد. در نتیجه، مشکلات امنیتی رژیم صهیونیستی به ویژه در مناطق جنوبی اراضی اشغالی کاسته خواهد شد. بر این مبنا رژیم صهیونیستی دیگر از جانب موشک ها و حملات حماس در معرض خطر نخواهد بود. زیرا با ورود حماس به مرحله بالاتری از سطح دیپلماتیک، احتمالاً تعهداتی بر مبنای امنیت مرزهای رژیم صهیونیستی را خواهد پذیرفت.(6) اگرچه هیچ ضمانتی در تعهد سایر گروهها مانند جهاد اسلامی به این امر وجود نخواهد داشت اما از میان رفتن تهدید حماس برای رژیم صهیونیستی، یکی از فرصت های این رژیم به شمار میآید.
2) تضعیف موقعیت ایران در مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی
یکی دیگر از فرصتهایی که رژیم صهیونیستی در نتیجه نزدیکی روابط فتح و حماس بر مبنای محور عمل گرایی به آن دست پیدا می کند، کمرنگ شدن نقش ایران در مسائل فلسطین و این رژیم است. در واقع، یکی از اهداف کنونی رژیم صهیونیستی، غلبه رویکرد کشورهای عرب مانند عربستان، مصر و قطر و حتی ترکیه در مسئله فلسطین در مقابل رویکرد ایران است. بنابراین، سیاستهایی مانند عدم مداخله کشورهای غیرعرب را به تشکیلات خودگردان دیکته میکند.
رژیم صهیونیستی اطمینان دارد که کشورهای مذکور، کانال این رژیم برای پیشبرد گزینه سازش به شمار میآیند در نتیجه، جایگزینی کشورهای عرب به عنوان میانجی را یکی از اولویتهای خود میداند. در صورتیکه وحدت عمل میان حماس و فتح عملی شود، جای ایران به میانجیهای سازشگر داده خواهد شد. البته این امر به معنای گسست حماس از ایران نخواهد بود زیرا حماس به دلیل همان عمل گرایی، کمکها و حمایت های جمهوری اسلامی ایران را به عنوان سرمایه و ذخیره استراتژیک حفظ خواهد کرد.
3) امیدواری رژیم صهیونیستی برای حل مسئله آوارگان فلسطینی
مسئله آوارگان فلسطینی یکی از زمینههای تنش زا در روابط رژیم صهیونیستی و فلسطین و نیز حماس و فتح به شمار میآید. بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینهای خود، موجودیت رژیم صهیونیستی را در معرض خطر قرار میدهد از این رو، این رژیم تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا این مسئله را موضوعی غیرقابل طرح نشان دهد. این رژیم برای مبارزه با طرح بازگشت آوارگان و پناهندگان فلسطینی، طرح آوارگان یهودی عرب را مطرح ساخته و ادعا میکند، مناقشه فلسطین و اسراییل، موجب آوارگی چند صد هزار یهودی کشورهای عرب شده که در صورت طرح مسئله آوارگان فلسطینی، این موضوع نیز باید مورد بحث قرار گیرد.
اگرچه حماس در این سالها بارها به این امر پرداخته و موضوع بازگشت آوارگان فلسطینی را پیش کشیده است اما در صورت نزدیکی با فتح در چارچوب وحدت عمل، این مسئله را مورد تجدید نظر قرار خواهد داد. به عبارت بهتر اگرچه حماس در نظر و شعارهای خود، همچنان بر این امر تأکید خواهد کرد اما در عمل، هیچ اقدامی را در این راستا انجام نخواهد داد، زیرا طرح این موضوع در چارچوب وحدت عمل با فتح نمیگنجد. بنابراین این یکی دیگر از فرصتهای به وجود آمده برای رژیم صهیونیستی از نزدیکی روابط فتح و حماس محسوب میشود.
جمعبندی
این نوشتار در پی آن بود که هزینهها و فرصتهای رژیم صهیونیستی را از افزایش همبستگی و نزدیکی روابط فتح و حماس مورد بررسی قرار دهد. از این رو، روابط فتح و حماس و گزینههای احتمالی پیش روی این دو جنبش فلسطینی تبیین شد. بر این مبنا، فتح و حماس در آینده با دو احتمال «تعمیق شکافها» و «همبستگی منافع» روبه رو خواهند شد. اگرچه تفاوت مبانی ایدئولوژیک این دو، یکی از مهمترین بسترهای تداوم اختلافات به شمار میآید اما در مقابل، افزایش همبستگی در میان آنها بر مبنای وحدت عمل علی رغم فقدان وحدت نظر، یکی از احتمالات قابل ملاحظه در روابط آنان است که هزینهها و فرصتهایی را برای رژیم صهیونیستی ایجاد خواهد کرد.
این پژوهش نشان داد که خلل در پیمان اسلو، شکست سیاست تفرقه افکنی رژیم صهیونیستی و انزوای منطقهای و بینالمللی آن، از مهمترین هزینههای این رژیم از نزدیکی روابط فتح و حماس است. در مقابل، به نظر میرسد افزایش امنیت مرزهای رژیم صهیونیستی و سرزمینهای جنوبی آن، کمرنگ شدن نقش ایران در مسئله فلسطین و سیاستهای حماس و جایگزینی کشورهای عرب به عنوان میانجی به جای ایران و بالتبع، افزایش سیاستهای سازشگرایانه در این روند و حل نسبی مسئله آوارگان فلسطینی نیز از مهمترین فرصتهای رژیم صهیونیستی در صورت وحدت عمل میان حماس و فتح خواهد بود.
پینوشتها:
1- شهرام کالجی، ریشه های داخلی بحران غزه، مجله گزارش، 1387، شماره 205، ص62.
2- مرتضی شجاع، رقابتهای منطقهای ایران و عربستان و موازنه نیروها در خاورمیانه، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، 1386 شماره 239 ، ص44.
3- www.zoa.org
4- علی اکبر علیخانی، فلسطین، اسراییل و انتفاضه: نزاع بر سر هویت. مجله مطالعات منطقهای، 1380، شماره 7، ص 31.
5- خلیل شیکاکی، دودستگی در فلسطین. مجله راهبرد، 1380، شماره 26، ص 425.
6- علی پاشا قاسمی، بررسی عوامل مؤثر بر تهاجم نظامی رژیم صهیونیستی، فصلنامه مطالعات فلسطین، بهار 1390، شماره 12، ص 73.
نویسنده:وحیده احمدی
منبع:موسسه تحقیقات وپژوهش های سیاسی وعلمی ندا