حماس از ایدئولوژی تا عمل،جنبش حماس بر محور مخالفت با هر گونه سازش با رژیم صهیونیستی شکل گرفت.شیخ احمد یاسین به عنوان پایه گذار این جنبش، بارها بر این امر تأکید کرد که وارد...
مقدمه
حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه موجب شد تا حماس، بار دیگر، ابعاد نظامی و قابلیت تقابل مسلحانه خود را به اجرا گذاشته و از این رو، چهرهای تقریبا متفاوت از سیاستهای چند سال اخیر را به نمایش بگذارد. در واقع، بعد سیاسی و حزبی حماس در نتیجه پیروزی پارلمانی آن و حضور در دولت خودگردان، وجهه نظامی آن را تا حدی کمرنگ کرد به گونه ای که برخی پژوهشگران، پیروزی حماس را فرایند تبدیل نهضت و جنبش به نهاد تعبیر کرده و پیش بینی کردند که حماس، جزئی از ساختار تشکیلات خودگردان شده و از سازوکارهای آن پیروی خواهد کرد.
اما رویگردانی حماس از راهکارهای سازشی تشکیلات خودگردان و تأکید بر جنبههای ایدئولوژیکی- اعتقادی بنیادین این جنبش و در نتیجه، مخالفت با ساختار سیاسی تحت مدیریت ابومازن، نه تنها این پیشبینیها را بی اعتبار ساخت بلکه بر پایداری حماس به عنوان محور مقاومت صحه گذاشت.
این روند، پیچیدگیهای زیادی را در نوع و روش حکومت در فلسطین به وجود آورد زیرا حماس در مسیری غیر از آنچه تصور میشد، حرکت کرد. بر این مبنا وقتی ابومازن در حرکتی غیر دمکراتیک با برکناری اسماعیل هنیه، نخست وزیر قانونی و منتخب فلسطین، سلام فیاض را مأمور تشکیل کابینه اضطراری کرد، هنیه اعلام کرد: «این اقدام، کودتا علیه مشروعیت، قانون و نقض قوانین فلسطین و همه توافقات ملی است» و با حفظ مقام خود از سویی بر انتخاب مردمی و دموکراتیک خود صحه گذاشت و از سوی دیگر به ایدئولوژی حماس مبنی بر آزادی بی قید و شرط فلسطین وفادار ماند.
با این وجود این سؤال به ذهن خطور میکند که حماس در اتخاذ سیاستها و خط مشیها از چه منبعی پیروی می کند؟ به عبارت بهتر آیا میتوان گفت که خطمشیهای حماس منطبق با اهداف مندرج در اساسنامه این جنبش شکل میگیرد؟
در این نوشتار تلاش میشود تا اقدامات حماس با اهداف و ایدئولوژی آغازین و اعلامی این جنبش، مقایسه و همسویی و ناهمسویی اندیشه و عمل آن تعیین گردد. بر این مبنا ابتدا محورهای ایدئولوژی و اعتقادی حماس، مشخص و سپس رفتار و خطمشیهای این جنبش از جهت سطح تطبیق با آنها بررسی میگردد.
1) محورهای بنیادین ایدئولوژیکی حماس
مبانی اعتقادی و ایدئولوژیکی حماس که هویت و اهداف این جنبش را شکل میدهد، عبارتند از:
1-1) به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی: جنبش حماس بر محور مخالفت با هر گونه سازش با رژیم صهیونیستی شکل گرفت. شیخ احمد یاسین به عنوان پایه گذار این جنبش، بارها بر این امر تأکید کرد که وارد مذاکره با این رژیم نمیشود، زیرا آن را به رسمیت نمیشناسد. وی همچنین، مذاکرات مقامات فلسطینی با رژیم صهیونیستی را به این دلیل که منجر به صلح پایدار نخواهد شد، رد کرده بود. به گفته وی، انتفاضه تا آزادی سرزمینهای اشغالی ادامه خواهد داشت.(1) بر این مبنا حماس، همزیستی با رژیم صهیونیستی را نپذیرفته و متعهد شده است که هرگونه توافق صلح از سوی ساف و کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را به دلیل اینکه خلاف فرامین اسلامی است از بین ببرد.(2)
1-2) تأکید بر بستر اسلامی مسئله فلسطین: آنچه محور اساسی جنبش حماس را تشکیل میدهد، اعلام مسئله فلسطین به عنوان یک مسئله اسلامی در مقابل یک مسئله صرفاً ملی است. بنابراین بر مبنای میثاق جنبش که در آگوست 1988 صادر شد؛ سرزمین فلسطین تا قیامت، وقف اسلامی است و اهمال و کوتاهی نسبت به آن یا دست کشیدن از آن یا بخشی از آن جایز نیست و نه دولتی عربی و نه همه دولتهای عربی، نه پادشاه و رئیسی و نه همه پادشاهان و رئیسان و نه سازمانی و نه همه سازمانها، چه فلسطینی و چه عربی، مالک و صاحب آن نیستند.(3)
1-3) تأکید بر وظایف کشورهای اسلامی در مبارزه علیه صهیونیسم: جنبش مقاومت اسلامی، آزادی فلسطین را موضوعی وابسته به جهان اسلام و مرتبط با کشورهای عرب میداند و بر این عقیده است که آزادی زمانی محقق میشود که ملت فلسطین، کشورهای عربی و جهان اسلام به طور متحد، برای آزادی فلسطین وارد جهاد شوند: «موضوع آزادی فلسطین در سه محور خلاصه میشود: محور فلسطین، محور عربی و محور اسلامی. هر یک از این محورهای سهگانه در نبرد علیه صهیونیسم نقش، وظایف و مسئولیتهایی دارند. نادیده گرفتن هر یک از این محورها اشتباه فاحش و جهل آشکار به شمار می آید. به همین سبب، آزادسازی این سرزمین بر همه مسلمانان در همه نقاط جهان، فرض عین است و بر همین اساس باید بهای لازم به این قضیه داده شود و تکتک مسلمانان باید این امر را دریابند. هنگامی که قضیه فلسطین بر این اساس حل و فصل گردد و امکانات سه محور برای آن متمرکز گردد، وضعیت کنونی تغییر خواهد کرد و زمان آزادی فرا می رسد.»(4)
2) خطمشیها و اقدامات جنبش حماس
پس از تعیین اولویتهای اعتقادی و ایدئولوژیکی جنبش حماس، باید به اقدامات و سیاستهای این جنبش در مراحل مختلف عملکرد آن پرداخت. بر این اساس میتوان اقدامات حماس را به سه مرحله از آغاز تا پیروزی در انتخابات، از پیروزی تا اختلاف و از اختلاف تا کنون مورد بررسی قرار داد.
2-1) از آغاز تا پیروزی در انتخابات پارلمانی: تأسیس حماس، پاسخی طبیعی بود به شرایطی که ملت فلسطین و آرمان عدالتخواهانهاش از زمان تکمیل شدن اشغال فلسطین از سوی صهیونیستها در سال 1967 به خود دیده بود.
نخستین بیانیه حماس در تاریخ 15/12/1987 صادر و بدینسان، مرحله دیگری از مبارزات مردم فلسطین برضد اشغالگری تجاوزکارانه صهیونیستی آغاز شد. در این مرحله جریان و طیف اسلامی به منزله نوک پیکان و سرنیزه مقاومت قلمداد شد به گونهای که تودههای مردم به فراخوانهای جنبش در خصوص اعتصابات و سایر فعالیتهای مقاومت، به راحتی پاسخ داده و از آن استقبال کردند. حماس بر مبنای گسترش و تحول راهکارهای مقاومت، عملیاتهایی مانند اسارت گرفتن سربازان صهیونیست (زمستان 1989) و ابتکار جنگ سلاح سرد در سال 1990 را به دست گرفت و در اواخر سال 1991 با اعلام شاخه نظامی خود موسوم به «گردانهای شهید عزالدین قسام» وارد مرحله دیگری از پیشرفت و تطور خود شد. نمودار فعالیتهای ضد صهیونیستی این واحد (شاخه نظامی) حرکت روبه رشدی به خود گرفت به طوریکه در دسامبر 1992 رزمندگان جنبش، عملیات به اسارت گرفتن «نسیم تولیدانو» سرباز صهیونیستی را اجرا کردند.
با گسترش فعالیتهای حماس، رشد محسوسی در درگیریهای مردمی با نیروهای اشغالگر صهیونیستی در سال 1993 به وقوع پیوست. در فوریه 1994 یک شهرک نشین تروریست یهودی به نام «باروح گلداشتاین» در اقدامی جنایتکارانه، نمازگزاران مسجد الخلیل را به رگبار بست که بر اثر آن، 30 فلسطینی شهید و قریب به 100 تن دیگر مجروح شدند. حجم سنگین این جنایت و فعل و انفعالات آن، جنبش حماس را واداشت تا جنگ فراگیری را بر ضد اشغالگری صهیونیستی اعلام و محدوده عملیات خود را گسترش دهد، به طوری که هر صهیونیستی را که زمین عربی داخل فلسطین را تصرف کند، شامل شود. صهیونیستها مجبور شدند به جنایات خود علیه غیر نظامیان بی دفاع فلسطین پایان دهند.(5) از این رو، حماس تهدید کرد که پاسخ سنگینی به صهیونیستها خواهد داد و عملا هم، مجاهدان این جنبش با اجرای 5 عملیات شهادتطلبانه، پاسخ دردناکی به این کشتار دادند و شمار زیادی از شهرکنشینان و نظامیان صهیونیست را به هلاکت رساندند. این دوره به مرحله عملیاتهای شهادت طلبانه، اسارت نظامیان صهیونیست، تیراندازی به شهرکنشینان صهیونیست و کمین گرفتن در مسیر عبور کاروانهای ارتش اشغالگر صهیونیستی معروف بود.(6)
در این مرحله، حماس با تمام قوا در مقابل دشمن صهیونیستی قرار گرفت و در رویدادهای مختلف، قدرت، نفوذ و پایبندی به ایدئولوژی خود را به نمایش گذاشت. به عنوان نمونه، وقتی آریل شارون در سال 2000 در اقدامی تحریک آمیز وارد مسجد الاقصی شد، تظاهرات گستردهای در اقصی نقاط فلسطین در اعتراض به دیدار شارون برگزار شد و به دنبال آن، این تظاهرات سراسر جهان را فراگرفت. این خیزش که به «انتفاضه الاقصی» شهرت یافت، به سرعت به یک قیام مسلحانه تبدیل شد و از مرحله شلیک خمپاره و تیراندازی پا به مرحله نوین شلیک موشکهای قسام 1، 2، موشکهای البتار، یاسین و عملیاتهای سهمگین شهادت طلبانه نهاد. این انتفاضه، ابعاد گستردهتری به خود گرفت و رژیم صهیونیستی، ترور تعداد زیادی از رهبران طراز اول حماس از قبیل شیخ احمد یاسین، دکتر عبدالعزیز الرنتیسی، شیخ صلاح شحاده، جمال سلیم، جمال منصور، اسماعیل ابوشنب و دکتر ابراهیم مقادمه و ... را در دستور کار خود قرار داد.
2-2) از پیروزی تا انشقاق: حماس در این مرحله، سازماندهی مجدد نیروهای خود را آغاز کرد و پا به عرصه جنگ از نوع دیگری نهاد. حماس با ورود به انتخابات ژانویه 2006 میلادی توانست 60 درصد آرای فلسطینیان را کسب کند و حائز اکثریت مطلق در پارلمان فلسطین شد و این بار ملت فلسطین، سمبل مقاومت را برای اداره امور خود برگزیدند.
دولت حماس با مقاومت بر این اصل که هرگز رژیم صهیونیستی را به رسمیت نخواهد شناخت، بر موضع خود در برابر رژیم صهیونیستی پافشاری کرد. در این میان، محمود عباس رئیس تشکیلات خود گردان فلسطین، خواستار تن دادن دولت هنیه به رفراندوم معروف دو دولت در یک سرزمین شد. در واقع با ورود حماس به عرصه سیاست و تصاحب بخش اعظم قدرت در تشکیلات خودگردان، امنیت ملی رژیم صهیونیستی به شدت به خطر افتاد. از یک سو، جایگاه فتح به عنوان تشکیلات تامین کننده امنیت در داخل اراضی اشغالی 1967 تضعیف شد و از سوی دیگر، حماس با به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، دستاوردهای چندین ساله آن را به نابودی کشاند. این امر باعث شد تا رژیم صهیونیستی به طور فعالانه به جریانسازی علیه حماس مبادرت ورزد به طوری که در عرصه بینالمللی با وضع تحریم اقتصادی علیه دولت فلسطین، حماس را با اعتصابات و مشکلات فزاینده اقتصادی داخلی مواجه کرد و در عرصه داخلی هم با حمایت از جریان کودتاگر به رهبری سرهنگ محمد دحلان مسئول سازمان امنیت پیشگیرانه در نوار غزه توانست حماس را به مرز جنگ داخلی و رویارویی با فتح سوق دهد تا جایی که در پارهای مواقع به رویارویی مسلحانه انجامید، اگرچه حماس تلاش میکرد تا این رویاروییها را مهار کند. در واقع، جنبش حماس همواره نسبت به مخاطره آمیز بودن رویارویی همه جانبه خود با جنبش فتح و پیامدهای آن در حوزه همبستگی ملت فلسطین و وحدت ملی آن اذعان داشته است. حماس در این چارچوب، سیاست استفاده از خشونت در صحنه ملی فلسطین را تحریم کرده و به رأی کمیتههای داوری اصلاح ملی برای خاموش کردن شعلههای فتنه میان طرفین تن میداد. اما در نهایت با توجه به وجود جریان کودتاگر در داخل فتح به رهبری محمد دحلان و همراهی ابومازن و نیز موضع اتحادیه کشورهای عربی که با پیشنهاد عربستان و حمایت مصر و اردن، دولت هنیه را ناکارآمد اعلام کردند و خواستار کنارهگیری دولت مردمی شدند، ابومازن در حرکتی غیر دمکراتیک، اسماعیل هنیه نخست وزیر قانونی و منتخب فلسطین را برکنار و سلام فیاض وزیر دارایی را مامور تشکیل کابینه کرد. در همین حال آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای اروپایی اعلام کردند تحریمهای اعمال شده بر فلسطینان را لغو و کمکهای مالی خود را به ابومازن و کابینه انتصابی وی از سر می گیرند.(7) این در حالی بود که اسماعیل هنیه خود را همچنان نخست وزیر ملت فلسطین اعلام کرد و حکومت را در غزه به دست گرفت. بنابراین با اقدام ابومازن و حمایت گسترده اعراب، اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی، آن بخش از فلسطین که باقی مانده بود نیز به جهت سیاسی- اداری به دو قسمت تقسیم شد: سرزمینهای کرانه باختری و نوار غزه.
2-3) از انشقاق تا کنون: پس از محاصره غزه و تحمیل مشکلات معیشتی، اقتصادی، سوختی و... به ساکنان آن که با هدف کاستن از قدرت حماس و بی اعتباری این جنبش در میان مردم فلسطین انجام شد حماس، وارد مرحله جدیدی از فعالیتهای خود شد.
در این برهه، درگیریهای پراکنده میان رژیم صهیونیستی و حماس افزایش یافت. براساس توافقنامهای که در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۸ میلادی بین رژیم صهیونیستی و حماس و ۱۲ گروه شبه نظامی با میانجیگری کشور مصر به امضا رسید، حماس و نیروهای دفاعی رژیم صهیونیستی متعهد شدند تا از دستزدن به عملیات مسلحانه علیه خاک یکدیگر خودداری کنند.(8) اما در طول 6 ماه بعد از قبول توافقنامه، رژیم صهیونیستی بارها به نقض این توافقنامه پرداخت. از این رو، رژیم صهیونیستی به علت کنترل نواره غزه توسط حماس، عنوان «سرزمین دشمن» را بر این منطقه گذاشت و اعلام کرد که تحویل گازوئیل و بنزین به غزه را به میزان ۱۵ درصد کاهش خواهد داد، اما تحویل سوخت به نیرو گاهها کاهش نخواهد یافت.(9) امّا مدتی بعد، ارسال سوخت مصرفی را به طور کامل قطع کرد. بعد از این مرحله، نوبت به قطع کامل سوخت تنها نیروگاه برق غزه رسید. از زمانی که سوخت تنها نیروگاه برق نوار غزه به پایان رسید، برق این ناحیه هر روز، چندین ساعت قطع میشد. این فشارها در حالی بود که رژیم صهیونیستی، دلیل چنین اقدامی را تلاش برای متوقف کردن پرتاب موشک از سوی حماس به سوی این رژیم اعلام کرد.(10)
با تمام مشکلات و فشارها، حماس امور روزمره زندگی فلسطینیهای نوار غزه را به خوبی مدیریت کرد و اسماعیل هنیه به عنوان نخستوزیر قانونی، نه تنها در فعالیتهای دولتی و سیاسی، بلکه در فعالیتهای اجرایی شاخه نظامی- عملیاتی و اجرای یک سلسله برنامهریزیهای حماس، از طریق وزارت کشور و نیروهای امنیت داخلی خود، مشارکت فعال داشت.
رویدادهای این مرحله، گاهی به گونهای بود که برخی احتمال میدادند که حماس، تصمیم به سازش بیشتر از قبل را در خطمشیهای خود داشته باشد. به عنوان نمونه در دیدار محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در 22 نوامبر 2011، مسائلی مورد توافق دو طرف قرار گرفت که احتمال تغییر استراتژی و رویکرد در جنبش حماس را رقم میزد. در این دیدار، حماس توافق کرد که استراتژی خود را به مقاومت مردمی تغییر داده و یا حداقل، مقاومت مسلحانه را کاهش دهد. اما رهبران حماس اظهار داشتند که به کارگیری مقاومت مردمی به معنای کنار گذاشتن مقاومت مسلحانه نیست و در صورت تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه، به شکل نظامی مقابله خواهند کرد.(11) در مجموع، تغییر قابل ملاحظهای در رفتار و اعمال آن مشاهده نشد. همچنین در این مرحله، حماس تلاش کرد که روابط خود را به ویژه با کشورهای عربی گسترش دهد. این امر به دو دلیل صورت گرفت:
الف) بتواند انزوایی را که فتح و رژیم صهیونیستی بر آن تحمیل کرده بودند،بشکند.
ب) با گسترش روابط دوستانه، از کمکهای مادی کشورهای عربی بهره جسته و حامیان جدیدی برای خود پیدا کند.
سفر خالد مشعل به امارات و سفر اخیر امیر قطر به غزه و اختصاص مبلغ 400 میلیون دلار به حماس برای بازسازی غزه را می توان با این اهداف تحلیل کرد.
نتیجه
اگر مبانی اعتقادی که در ابتدای این نوشتار ذکر شد، معیار عملکرد جنبش حماس در عمل به چارچوب های ایدئولوژیکی و هویتی آن باشد، باید گفت که در مجموع، هیچ شکاف قابل ملاحظهای بین اعتقادات بنیادین این جنبش با خط مشیها و سیاستهای آن به چشم نمیخورد.
عملکرد حماس در آغاز شکل گیری، هویت و ایدئولوژی آن را معرفی و شیوههای مبارزاتی این جنبش را شناساند. چون در این مرحله، مبارزه در قالب جنگ مسلحانه صورت گرفت، بنابراین هیچ ابهامی در تطبیق عمل حماس با مبانی ایدئولوژیکی آن دیده نمیشود.
اما مرحله دوم که مصادف با حضور حماس در دولت بود، ابهامات و شبهاتی را در اذهان به وجود آورد. مهمترین این شبهات به رفتار و تصمیم حماس در برابر شناسایی رژیم صهیونیستی مربوط میشد. حضور در هرم قدرت و همکاری با تشکیلات خودگردانی که قرارداد اسلو را در کارنامه خود داشت، مهمترین امتحانی بود که حماس با آن روبهرو شد. به اعتقاد برخی، مشارکت حماس در قدرت نه تنها بعد نظامی آن را کمرنگ میکرد بلکه حماس با توجه به بستر نهادی حاکمیت، ناچاراً تن به شناسایی رژیم صهیونیستی به عنوان یک مفروض پذیرفته شده، میداد. اما در این مرحله نیز حماس، ابتکار عمل را در دست گرفته و با سازشکاریها و شرایط تشکیلات خودگردان و همدستان منطقهای و بینالمللی آن، به مخالفت برخاست. نتیجه این امر، هزینهای بود که حماس باید در درگیریها با تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی و همچنین تحریمهای نوار غزه پرداخت میکرد. با این وجود، حماس، خروج از دولت را بر ماندن و سازش ترجیح داد، اگرچه بر قانونی بودن خود تأکید و سعی در مدیریت بحران به صورتی عقلانی کرد.
البته باید خاطر نشان کرد که عقلانیت مورد نظر حماس در برخی مقاطع، عملکرد آن را با پیچیدگیهایی روبهرو کرده و شبهاتی را به وجود آورده است. به نظر میرسد روابط حماس با برخی کشورهای عربی و موضعگیریهای آن در برابر تحولات منطقه مانند سوریه با مبانی اعتقادی حماس در تناقض باشد. زیرا عملکرد حماس در این زمینهها در حالی است که حماس، مسئله فلسطین را مربوط به تمامی کشورهای اسلامی دانسته و تلاش در جهت حل آن را وظیفه آنها میداند. بنابراین تاکتیکهای سیاسی و مواجهه با مشکلات عمدهای که از سوی سه محور تشکیلات خودگردان، رژیم صهیونیستی و قدرتهای بینالمللی بر این جنبش تحمیل کنند، گاهی حماس را به اتخاذ سیاست هایی ضد و نقیض سوق داده است. با این وجود، حماس به عنوان جنبش اسلامی مقاومت، تا کنون هیچ گونه انحراف ایدئولوژیکی را نپذیرفته و بر آرمانها و اهداف اولیه خود پایدار مانده است.
نویسنده: وحیده احمدی
منبع:موسسه تحقیقات وپژوهشهای سیاسی وعلمی ندا
تمام:حُر14
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس