جنبش حماس وگروههای سلفی،مسأله اییکه اوضاع خاورمیانه راپس ازحمله آمریکابعراق...
مقدمه
شاید تفکر سلفی قبل از تسلط حماس بر نوار غزه، در عرصة فلسطین وجود داشته اما در دست گرفتن زمام امور در نوار غزه توسط حماس و روند رو به رشد شکاف داخلی فلسطین، منجر به ظهور علنی برخی گروهها با چنین تفکراتی شد. رابطة جنبش حماس با گروههای سلفی در نوار غزه چه قبل و چه بعد از تسلط بر این منطقه، فراز و نشیب های بسیاری داشته است. در این گزارش، روابط حماس با گروههای سلفی را در سالهای اخیر بررسی کرده و به سؤالهای زیر پاسخ خواهیم داد:
1-گروههای سلفی اصلی در نوار غزه کدامند؟
2- رابطة حماس با گروههای سلفی در نوار غزه طی سالهای گذشته چگونه بوده است؟
3- اختلاف حماس با گروههای سلفی چیست؟
الف) گروههای سلفی اصلی در نوار غزه
طی چند سال اخیر، گروههایی در نوار غزه ظهور پیدا کردهاند که دارای تفکرات سلفی میباشند. این گروهها در نوار غزه به چند دسته تقسیم میشوند:
1- گروههایی که اقدام به فعالیتهای نظامی میکنند.
2- گروههایی که فعالیتهای خود را در مرحلة کنونی بر آموزش عناصر خود به اصول عقاید اسلامی و دینی متمرکز کردهاند تا به عنوان مرحلة آماده سازی جهت استفاده از سلاح در آینده باشند.
3- گروههایی که علی رغم در اختیار داشتن سلاح، هنوز آن را در مقابل رژیم صهیونیستی به کار نگرفته اند.
4- گروههایی که حماس و سرویسهای امنیتی آن، آنها را کاملاً از بین بردهاند.
تلاشها برای یکپارچه کردن این گروهها تحت یک نام واحد، بارها و بارها با شکست روبرو شده است؛ لذا سلفیهای جهادی در نوار غزه تحت نامهای مختلفی فعالیت میکنند که عبارتند از: جیش الإسلام، فتح الإسلام، أنصار السنة، التوحید و الجهاد، جند أنصارالله، جلجت، جیش الأمة، جماعت بیت المقدس و ....(1) اما از تمامی گروههای سلفی موجود در نوار غزه، فقط 3 گروه هنوز بر فعالیت خود در این منطقه تأکید می ورزند که عبارتند از : جیش الإسلام، فتح الإسلام و جیش الأمة.
زمینههای فکری اعضای سلفی در نوار غزه متنوع ومتفاوت است. برخی از آنان کسانی هستند که جنبش حماس و گردانهای قسام را بعد از مشارکت این جنبش در انتخابات سال 2006 ترک کرده و به صفوف سلفیها پیوستهاند. برخی دیگر، افرادی هستند که به «سلفیگری صلحآمیز» دعوت میکنند و معتقدند که باید مسألة جهاد که در نزد برخی از گروهها به فراموشی سپرده شده است، زنده شود. علاوه بر این، بعضی از جوانان پرشور نیز تفکر جهادی را در مبارزه با رژیم صهیونیستی و آمریکا می دانند. در حال حاضر، حقیقت عناصر سلفی در غزه بدین ترتیب است: (2)
1- بخش جدا شده از حماس : برخی از اعضای جنبش حماس، بعد از شرکت این جنبش در انتخابات، از آن جدا شدند. برخی از اعضای گردانهای قسام نیز به دلیل برخی از اختلافات در اموری همچون آتشبس با رژیم صهیونیستی، تقسیم مناصب نظامی، جذب نیرو و ... از این جنبش کناره گیری کردند.
2- بخش جدا شده از گروههای دیگر: این بخش، از افرادی هستند که از تفکر سلفی جهادی به عنوان یک اصل پیروی میکنند. از سوی دیگر، این افراد به دلیل آنکه موقعیت و جایگاه مناسبی را برای خود در گروهها و سازمانهای دیگر نمییابند به گروههای سلفی پیوسته اند.
3- افرادی که سابقة فعالیت در گروههای فلسطینی را نداشته اند: این بخش، اکثراً جوانان و نوجوانانی هستند که سلفی جهادی را با عملیاتهای آن از طریق اینترنت و شبکههای ماهوارهای شناختهاند. این افراد قبل از پیوستن به تفکر سلفی، عضو هیچ یک از گروههای فلسطینی نبودهاند. در حادثة مسجد ابن تیمیه در سال 2009 در رفح که افراد بسیاری کشته، زخمی و همچنین بازداشت شدند، بسیاری از این افراد از نوجوانان کم سن و سال بودند.
گروههای سلفی، تأثیراتی محدود و امکانات بسیار کمی -چه در سطح فکری و چه در سطح نظامی- دارند. علی رغم اینکه برخی از آنان توانایی پرتاب موشک به رژیم صهیونیستی را دارند اما از نداشتن یک رهبری دینی، سیاسی و نظامی رنج میبرند. همین امر، باعث شکنندگی این گروهها در برابر سرویسهای امنیتی جنبش حماس و بازداشت بسیاری از اعضای آن شده است.
جریان سلفی در نوار غزه در 3 حادثة مهم ظهور پیدا کرد:
1- عملیات به اسارت گرفتن «گیلعاد شالیت» سرباز رژیم صهیونیستی: در این عملیات، جیش الإسلام به عنوان یک گروه سلفی به همراه گردانهای قسام و تیپ های ناصر صلاح الدین حضور داشت.
2- عملیات ربودن «آلن جانسون» روزنامه نگار انگلیسی که البته حماس بعداً وی را آزاد کرد.
3- حملة نیروهای امنیتی حماس به مسجد ابن تیمیه در رفح در 14 آگوست 2009 که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از اعضای گروه سلفی «جند أنصارالله» شد. این حادثه در پی خطبة مشهور دکتر «عبداللطیف موسی» ملقب به «أبوالنور المقدسی» دربارة دولت حماس در نوار غزه صورت گرفت. شعار جند أنصارالله، آزادسازی فلسطین و اجرای دین اسلام بود.
ب) دلایل وجود گروههای سلفی در فلسطین
همانطور که گفته شد، نوار غزه طی سالهای اخیر شاهد ظهور تعدادی از گروهها همچون جیش الأمة، جیش الإسلام، جند انصار الله و... بوده است که تفکراتشان نشاندهندة جنبشهای سلفی است. اما دلایل وجود گروههای سلفی در فلسطین چیست؟ تداوم وضعیت نوار غزه به همراه محاصرة این منطقه و عدم وجود توافق و یا صلحی قانعکننده میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی، دو دلیلی است که فعالیت گروههای سلفی در اراضی فلسطینی به ویژه نوار غزه را افزایش داده است. باید توجه داشت که فعالیت گروههای سلفی به بعد از تسلط حماس بر نوار غزه برنمی گردد بلکه حتی قبل از سیطرة حماس بر نوار غزه نیز فعالیت میکردهاند. از سوی دیگر، فعالیت این گروهها فقط در نوار غزه نیست بلکه کرانة باختری نیز عرصة فعالیت گروههای سلفی بوده و هست.
هراز چندگاهی، گزارشهای رژیم صهیونیستی از وجود سازمان القاعده در نوار غزه سخن میگوید در حالیکه حماس، وجود القاعده و یا گروههای مرتبط با این سازمان در نوار غزه را کاملاً نفی و حتی وجود گروههایی با تفکرات افراطی دینی را رد میکند. برخی از رهبران حماس، هر گونه ارتباط سرّی و مخفیانه برخی از گروهها با القاعده را نیز به شدت انکار میکنند.(3) تعدادی از رهبران گروههای سلفی نیز ارتباط خود با القاعده را رد میکنند اما وجود القاعده را در فلسطین قبول دارند. به عنوان مثال «أبومحمد المقدسی» از رهبران جیش الإسلام، ارتباط این گروه را با القاعده به شدت نفی کرده اما وجود القاعده را در نوار غزه، کرانة باختری و اراضی 48 تأیید میکند.(4) در همین زمینه «عدنان أبوعامر» کارشناس امور جنبشهای اسلامی میگوید: «عقاید گروههای سلفی جدید در نوار غزه، بر اساس عقاید سازمان «جهاد جهانی» است که با سازمان القاعده در ارتباطند.»(5)
اظهارات برخی رهبران القاعده نیز تأکیدی است بر اینکه نوار غزه برای القاعده «نصب العین» شده است و آنان برخی از پایگاههای خود را ماهها قبل از تسلط حماس بر نوار غزه به وسیلة یکی از رهبران درجه دوم سازمان القاعده به نام «محمد خلیل الحکایمه» ایجاد، بسط و گسترش دادهاند.(6) حتی مقالهای نیز در رابطه با آغاز فعالیت القاعده در نوار غزه با عنوان «زمان ورود سازمان القاعده به فلسطین» منتشر شد. این مقاله به بررسی مسائل پیرامون ورود القاعده به سرزمین فلسطین با توجه به سخنان رهبران این سازمان میپردازد. اما تاکنون اعلامیهای رسمی از سوی القاعده مبنی بر آغاز فعالیت در نوار غزه صادر نشده است. دلیل به تعویق افتادن اعلام القاعده مبنی بر ورود به فلسطین، میتواند شرایط و اوضاع پیچیده در نوار غزه باشد؛ زیرا با توجه به محاصرة این منطقه و همچنین روابط حماس با برخی از دولتها، تأثیرات منفی اعلام حضور القاعده بیشتر از منافع آن خواهد بود. این اعلام رسمی، نیازمند حداقل یک تحول فکری است که تسلط بر آن و یا کم کردن تعداد افراد منتسب به آن را دشوار کند، و تا آن زمان هم میتوان نیروها را آموزش داد و به فعالیتهایی همچون ساخت و وارد کردن سلاح و نیروهای مهاجر از طریق مرز با مصر و صحرای سینا به نوار غزه پرداخت. بنابراین القاعده تاکنون نتوانسته است که وجود خود را در فلسطین اثبات کند و شاید از طریق عملیاتهای موشکی توسط گروههای سلفی، تنها قادر بوده است که آتش بس موجود را نقض کند.
ج) رابطة حماس با گروههای سلفی
حماس با اعضای وابسته به تفکر سلفی از همان آغاز، به صورت اشتباه برخورد و تعامل کرد. نه تنها نظرات آنان را نشنید و با آنان مذاکره نکرد، بلکه عرصه را نیز بر آنان تنگ کرد و هر کس را که دارای چنین تفکراتی بوده و در دستگاههای امنیتی و نظامی فعالیت میکرد، اخراج کرد. حماس از انتشار این تفکرات در درون خانوادههای پیرو نهضت إخوان المسلمین نیز جلوگیری میکرد و نسبت به افکار افراطی هشدار داد. طبق گزارشهای امنیتی، برخی از عناصر این جنبش دارای چنین تفکراتی بوده و حتی در حال حاضر نیز افرادی با این تفکر وجود دارند.(7) جنبش حماس هنوز به طور کامل نتوانسته است درون خود را از وجود تفکرات سلفی و پیروان آن غربال کند.
جنبش حماس از قبل از شرکت در انتخابات پارلمانی و قبل از عقب نشینی صهیونیستها از نوار غزه، با آن دسته از عناصر خود که دارای تفکرات سلفی بودند، تعامل لازم را برقرار نکرد. همین امر، موجب شد تا مشکلاتی در این راستا ایجاد شود. حتی بسیاری از عناصر حماس به ویژه بعد از شهادتشان مشخص میشد که بدون هیچ مشکلی به صورت آشکارا خود را پیرو تفکر سلفی جهادی معرفی میکردند. البته حماس قبل از تسلط بر نوار غزه، هنوز رابطة محکم و آشکاری را با سازمانها و دولتهای عربی، جامعة بینالملل و ایالات متحدة آمریکا برقرار نکرده بود و در داخل جنبش نه تنها صحبتی از ایجاد رابطه با طرف های مذکور نبود بلکه حتی آمریکا را از دشمنان شمارة یک خود میدانستند؛ به گونهای که شهید دکتر عبدالعزیز الرنتیسی در این باره میگوید: «آمریکا جنگ علیه خدا را اعلام میکند و خداوند نیز جنگ علیه آمریکا را.»(8) اما امروزه بعد از تشکیل دولت در نوار غزه، ارتباطات جنبش با سازمانها و دولتها بیشتر شده است. حماس در این راستا بهانهها و دلایل زیادی را برای کسانی که دارای تفکر سلفی بودند، آورد و برقراری چنین ارتباطاتی را صحیح میدانستند. لذا رابطة حماس با گروههای سلفی و تفکرات این گروهها، به دو برهة زمانی تقسیم میشود: دورة پیش از تسلط بر نوار غزه و دورة پس از تسلط بر نوار غزه.
1- دورة پیش از تسلط بر نوار غزه: علی رغم ظهور علنی گروههای سلفی پس از تسلط جنبش حماس بر نوار غزه در سال 2007، اما این گروهها از سالها قبل از تسلط حماس بر این منطقه حضور داشتهاند و یا اینکه تفکرات این گروهها به ویژه تفکراتی در خصوص به کارگیری خشونت در دعوت به اسلام وجود داشته است. حماس قبل از تسلط بر نوار غزه، رفتاری دوگانه با گروههای سلفی داشت. از طرفی با آنها در برخی فعالیتها همکاری میکرد و از طرف دیگر، سعی میکرد از آنها فاصله گرفته و نفوذ و تأثیر آنها را در نوار غزه کاهش دهد. «یونس الأسطل» از نمایندگان فراکسیون پارلمانی حماس تأکید میکند: «من پیش از این (قبل از تسلط حماس بر نوار غزه) به شکلی قاطعانه نسبت به افزایش گروههای سلفی در اراضی فلسطینی و هجوم فکری سازمان القاعده به این منطقه هشدار داده بودم که البته دلیل این مسأله، فقدان یک ارادة واقعی برای ایجاد تغییر و تحول در ساختار تشکیلات خودگردان بوده است.»(9) این مسأله، حاکی از آن است که حماس قبل از تسلط بر نوار غزه از وجود گروههای سلفی و یا حداقل افرادی با تفکرات سلفی آگاه بوده است. بنابراین حماس، علی رغم وجود بعضی گروههای سلفی جهادی که مهمترین آنها جیش الإسلام است، از همان سالهای قبل از تسلط بر نوار غزه، تأثیر و نفوذ این گروهها را محدود کرد. مهمترین دلیل این امر این است که حماس از همان آغاز کار میترسید بروز جنبشهای سلفی، نفوذ این جنبش را کم کند و حضور یک اسلام پراگماتیک و عملگرا که إخوان المسلمین نمایندة آن در فلسطین و حماس شاخة آن است را کمرنگ جلوه دهد. اما از سوی دیگر به دلیل وجود عناصر سلفی در کالبد حماس، در برخی فعالیتها، همکاری و هماهنگی نیز داشتند که بارزترین آن عملیات اسارت شالیت بود. طبق اظهارات برخی از افراد در کادر رهبری القاعده نیز، القاعده و گروههای سلفی از طریق جنبش حماس، فعالیت خود را در نوار غزه آغاز کردند. «أیمن الظواهری» از رهبران القاعده، همکاری با بعضی از اعضای گردانهای قسام شاخة نظامی جنبش حماس را اعلام کرده بود و حتی برخی از رزمندگان این گردانها را، اعضای گروههای سلفی در فلسطین عنوان کرد. اما الظواهری از کسانی که در فعالیتهای سیاسی شرکت میکنند، به ویژه رهبران سیاسی حماس به شدت برائت جسته و همکاری با آنان را به شدت رد میکند.(10)
2- دورة پس از تسلط بر نوار غزه: تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی بارها و بارها، جنبش حماس را پس از تسلط بر نوار غزه، مسئول وجود گروههای سلفی به ویژه القاعده در این منطقه معرفی کردهاند و دلیل آن را وجود هرج و مرج و نبود قانون در نوار غزه عنوان میکنند که حماس بر آن تسلط دارد. حتی محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در تاریخ 26/2/2008 طی سخنانی گفت: «من مطمئنم که القاعده در نوار غزه وجود دارد. جنبش حماس، القاعده را به نوار غزه فراخوانده است و آنان را تشویق به فعالیت میکند. من معتقدم که القاعده از همپیمانان حماس است.»(11) اما حماس در پاسخ به این اظهارات، وجود گروههای سلفی به ویژه القاعده را از همان آغاز تسلط حماس بر نوار غزه تا کنون نفی کرده است. هدف تشکیلات خودگردان از مطرح کردن چنین مطالبی، تحریک جامعة بینالمللی علیه حماس و زمینهسازی برای ورود نیروهای بینالمللی به نوار غزه است. البته اتهامی که تشکیلات خودگردان در این زمینه به حماس وارد میکند، متقابلاً از سوی حماس علیه تشکیلات خودگردان نیز مطرح میشود. «مروان ابوراس» از رهبران جنبش حماس، سرویسهای امنیتی تشکیلات خودگردان را به ایجاد شاخههای اسلامی در نوار غزه متهم کرده و هدف این شاخههای اسلامی را فعالیتهای خرابکارنه عنوان میکند. و این در حالی است که ابوراس میگوید: «جیش الإسلام و تمامی جریانهای اسلامی که در زمان تشکیلات خودگردان در نوار غزه به وجود آمدهاند، پرچم دروغین اسلام را به دوش دارند و آنان وابستگی شدیدی به گروههای سلفی دارند و یا خودشان به عنوان یک گروه سلفی مستقل هستند. واقعیت امر این است که این گروهها جزیی از دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان هستند که هدفشان ایجاد رعب و وحشت در خیابانهای غزه و دیگر شهرهای نوار غزه است. دستگاههای امنیتی مذکور، این گروهها را آموزش میدهند تا به فعالیتهای مشکوک بر ضد مؤسسات اجتماعی و خدمت رسانی اقدام کنند. این فعالیتها، دو هدف را دنبال میکند: ایجاد رعب و وحشت در نوار غزه و تحریک مردم علیه حماس.»(12)
رابطة حماس با گروههای سلفی بعد از تسلط حماس بر نوار غزه، رنگ دیگری به خود گرفت. از آنجایی که تفکر این گروهها در بخشهایی از جنبش حماس بود و در حال حاضر نیز بعضاً یافت میشود و حتی برخی از اعضای حماس به این گروهها پیوستهاند، این جنبش تلاش بیشتری را برای از بین بردن گروههای سلفی در نوار غزه به کار گرفته است. در این راستا حماس از طریق نیروهای ایدئولوگ خود همانند امامان جماعت تلاش کرد تا در مرحله اول از طریق بحث و جلسات فکری- نظری، با گسترش افکار آنان مقابله نماید و در مرحلة دوم، در صورت کارساز نبودن گفتگو و مذاکره و در صورتیکه گروههای سلفی به فعالیتهای علنی به ویژه اقدامات نظامی علیه دولت حماس در نوار غزه اقدام میکردند، جنبش حماس درصدد از بین بردن این گروهها برمیآمد. برای نمونه، واکنش حماس علیه اعلام قیام «امارت اسلامی رفح» در سال 2009، سریع و محکم بود. فقط چند ساعت طول کشید تا نیروهای امنیتی دولت حماس، امارت اسلامی شیخ عبداللطیف موسی که در خطبههای نماز جمعه آن را اعلام کرده بود، از بین ببرند. عناصر «جند انصارالله» در مقابله با نیروهای امنیتی حماس، مدتی مقاومت کردند و سرانجام این درگیری با کشته شدن 24 نفر که 6 تن از آنان از نیروهای امنیتی حماس، 6 نفر از شهروندان و بقیه از نیروهای این گروه سلفی بود، به پایان رسید.(13) گرد و غبار این درگیری آن قدر سریع فرو نشست که از طرح سؤالهای زیادی پیرامون چگونگی ظهور یک جنبشی که از نظر فکری بسیار نزدیک به سازمان القاعده بود، ممانعت به عمل آورد. در مقابل، گروههای سلفی نیز تکفیر حاکمان و احزاب سیاسی به ویژه احزاب اسلامی را بعد از تشکیل دولت توسط حماس، اعلام کردند و این امر، پدیدهای است که آشکارا در نزد بعضی از این گروهها طی سالهای اخیر در قبال جنبش حماس به کار رفته و میرود.
برخی معتقدند گروههای سلفی از تسلط حماس بر نوار غزه استفاده میکنند؛ زیرا شکاف داخلی و اختلافاتی که در عرصة فلسطین بین جنبشهای فتح و حماس و کرانة باختری و نوار غزه وجود دارد، عرصة فعالیت برای این گروهها در نوار غزه را به وجود آورده است. اما باید توجه داشت که این گروهها پس از تسلط حماس بر نوار غزه، دیگر فضای فعالیت زمان حکومت تشکیلات خودگردان را نیافتند و خلأ این فضا را بیش از پیش احساس کردند، لذا دولت حماس در نوار غزه را به رسمیت نشناختند. گروههای سلفی در حال حاضر از درگیری و مقابلة شدید با حماس میپرهیزند چرا که هنوز قدرت و توان مقابله با حماس را ندارند. اما در برخی اوقات، همین گروههای سلفی، آتش بس را زیر پا گذاشته و اوضاع را در منطقة نوار غزه و مرزهای آن با رژیم صهیونیستی متشنج میکنند که در همین راستا وزارت کشور دولت حماس نیز به عنوان نهاد تأمین امنیت داخلی نوار غزه، با این گروهها به شدت برخورد میکنند. امروزه حماس به راحتی میتواند بر گروهها و عناصر سلفی سیطره پیدا کند، این امر به دلیل تعداد کم این عناصر نیست بلکه به دلیل عدم رهبری هوشیار و آگاه و همچنین کمبود شدید منابع مالی است. اما سیطرة حماس به دلیل رشد تفکر سلفی در نوار غزه - هرچند که کم و محدود است- و جدایی بیش از صدها تن از عناصر این جنبش از کادرهای سازمانی به ویژه دستگاه نظامی جنبش به سبب مواضع اخیر این جنبش و همچنین تغییر استراتژی آن و تبدیل مقاومت مسلحانه به مقاومت مردمی، ممکن است به چالش کشیده شود.
د) بررسی اختلافات حماس با سلفیها
روابط نامناسب حماس و گروههای سلفی، ناشی از اختلافاتی است که ریشه در تفکرات و همچنین استراتژی هر دو طرف دارد. مواضع اختلافی طرفین در امور دینی و سیاسی است. شاید حماس بتواند با این گروهها بر سر میز مذاکره بنشیند و از هرگونه درگیری با آنان به شدت خودداری کند اما این مسأله نیازمند برطرف کردن اختلافاتی ریشهای است که در این قسمت به آنها خواهیم پرداخت.
د-1) اختلافات سلفی ها با حماس
گروههای سلفی، حماس را متهم به مواردی میکنند که اکثر آنها بعد از تسلط حماس بر نوار غزه مطرح شد. این اتهامات عبارتند از:
1- شیعه بودن حماس و انتشار تفکر شیعی: اکثر گروههای سلفی، شیعه را به شدت تکفیر میکنند. تکفیر شیعه، وجه مشترک بین گروههایی همچون جیش الإسلام و فتح الإسلام است. گروههای سلفی، رهبران حماس را متهم به انتشار تفکر شیعی در فلسطین کرده و دلیل خود را در این زمینه، روابط خوب حماس با حزب الله و جمهوری اسلامی ایران عنوان میکنند. اما جنبش حماس بارها این مسأله را نفی کرده است. این در حالی است که برخی گروههای سلفی مانند جیش الأمة در بیانیههای خود در سال 2008، چنین مسألهای که اشاره به اهمیت مبارزه با شیعه داشته باشد و یا حماس را متهم به بسط تشیع در غزه کنند، دیده نمی شود.
فتح الإسلام معتقد است: «بذر تشیع در نوار غزه کاشته شده است و رهبران گروههای بزرگ فلسطینی به ویژه حماس، حامی تشیع هستند و با سفرهایی که به ایران، سوریه و لبنان (حزب الله) دارند به شکل علنی از تشیع حمایت میکنند. این گروههای فلسطینی، بهترین جوانان خود را به ایران میفرستند تا روشهای کشت و کشتار را از شیعیان یاد بگیرند.»(14) فتح الإسلام به تمامی گروهها به ویژه حماس و افرادی که شیعه را ترویج داده و از آن حمایت میکنند و یا مروّج تفکرات امام خمینی(ره) بوده و یا حتی با این تفکرات ارتباط و یا به آن عقیده داشته باشند، هشدار داده است. جیش الإسلام نیز طی بیانیهای اعلام کرده است: «جنگ اصلی، مقابله با طرح صفوی- شیعی است.» جیش الإسلام معتقد است که ایران و حزب الله، کافرانی هستند که از دین خدا خارج شده اند. این گروه نسبت به گسترش طرح شیعی ایران در منطقه به ویژه در نوار غزه توسط گروههایی همچون حماس هشدار داد. جیش الإسلام می گوید:«علی رغم اختلافات کنونی ایران و آمریکا، اما هر دو دشمن خداوند هستند و محاربة با آنها واجب است.» أبومحمد المقدسی از رهبران جیش الإسلام تأکید دارد که ایران برای ایجاد جای پای خود در نوار غزه، برنامه ریزی میکند و تلاش دارد تشیع را در این منطقه تحکیم بخشد و این مسأله را از طریق حماس و جهاد اسلامی پیش می برد.(15)
جالب است که یکی از بارزترین متفکران سازمان القاعده به نام «أبوعبدالرحمن عطیه الله» که با گروههای سلفی فلسطین نیز ارتباط دارد در کتابی با عنوان «حزب الله لبنان و مسألة فلسطین» مینویسد: «شیعه یک مذهب و طایفه نیست بلکه شیعیان، اصحاب دینی هستند که خود ایجاد کردهاند. هدف حزب الله نیز به عنوان سازمانی که در مسألة فلسطین فعالیت میکند، گسترش تشیّع در بین مسلمانان فلسطین به ویژه از طریق جنبش هایی همچون حماس و جهاد اسلامی است.»(16) گروههای سلفی، حماس و جهاد اسلامی را راه ورود تشیّع به فلسطین می دانند و معتقدند که این دو جنبش، حامیان استراتژیک شیعه هستند.
2- رابطه با ایران: گروههای سلفی، جنبش حماس را به ارتباط بسیار نزدیک با جمهوری اسلامی ایران و همچنین رهبران آن متهم میکنند. این گروهها معتقدند که جنبش حماس اگر خود را به عنوان یک جنبش سنی مذهب در عرصة فلسطین میداند، باید از ارتباط با یک دولت شیعی مانند ایران در هر سطحی خودداری کند. گروههای سلفی، ایران را یک دولت مجوس میدانند که دشمنیاش با رژیم صهیونیستی و آمریکا واقعی نیست و هدفش از این کار، تسلط بر مسلمانان است و دلیل حمایتش از گروههای اسلامی فلسطین نیز، ورود تفکر شیعی به خاک فلسطین می باشد.
3- خارج شدن از دین: گروههای سلفی به اهداف خود مبنی بر «اجرای دین خداوند» در زمان به دست گرفتن زمام امور و حکومت، افتخار میورزند و به دنبال چنین هدفی هستند و در مقابل، حماس را نیز به اجرا نکردن دین خدا (اسلام) متهم میکنند. گروههای سلفی معتقدند که حماس- به ویژه بعد از تشکیل دولت و تسلط بر نوار غزه- از اسلام خارج شده است. أبومحمد المقدسی از رهبران جیش الإسلام، مواضع حماس را در زمینه حکومت زیر سؤال میبرد. وی در همان ماههای اولیه بعد از تسلط حماس بر نوار غزه میگوید: «برخی گروههای فلسطینی مانند حماس، ظاهراً ادعای اسلام دارند اما در باطن از اسلام پیروی نمیکنند. اگر حماس به این اشتباه در رفتار خود ادامه دهد، رهبران جیش الإسلام روابط خود را با این جنبش قطع خواهند کرد.»(17)
4- مشارکت در فعالیتهای سیاسی: مشارکت سیاسی، نقطة اصلی اختلاف گروههای سلفی و جنبش حماس است، به ویژه بعد از انتخابات سال 2006 که حماس به پیروزی رسید و دولت تشکیل داد. به عنوان مثال گروه جند أنصارالله که حماس آنها را در سال 2009 کاملاً از بین برد، به کار سیاسی اعتقادی نداشت و انتخابات و مشارکت در تشکیل هر نوع حکومتی را تا زمانی که اشغالگری صهیونیستها ادامه داشته باشد، رد میکرد. گروههای سلفی، شرکت حماس در انتخابات و تشکیل دولت در نوار غزه از سوی این جنبش را نمیپذیرند و این جنبش را به بازگشت به راه جهاد و عمل به شریعت به جای اجرای قوانین وضعی دعوت میکنند. حماس در واکنش به این مسأله و در پاسخ به گروههای سلفی معتقد است که جنبش، فعالیتهای سیاسی و جهاد و مقاومت را با یکدیگر ادغام و ممزوج کرده و از همین طریق توانسته است تا نوار غزه را آزاد کند. آتش بس حماس با رژیم صهیونیستی به ویژه بعد از جنگ 22 روزه و تغییر استراتژی این جنبش و جایگزینی مقاومت مردمی به جای مقاومت مسلحانه نیز که متأثر از سیاستهای دولت حماس در نوار غزه است، بر شدت اختلافات در این زمینه افزوده است.
عواقب التزام حماس به آتش بس، متوجه زیرساختهای داخلی نوار غزه به ویژه عدم وحدت داخلی خواهد شد. چه بسا این عدم وحدت در جنبش حماس نیز به شکل فزاینده ای ایجاد شود (که این مسأله تقریباً طی ماههای اخیر در بین رهبران حماس قابل مشاهده است) و گروههای سلفی نوار غزه، نقطة جذبی برای برخی از عناصر شاخة نظامی حماس در آینده شوند. این حالت برای آن دسته از اعضای حماس است که در سالها و ماههای اخیر به رهبری جنبش به دلیل روی آوردن به سیاست آتش بس با رژیم صهیوینستی اعتراض کرده و میکنند به ویژه اینکه توافقات آتش بس، خواستههای حماس از جمله بازگشایی تمامی گذرگاههای نوار غزه را نیز برآورده نمی سازد.
د-2) اختلافات حماس با سلفی ها
درگیریهای بسیاری بین جنبش حماس و گروههای سلفی به صورت واضح و آشکار در نوار غزه رخ داده است. از جمله این درگیریها، حادثة مسجد ابن تیمیه در جنوب شهر رفح بود که به دنبال آن دهها تن از هر دو طرف کشته و زخمی شدند. علاوه بر این حادثه، بسیاری از اعضای گروههای سلفی نیز تاکنون توسط سرویسهای امنیتی حماس بازداشت شدهاند. اختلافات این جنبش با گروههای سلفی عبارتند از:
1- افراط گرایی: حماس مدّعی است که گروههای سلفی نوار غزه، تفکرات افراطی دارند و این تفکرات، منجر به اقداماتی همچون کشتن مسیحیان، آتش زدن کافهها و آرایشگاهها، حمله به کلیساها و... شده است. طبق اظهار برخی کارشناسان نیز گروههای سلفی که ریشة اصلی آنان القاعده است و از جریانات خارج از فلسطین، حمایت مالی و معنوی میشوند، گرایش های بسیار افراطی دارند. از طرفی، گروههای سلفی، با اینکه ارتباط خود را با القاعده (که به عنوان یک سازمان با تفکرات افراطی شناخته می شود) نفی میکنند اما تطابق تفکرات و رویکردهای خود با این سازمان را میپذیرند. حماس برای مقابله با این مسأله، قوانینی را در دولت نوار غزه وضع کرده و از استخدام نیروهایی با چنین تفکراتی ممانعت میکند. در حال حاضر در دستگاههای امنیتی حماس نیز به شدت از جذب چنین نیروهایی برای دستگاههای امنیتی و نظامی حماس جلوگیری میشود.(18)
اما روش برخی از گروههای سلفی، روش سلفیهای سنتی است و خود را از سلفی های جهادی جدا دانسته و هر گونه ارتباط با آنان و تفکرات آنان را نفی میکنند. این گروهها تفکرات خود را معتدل و به دور از هر گونه افراط و تفریط دانسته و رویکرد خود را جدای از برخی گروههای سلفی عنوان میکنند. روش این گروهها تغییر و یا ازبین بردن منکر است اما نه از طریق خشونت و یا انفجار مکانها بلکه با آرامش و طبق ضوابطی که دین اسلام مشخص کرده است. سلفیهای سنتی معتقدند که برخی درصدد نابودی شرع و دین هستند ونمونة آن عملکرد برخی گروههای سلفی در فلسطین به ویژه نوار غزه است که شرایط ایجاد افکار افراط گرایانه را فراهم میکنند. منکر هیچ گاه با یک منکر بزرگتر از آن تغییر نمیکند که فعالیتهای برخی سلفی های فلسطین در همین راستاست.
2- نقض قوانین و اقدام به فعالیتهای تروریستی: حماس، گروههای سلفی را به فعالیتهای تروریستی از جمله گروگان گرفتن و کشتن افراد به ویژه مسیحیان متهم میکند. در حالیکه گروههای سلفی، رابطة خود را با فعالیتهای تروریستی در داخل نوار غزه نفی میکنند. این گروهها رابطة خود را با فعالیتهای خرابکارانه و انفجار منازل و محلهای تجاری و همچنین کافی نتها و اماکن مسیحی نفی میکنند و معتقدند که این مکان ها، مفاسد کوچکی هستند که نباید علیه آنها اقدامی انجام داد. این مسأله علی رغم آن است که جیش الإسلام اعتراف کرده است که برخی از عناصرش، «انجمن جوانان مسیحی» را به صورت فردی و بدون آگاهی این گروه منفجر کردهاند.(19)
حماس همچنین گروههای سلفی را به نقض قوانین موجود در نوار غزه و پرتاب موشک به مواضع و شهرکهای صهیونیستی متهم میکند. گروههای سلفی مانند جنبشهایی همچون فتح، حماس، جهاد اسلامی و جبهة خلق برای آزادی فلسطین، دارای نفوذ قابل توجهی در نوار غزه نیستند و آنچه مبنی بر پرتاب موشک از سوی این گروهها به گوش میرسد، فقط در بیانیههای صادره از این گروهها خلاصه میشود. بعضاً وجود این گروهها در نوار غزه، از سوی رژیم صهیونیستی بزرگ نمایی میشود تا از کنار این مسأله اهداف خود را دنبال کند؛ چراکه رژیم صهیونیستی معتقد است گروهها و یا افرادی در نوار غزه وجود دارند که هر چند شاید بسیار کم باشند اما هدفشان ترویج تفکرات القاعده است.
3- برهم زدن امنیت و آتش بس در غزه: با تسلط حماس بر نوار غزه، بسیاری از گروههای سلفی جهادی همچون «جماعت سیف الله خالد بن ولید»، گردانهای توحید و جهاد، گردانهای سیوف الحق و ...، با انجام تعدادی عملیات نظامی و تعدادی نیروی جوان مسلح اعلام حضور کردند.(20) این اعلام حضور، با بر هم زدن آتش بس موجود در نوار غزه همراه بوده است. جنبش حماس، گروههای سلفی را به نقض آتش بس متهم میکند و معتقد است که گروههایی همچون جیش الإسلام، تلاش بسیاری را برای از بین بردن آتش بس انجام میدهند اما گروههای سلفی نسبت به آتش بس میان رژیم صهیونیستی و حماس به شدت انتقاد دارند. حتی به کلمة «مقاومت» که حماس و جهاد اسلامی آن را جایگزین کلمة «جهاد» کرده اند، بسیار منتقدند و این قضیه را تلاشی برای از بین بردن مسائل شرعی و دینی میدانند. حماس به تعدادی از طرفهای میانجی به ویژه مصر رسانده است که جیش الإسلام به عنوان عقبة اصلی در عدم پذیرش آتش بس موجود با رژیم صهیونیستی در نوار غزه به شمار میرود اما این واسطهها و میانجیگرها تأکید دارند که در صورت نپذیرفتن آتش بس، حماس با آنان به شکل قاطع برخورد کند.(21)
بسیاری معتقدند که خطر وجود گروههای سلفی از زمان تسلط حماس بر نوار غزه و همچنین با تحمیل محاصره بر این منطقه، شدت بیشتری گرفت و گروههای سلفی مسلح بیشتری نیز ظهور پیدا کردند اما توانایی این گروهها را برای ایجاد ناامنی و سوء استفاده از اوضاع نوار غزه به نفع اثبات وجودشان و متزلزل کردن پایه های دولت حماس، بعید میدانند؛ زیرا با آتش بسی که حماس در نوار غزه بر دیگر گروهها تحمیل کرده است، گروههای سلفی نمی توانند اوضاع را به نفع خود تمام کرده و یا موجب بر هم زدن آن شوند. در حال حاضر نیز به نظر می رسد که یک توافق ضمنی میان حماس و گروههای سلفی دربارة حفظ آتش بس وجود دارد. این آتش بس به معنای این است که حماس هرگز به هیچ یک از این گروهها اجازه نمی دهد که بر خلاف قوانین دولت نوار غزه فعالیت کنند. به عبارت دیگر حماس این گروهها را تحت کنترل خود درآورده است. آنچه که در این زمینه میشود به آن استناد کرد، این است که حماس حتی هم پیمانان خود -که بارزترین آنان جنبش جهاد اسلامی است- را نیز مهار کرده تحت کنترل خود در آورده است.
نتیجه گیری
در آغاز تسلط جنبش حماس بر نوار غزه و محاصرة آن، این جنبش نتوانست با گروههای سلفی که نیتشان جهاد بود به مخالفت برخاسته و آنان را از فعالیت منع کند. اما در حال حاضر با تغییر استراتژی و رویکردهای حماس، دولت اسماعیل هنیه با اقدامات و فعالیتهای گروههای سلفی در نوار غزه به شدت مقابله میکند. پیام حماس به تمامی جهانیان این است که حماس یک جنبش اسلامگرای متعادل و میانه رو است و با گروههایی که از نظر فکری با سازمان القاعده قرابت دارند، مبارزه میکند.
اکنون، حماس و گروههای سلفی در کمین یکدیگرند. حماس در انتظار رفع کامل محاصرة نوار غزه و به رسمیت شناختن دولت این منطقه است تا بهانه ای برای سرکوب این گروهها داشته باشد، اما تاکنون این محاصره ادامه داشته و سرانجام پروندة آشتی ملی و پیروزی مجدّد حماس نیز با توجه به فراز و نشیبهایی که اخیراً داشته است به هیچ وجه مشخص نیست. گروههای سلفی نیز به نوبة خود منتظر شکست حماس در انتخابات هستند؛ چراکه با پیروزی جنبش فتح، عرصة فعالیت آنان رو به بهبودی خواهد رفت. اما تمامی این امور در صورتی است که هنوز حماس به دلایل بینالمللی، تمام قدرت خود را برای سرکوب این گروهها به کار نگرفته و این گروهها را تحت کنترل خود در آورده است.
از سوی دیگر، علی رغم تلاشهای بسیار برای افزایش قدرت سلفیها در نوار غزه اما هنوز این گروهها پراکنده و محدودند. حجم آگاهی و هوشیاری دینی در نزد فلسطینیان، از گسترش تفکر سلفی در نوار غزه جلوگیری میکند؛ به ویژه با وجود رویکردهای اسلامی همچون إخوان المسلمین با نمایندگی حماس که در عرصة فلسطین به صورت وسیع گسترش پیدا کردهاند. اما حماس باید بداند که نیاز به یک بررسی و ارزیابی مجدد در وضعیت نوار غزه و روابط خارجیاش و همچنین موضوع مقاومت دارد تا غزه با اوضاعی بحرانی مواجه نشود.
پینوشتها:
1. http://www.fateh.dk/index.php?option=com_content&view=article&id= 13513:2011-05-02-19-48-22&catid=105:2010-07-11-20-42-55&Itemid=335
2. http://www.alsakher.com/vb2/showthread.php?t=154304
3. http://www.alqudscenter.org/arabic/pages.php?local_type=124&local_ details =3&id1= 32&menu_id=-1
4. Ibid
5. http://www.bbc.co.uk/arabic/middleeast/2009/08/090817_me_gaza_extremists _tc2.shtml
6. http://www.alqudscenter.org/arabic/pages.php?local_type=124&local_details =3&id1= 32&menu_id=-1
7. http://www.ahlasohba.com/showthread.php?p=158692
8. http://www.alsakher.com/vb2/showthread.php?t=154304
9. http://www.alqudscenter.org/arabic/pages.php?local_type=124&local_details= 3&id1= 32&menu_id=-1
10. http://jonood.com/vb/showthread.php?t=20208
11. http://www.alqudscenter.org/arabic/pages.php?local_type=124&local_details= 3&id1=32&menu_id=-1
12. Ibid
13. http://www.middle-east-online.com/?id=108687&sms_ss=twitter&at_xt=4da985769b621bba,0
14. http://www.alqudscenter.org/arabic/pages.php?local_type=124&local_ details=3&id1= 32&menu_id=-1
15. Ibid
16. Ibid
17. http://www.factjo.com/pages/artdetails.aspx?id=1608
18. http://www.bbc.co.uk/arabic/middleeast/2009/08/090817_me_gaza_ extremists_tc2.shtml
19. http://www.fateh.dk/index.php?option=com_content&view=article&id=1940:-2-4&catid=108:2010-07-12-14-43-38&Itemid=352
20. http://www.alsakher.com/vb2/showthread.php?t=154304
21. http://www.alqudscenter.org/arabic/pages.php?local_type=124&local_ details=3&id1= 32&menu_id=-1
نویسنده: محمد زارعی
منبع:موسسه تحیقات وپژوهش های سیاسی وعلوی ندا
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس