qodsna.ir qodsna.ir

جنگ 8روزه غزه وتوازن قدرت منطقه‌ای،درحالیکه درابتدای سال2009یعنی جنگ پیشین حماس واسراییل اغلب دولتهای محافظه کارعربی غرب‌گرابدون دغدغه ونگرانی چندانی بعنوان یک قطب یاائتلاف منطقه‌ای همچنان به...

مقدمه
جنگ 8 روزه غزه در نوامبر 2012، از منظرهای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. یکی از واقعیت‌های اساسی مربوط به جنگ 8 روزه آن است که این جنگ در شرایط منطقه‌ای کاملا متفاوتی با جنگ 22 روزه غزه یا جنگ 33 روزه لبنان به وقوع پیوست؛ شرایطی که ناشی از وارد شدن منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به مرحله جدیدی است که بعد از آغاز خیزش‌های مردمی در کشورهای مختلف عربی و رویارویی بسیاری از نظام‌های سیاسی عربی با آنها به «بحران» یا «تغییر» قلمداد می‌شود.

در حالی که در ابتدای سال 2009 یعنی جنگ پیشین حماس و اسراییل اغلب دولت‌های محافظه کار عربی غرب‌گرا بدون دغدغه و نگرانی چندانی به عنوان یک قطب یا ائتلاف منطقه‌ای همچنان به حیات خود ادامه می‌دادند، ‌در سال 2012، برخی از آنها مانند مصر و تونس، دچار دگرگونی و تغییر رژیم سیاسی و نخبگان حاکم شده‌اند و برخی دیگر مانند دولت‌های عربی خلیج فارس به رغم اینکه به حیات سیاسی خود ادامه داده‌اند، با نگرانی‌ها و تردیدهای مهمی در مورد آینده سیاسی خود مواجه هستند. با این حال، برخی دیگر از بازیگران منطقه‌ای مانند دولت سوریه به عنوان یکی از عناصر کلیدی محور مقاومت نیز با بحران مهمی روبرو شده است.
افزایش افراط‌گرایی و بی‌ثباتی نیز از دیگر ویژگی‌های مهم خاورمیانه و شمال ‌آفریقا در شرایط جدید محسوب می‌شود. با توجه به شرایط جدید منطقه‌ای که در آن مناقشه‌ها و رقابت‌های منطقه‌ای بسیار افزایش یافته و نظم منطقه‌ای خاورمیانه‌ای وارد مرحله‌ای از گذار شده است، یکی از پرسش‌های مهم قابل طرح در خصوص جنگ 8 روزه غزه آن است که این جنگ چه پیامدها و تاثیراتی برای توازن قدرت بین بازیگران منطقه‌ای دارد؟
قبل از پرداختن به تاثیر جنگ 8 روزه بر توازن قدرت منطقه‌ای در خاورمیانه، ذکر چند نکته ضروری به نظر می‌رسد. نخست اینکه، نظم و توازن قدرت منطقه‌ای در خاورمیانه، نتیجه تحولات جدید عربی و خیزش‌های مردمی و شکل‌گیری دولت‌های جدیدی است که اغلب با معضلات داخلی مواجه هستند و به دلیل بحران و بی‌ثباتی در بسیاری از دیگر کشورها نمی‌توان از قطب‌های کاملا مشخص و تثبیت شده قدرت در منطقه سخن گفت و بر این اساس به ارزیابی دقیق تاثیر جنگ 8 روزه بر موازنه قدرت منطقه‌ای پرداخت. نکته دوم این است که با توجه به قطب‌های قدرت پراکنده و هم‌پوشان، چاره‌ای جز اشاره هر چند مختصر به تاثیرگذاری این رویداد بر هر یک از آنها نیست تا در نهایت بتوان تصویری جامع و وسیع از منطقه ارایه داد. سومین نکته آن است که تاثیرگذاری هر رویداد بر توازن قدرت منطقه‌ای را می‌توان با توجه به ماهیت و اهمیت آن به صورتی متفاوت و با تکیه بر عناصر و مؤلفه‌های خاص خود، مورد تبیین قرار داد و بر این اساس، نخستین اولویت در خصوص تاثیرات جنگ 8 روزه غزه، سنجش تاثیرات این جنگ بر موازنه اسراییلی- فلسطینی و سپس موازنه مقاومت- مصالحه است و سایر قطب‌بندی ها یا موازنه‌ها در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرند. با این حال در اینجا ابتدا به تاثیر جنگ 8 روزه غزه بر هر یک از قطب‌ها یا بازیگران مهم منطقه‌ای می‌پردازیم تا در انتهای نوشتار به نوعی جمع‌بندی از موازنه‌های موجود دست یابیم.

الف) رژیم اسراییل و جنگ 8 روزه
در خصوص پیامدهای جنگ 8 روزه برای اسراییل دو تحلیل وجود دارد. عده‌ای معتقدند که اسراییل، اهداف مشخص و محدودی از آغاز جنگ داشت و توانست با تحقق این اهداف، جنگ را نیز پایان دهد. این تحلیل که مورد تاکید مقامات اسراییلی نیز قرار دارد اسراییل را پیروز جنگ تلقی می‌کند. تلاش اسراییل برای سنجش توان موشکی مقاومت و ارزیابی توان دفاعی‌خود، کوشش تل‌آویو برای سنجش شرایط منطقه‌ای و نوع واکنش دولت‌های منطقه‌ای، کسب حمایت دولت اوباما در دوره جدید و موارد مشابه دیگر از جمله استدلال‌ها در مورد اهداف اسراییل از آغاز جنگ است که در این تحلیل‌ها مورد اشاره قرار می‌گیرد. در این راستاست که یکی از نویسندگان اسراییلی عنوان می‌کند دو هدف استراتژیک اسراییل در این جنگ عبارت بودند از نو کردن آتش‌بس شکننده با حماس و احیای توافق صلح 1979 با مصر که این رژیم توانست به هر دو هدف دست یابد و موفق شود. به باور وی، اسراییل برای حماس، خواستار نقشی همانند حزب‌الله در لبنان است که شامل آرامش و آتش‌بس طولانی مدت و اجرای آتش بس در مورد سایر گروه‌های نظامی فلسطینی ‌است.(1)
در مجموع، این تحلیل‌ها نه تنها به عدم تغییر توازن قدرت به زیان اسراییل اعتقادی ندارند، بلکه بر این باورند که اسراییل توانسته است به اهداف خود در حمله به غزه دست یابد و دستاوردهایی نیز در این خصوص داشته است.
در مقابل دیدگاه نخست، دیدگاه دیگری معتقد است جنگ 8 روزه غزه، ناکامی مهمی برای اسراییل بود و توازن قدرت را به نفع فلسطینی‌ها تغییر داد. در این دیدگاه که با استدلال‌های قوی‌تر و واقع بینی بیشتری همراه است عنوان می‌شود که به راه انداختن جنگ واقعی برای اهدافی مانند ارزیابی توان دفاعی یا موشکی حماس و یا نوع واکنش‌های منطقه‌ای، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد و اسراییل، سعی در حذف حماس به عنوان نیرویی با رویکرد مقاومتی داشته که در آن، توفیقی نیافته است. بر این اساس، جنگ 8 روزه بر خلاف اهداف و انگیزه‌های اولیه اسراییل به دستاوردهای استراتژیکی برای فلسطینی‌ها منجر شده است که در سه سطح نظامی، سیاسی و منطقه‌ای می‌توان آن را مورد اشاره قرار داد.
 در سطح نظامی به رغم بمباران بیش از هزار موضع فلسطینی از سوی جنگنده‌های اسراییلی، وارد آوردن بیش از 2/1 میلیارد دلار خسارت به نوار غزه و خنثی کردن تعدای از موشک‌های مقاومت از سوی سامانه دفاع موشکی اسراییل، نیروهای مقاومت فلسطین توانستند بیش از هزار موشک و خمپاره را تا آخرین دقایق آتش بس به سوی مناطق مختلف اسراییل شلیک کنند. مهمتر اینکه موشک‌های مقاومت برای نخستین بار توانستند تل‌آویو و بیت المقدس را مورد هدف قرار دهند و این موضوع، بسیاری از معادلات استراتژیک گذشته اسراییل را تغییر داد.
در سطح سیاسی نیز وحدت و انسجام بین گروه‌های مختلف فلسطینی در طول جنگ، قابل توجه بود. بلافاصله پس از آتش‌بس، مردم غزه در خیابان‌ها با نمایش سمبلیک پرچم‌های حکومت خودگردان فلسطین، حماس، جهاد اسلامی و جبهه مردمی برای آزادی فلسطین در کنار هم، خواستار اتحاد فلسطین شدند. «نیویورک تایمز» این صحنه را به «رنگین‌کمانی که برای سال‌ها دیده نشده بود» تشبیه کرد.(2) اما مهمتر اینکه این جنگ با پذیرش شروط حماس از سوی اسراییل به پایان رسید. در واقع، اسراییل دو مجموعه از تعهدات تصریح شده نسبت به مردم غزه را به منزله شروط جدایی‌ناپذیر این آتش‌بس پذیرفت که تا پیش از اجرای این عملیات هرگز با آنها موافقت نکرده بود: اول موافقت برای توقف عملیات‌های «تهاجمی و هدف قرار دادن افراد» و دوم موافقت برای شرکت در نشست‌هایی با هدف «گشودن گذرگاه‌ها و تسهیل جابه‌جایی مردم و حمل و نقل کالا، و خودداری از محدود کردن آزادی ساکنان برای جابه‌جایی و هدف قرار دادن ساکنان مناطق مرزی». حسن نیت اسراییل برای اجرای این شروط، به معنای پایان یافتن روند ترورهای هدفمند بوده و منجر به از میان رفتن محاصره‌ای خواهد شد که بیش از 5 سال است موجب رنج و عذاب مردم غزه شده است. پذیرش سیاسی خودداری از انجام ترورهای هدفمند از سوی تل آویو نیز، اگر حقیقتا به اجرا گذاشته شود، دست کشیدن از تاکتیک مورد علاقه حکومت اسراییل در طول تمام سال‌های گذشته خواهد بود که اگرچه عموما و علنا غیرقانونی تلقی می‌شود، اما همچنان با اغماض سران اسراییل به کرات مورد استفاده قرار گرفته است.(3)
در سطح منطقه‌ای نیز به رغم مواجهه اسراییل با نوعی انفعال و سکوت نسبی منطقه‌ای به خصوص از سوی کشورهای عربی منطقه در جنگ‌های 22 روزه و 33 روزه، جنگ 8 روزه باعث شد تا برخی کشورهای مهم منطقه مانند مصر و ترکیه، حملات اسراییل را محکوم کرده و جبهه ضد اسراییلی در منطقه نسبت به گذشته تقویت شود. به عبارت دیگر در حالی که در گذشته، رویکردهای سیاسی ضد اسراییلی برجسته‌ای وجود نداشت و حتی از نیروهای مقاومت در واکنش به حملات اسراییل انتقاد می‌شد، اکنون اغلب دولت‌های مهم منطقه‌ای در سطح سیاسی به مخالفت با حملات اسراییلی پرداختند و این به مفهوم تغییر شرایط منطقه‌ای به زیان اسراییل و به نفع گروههای فلسطینی ارزیابی می‌شود.

ب) محور مقاومت و جنگ 8 روزه
موازنه بین محور مقاومت در منطقه خاورمیانه با ائتلاف دولت‌های محافظه‌کار و غربگرای عربی یکی از وجوه مهم توازن قدرت منطقه‌ای در طول یک دهه گذشته بوده است. با آغاز خیزش‌های مردمی در جهان عرب و خروج کشورهای مهمی مانند مصر از ائتلاف محافظه‌کار عربی و همچنین بحران در سوریه، انگاره‌های مختلفی در خصوص ضعف و تغییر ائتلاف‌های گذشته مطرح شد. به خصوص با تحولات سوریه و نمودار شدن نشانه‌هایی از اختلاف بین حماس و دولت بشار اسد و همچنین مطرح شدن گزاره‌هایی در مورد دور شدن تدریجی بخشهایی از حماس از جمهوری اسلامی ایران، موضوع تضعیف شدن محور مقاومت در منطقه خاورمیانه به عنوان موضوعی کلیدی در عرصه موازنه منطقه‌ای مطرح شد. اما جنگ 8 روزه غزه نشان داد که محور مقاومت همچنان به عنوان ائتلاف و نیرویی قدرتمند و تاثیرگذار در منطقه، نقش‌آفرینی می‌کند و به راحتی نمی‌توان بازیگری آن را نادیده گرفت.
 در خصوص پیامدهای مثبت جنگ 8 روزه غزه برای محور مقاومت در خاورمیانه چند نکته را می‌توان مورد توجه قرار داد. نخست آنکه در داخل فلسطین، سیطره قدرت گروههای مقاومت حماس و جهاد اسلامی در برابر گروههای مسالمت‌جو مانند فتح به خوبی مشخص شد و این جنگ، باعث افزایش جایگاه مقاومت در برابر ساف شد. دوم آنکه در معادلات فلسطینی- اسراییلی، حماس با حضور در مذاکرات آتش بس و انعقاد توافق نامه آتش‌بس، از سوی اسراییل، کشورهای منطقه و غرب به عنوان نماینده مشروع مردم فلسطین و قدرت حاکم بر غزه پذیرفته شد، در حالی که در گذشته، اسراییل به هیچ وجه، حاضر به گفتگو با حماس نبوده است.
نکته مهم دیگر آن که به رغم وجود دیدگاههای مختلف در خصوص شکاف اساسی در محور مقاومت، تصدیق تداوم حمایت‌های مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران از گروههای مقاومت نشان داد که با وجود برخی اختلاف دیدگاهها، محور مقاومت همچنان به عنوان یک ائتلاف منطقه‌ای به حیات خود ادامه داده و در منازعات منطقه‌ای، تعیین کننده خواهد بود. این موضوع با نگاهی به مواضع حزب‌اله لبنان و تاکید بر واکنش جدی‌تر این جنبش در برابر هر گونه تهاجم احتمالی اسراییل، بسیار پررنگ تر می‌شود. اکنون این اعتقاد قوی‌تر شده است که بعد از جنگ 8 روزه، احتمال حمله نظامی اسراییل به ایران با توجه به نقاط ضعف و آسیب‌های این رژیم در برابر محور مقاومت بسیار کمرنگ‌تر شده است.
برخی بر این باورند که نتیجه مستقیم جنگ غزه آن است که احتمال حمله اسراییل به ایران، کمتر از گذشته شده است و این موضوع بر فضای مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 تاثیر می‌گذارد. به عبارتی، گزینه نظامی که در پای میز مذاکره از آن برای اعمال فشار به ایران استفاده می‌شد، اکنون کارایی خود را از دست داده و این امتیازی قطعی به نفع گزینه دیپلماتیک است.(4) نکته نهایی و مهمتر آن است که جنگ 8 روزه ثابت کرد که تنها رویکرد برای پیشبرد دیپلماسی و کسب دستاورد سیاسی در مقابل رژیم اسراییل، رویکرد مقاومت و استفاده از قوه قهریه و قدرت نظامی است که تعیین‌کننده نهایی خواهد بود. به عبارت دیگر این جنگ نشان داد که در مقابله با سیاست‌های توسعه‌طلبانه اسراییل نه تنها مصالحه و گفتگو، کارگشا نخواهد بود، بلکه در هر گونه مذاکره و توافق سیاسی نیز قدرت سلاح مقاومت است که می‌تواند منجر به عقب‌نشینی دشمن و کسب دستاورد شود.

ج) ترکیه و دولت‌های نوظهور و جنگ 8 روزه
ارزیابی تاثیر جنگ 8 روزه بر جایگاه ترکیه به عنوان یکی از دولت‌های محوری خاورمیانه و همچنین دولت‌های نوظهور عربی در منطقه از مسائل مهم در عرصه توازن قدرت منطقه‌ای است. ترکیه در طول این جنگ، تحرک دیپلماتیک بالایی را از خود نشان داد و محکومیت اسراییل از سوی این کشور و همچنین سفر اردوغان به قاهره به منظور بررسی راه‌حل‌های صلح‌آمیز برای پایان دادن به جنگ از مهمترین رویکردهای آنکارا در قبال جنگ 8 روزه بود. هر چند که این رویکرد ترکیه در شکل‌دهی به جبهه سیاسی منطقه‌ای در برابر اسراییل مهم بود، اما چیزی فراتر از رویکردهای سیاسی و تبلیغاتی گذشته این کشور نبود و بر این اساس نتوانست تغییری مثبت در جایگاه منطقه‌ای آنکارا به‌وجود آورد.
اما دولت‌های نوظهور مردمی منطقه مانند تونس و به خصوص مصر با تحرکات دیپلماتیک و سفر مقامات خود به غزه نشان دادند که فاصله قابل ملاحظه‌ای از دولت‌های گذشته و قبل از انقلاب پیدا کرده‌اند و در موضوع فلسطین، ملاحظات و رویکردهای متفاوتی را دنبال می‌کنند. به رغم انتقادات مطرح شده در مورد محافظه کاری محمد مرسی در اتخاذ مواضع قاطع و انقلابی در مقابل حملات اسراییل و بکار نگرفتن تمام ابزارهای در دسترس، رویکرد سیاسی مصر در مقابل اسراییل و همچنین پیشبرد میانجیگری و توافق آتش‌بس، باعث شکل گیری دیپلماسی منطقه‌ای برجسته‌ای برای حل و فصل منازعه و بهبود جایگاه این کشور در سطح منطقه شد. در واقع، مرکزیت قاهره برای دیپلماسی جنگ در کنار سایر تلاش‌های منطقه‌ای، جلوه‌ای از ظهور دیپلماسی منطقه‌ای نوین در موضوع فلسطین بود و نشان داد که منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا دیگر همانند گذشته، نگاهی منفعلانه به این موضوع ندارد تا بخواهد منتظر مداخله دیپلماتیک اروپا و آمریکا باشد.(5) با این حال، جنگ 8 روزه نشان داد که این دولت‌ها در مراحل سیاسی اولیه دفاع از مساله فلسطین قرار دارند و برخی ملاحظات و محدودیت‌های خاص، هنوز مانع از نقش‌آفرینی کاملا فعالانه آنان به‌خصوص در عرصه حمایت مالی و تسلیحاتی از مقاومت به عنوان عرصه تعیین کننده در مناقشه فلسطینی- اسراییلی می‌شود.

د) دولت‌های محافظه‌کار عرب و جنگ 8 روزه
تاثیر جنگ 8 روزه غزه بر دولت‌های محافظه‌کار عربی به خصوص در حوزه خلیج فارس را می‌توان متفاوت از سایر بازیگران منطقه‌ای مورد ارزیابی قرار داد. در مورد این کشورها با توجه به نوع رویکردهای آنها می‌توان باز هم تفاوت‌هایی درونی را مورد توجه قرار داد. در حالی که کشوری مانند قطر با توجه به دیپلماسی فعال و پویا سعی کرد نقشی مهم در دیپلماسی منطقه‌ای متمرکز در قاهره در قبال این جنگ داشته باشد و با برخی مواضع رسانه‌ای و کمک‌های مالی، خود را به عنوان بازیگری تاثیرگذار در بحران‌های منطقه‌ای نشان دهد اما اینکه تلاش قطر تا چه اندازه در ارتقای نفوذ منطقه‌ای این کشور تاثیر داشته است، مورد تردید است. در واقع به رغم تلاش‌های سیاسی و دیپلماسی پویای قطر، جنگ     8 روزه غزه نشان داد که این کشور، محدودیت‌های مهمی در این نقش‌آفرینی دارد و نمی‌تواند از برخی موضع‌گیری‌های سیاسی و رسانه‌ای یا کمک‌های مالی خاص فراتر رود. بر این اساس، پیامد مهم جنگ 8 روزه برای قطر را نه تنها نمی‌توان افزایش جایگاه و نفوذ منطقه‌ای تلقی‌کرد، بلکه محدود ماندن کشورهای محافظه‌کار عرب مانند قطر در چیزی که لفاظی‌ سیاسی صرف در قبال مساله فلسطین خوانده می‌شود، به نوعی حتی باعث وارد آمدن آسیب‌هایی به اعتبار منطقه‌ای این گونه کشورها شد.
در میان کشورهای محافظه‌کار عربی، کشورهای عربستان سعودی و اغلب اعضای شورای همکاری خلیج فارس، موضع سکوت و بی طرفی نسبی را در پیش گرفتند و رسانه‌های این کشورها مانند «العربیه» با برجسته ساختن تحولات سوریه سعی کردند اخبار جنگ غزه را در حاشیه قرار دهند.  در طول جنگ 8 روزه، کویت به دلیل مشکلات داخلی به سکوت اکتفا کرد و بحرین هم به دلیل اعتراضات داخلی، اجازه برگزاری تظاهرات مردمی در حمایت از غزه را نداد. ریاض در سومین روز درگیری و در اوج حملات، تنها به این بیانیه اکتفا کرد که دو طرف، عاقلانه رفتار کنند و حتی از طرف صهیونیستی به دلیل حملات به غزه، انتقادی ساده و ظاهری نیز نکرد. در حالی که عربستان در سابقه تاریخی خود در دهه 1970، رهبری تحریم نفتی علیه اسراییل در «جنگ کیپور» را داشته و همیشه تلاش کرده است در مسیر مذاکرات سازش با حمایت از تشکیلات خودگردان، ابتکار عمل را در مذاکرات سازش داشته باشد.(6) رویکرد عربستان و کشورهای محافظه ‌کار عرب، پیامدی جز کاهش اعتبار منطقه‌ای و تنزل جایگاه منطقه‌ای برای آنها نداشت و نشان داد که این کشورها خواستار برجسته شدن موضوع فلسطین در شرایط کنونی منطقه‌ای نیستند.

نتیجه‌گیری
 جنگ 8 روزه غزه در شرایط نوین منطقه‌ای پس از خیزش‌های مردمی در جهان عرب و مواجه شدن بسیاری از کشورهای منطقه با خیزش‌ها، نارضایتی‌ها و بحران‌های داخلی روی داد. هر چند که در شرایط جاری، نظم و موازنه قدرت منطقه‌ای تحت تاثیر مجموعه‌ای از تحولات و بحران‌های منطقه‌ای در حال دگرگونی بوده و شرایط گذار را دارد، ‌اما جنگ 8 روزه غزه نیز به سهم خود، تاثیرات خاصی را بر موازنه قدرت بین بازیگران در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا داشته است. در واقع، این جنگ برخی برداشت‌های ایجاد شده در مورد شرایط و جایگاه کشورها در منطقه و تغییرات ناشی از تحولات دو سال اخیر در منطقه را تا حد قابل ملاحظه‌ای، دچار بازنگری‌ کرد و دیدگاه‌های نوینی به‌وجود آورد که تا قبل از جنگ، کمتر مورد توجه و تایید عمومی بود.
حمله اسراییل به نوار غزه و واکنش گروههای مقاومت فلسطینی در وهله نخست، لزوم بازاندیشی در موازنه اسراییلی- فلسطینی در سطوح مختلف نظامی، سیاسی و منطقه‌ای را خاطرنشان کرد و همگان را متوجه این واقعیت نوین منطقه‌ای کرد که این رژیم نمی‌تواند همانند دهه‌های گذشته به صورت یکجانبه و بدون هیچ گونه نگرانی جدی به حمله به فلسطینی‌ها دست یازد بلکه آسیب‌پذیری‌ها و محدودیت‌های داخلی و منطقه‌ای اسراییل به حدی رسیده است که این رژیم را وادار به ترسیم خط‌مشی‌های جدید برای امنیت ملی خود خواهد کرد. در وهله دوم، این جنگ، توان محور مقاومت در مقابل اسراییل و مشروعیت و اعتبار رویکرد مقاومتی را در برابر سایر رویکردها از جمله مصالحه سیاسی به خوبی نشان داد و بار دیگر، نگرانی‌های رقبا و دشمنان مقاومت را افزون‌تر ساخت. سومین مساله قابل توجه آن است که جنگ غزه، شکل گیری کانون دیپلماسی منطقه‌ای برای مدیریت موضوع فلسطین با محوریت دولت‌های نوظهور مردمی در جهان عرب را به خوبی نشان داد و این موضوع را یادآور ساخت که در صورت رفع محدودیت‌ها و کنار گذاشتن برخی ملاحظات، این دولت‌ها به شکل‌گیری بسترهایی برای استقلال نظام منطقه‌ای بسیار کمک خواهند کرد. موضوع آخر قابل تاکید آن که جنگ 8 روزه غزه، ناکارآمدی لفاظی‌های سیاسی صرف برخی دولت‌های منطقه در موضوع فلسطین را نشان داد و باعث شد تا سکوت دولت‌های محافظه کار عربی مانند عربستان سعودی، تنزل اعتبار و جایگاه سیاسی منطقه‌ای را برای آنها در پی داشته باشد.

پی‌نوشت‌ها
1- Gaza Violence Brings Change in Balance of Power between Hamas, Israel, (2012-11-24), accessible at:
http://english.cri.cn/6966/2012/11/24/2361s734853.htm

2- ارزیابی مقدماتی «فارن پالیسی ژورنال» از آتش‌بس غزه، قابل دسترسی در:
http://eshraf.ir/index.php/geography/55-topnews/2948---l--r----2
3- همان.
4- Kaveh L Afrasiabi, Gaza War may strengthen Iran's hand, accessible at:
http://www. atimes.com/atimes/Middle_East/NK29Ak01.html
5- Karim El-Gawhary, The Regional Powers' New Confidence, accessible at:
http://en.qantara.de/The-Regional-Powers-New-Confidence/20185c497/index.html
6- سکوت مرموز عربستان در جنگ غزه، قابل دسترسی در:
http://www.islamtimes.org/vdcfmvd0jw6dy0a.igiw.html

نویسنده: علی اکبر اسدی

موسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی علمی ندا

تمام:حُر14

 


| شناسه مطلب: 153727