بررسی تطــــــــبیقی اندیشه سیاسی فتح و حماس،پس از آن و به دنبال تحریم گسترده سیاسی و اقتصادی...

مقدمه
اظهارات اخیر محمود عباس مبنی بر چشمپوشی از حق بازگشت آوارگان فلسطینی، واکنش سایر گروههای مبارز را چه در داخل مرزهای سرزمین اشغالی و چه خارج از آن، به همراه داشت.
حماس یکی از شدیدترین انتقادات علیه اظهارات رئیس تشکیلات خودگردان را ایراد کرد. اسماعیل هنیه، نخستوزیر دولت حماس ضمن انتقاد از رویکرد سازشکارانه رئیس تشکیلات خودگردان در قبال حقوق ملت فلسطین به ویژه حق بازگشت آوارگان فلسطینی، عنوان کرد که ابومازن اشتباه بزرگی مرتکب شده و حق 6 میلیون آواره فلسطینی را نادیده گرفته است. وی همچنین تأکید کرد که هیچ کس حق ندارد از یک وجب خاک اراضی فلسطین چشمپوشی کند. این در حالی بود که ابومازن در سخنان خود، قلمرو فلسطین را به مرزهای نوار غزه و کرانه باختری محدود و اعلام کرد که اجازه وقوع انتفاضه سوم را نخواهد داد.
جنبش فتح به عنوان یکی از سازمانهای سیاسی و نظامی که ادعای مبارزه برای حقوق ملت فلسطین را دارد، تحولات گستردهای را پشت سر گذاشته است. سیر این تحولات موجب شده است که گروههای مبارزی مانند حماس با رویهها و نگرشهای متفاوت، هواداران بیشتری در میان ملت فلسطین، پیدا کرده و خطمشی متفاوتی را دنبال کنند. حماس، در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در سال ۲۰۰۶، بیشترین آرا و کرسیهای پارلمان را از آن خود کرد. از این زمان به بعد، اختلافات فتح و حماس بالا گرفت به گونهای که منجر به درگیری فتح و حماس و در نهایت، سلطه حماس بر نوار غزه و حاکمیت فتح بر کرانه باختری شد. پس از آن و به دنبال تحریم گسترده سیاسی و اقتصادی حماس از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا، دیدارهایی بین مقامات فتح و حماس برای آشتی انجام گرفت اما به دلیل اختلاف بنیادین، با شکست مواجه شدند.
با توجه به اینکه هم جنبش فتح و هم جنبش حماس مدعی نمایندگی ملت فلسطین برای احقاق حقوق تاریخی خود هستند، باید دید چه عناصری موجب می شود که هر کدام از آنها خطمشیهای متفاوتی را در سیاستهای خود به کار گیرند؟
1) تفاوتهای فتح و حماس
تفاوتهای دو جنبش آزادیبخش فلسطین (فتح) و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، عوامل تأثیرگذار در سیاستهای متفاوت این دو گروه است. این اختلافات را میتوان در عوامل زیر بررسی کرد:
1-1) ریشههای اعتقادی: دو جنبش فتح و حماس با پایههای اعتقادی و فکری متفاوت از هم بنیانگذاری شدند. ریشه فکری فتح به عنوان بزرگترین گروه در کنفدراسیون احزاب فلسطینی موسوم به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را انگارههای پان عربیسم، ملیگرایی و عقاید سکولاریستی تشکیل میدهد.(1) ایدئولوژی این سازمان مبنی بر آزادسازی فلسطین به دست مردم فلسطین، متأثر از تبلیغات پان عربیسم به رهبری جمال عبدالناصر بود که بر اتحاد جهان عرب برای نیل به این هدف تاکید میکرد. از سوی دیگر، دیدگاههای سکولار و تا حدی سوسیالیستی فتح نیز در تقابل با تفکر جنبش اخوان المسلمین قرار میگرفت که با مفاهیم خلافت و جهاد به مسئله فلسطین مینگریست.
در مقابل تفکرات فتح، حماس به عنوان شاخه فلسطینی اخوانالمسلمین و یک سازمان اسلامگرای سیاسی- نظامی، بنیانگذاری شد. اساس این جنبش بر بازگشت مجدد و قاطعانه سیاسی نیروهای اسلامی در نوار غزه و کرانه باختری در مواجهه با اشغالگری رژیم صهیونیستی و نیروهای ملی سکولار ساف مبتنی است. بر این اساس، محور اساسی جنبش حماس، اعلام مسئله فلسطین به عنوان یک مسئله اسلامی در مقابل یک مسئله صرفاً ملی است. بر این مبنا بند 15 اساسنامه حماس میگوید: «ضروری است در ذهن عموم مسلمانان جا بگیرد که مشکل فلسطین، یک مشکل مذهبی است و بر این مبنا باید با آن برخورد کرد».(2)
1-2) اهداف: اهداف متفاوت دو جنبش فتح و حماس، برگرفته از بنیانهای ایدئولوژیکی آنان است. حماس به عنوان یک جنبش مذهبی پس از آن که جنبش فتح به عنوان یک جنبش سکولار، به مصلحتگرایی روی آورد با آن مخالفت کرد، زیرا این حرکت را نه یک تغییر و تحرک سیاسی، بلکه یک تخییر و تصمیم مذهبی میدانست. برخلاف حماس، سران فتح در قالب ساف، رژیم صهیونیستی را در سال 1988 به رسمیت شناختند و هنگامی که فتح اعلام کرد که حاضر به گفتگو با رژیم صهیونیستی است، عبدالعزیز رنتیسی که در آن زمان رهبر حماس بود گفت: «گفتگوهای صلح هیچ فایدهای ندارد و ما فکر میکنیم نمیتوانیم با دشمنان خود زندگی کنیم».(3) از این رو، جنبش فتح که در ابتدای تشکیل، هدف خود را آزادی فلسطین از سیطره رژیم اشغالگر با روش مبارزات چریکی اعلام کرده بود، پس از امضای موافقتنامه اسلو، با کنار گذاشتن نظریه نابودی رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن آن، عملاً وارد روند «صلح در برابر زمین» شد. به نظر میرسد هدف فتح در حال حاضر این است که راه حل دو دولتی را در مذاکرات با رژیم صهیونیستی به پیش برده و خود در صدر قدرت همچنان باقی بماند. برای این کار در تلاش است تا گروههای دیگر را نیز موافق این جریان سازد.
اما حماس بر خلاف فتح، هدف خود را نابودی رژیم صهیونیستی و آزادی تمامی سرزمینهای اشغالی و جایگزینی یک دولت اسلامی در تمام قلمرو فلسطین اعلام کرده و نه تنها مخالف ماهیت وجودی و مشروعیت این رژیم، بلکه خواهان نابودی آن است. حماس، موافقتنامه اسلو را به رسمیت نشناخته و تلاش برای بازگرداندن زمینهای غصب شده به فلسطینیان را یک وظیفه و جهاد برای تمام مسلمانان محسوب میکند. این جنبش با توجه به قداست فلسطین و جایگاه اسلامی آن معتقد است تحت هیچ شرایطی نمیتوان ذرهای از خاک فلسطین را نادیده انگاشت و یا اشغال آن از سوی صهیونیسم را به رسمیت شناخت. همین مسئله، یکی از مهمترین اختلافات این جنبش با تشکیلات خودگردان فلسطین است.(4)
1-3) شیوه مبارزاتی: با توجه به اینکه جنبش فتح، جنبشی سکولار است، شیوه مبارزاتی خود را نیز بر اساس دیپلماسی سازش با رژیم صهیونیستی و تعامل با غرب به پیش میبرد. این در حالی است که مذاکرات سازش میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی که حدود دو دهه است ادامه دارد، به دلیل سرسختیهای این رژیم با شکست مواجه شده و تشکیلات خودگردان نیز پایگاه عربی، اسلامی و فلسطینی خود را از دست داده است.(5) اما حماس، جنبشی مذهبی و نماد جریان انقلابیگری است که همه اعتبار خود را مرهون تفکرات مبارزاتی و مقاومت در برابر رژیم اشغالگر قدس میداند. بنابراین مبارزه مسلحانه را به عنوان شیوه مبارزاتی خود دنبال میکند. اگرچه راهکارهای سیاسی نیز تا آنجا که هدف اصلی آن یعنی نابودی رژیم صهیونیستی را نقض نکند، در دستورالعمل خود قرار میدهد. بر این اساس، حماس، اجرای عملیاتهایی را که در نگاه دیگران «تروریستی» نامیده میشود به نام «مقاومت» قابل قبول میداند.
1-4) حمایت مردمی: سیاستهای سازشکارانه و بینتیجه جنبش فتح، فساد گسترده در تشکیلات خودگران، فشارهای غرب و رژیم صهیونیستی در نادیده گرفتن تشکیلات خودگران و بنبست در مذاکرات، باعث روگردانی بسیاری از فلسطینیها از آن شده است. در مقابل، موضع حماس در رد روند سازش تشکیلات خودگردان و سرسختی در مبارزه علیه رژیم صهیونیستی، به افزایش پایگاه مردمی حماس در داخل منجر شد تا جایی که این جنبش توانست در انتخابات پارلمانی سال 2006، بیشترین کرسیهای پارلمانی فلسطین را به دست آورد.
عامل مهم دیگر حمایت مردمی از حماس، مربوط به ارائه خدمات اجتماعی است. حماس از زمان اعلام موجودیت در سال 1987، دست به انجام مجموعهای از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی زده که به «دارا» مشهور است. به طور کلی، بعد از اینکه حماس، دولت فلسطین را در سال 2006 تشکیل داد، خدمات رفاهی و اجتماعی زیادی را به فلسطینیان به ویژه در نوار غزه ارایه داده است. این گروه علاوه بر خدمات رفاهی و برنامههای آموزشی، تعداد زیادی مدرسه، مسجد، پرورشگاه، درمانگاه، سالنهای ورزشی و... ساخته است که البته فقط بخشی از برنامههای خاصی است که برای پیشرفتهای اجتماعی فلسطین در دستور کار این جنبش قرار گرفته است. کارایی فوقالعاده حماس در فراهم کردن خدمات اجتماعی و شفافیت نظام اداری در آن، سبب شده است حماس از برتری و محبوبیت بیشتری نزد مردم برخوردار باشد.
2) توانایی حکومتداری حماس و فتح
عوامل مختلفی موجب تفاوتهای دو جنبش فتح و حماس در نوع حکومتداری و انتخاب تاکتیکها و استراتژیهای سیاسی آنها شده است. مهمترین عامل را میتوان «حزبی شدن» فتح در مقابل «جنبشی بودن» حماس دانست. حماس، جنبشى مقاومتى است که هدفش، آزادسازى فلسطین است در حالی که فتح از یک جنبش مقاومتی به یک حزب سیاسی با هدف تصاحب قدرت تبدیل شده است. البته باید به این امر نیز توجه کرد که با اینکه حضور حماس در روند سیاسی و موفقیت در کسب اکثریت آرای مردم فلسطین، حاکی از قدرت حزبی این جنبش است اما یک حزب سیاسی صرف نیست که بر دستیابی قدرت متمرکز شده باشد بلکه جهاد فى سبیل ا... را به عنوان هدف و روش ترویج میکند. در نتیجه، تلاش براى دستیابى به منافع فلسطینیان از طرق مسالمتآمیز را زیر سوال مىبرد.
اگرچه ساختارهای حزبی بهتر میتوانند حکومتها را اداره کنند اما باید به این نکته مهم توجه کرد که حکومت فلسطین هنوز به مرحله پیروزی و ثبات کامل نرسیده است برای همین میتوان گفت در این شرایط، یک جنبش، قدرت بیشتری در تجمیع امکانات، بسیج نیروها و نیل به اهداف خواهد داشت. لذا حماس به عنوان یک جنبش فعال و هدفمند ثابت کرده است، هم از ساختار حزبی قدرتمندی برای اداره حکومت برخوردار است و هم توانایی بسیج و انگیزه بخشی و تجمیع امکانات و نیروها را داراست. بنابراین این جنبش، در عرصه مبارزاتى فلسطینیان داراى این مزیت است که بر اساس اصول عملگرایى و تدوین برنامههاى عملیاتى از اهداف مرحلهاى و اهداف استراتژیکى به هدف کلان که تاسیس حکومت اسلامى است، دست یابد.(6) در مقابل، فتح که مبارزات خود را در چارچوب یک حزب سازشگر پیش میبرد و هر روز از مواضع مبارزاتی خود عقب مینشیند، بعید است بتواند حمایت مردم را حفظ کند و همچنان که مشروعیت خود را در میان ملت فلسطین به دلیل ناکارآمدی و اختلافات داخلی از دست میدهد، اعتبار و نفوذ بینالمللی خود را کاهش خواهد داد.
جمع بندی
با توجه به عواملی که مورد بررسی قرار گرفت، به نظر میرسد ساختار حماس نسبت به جنبش فتح، پتانسیلهای بیشتری در عرصه حکومتداری و سیاستورزی داشته باشد. حماس، علی رغم اینکه با مشکلات زیادی از جانب رژیم صهیونیستی، آمریکا، اروپا و رقیبان خود در تشکیلات خودگردان روبه رو است اما با انسجام درونی، ثبات عملکرد و توان کارکردی بالا توانسته است اعتماد ملت فلسطین را در داخل و خارج مرزهای اشغالی به دست آورده و از نظر بینالمللی، اعتبار کسب کند. در مقابل، فتح، تمام انرژی مبارزاتی خود را صرف رقابت و دشمنی با حماس از یک سو و اختلافات داخلی خود از سوی دیگر میکند. در واقع، اقدامات فتح در راستای سازش و مصالحه بیشتر با رژیم صهیونیستی، عقب نشینی و شکست خوانده شده و همین منجر به مشروعیت زدایی از این گروه و روگردانی بیش از پیش ملت فلسطین از آن میشود.
پینوشتها:
1- http://menanews.ir/vdci2.awtt1avccb.html
2- http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=2205
3- http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=2205
4- http://www.atynews.com/fa/news/44887
5- http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2500984
6- http://www.porseman.org/q/show.aspx?id=83766
نویسنده: وحیده احمدی
منبع: موسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی- علمی ندا
تمام:حُر14