qodsna.ir qodsna.ir

آوارگان فلسطینی‌ در اردن از پیوستگی تا گسستگی،زمانیکه دراثرجنگ1948و سپس1967فلسطینیان آواره بکشور اردن پناه بدند واقعه‌ای که باحمایت مقامات وقت اردن از حقوق فلسطینی‌ها آغاز شد...

مقدمه 
موقعیت ژئوپلتیک اردن و قرار گرفتن آن در جوار اصلی‌ترین کانون منازعه در خاورمیانه، سبب شده است تا سیاست‌های داخلی و خارجی اردن، تحت تأثیر مسئله فلسطین و منازعه عربی- صهیونیستی قرار گیرد. این مسئله، زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم نیمی از جمعیت اردن را فلسطینی‌ تبارها تشکیل می‌دهند و نزدیک به یک سوم از جمعیت اردن را فلسطینیان و آوارگان فلسطینی به خود اختصاص می‌دهند. این عامل، نقطه ثقل اتصال و وابستگی اوضاع اردن به تحولات فلسطین و فلسطینیان است.
سابقه حضور فلسطینی‌ها در اردن به اولین روزهای پیدایش رژیم نامشروع صهیونیستی برمی‌گردد. زمانی که در اثر جنگ 1948 و سپس 1967، فلسطینیان آواره به کشور اردن پناه آوردند. واقعه‌ای که با حمایت مقامات وقت اردن از حقوق فلسطینی‌ها آغاز شد، اما سیاست حمایت در تطور تاریخی خود، تغییر کلی یافت. مقاماتی که زمانی از فلسطین مستقل و حقوق بر حق آنان سخن می‌گفتند، از دهه 1980 به بعد، زمزمه جدایی سرنوشت اردن از فلسطین را سردادند و در ادامه،‌ به پالایش ترکیب جمعیتی اردن از فلسطینی‌ها روی آوردند.
 مخالفت با فعالیت گروه‌های مبارز فلسطینی، بستن دفاتر جنبشهای فلسطینی، اخراج مبارزان و فعالان از خاک اردن، تحدید در رفت و آمد، سلب تابعیت و امتناع از صدور مدارک سجلی، نمادهای تطور تاریخی رفتار اردن در قبال فلسطینی‌هاست. نموداری که می‌توان آنرا گذار «پیوند» به «گسست» دانست.
 بر همین اساس، گزارش حاضر سعی دارد در حد توان، پاسخ (یا پاسخ‌هایی) برای این سؤال بیابد که «دلایل تغییر سیاست اردن از پیوند تا گسست در قبال فلسطینی‌های ساکن اردن چیست؟» 

الف) جایگاه فلسطینیان در اردن
 فلسطینی‌ها برای اولین بار در تاریخ معاصر، همزمان با تشکیل کنفدراسیون اردن در سال 1946 تحت حاکمیت این کشور قرار گرفتند. اما موج عمده مهاجرت فلسطینی‌ها به اردن به دنبال جنگ 1948 و جنگ شش روزه 1967 واقع شد. زمانی که به دلیل اشغال کرانه باختری و نوار غزه، ساکنان این مناطق عمدتاً به اردن (و سوریه و لبنان) پناهنده شدند. فلسطینی‌های اردن به لحاظ زبانی و دینی از اردنی‌ها متمایز نیستند، اما به لحاظ ریشه تاریخی با یکدیگر متفاوتند.
 ملک عبدالله اول در سال 1948 آشکارا اعلام ‌کرد: «فلسطین و اردن، یکی هستند.» نزدیک به     2 میلیون فلسطینی به عنوان آواره، تحت حاکمیت اردن قرار گرفتند. به فلسطینی‌هایی که از کرانه باختری به اردن می‌رفتند، کارت شناسایی زردرنگی داده ‌شد تا آنها را از فلسطینی‌های اردوگاههای رسمی، متمایز کند. بسیاری از ساکنان اردوگاهها به تدریج از اردوگاهها خارج شدند و در مناطق مختلف اردن سکنی گزیدند. پناهندگان اردوگاهها از خدمات عمومی و بهداشتی بهره‌مند بودند.
 اما به تدریج و به دلیل گسترش فعالیت‌های گروهها و جنبش‌های فلسطینی‌ و نگرانی پادشاه اردن از تضعیف حاکمیت خود، اختلافاتی بین دولت اردن و فلسطینی‌ها به وجود آمد. سیاست اردن برای تنش‌زدایی با رژیم صهیونیستی و برقراری صلح، این مسئله را تشدید ‌کرد. ملک حسین، پادشاه وقت، در فوریه 1970 و پس از ملاقات با نیکسون،‌ رییس جمهور وقت ایالات متحده، «فرمان 10 ماده‌ای» خود را صادر کرد که فعالیت‌های سازمان‌های فلسطینی را به شدت محدود کرد. سپتامبر 1970، برهه‌ای خاص و مهم در روابط اردن با فلسطینی‌ها به شمار می‌آید. گروه‌های فلسطینی در ابتدای این ماه، ترورهای ناموفقی علیه ملک حسین انجام دادند. ملک حسین در 15 سپتامبر، فرمان حکومت نظامی صادر کرد و دفاتر سازمانهای فلسطینی در امان، در 16 سپتامبر، هدف حمله نیروهای اردنی قرار گرفت. در 27 سپتامبر، ملک حسین و عرفات «پیمان قاهره» را امضا کردند که به سازمانهای فلسطینی اجازه می‌داد در خاک اردن فعالیت کنند، اما باید شهرها را ترک کرده و در خطوط جبهه باقی می‌ماندند. یک روز بعد، جمال عبدالناصر، رهبر مصر بر اثر سکته قلبی درگذشت و سازمانهای فلسطینی یکی از اصلی‌ترین حامیان خود را از دست دادند. به دنبال این خلأ، حملات اردن علیه فلسطینی‌ها بیشتر و بیشتر شد. فعالیت‌های فلسطینی‌ها به تدریج کمتر و محدودتر می‌شد، تا اینکه پادشاه اردن در سال 1988 اعلام کرد که پیوند اداری و سیاسی میان خاک خود و کرانه باختری را لغو خواهد کرد تا زمینه برای تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی فراهم آید.(1)
 جمعیت اردن بر اساس برآورد جولای 2012، 887/508/6 نفر می‌باشد(2) که نیمی از آنرا اردنی‌های فلسطینی‌ تبار تشکیل می‌دهند. تبعیض اقتصادی علیه آنها در برخی مناطق به وضوح مشاهده می‌شود. فلسطینی‌ تبارهای اردن از دستیابی به مشاغل حکومتی و لشکری محروم هستند و ورود به دانشگاههای عمومی و دولتی و  استفاده از بورس‌های تحصیلی برای آنها مشکل است. به لحاظ سیاسی نیز از برخی محدودیت‌ها و محرومیت‌های اجتماعی در رنج هستند. اگر چه نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دهند، اما در نهادهای حکومتی، نماینده‌ چندانی ندارند. در سال 2006، فقط 4 وزیر دولت از مجموع 28 وزیر، فلسطینی تبار بودند و 9 سناتور از 55 سناتور و 18 نماینده از نمایندگان مجلس، ریشه فلسطینی‌‌ داشتند. هیچ فلسطینی‌، استاندار یا مقام عالیرتبه حکومتی نیست. درصد قابل توجهی از ساکنان فلسطینی‌تبار‌ به علت سلب تابعیت، شهروند اردن نیستند و از حقوق شهروندی محروم می‌باشند.(3) در ادامه این اقدامات، مقامات اردنی در آوریل 2012 اعلام کردند که تصمیم دارند تا شهروندی مقامات فلسطینی‌ و تشکیلات خودگردان را نیز لغو کنند.

ب) علل گسستگی
 برای درک نوع برخورد مقامات اردن با پدیده فلسطینی‌های ساکن این کشور و گذار از پیوستگی به گسستگی باید مجموعه‌ای از عوامل داخلی و خارجی را مورد بررسی قرار داد. عوامل داخلی عموماً ناظر به مبانی دولت‌سازی و مشروعیت رژیم حاکم اردن است و عوامل خارجی به عنوان یک متغیر وابسته، نشان دهنده سیاست خارجی اردن و ماهیت وابسته آن به کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. سیاست خارجی اردن همواره مدافع غرب و طرفدار صلح با رژیم صهیونیستی بوده است، بنابراین از تمامی عوامل و کانونهایی که ممکن است به نحوی این سیاست را به مخاطره اندازد، دوری می‌کند. 
1- عوامل داخلی گسستگی
 1-1) بنیانهای قبیله‌ای مشروعیت: تأسیس پادشاهی هاشمی اردن در اراضی ماورای اردن1 نتیجه حاکمیت، قدرت و سلطه دودمان پادشاهی هاشمی است. این حاکمیت در انقلاب 1917 اعراب علیه امپراتوری عثمانی و انقلاب سال 1921 آنان علیه اشغالگری بریتانیا، تحکیم یافت. در هر دو انقلاب، سران هاشمی به شدت متکی به قبایل عرب به ویژه قبیله الدوله و طوایف بنی شاکر ساکن در کرانه‌ خاوری و منطقه عقبه بودند. مشروعیت کنونی  اردن، کاملاً وابسته به سنت و فرهنگ قومی و سنتی این قبایل است. نخبگان نظامی اردن و مقامات عالی امنیتی، حفظ سلطنت را بر خود واجب می‌دانند.
 
برای حکومت اردن، قبایل همان ابزارها و بنیادهایی هستند که به دولت توان حکومت می‌بخشند و «هویت» به معنای طرفداری از حکومت و پایبندی به حفظ سلطنت هاشمی است. در حالی که طوایف اردنی بر حفظ این هویت اصرار می‌ورزند و دولت به تحکیم مبانی و جوانب آن می‌اندیشد، حوادثی چون «سپتامبر سیاه» نشان‌دهنده نوعی تقابل میان فلسطینیان و اردنی‌های سلطنت‌طلب می‌باشد.
 از این روی، بنیانهای قبیله‌ای توانسته است رابطه میان دولت و فلسطینیان را به انشقاق و گسست تبدیل کند. برخی حوادث اخیر نیز مؤید این نظر هستند. آن گونه که «برایان جیمزلدگر» می‌گوید: زمانی که به بررسی مجلس ملی و سیاست‌ها و اقدامات انتخابی می‌رسیم، «رابطه مستقیم میان سلطنت و قبایل کرانه خاوری در اردن، به خوبی دیده می‌شود. اولاً، برتری قبیله گرایی حتی در میان جوامع شهری اردن در حوزه‌های رأی‌گیری و نسبت حضور که هر قبیله سعی می‌کند حداقل یک کرسی در مجلس داشته باشد، مشخص می‌شود. ثانیاً، خاندان سلطنتی می‌کوشد با بهره‌گیری از وفاداری قبایل به سلطنت، از آن به عنوان ابزاری علیه احزاب مخالف از جمله «جبهه عمل اسلامی»‌ یا جوامع حاشیه‌ای به ویژه پناهندگان فلسطینی‌ استفاده کند. حکومت نه تنها این مسئله را تضمین می‌کند که قبایل، اجازه انتخاب حداقل یک کرسی را داشته باشند، بلکه از ورود احزاب و یا اشخاص ضد حکومت یا کسانی که در وفاداری آنها به حکومت شک دارد، جلوگیری می‌کند.»(4)
 اعتراض رهبران 36 قبیله اردن به ملکه راینا، همسر ملک عبدالله در بهمن ماه 1389 که اقدامی بی‌سابقه در تاریخ کشور اردن به شمار می‌رود، نشان دهنده عمق نفوذ مشروعیت قبیله‌ای در ساختارهای دولتی است. محتوای نامه‌ای که معترضان علیه ملکه رانیای فلسطینی‌ تبار منتشر کردند، حقایق مهمی را آشکار می‌کند. رهبران قبایل در این نامه خود نوشته بودند: «ملکه رانیا در پی منافعی است که برخلاف اراده اردنی‌ها و هاشمی‌ها است.»(5)
2- ترس از پیوند اعتراض سیاسی و مذهبی: اردن چه به لحاظ آنکه کشوری عربی است و چه  به لحاظ آنکه شباهتهای ساختاری و ماهیتی با دولتهای عربی دارد، در مسیر تند انقلابهای عربی یا بیداری اسلامی است. حتی پیشینه این مخالفتها به مدتها قبل از بیداری اسلامی و بهار عربی برمی‌گردد. مخالفان طیف گسترده‌ای از طبقات مختلف بدوی یا شهری تحصیلکرده هستند. مخالفان به نادیده گرفتن حقوق سیاسی- اجتماعی، اقتصادی و دینی خود به شدت معترضند. جبهه عمل اسلامی،       شاخه سیاسی اخوان‌المسلمین در رهبری و جریان دهی به اعتراضات، نقشی محوری و اساسی ایفا می‌کند. از سوی دیگر، بسیاری از فلسطینی‌های ساکن اردن یا اردنی‌های فلسطینی‌ تبار نیز از اوضاع حاکم بر جوامع خود ناراضی هستند. زمینه برای پیوند میان این دو طیف، مستعد و آماده است. از این رو، حکومت اردن می‌کوشد با حذف طیفی از مخالفان که سهل‌الوصول‌تر است، بخشی از جریان مخالف را از صحنه حذف کند.
2- عوامل خارجی
2-1) تداوم سیاست صلح و تنش‌زدایی: اردن و رژیم صهیونیستی از سال 1967، روابط جدیدی را بین خود تعریف کردند که بر تعامل نسبی در مرزها مبتنی بود. این کشور، دومین کشور عربی بود که به تنش‌زدایی با رژیم صهیونیستی روی آورد. در سال 1970 و پس از آنکه سوریه به طرفداری از نیروهای فلسطینی، درصدد حمایت از سازمان آزادیبخش فلسطین برآمد، نیروهای صهیونیستی نیز به طرفداری از ملک حسین وارد کارزار شدند. تلاش مشترک اردن و رژیم صهیونیستی علیه ساف به تحکیم و تقویت روابط انجامید. گفته می‌شود که موساد به ملک حسین درباره خطر ترور وی از جانب فلسطینی‌ها هشدار داد و ملک حسین در ملاقاتی مخفیانه و البته رو در رو، گلدا مئیر، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی را درباره تصمیم مصری‌ها و سوری‌ها پیش از جنگ 1973 آگاه ساخت. تلاش‌ها برای انعقاد پیمان صلح به صورت مخفیانه ادامه داشت. «موافقت‌نامه لندن» در 11 آوریل 1987 بین ملک حسین و شیمون پرز، وزیر وقت امور خارجه رژیم صهیونیستی، امضا شد و شاه اردن برای پیشبرد صلح در چارچوب قطعنامه‌های 242 و 338 سازمان ملل، از کرانه باختری چشم‌پوشی کرد. در سال 1994، مذاکرات صلح آغاز شد و مقامات صهیونیستی پس از توافقنامه اسلو از ملک حسین خواستند تا پیمان صلح را عملیاتی کند. اسحاق رابین و ملک حسین، «بیانیه واشنگتن» را در 25 جولای 1994 امضا کردند که بر اساس آن، دو کشور به دشمنی پایان می‌دادند و مذاکرات برای صلح پایدار را آغاز ‌کردند. در26 اکتبر 1994، دولت اردن و رژیم صهیونیستی «پیمان صلح» وادی عربه را امضا کردند و اردن، دومین کشور عربی شد که روابط عادی با رژیم صهیونیستی را آغاز کرد. از این تاریخ به بعد، دولت اردن با هر اقدامی که بر هم زننده وضعیت موجود بود، به شدت مقابله می‌کرد. دلیل دیگری که باعث تقویت این سیاست می‌شد، جای گرفتن اردن در بلوک غرب و حمایت این بلوک از رژیم صهیونیستی و تنش زدایی کشورهای منطقه و فرامنطقه با آن بود.
اخراج جنبش حماس از خاک اردن، ممانعت از ورود رهبران و مقامات این جنبش به داخل اردن و تحدید فعالیت‌ها و فعالان طرفدار فلسطین و عمدتاً حماس، در همین قالب قابل تفسیر و ارزیابی است. حتی برگزاری نشست‌های استکشافی اخیر اردن و تلاش برای انجام مذاکرات میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی، ترجمان دیگری از این سیاست هستند. تشدید نظارت و کنترل بر حزب دمکراتیک مردمی و جبهه عمل اسلامی (به عنوان اصلی‌ترین پایگاههای فعالیت سیاسی و اجتماعی فلسطینی‌های اردن) بخش‌های دیگری از تلاش اردن برای حفظ وضعیت تنش‌زدایی است.
 2-2) نگرانی از تحقق «اردن، کشور جایگزین»: پس از آنکه تلاشهای دوجانبه و چندجانبه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای سازش میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی ناکام ماند، طرحی جایگزین برای حل مشکل فلسطینی‌ها مطرح شد. این طرح که می‌توان از آن به عنوان فرصت بزرگ رژیم صهیونیستی برای حفظ همه سرزمین‌های اشغالی یاد کرد، طرح «اردن؛ کشور جایگزین» است. در این طرح سعی می‌شود با حذف طرح تشیکل دولت مستقل فلسطینی، اردن به عنوان کشوری جایگزین مطرح شود. آریه الداد، عضو راستگرای کنست معتقد است: «می‌توانیم خواستار سرنگونی اردن نشویم و با این کشور گفتگو کنیم تا اردن، نماینده ملت فلسطین شود. این طرح عملی است زیرا حتی اگر اسراییل در این زمینه کاری انجام ندهد، در اردن، تحولات مشابهی مانند مصر و لیبی رخ می‌دهد و امکان دارد اردن با تظاهرات و سرنگونی پادشاه، به فلسطین تبدیل شود.»(6)
 در حالیکه تبعات مثبت این طرح به نفع رژیم صهیونیستی است، تبعات منفی طرح، بر دوش اردن سنگینی خواهد کرد. به گونه‌ای که ملک عبدالله به شدت در برابر این طرح موضع گرفته و تأکید کرده است که اجازه نخواهد داد اردن، کشوری جایگزین برای فلسطینی‌ها باشد. امان از تشکیل کشور مستقل فلسطینی در سرزمین فلسطین به پایتختی بیت‌المقدس و بازگشت آوارگان حمایت می‌کند.(7) بهترین راه حل پایان دادن به این  اندیشه و طرح، خارج کردن فلسطینی‌ها از ترکیب جمعیتی اردن و تفکیک سرنوشت آنها از سرنوشت ملت اردن است.

نتیجه‌گیری:
 فلسطینیان یا اردنی‌های فلسطینی تبار، نیمی از جمعیت اردن را تشکیل می‌دهند. سیاستگذاران اردنی در حوزه تصمیم‌سازی ضمن کنار آمدن با این واقعیت، ناچار بوده‌اند با توجه به سیاستهای کلان خارجی و بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سیاستهای انقباضی را در قبال این پدیده اعمال کنند. نابرابری سیاسی، تبعیض اقتصادی و محرومیت اقتصادی کنونی فلسطینیان اردن، تبعات این سیاست انقباضی است. مادامی که این تبعات با شورش‌های مردم اردن ارتباطی نداشت، مقامات اردنی به دنبال توجیه آن بودند. اما، شرایط در حال حاضر، کمی متفاوت‌تر از گذشته شده است.
اعتراضات و ناآرامیهای طبقات مختلف اردن اکنون می‌تواند به پشتوانه نارضایتی فلسطینی‌ها و اردنی‌های فلسطینی تبار تبدیل شود. موج برآمده از پیوند این اعتراضات، بدون تردید، آینده سیاسی اردن و فلسطینی‌های اردنی تبار را از خود متأثر خواهد ساخت.
 تلاشهای اخیر مقامات اردنی برای ارتباط گیری با جنبش‌های فلسطینی‌ (صدور اجازه ورود رهبران حماس به خاک اردن)، انجام اصلاحات مدنظر مخالفان (به ویژه اسلامگرایان) و تقویت جایگاه منطقه‌ای اردن، مؤلفه‌هایی هستند که با اشاره به واقعیت و ظرفیت پدیده فلسطینی‌های اردن، آینده حیات سیاسی فلسطینی‌های اردن و حتی مسئله فلسطین را متأثر و متحول خواهند کرد.

پی‌نوشت‌ها:
 1- Gary Fitleberg, Jordan is Palestine, The Israel Report, Feb. 2,2004
 2-
www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/goes/Jo.html
 3- Assessment for Palestinians in Jordan, at: www.cidcm.umd.edu/mar/assesment.asp?groupid= 60302
 4- Brian James St. Ledger, Comprative Analysis of the Relationship between Tribes and state in Modern Jordan and yemen, 4/28/2010
 5- Jordanian Tribal Leaders Criticize Queen Ranian, at:
www.zimbio.com, Feb.6,2011
 6- خبرگزاری فارس (3/3/1390)
 7- ایسنا به نقل از خبرگزاری رسمی اردن (21/6/1390)

حسن کلاته

کارشناس مسایل خاورمیانه

منبع:موسسه تحقیقات و پژوهش های سیاسی وعلمی ندا

تمام:حُر14

 
 


| شناسه مطلب: 153719