qodsna.ir qodsna.ir

قبایل ،عشایر و خانواده‌های سرشناس فلسطینی (قسمت دوم)درسایه فقدان قوانین دولتی،عشایرنقش...

نقش عشایر در سایه از هم گسیختگی دولت از سال 2000 تا 2008
انتفاضه دوم که در سال 2000 و در پی ناکامی مذاکرات صلح رخ داد، باعث قدرت گرفتن و افزایش نفوذ عشایر فلسطینی شد. در 6 سال دوره ریاست یاسر عرفات، سیاست‌های مبتنی بر ساختار عشایری قوت گرفت و سیاست‌هایی که بر مبنای مؤسسات و نهادها بود، بنا به دلایلی که پیش از این بدان اشاره کردیم، تضعیف شد.
بنابراین عشایر از بحران اجتماعی ایجاد شده در پی انتفاضه الاقصی، به نفع خود سود بردند. عشایر بزرگ و مقتدر در این شرایط به سلاح دست یافتند و مدعی شدند که قادر به تأمین امنیت افراد خود می‌باشند که باعث محبوبیت آنان در جامعه شد. پس از فروپاشی و متلاشی شدن نیروهای پلیس و امنیت، بسیاری از این نیروها، سلاح خود را در اختیار عشایر قرار دادند و به آنان پناه آوردند.
مؤسسه‌ها و نهادهای مجری قانون و مراکز وابسته به تشکیلات خودگردان فلسطین، پس از وقوع انتفاضه الاقصی به سرعت از هم پاشیده شدند. البته علت اصلی فروپاشی نهادها این بود که نهادها و مؤسسات وابسته به تشکیلات خودگردان، در رأس اهداف نظامی اسراییل قرار گرفته بودند. بر این اساس، اسراییل تمامی مراکز پلیس و ساختمان‌های سرویس‌های امنیتی وابسته به تشکیلات خودگردان را تخریب کردند. با ناکارآمد کردن عملکرد پلیس، نظام قضایی به زحمت به فعالیت‌های خود ادامه داد. خلاصه اینکه، چهارچوب مؤسسات و نهادهای تشکیلات خودگردان به طور کامل متلاشی و باعث شد که جامعه فلسطین در سایه نبودن مقامات رسمی، به فعالیت‌های خود ادامه دهد. با توجه به این شرایط، عشایر به عنوان بهترین گزینه برای برقراری امنیت و ارایه خدمات اجتماعی به افراد، شناخته شدند.
با توجه به فقدان دولت، قدرت عشایر در تأمین نیازهای مردم و برقراری امنیت، به طور چشمگیری افزایش یافت. فعالیت‌های مختلف به منظور مقابله با اسراییل، زمینه را برای درگیری‌های داخلی میان گروههای مختلف فلسطینی فراهم آورد و قتل و کشتار افزایش یافت. افرادی که در قبایل کوچکتر و یا ضعیف‌تر بودند بیش از دیگران خود را در معرض خطر یافتند. اغلب عشایر مقتدر به دلیل نام و آوازه عشیره خود، به راحتی می‌توانستند مانع از وقوع جرایم و کشتار شوند زیرا مجرمان به خوبی از نتایج تعرض و هجوم به این عشیره مطلع بودند.
علاوه بر حفظ امنیت فردی، عشایر به عنوان پناهگاهی برای تأمین مالی افراد شناخته شدند. این در حالی است که آمار بیکاری به اوج خود رسیده و اقتصاد فلسطین، عملاً دچار ضعف و فروپاشی شده بود. عشایر در این شرایط، صندوق مالی تأسیس کرده و افراد قابل اعتماد خود را مسئول آن قرار دادند. بدین ترتیب، خانواده‌ها تا حدودی از امنیت مالی برخوردار شدند. عشایری که در خارج به سر می‌بردند نیز موظف بودند برای رفع فقر و سوءتغذیه خانواده‌های فلسطینی در این صندوق‌ها مشارکت کنند.
در سایه فقدان قوانین دولتی، عشایر نقش بسیار مهم و حساسی را در اقتصاد غیررسمی ایفا کردند. در برخی موارد، نیازهای مالی این اقتصاد غیررسمی از طریق تهدید کردن افراد و غیره تأمین می‌شد.   به عنوان مثال، عشایر موانعی را بر سر راهها قرار می‌دادند و وسایط نقلیه را برای تردد در این اماکن، وادار به پرداخت عوارض می‌کردند. این قبیل فعالیت‌ها در نوار غزه نیز رواج داشت. همچنین عملیات گروگان‌گیری به منظور دریافت پول در این دوره، شدت گرفت. خبرنگاران؛ بهترین گزینه برای این اقدام به شمار می‌رفتند. فعالیت‌های مجرمانه دیگری مانند سرقت خودروها و فروش مجدد آن نیز افزایش یافت. قاچاق کالاها نیز منبع درآمد بسیار مهمی برای عشایر به شمار می‌رفت. علی‌رغم اینکه قاچاق کالاها در تمام مناطق کرانه باختری و نوار غزه وجود دارد اما این مسئله در نوار غزه بیش از سایر مناطق به چشم می‌خورد و به عنوان یک تجارت سودمند در میان مردم شناخته شده است. این پدیده به ویژه پس از انتخابات سال 2006 و پیروزی حماس و سپس محاصره نوار غزه از جانب اسراییل، به شدت در میان اهالی آن رواج یافت. قاچاق کالاها از طریق تونل‌های نوار غزه و رفح، منبع درآمد بسیار مهمی برای عشایر به شمار می‌رود. گفته می‌شود که عشیره السمهدانه بر بسیاری از این تونل‌ها نظارت می‌کند و دستمزدهای کلانی را از افراد در مقابل استفاده از این تونل‌ها، دریافت می‌کند. سوخت، سیگار و کالاهای مصرفی از مهم‌ترین کالاهایی هستند که در نوار غزه از طریق تونل‌ها، قاچاق می‌شوند. اسراییل مدعی است که در این تونل‌ها، اسلحه نیز قاچاق می‌شود. قدرت و توانایی حماس در پرتاب موشک به عسقلان، این ادعا را تا حدودی به اثبات می‌رساند زیرا موشک‌های حماس، از نوع کاتیوشا بوده است. فوت یاسر عرفات در نوامبر 2004، تأثیر بسیار بدی بر عشایر فلسطینی داشت. زیرا عرفات، مهره‌ای مهم برای عشایر به شمار می‌رفت و در دوره او، بسیاری از مقام‌های عالی و حساس با تکیه بر روابط شخصی در اختیار عشایر قرار گرفت. به گونه‌ای که عشایر، به مهم‌ترین هم‌پیمانان عرفات تبدیل شدند. تشکیلات خودگردان، فتح و ساف هیچ‌کدام نتوانستند در میان عشایر فلسطینی، جایگاه عرفات را داشته باشند. محمود عباس، روابط محکمی با عشایر فلسطینی نداشته و اطلاعات کافی در مورد تاریخ و شاخه‌های آنها ندارد. با وجود اینکه جنبش فتح همواره تلاش می‌کند که عشایر را به سوی خود جذب کند و فرهنگ انتقام‌گیری در نوار غزه را به منظور محدود کردن قدرت حماس در این منطقه رواج دهد، ولی باز هم نمی‌تواند مهارت عرفات را در برخورد با این عشایر، داشته باشد. نفوذ عشایر پس از فروپاشی تشکیلات خودگردان در نوار غزه و عقب‌نشینی اسراییل از شهرک‌های نوار غزه در سال 2005، به شدت افزایش یافت. پس از عقب‌نشینی اسراییل، عشایر بر شهرک‌های تخلیه شده که اراضی مهم و حساسی بودند، سیطره یافته و مقامات فلسطینی چه از جنبش فتح و چه از جنبش حماس، تا بدین روز از اخراج عشایر از این اراضی، عاجز مانده‌اند.

سیاست‌های عشایر در سایه حکومت حماس در نوار غزه
پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی سال 2006، باعث افزایش قدرت این جنبش در فلسطین،به ویژه در نوار غزه شد. از آنجایی که جنبش فتح به راحتی، حاضر به قبول این واقعیت نشد، درگیری و خونریزی میان فتح و حماس تا حدود 7 ماه ادامه یافت. حماس از وقوع انقلاب نظامی، احساس نگرانی نموده و به مدت 4 ماه، عملیات گسترده‌ای را آغاز کرد. طی این عملیات بسیاری از عناصر جنبش فتح در نوار غزه، مورد هدف قرار گرفتند و عملاً کلیه نیروهای فتح از نوار غزه رانده شدند. حماس از ژوئن 2007 به تنهایی، زمام امور نوار غزه را به دست گرفت.
جنبش حماس در ابتدا، موضع بسیار محکمی را در قبال عشایر به منظور اجرای قانون، در پیش گرفت و پس از کنترل هرج و مرج در نوار غزه، رهبران این جنبش تا حدودی، اظهار امیدواری نمودند. میانگین جرایم که در سالهای 2005 و 2006 به میزان 50 درصد افزایش یافته بود، به سطح معمولی خود رسید. همچنین حماس به شدت، عشایر و سایر گروهها را از به کارگیری موانع امنیتی و غیره در نوار غزه، برحذر داشت. علاوه بر این، حماس در اختیار داشتن سلاح، تیراندازی در مراسم عروسی و غیره را به شدت منع کرد. شمار زیادی از شهروندان این اقدام جنبش حماس را که به منظور اجرای قانون در نوار غزه در پیش گرفته بود، تأیید کردند. رهبران حماس در سخنرانی‌های خود به شدت با تعصب‌های عشایری و قبیله‌ای مخالفت کردند.
جنبش حماس برای تفکیک شبه نظامیان وابسته به عشایر مختلف، تلاش زیادی نمود. در ابتدا عشیره دغموش که در مارس 2007، «آلان جونستون» خبرنگار شبکه بی‌بی‌سی را ربوده بودند وادار به تسلیم کرد. اما حماس پس از ناکامی تلاش‌های وافر برای آزادی جونستون، با اعضای عشیره دغموش  از طریق اقدامات نظامی وارد عمل شد و پس از درگیری خونین در ژوئیه همان سال، عشیره دغموش تسلیم شده و جونستون را آزاد کردند. پس از دغموش، حماس به درگیری با عشیره حلّس پرداخت. عشیره حلّس در داشتن روابط نزدیک با فتح، شهرت خاصی دارد. در حین درگیری حماس با این عشیره، سایر عشایر دیگر برای کمک به حلس دست به کار شدند، اما سرانجام شکست خوردند.
جنبش حماس در سال 2008 سعی کرد که تا حدودی، رابطه نزدیکی با عشایر برقرار کند. علی‌رغم اینکه جنبش مذکور، حمل سلاح را کاملاً منع کرده بود، به شبه نظامیان، اجازه حمل غیرعلنی سلاح را صادر کرد. گویی حماس دریافته بود که در پیش گرفتن سیاست مقابله و رویارویی با عشایر از لحاظ سیاسی، منفعتی ندارد به ویژه اینکه جنبش فتح، عشایر را به عنوان ابزاری برای کاهش قدرت حماس در نوار غزه، در دست داشتند. حماس پس از این رویدادها، درصدد نزدیک شدن به عشایر نوار غزه برآمد و به جای تضعیف نقش تعصب‌های عشیره‌ای و قبیله‌ای، به مدح و ستایش رسوم و آیین سنتی پرداخت و اذعان کرد که این رسوم با دین اسلام کاملاً همخوانی دارند، بلکه مکمل آن هستند. همچنین حماس، عادات اجتماعی عشایر را تمجید کرد. اخبار زیادی وجود دارد که حماس به منظور تضعیف نقش عشایر بزرگ و مقتدر، با عشایر کوچک نوار غزه هم‌پیمان شده است.

عشایر و اسلام سیاسی
قبایل، عشایر و خانواده‌های سرشناس، از آن دسته از ساختارهای اجتماعی هستند که به راحتی گرایش اسلام تندرو یا جهادی را نمی‌پذیرند. اما طبیعتاً گروههایی هستند که به عرف‌ها و سنت‌های اجتماعی، پایبند می‌باشند. اخیراً قبایل و عشایر به ویژه عشایر نوار غزه در معرض اتهام‌های زیادی قرار گرفتند مبنی بر اینکه این عشایر، هیچ گونه تمایل و گرایش جهادی ندارد. اما این ادعا، عاری از صحت است و احتمالاً شبه نظامیان عشیره دغموش که به جیش‌الاسلام شهرت یافته‌اند، این ادعاها را ترویج کرده‌اند. روحیه جهادی بر سخنرانی‌های رهبران عشایر، حاکم است به طوری که آن را بهانه‌ای برای توجیه گروگان‌گیری خبرنگار شبکه بی‌بی‌سی می‌دانند. اما اینکه یکی از افراد عشیره دغموش گرایش‌های جهادی دارد یا خیر، اهمیت چندانی ندارد. در اینجا منظور این است که عشایر و شبه نظامیان آنها برای دفاع از منافع عشیره خود، از اسلام تبعیت نمی‌کنند، بلکه دست به اقداماتی می‌زنند که سرانجام به نفع آنان تمام شود.
عملکرد عشایر فلسطینی ما را به یاد تحقیق ادوارد باینفیلد در مورد عشایر جنوب ایتالیا می‌اندازد. این عشایر، گرایش خانوادگیِ غیرقانونی دارند. یعنی اعضای عشیره، منافع عشیره خود را بر سایر روابط اجتماعی مقدم می‌دانند. نمی‌توان گفت که این برخورد، اخلاقی و یا غیراخلاقی است بلکه به راحتی، نمایانگر نفوذ هویت عشایری است. ربودن یک خبرنگار، دریافت پول و یا قرار دادن موانع بر سر راهها به منظور دریافت عوارض، با هدف تأمین منافع مالی افراد عشیره انجام می‌گیرد. اما این وضعیت در وهله اول، ممکن است مشاهده کننده را دچار نگرانی کند. اما در داخل عشیره به این اقدامات، به عنوان اقدامات کاملاً اخلاقی نگریسته می‌شود که برای تأمین منافع اهالی انجام می‌گیرد. گرایش خانوادگی غیرقانونی در محافل عشیره‌ای به وفور به چشم می‌خورد و این نوع گرایش به ویژه در زمان فروپاشی و یا ضعف دولت مانند وضعیت سومالی و غزه به چشم می‌خورد. همواره از اقدامات و گرایش‌های ذکر شده به عنوان گرایشهای اسلامی یاد می‌شد.
خانواده‌های سرشناس، شخصیت‌های برجسته، اندیشمندان و علمای دینی زیادی را به جامعه فلسطین تقدیم کردند. رابطه محکمی بین بازرگانان مقتدر و مقامات دینی در فلسطین همانند سایر کشورهای خاورمیانه به چشم می‌خورد. به عنوان مثال، خانواده الحسینی یکی از خانواده‌های سرشناس فلسطین به شمار می‌رود و بازرگانان، تاجران و شخصیت‌های دینی قابل ملاحظه‌ای را در خود پروراند. حاج امین الحسینی، مفتی قدس در زمان حکومت انگلیسی‌ها، از این خانواده بود.

عشایر، قبایل و دولت: گزیده‌ای از نتایج و مضمون‌های سیاسی
عشیره؛ شمشیر دولبه: عشیره از یک سو به وضوح از برقراری ثبات و آرامش حمایت می‌کند. در شرایط بسیار سختی که در پی ضعف و تفکیک دولت به وجود می‌آید، نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. همچنین در حالت‌های هرج و مرج و بی‌نظمی، امنیت فردی را فراهم کرده و منبع درآمد آنها را تا حدودی تأمین می‌نماید. از سوی دیگر، شبه‌نظامیان عشایر و سیستم قضایی آنها به طور اساسی به ساختار دولت و شایستگی آن ضربه وارد می‌نماید. شبه نظامیان عشایر، مانع از منحصر شدن قدرت در دست دولت می‌شوند. حل منازعات به روش عشایری اگر چه در سایه فقدان دولت به برقراری آرامش اجتماعی کمک زیادی می‌کند اما باعث تضعیف نقش مؤسسات و نهادهای دولتی می‌شود. پس سیاست‌هایی که از دادن صلاحیت‌های متعدد به عشایر حمایت می‌کنند در شرایط سخت و دشوار که ممکن است جامعه دچار فاجعه بشری شود، شاید گام مثبت و اقدام مناسبی باشد و به عنوان بخشی از استراتژی‌های مقابله با سرکشی و درگیری به کار برود. (همانند مناطق سنتی در عراق) اما در زمانی که تقویت مؤسسات دولت و فعال‌سازی آنها، مورد هدف باشد، دیگر نمی‌توان این سیاست را به کار گرفت.
نفوذ قبایل و عشایر با نفوذ دولت، تضاد دارد: نفوذ عشایر فلسطینی به ویژه در نوار غزه در مقایسه با 40 سال گذشته، به طور چشمگیری افزایش یافته است. در حقیقت پس از فروپاشی تشکیلات خودگردان فلسطینی، عشایر از جایگاه و موقعیت ویژه‌ای برخوردار شدند. در هنگام اقتدار دولت و فعال شدن بخش‌های مختلف آن، نفوذ عشایر کاهش یافته و نقش بسیار محدودی را در زندگی مردم ایفا می‌کنند اما برعکس زمانی که دولت ضعیف و ناتوان شود، عشایر نقش بسیار مهم و عظیمی را ایفا کرده و حتی برای تأمین نیازهای امنیتی و مالی افراد، دست همت بالا می‌زنند.
تحول در روابط دوجانبه قبایل و دولت: قبایلی که امروزه با آنها سر و کار داریم کاملاً با قبایل    50 سال و یا یک قرن گذشته، تفاوت دارند. عشایر فلسطینی همانند عشایر و قبایل دیگر کشورهای عربی، پزشکان، وکلا، مهندسان و فرهنگیان مشهوری را در بطن خود می‌پرورانند.  اگر اقتدار دولت و یا نفوذ آن در قرن گذشته و یا دو قرن پیش از آن، برای قبایل و عشایر، دغدغه‌ای ایجاد نمی‌کرد اما امروزه این طور نیست بلکه شرایط کاملاً تغییر یافته است. قبایل و عشایر با استفاده از روش‌ها و راههای مختلف سعی دارند که نهایت بهره را از منابع دولتی ببرند. همچنین دولت از طرق مختلف می‌خواهد متناسب با اهداف خود، بهترین استفاده را از قبایل و عشایر داشته باشد. ثروت نفت که طی 35 سال گذشته به طور چشمگیری مورد توجه قرار گرفت باعث شد که دولت‌های مختلف عربی، رابطه محکمی را با قبایل برقرار کنند در نتیجه، منابع اقتصادی و ثروت‌های ملی تا حدود نیمه اول قرن بیستم، عمدتاً در اختیار دولت قرار گرفت. قبایل از این مسئله کاملاً مطلع بودند و استراتژی‌های خود را بر این اساس پایه‌ریزی کرده‌اند.
عشایر در سایه دولت ضعیف، قدرت می‌گیرند در حالی که خانواده‌های سرشناس در سایه دولت مقتدر، شکوفا می‌شوند. میان عشایر و خانواده‌های سرشناس، تفاوت بنیادینی وجود دارد و آن این که قبایل از خلا قدرت و فروپاشی تشکیلات خودگردان، نهایت استفاده را برده است و چه از طریق شبه‌نظامیان و چه از طریق حفر تونل برای قاچاق کالا، ثابت کرده‌اند که توانایی دفاع از منافع خود و مقابله با مشکلات و سختی‌ها را دارد. اما خانواده‌های سرشناس در شرایط هرج و مرج و نابسامانی اوضاع دولت، نمی‌توانند به خوبی، امور خود را اداره کنند. پس اقتدار دولت و هماهنگی میان سایر بخش‌های آن، هدفی است که خانواده‌های سرشناس، پیوسته به دنبال آن هستند زیرا در این شرایط، بیشتر می‌توانند از سطح فرهنگی و اجتماعی خود برای دستیابی به قدرت و منصب‌های بالا استفاده کنند.
عشایر به اصول ایدئولوژیک پایبند نیستند و از نیروهای خارجی کمک می‌گیرند: عشایر به گرایش خانوادگی غیرقانونی تمایل دارند. گرایشی که بر اساس ترجیح دادن منافع خود بر منافع دیگر   (به ویژه در زمان فقدان دولت) استوار شده است. البته گرایش خانوادگی غیرقانونی بدین معناست که عشایر به اصول ایدئولوژیک تندروی دیگری پایبند نخواهند بود. پس بدین ترتیب، پیوستن عشایر به گروههای جهادی، تقریباً محال است. البته ممکن است افرادی از میان عشایر، دست به عملیات جهادی بزنند اما عشیره، این گرایش را در خورد نمی‌پروراند. همچنین عشایر به منظور تأمین منافع خود از نیروهای خارجی مختلف -چه از فتح باشد، چه از حماس- بهره می‌گیرد. پس سیاستمداران نباید به عشایر به عنوان هم‌پیمانی دائمی و یا دشمنی اصلی نگاه کنند بلکه موضع آنها به محض دستیابی به منافع خود، تغییر می‌یابد.

ترجمة اسراء قطبی

منبع: موسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی- علمی ندا

تمام:حُر14


| شناسه مطلب: 153706