جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir

سیرتحول درروابط خارجی رژیم صهیونیستی باتأکیدبربیداری اسلامی

رژیم صهیونیستی طی 6 دهه اخیر، همواره از استراتژی اتحاد و ائتلاف با آمریکا بهره‌برده است زیرا در غیر این صورت، موجودیت خود را از دست می‌داد. روابط خارجی این رژیم، مبتنی بر اتحاد استراتژیک با آمریکا، روابط قوی با اروپا و کانادا و قدرتهای بزرگ آسیایی بوده است. اما ماهیت توسعه‌طلب و نامشروع آن سبب شده است تا این روابط، همیشه با فراز و نشیب‌هایی همراه باشد.
در گزارش حاضر تلاش می‌شود تا با نگاهی تاریخی به وقایعی پرداخته شود که موجب این دگرگونی‌ها شده است و سپس به تأثیر بیداری اسلامی بر آن بپردازیم. پس به سؤالات زیر پاسخ داده می‌شود:
1- چه عواملی باعث محدود شدن روابط خارجی رژیم صهیونیستی طی 64 سال گذشته شده است؟
2- عوامل مؤثر در گسترش روابط خارجی این رژیم چه بوده است؟
3- بیداری اسلامی چه تأثیری بر این امر داشته است؟

الف- علل مؤثر بر محدود شدن روابط خارجی
ماهیت توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی، زمینه ایجاد چندین جنگ را فراهم کرد. علاوه بر این، تحولات داخلی (فلسطینی) و بین‌المللی نیز در این راستا مؤثر بوده است.
1- جنگ‌طلبی رژیم صهیونیستی: حملات اسراییل به کشورهای عربی و هم‌چنین اشغال فلسطین، عامل اصلی این محدودیت‌ها بوده است. جنگ‌های چهارگانة سالهای 1948، 1956، 1967، 1973 و حملات چهارگانه این رژیم به لبنان طی سالهای 1978 (عملیات لیتانی)، 1982 (عملیات سلامت الجلیل)، 1993 (عملیات تسویه حساب) و 1996 (عملیات خوشه‌های خشم) در زمره این موضوع قرار می‌گیرند. علاوه بر این، جنگ 33 روزه علیه لبنان در سال 2006 و جنگ 22 روزه علیه غزه در سال 2008 و 2009 اتفاق افتاد.
مجموعه تجاوزات و جنگهای فوق، شرایط را برای کاهش روابط رژیم اشغالگر با دیگر کشورها فراهم آورد. به عنوان مثال اسراییلی‌ها قبل از جنگ 1973 با 25 کشور آفریقایی رابطه دیپلماتیک داشتند ولی از ژانویه 1974 این تعداد به 5 کشور محدود شد که تا مدتها این وضعیت ادامه داشت.(1)
2- نظام دوقطبی: حاکمیت نظام دوقطبی متصلب طی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا سال 1990 و تقسیم جهان به دو قطب اردوگاه غرب و بلوک شرق یکی دیگر از عوامل محدود شدن روابط خارجی رژیم اسراییل به کشورهای اردوگاه غرب به دلیل برخورداری از حمایت آمریکا بود. در این فضا، اتحاد جماهیر شوروی، چین و دیگر کشورهای بلوک شرق از کشورهای عربی و فلسطین حمایت می‌کردند. در همین راستا، به دنبال جنگ 1967، کشورهای بلوک شرق به استثنای یک دوره محدود، روابط خود را با رژیم صهیونیستی قطع کردند و به طرح کشورهای عربی در مورد «برابری صهیونیسم و نژادپرستی» در سازمان ملل رأی مثبت دادند.
3- انتفاضه‌ها: انتفاضه اول در سال 1987 و انتفاضه دوم یا مسجدالاقصی در سال 2000 شروع شد. این انتفاضه‌ها که با مخالفت و سرکوب شدید اسراییلی‌ها مواجه شد واکنش‌های گسترده‌ای را در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به دنبال داشت. اسراییل، 415 مبارز فلسطینی را در سال 1993 و در واکنش به انتفاضه اول به جنوب لبنان تبعید کرد و عملیات «سپر بازدارنده» در کرانه باختری که با کشته‌ها و زخمی‌های فراوان همراه بود در سال 2002 در واکنش به انتفاضه دوم صورت گرفت. این اقدامات، موجب قطع روابط اقتصادی مراکش، تونس و عمان با رژیم صهیونیستی و محدود شدن روابط این رژیم با مصر و اردن شد.(2)
4- دیوار حایل: کشمکش‌های مرتبط با دیوار حایل، آثار و پیامدهای گسترده و عمیقی را بر روابط خارجی رژیم صهیونیستی گذاشته است. شروع ساخت دیوار حایل که به سال 2002 برمی‌گردد، به دلیل اشغال بخشهایی از کرانه باختری و ضمیمه کردن آن به اراضی 1948، صدمات زیادی را در زمینه‌های کشاورزی، جغرافیایی و سیاسی به فلسطینی‌ها وارد کرده است. فلسطینی‌ها به پشتوانه کشورهای عربی و اسلامی، این اقدام ناشایست را در مجمع عمومی سازمان‌ملل مطرح کردند. مجمع در دسامبر 2003 قطعنامه‌ای با 90 رأی مثبت، 74 رأی ممتنع و 8 رأی منفی علیه رژیم صهیونیستی رأی داد و از دادگاه لاهه خواست تا نظر خود را در قبال مشروعیت این دیوار اعلام کند. دادگاه لاهه پس از چند ماه بررسی، رأی خود را (14 رأی از 15 رأی) در محکومیت ساخت دیوار و لزوم برچیده شدن آن اعلام کرد. مجمع عمومی، مجدداً در نشست 21 ژوئیه 2004 خود به بررسی رأی دادگاه پرداخت و نظر خود را اعلام کرد. با 150 رأی مثبت، 10 رأی ممتنع و 6 رأی منفی (آمریکا، رژیم صهیونیستی، استرالیا، جزایر مارشال، میکرونزی و پالائو) رژیم صهیونیستی محکوم شد. این رأی، انفعال شدیدی را بر روابط خارجی این رژیم حاکم ساخت. روزنامه اسراییلی هاآرتص طی مطلبی با اشاره به این واقعه و چند حادثه دیگر، خواستار تبعیت رژیم اسراییل از پیام جامعه بین‌الملل شد تا موجب پیچیده‌تر شدن اوضاع نشود.(3)

ب- علل مؤثر بر گسترش روابط خارجی
رژیم اشغالگر فلسطین، با وجود متجاوز بودن، از ابتدا به ارزش روابط خارجی گسترده، آگاه بود. این رژیم به دلیل نفوذ لابی‌های صهیونیستی در کشورهای غربی، بلافاصله بعد از اعلام  استقلال در می 1948 از سوی تعدادی از کشورها مورد شناسایی قرار گرفت و در سال 1949 نیز به عنوان عضوی از سازمان‌ملل پذیرفته شد. در حال حاضر نه تنها عمدة کشورهای غیراسلامی بلکه حتی تعدادی از کشورهای اسلامی همچون ترکیه، مصر، اردن، آذربایجان و... به طور رسمی و بخشی از کشورهای اسلامی به طور غیررسمی و در قالب مبادلات اقتصادی با این رژیم رابطه دارند. مجموعه‌ای از عوامل در گسترش روابط خارجی رژیم صهیونیستی مؤ‌ثر بودند که عبارتند از:
1- پیمان کمپ دیوید (1979): امضای پیمان کمپ دیوید در حقیقت، موجب خروج مهم‌ترین دشمن رژیم صهیونیستی از دایره مخالفان و دشمنان این رژیم شد. این امر علاوه بر اینکه سبب کاهش دغدغه‌های امنیتی اسراییلی‌ها و سرازیر شدن هزینه‌های نظامی به سمت توسعه اقتصاد این رژیم شد، علامت بسیار روشن و مثبتی برای گسترش روابط خارجی آن بوده است.
2- فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی: در سال 1990 نقشه جغرافیایی جهان با تغییرات شگرفی همراه شد. شوروی به 15 کشور تبدیل و روسیه جدید، وارث اتحاد جماهیر شوروی شد. وارثی که موقعیت گذشته را از دست داده بود و نظام بین‌الملل از حالت دوقطبی به یک نظام تک- چندقطبی تبدیل شد.
اثر مستقیم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر بحران فلسطین، باعث شروع روند مذاکرات سازش، برگزاری کنفرانس مادرید و ارتقاء روابط رژیم صهیونیستی با 32 کشور و به رسمیت شناخته شدن از جانب آنها بود. عمده این کشورها از بلوک شرق بودند. روسیه، چین و هند در ژانویه 1992 روابط سیاسی خود را با این رژیم با افتتاح سفارت آغاز کردند.(4) تداوم مذاکرات و انعقاد قرارداد اسلو که موجب شناسایی متقابل ساف و رژیم صهیونیستی شد شرایط را برای شناسایی رژیم صهیونیستی از سوی 36 کشور دیگر فراهم نمود.(5)
3- عقب‌نشینی از جنوب لبنان: عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان پس از 18 سال اشغال این منطقه (2000- 1982) یکی دیگر از عللی بود که این رژیم برای ترمیم روابط خارجی خود از آن بهره گرفت.
4- عقب‌نشینی از نوار غزه: نوار غزه از سال 1967 تا سال 2005 در اشغال اسراییلی‌ها بود. مبارزه مجاهدان فلسطینی به ویژه مقاومتِ جنبش حماس و جهاد اسلامی در طول این 38 سال، شرایط را برای خروج شهرک‌نشینان و نظامیان اسراییلی فراهم نمود. اسراییلی‌ها تلاش کردند از این واقعه همچون توافقنامه اسلو، بهره‌برداری کرده و درصدد گسترش روابط خارجی خود برآیند. در این راستا ملاقاتی میان «خورشید احمد قصوری» وزیر امور خارجه وقت پاکستان و «سیلوان شالوم» وزیر امور خارجه وقت رژیم صهیونیستی در استانبول در سپتامبر 2005 با هدف نزدیکی روابط برگزار شد.

ج- بیداری اسلامی و روابط خارجی رژیم صهیونیستی
قیام و خیزش مردم کشورهای عربی- اسلامی طی یک سال اخیر، پیامدهای گسترده‌ای در سطوح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای رژیم صهیونیستی داشته است. این رژیم از بازیگرانی است که بیداری اسلامی، چالشها و نگرانی‌های متعددی برای آن ایجاد کرده است. تداوم تغییر در مصر که به تحکیم جایگاه اسلامگرایان و تضعیف نظامیان منجر می‌شود بدون شک ثبات و امنیت قبلی را که میان مصر و رژیم صهیونیستی حاکم بود بر هم می‌زند.
با نگاهی به قیام‌های مردمی منطقه این نکته به دست می‌آید که گرایشهای ضد اسراییلی در ابتدا کمتر مشاهده می‌شد ولی به تدریج افزایش یافت. معترضان در میدان التحریر قاهره، مبارک را به عنوان عامل صهیونیست‌ها با ستاره داود بر پیشانی به تصویر کشیدند، به نمایش گذاشتند و شعارهای ضد اسراییلی سردادند. مهم‌تر از آن، حمله به سفارت اسراییل در قاهره و فرار سفیر اسراییل بود که اهمیت زیادی در روند انقلاب مصر داشت. در امان (اردن) درخواست‌هایی برای تعلیق پیمان صلح با اسراییل و تعطیلی سفارت این رژیم ارائه شد و در یمن، تظاهرکنندگان، مطالبی را درباره همکاری عبدا... صالح با اسراییل بیان کردند. گرایشها و اعتراضات ضد اسراییلی مردم اردن، نشان دهندة بحران در کشوری بود که اسراییل با آن توافقنامه صلح امضاء کرده بود. در مجموع و در یک نگرش خوش‌بینانه، هر چند بر این باور باشیم که مخالفت با اسراییل در صدر دستورالعمل‌های گروههای انقلابی منطقه قرار ندارد اما واضح است که گرایشهای ضد اسراییلی، بخشی از گفتمان انقلابی را در جهان عرب تشکیل می‌دهد.(6)
در عین حال و با وجود چالشهای مهمی که رژیم اسراییل با بیداری اسلامی خواهد داشت، این قیام‌ها می‌تواند واجد فرصتهایی نیز برای این رژیم باشد. این فرصتها از یکسو به بروز چالشهایی برای محور مقاومت در منطقه به ویژه در تحولات سوریه و از سوی دیگر به احتمال پذیرش منطقه‌ای اسراییل در بلندمدت مربوط می‌شود. هم‌چنین جبهه‌گیری کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس در مقابل جمهوری اسلامی ایران که از زمان انقلاب اسلامی شروع شده اخیراً و به دنبال بیداری اسلامی تشدید شده است، از دیگر فرصتهای رژیم اسراییل به شمار می‌رود.(7) با این حال برای تحلیل دقیق‌تر و شفاف‌تر باید هر کدام از این موارد به تفکیک بررسی شود.
1- مصر: برای رژیم صهیونیستی در موضوع جنگ و صلح، مصر مهم‌ترین کشور عربی بوده است. زیرا تا زمانی که مصر در صف مخالفین این رژیم قرار داشت 4 جنگ در سالهای 1948، 1956، 1967 و 1973 رخ داد و در مقابل، پس از آنکه پیمان کمپ دیوید (1979) امضاء شد از «قرارداد وادی عربه» میان اردن و اسراییل (1994) و «غزه- اریحا» (1994) با فلسطینی‌ها به امضاء رسید و از آن زمان، موضوع عادی‌سازی روابط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم اسراییل جدی شد.
طی سه دهه اخیر، حسنی مبارک با اجرای سیاستهای آمریکایی در مصر در حقیقت تأمین‌کنندة‌منافع صهیونیست‌ها بود. این امر در جنگهای 33 روزه و 22 روزه و هم‌چنین محاصره غزه کاملاً آشکار می‌باشد. اما سقوط مبارک در 22 بهمن 1389، شرایطی کاملاً جدید برای اسراییلی‌ها ایجاد نمود. سقوط مبارک، بیشترین نگرانی امنیتی و بزرگترین چالش در روابط منطقه‌ای را به وجود آورد. اسراییلی‌ها تلاش زیادی کرده بودند تا مبارک را از سقوط نجات دهند و حتی اقدامات دیپلماتیک متعددی در سطح اروپایی و به ویژه آمریکایی انجام دادند. آنان هم‌چنین تهدیدها و چالشهای برخاسته از به قدرت رسیدن گروههای اسلامگرا را پررنگ نمودند.
12 بار انفجار در خط لوله گاز مصر- اسراییل، حمله به سفارت اسراییل در قاهره و فرار سفیر این رژیم، اصرار اخوان ‌المسلمین بر عدم شناسایی رژیم صهیونیستی، وقوع حادثه تیراندازی در ایلات که به کشته شدن 8 نظامی اسراییلی منجر شد و احتیاط شورای نظامی مصر در حفظ روابط نزدیک گذشته به اسراییل، همه نشان‌دهندة تفاوت شرایط جدید با گذشته در روابط دو طرف می‌باشد.
بر اساس یک نظرسنجی که به سفارش شبکه پرس‌تی‌وی و توسط مؤسسه «سینوویت» از مردم مصر انجام گرفت و در 3 سپتامبر 2011 منتشر شد 73 درصد شرکت کنندگان، مخالف صدور گاز به اسراییل و فقط 9 درصد با این امر موافق بودند. از سوی دیگر، 74 درصد شرکت‌کنندگان بین 18 تا 25 سال از صادرات گاز به اسراییل ابراز نارضایتی کردند. 13 درصد  از آن ابراز رضایت و 13 درصد دیگر از ابراز نظر خودداری کردند. هم‌چنین در پاسخ به سؤالی دیگر، 75 درصد پاسخ دهندگان خواستار لغو فوری صادرات گاز به اسراییل بودند.(8)
نگرانی بزرگ اسراییل در روابط با مصر، اوج‌گیری قدرت اسلامگرایان در ساختار سیاسی مصر می‌باشد. کسب حدود 70 درصد از آراء پارلمان توسط اخوان المسلمین و سلفی‌ها می‌تواند باعث اتخاذ رویکرد جدیدی از سوی دولت مصر به ویژه درباره پیمان کمپ دیوید شود. این امر در صورت تحقق نه تنها روابط اسراییل با مصر بلکه روابط اسراییل با جهان عرب را می‌تواند دستخوش تحولی جدی نماید.
2- اردن: کشور اردن به دلیل صلح با رژیم اسراییل، هم مرز بودن و حضور جمعیت بزرگی از فلسطینی‌ها در آن و هم‌چنین ثبات در مرزها طی چند دهه گذشته از اهمیت ویژه‌ای برای این رژیم برخوردار می‌باشد. ناآرامی‌ها و اعتراضات در اردن، ابعاد مختلفی دارد که یکی از آنها نارضایتی مخالفان از صلح دولت این کشور با اسراییل است این امر باعث شد تا پادشاه اردن در اظهارات و انتصابات خود، جانب احتیاط را رعایت کند. بعد از اوج‌گیری اعتراضات ضد اسراییلی و حمله به سفارت اسراییل در مصر، گرایشها و اعتراضات ضد اسراییلی در اردن نیز افزایش یافت و این شرایط بر نگرانی رژیم اسراییل‌افزود به گونه‌ای که این رژیم سفیر و کارمندان سفارتخانه خود در اردن را خارج کرد. مواضع گروههایی مانند اخوان المسلمین اردن که جایگاه آنها در این کشور در حال بهبود است نیز نشان دهنده بروز چالشهای مهمی برای اسراییل در اردن می‌باشد. جمعیت اخوان المسلمین اردن از حکومتهای اردن و مصر خواست به تأسی از موضع ترکیه و تصمیم این کشور به اخراج سفیر رژیم صهیونیستی، سفیر این رژیم را از امان و قاهره اخراج کنند. «همام سعید» ناظر عام جمعیت اخوان المسلمین اردن در سوم سپتامبر 2011 طی سخنانی تصریح کرد هم اکنون دلایل زیادی برای لغو پیمان صلح اردن- اسراییل وجود دارد. وی ادامه اهانتهای اسراییل به اردن را یکی از این دلایل دانست.(9)
3- ترکیه: بیداری اسلامی در روابط ترکیه- اسراییل، کارکردی چندگانه داشته است. در این رابطه می‌توان گفت که بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، ظرفیت دیپلماسی دولت ترکیه را افزایش داده و این دولت در تعاملات منطقه‌ای، نقش و اثرگذاری دوچندانی را ایفا نمود. با این وضعیت اگر ترکیه را در جناح دوستان اسراییل قرار دهیم طبیعتاً نقش جریان بیداری اسلامی در روابط ترکیه- اسراییل به سود رژیم اسراییل رقم خورده است. اما اگر ترکیه را بر اساس سیاستهای غیردوستانه اخیرش در قبال اسراییل مورد نظر قرار دهیم طبیعتاً، معادله فوق به ضرر اسراییل رقم می‌خورد.
فارغ از محاسبات فوق، مسئله‌ای روشن و بدیهی پیش روی ما در این رابطه قرار دارد و آن موضوع سوریه است. با توجه به سیاستهای خصمانه ترکیه در قبال سوریه، به نظر می‌رسد هر گونه اقدام ترکیه در برابر سوریه و همداستانی با اردن، قطر و عربستان در این راستا به نفع رژیم صهیونیستی می‌باشد. در هر صورت می‌توان گفت صرف شدن توانایی ترکیه در تضعیف محور مقاومت، به سود رژیم اسراییل است. هم‌چنین جریان بیداری اسلامی طی یک سال اخیر سبب شده است تا از تمرکز اخبار بر روابط غیردوستانه ترکیه- اسراییل کاسته شده و متقابلاً اخبار روابط منطقه‌ای ترکیه عموماً به روابط این کشور با سوریه، عراق و ایران معطوف شود که به نظر می‌رسد این شرایط نیز به نفع رژیم اسراییل بوده است.
4- سوریه: در حال حاضر نقاط اصطکاک روابط سوریه با اسراییل موضوعاتی چون گروههای مبارز فلسطینی مستقر در دمشق، بلندیهای جولان و ارتباط سوریه با ایران می‌باشد. این نقاط اصطکاک سبب می‌شود تا میزان تأثیرپذیری اسراییل از تحولات سوریه قابل ملاحظه باشد.
در مجموع دو دیدگاه در اسراییل و بین مقامهای این رژیم درباره تحولات سوریه وجود دارد که از شکاف بین دیدگاههای اسراییلی‌ها در این حوزه حکایت می‌کند. برخی در اسراییل بر این باورند که تغییر در سوریه با تضعیف دشمنان مهم این رژیم مانند حماس و حزب‌‌الله همراه خواهد بود که این مسئله در جهت منافع امنیتی این رژیم است. اما در مقابل، گروهی دیگر معتقدند تغییر رژیم اسد و بی‌‌ثباتی در این کشور با تقویت بی‌نظمی و به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان افراطی همراه خواهد بود و باعث شکل‌گیری تهدیدهای جدی‌تری برای اسراییل می‌شود. با این حال، یک نتیجه‌گیری و باور کلی نیز در اسراییل وجود دارد که به دلیل مشغول بودن سوریه به امور و چالشهای داخلی خود برای ماهها و حتی سالهای آینده، ثبات اسراییل کماکان تداوم خواهد داشت.(10)
درباره تحولات سوریه و تأثیرگذاری آن بر منافع امنیتی اسراییل در مؤسسه مطالعات امنیت ملی ‌اسراییل(INSS)1 چهار سناریو پیش بینی شده است: سناریوی نخست، باقی ماندن بشار اسد در قدرت است و در صورتی که اسد در قدرت باقی بماند بیشترین تلاش خود را به تقویت رژیم در داخل و پررنگ کردن مشروعیتش در سطح جهانی معطوف خواهد کرد، بنابراین از رویارویی نظامی با اسراییل پرهیز خواهد کرد. سناریوی دوم، سقوط حکومت اسد و بی‌ثباتی داخلی در بلند‌مدت است و این بی‌ثباتی با تضعیف سوریه می‌تواند باعث تقویت نفوذ ایران و اقدام علیه اسراییل از سوی گروههای مختلف شود که به رغم کاهش تهدیدهای نظامی علیه اسراییل به افزایش بی‌ثباتی مرزی آن منجر می‌شود. سناریوی سوم، ظهور رژیم سنی با رویکرد نظامی ضد اسراییلی قوی‌تر است که باعث کاهش نفوذ ایران می‌شود اما می‌تواند به رویکرد تهاجمی‌تر سوریه علیه اسراییل و حتی تلاش برای بازگرداندن بلندی‌های جولان منجر شود. سناریوی چهارم، ثبات در سوریه تحت رژیمی دموکراتیک با جهت‌گیری غربی است که ممکن است لزوماً باعث ایجاد پیمان صلح بین دوطرف نشود، اما فشار بر اسراییل برای انعقاد قرارداد صلح و بازگرداندن جولان را افزایش ‌دهد. در مجموع، نتیجه‌گیری این مؤسسه اسراییلی این است که سناریوها و وضعیت احتمالی در سوریه باعث بدتر شدن اوضاع اسراییل نمی‌شود.(11)

1- Institute for National Security Studies

5- دیگر کشورهای عربی: به طور کلی می‌توان گفت که آن دسته از کشورهای عربی که ساختار سیاسی آنها، ساز و کاری دموکراتیک نداشت و عمدتاً حاکمانی دیکتاتور یا سلطنت‌های موروثی (مانند مصر، لیبی، تونس، یمن، اردن، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و...) بر سر کار بودند، رابطه‌ای نزدیک با آمریکا داشته‌اند. رابطه نزدیک هر کشوری با آمریکا عموماً به معنای عدم وجود خصومت میان آن دولت و رژیم صهیونیستی است. به بیان دیگر، نظام‌های سرنگون شده عربی عمدتاً دارای رابطه‌ای نزدیک با اسراییل بوده‌اند و از آن جایی که با سقوط این نظام‌ها، نظام‌هایی مردمی قدرت را به دست می‌گیرند و مخالفت با اسراییل به مطالبه‌ای عمومی در میان ملل مسلمان تبدیل شده است در نتیجه، نظام‌های جدید مردمی در کشورهای عربی، عمدتاً در جهت خلاف امیال و منافع رژیم اسراییل حرکت می‌کنند. استقبال اخیر از هنیه در کشورهایی چون تونس و مصر و...، مؤید مدعای فوق می‌باشد. پس در یک جمله می‌توان گفت که به طور کلی جریان بیداری اسلامی در راستای حمایت از فلسطینی‌ها و روند رو به افزایش مخالفت با اسراییل حرکت می‌کند که این امر برای اسراییلی‌ها ناخوشایند بوده و طبیعتاً آنان برای کاهش آثار منفی این امر بر روابط خارجی خود، اقداماتی را انجام می‌دهند.
6- آمریکا و اروپا: هر چند که نمی‌توان به این سؤال به صورت دقیق پاسخ داد که جریان بیداری اسلامی چه تأثیری بر روابط اروپایی- آمریکاییِ اسراییل داشته است؟ اما می‌توان این گونه ادعا کرد که جریان بیداری اسلامی با ساقط نمودن چندین دیکتاتور در کشورهای عربی که روابطی نزدیک با آمریکا و اروپا داشته‌اند سبب کاهش نفوذ آمریکا و اروپا در این منطقه گردید. کاهش نفوذ آمریکا و اروپا، به نوعی کاهش قدرت تأثیرگذاری رژیم اسراییل نیز معنا می‌شود. پس جریان بیداری اسلامی به صورت غیرمستقیم و از طریق کاسته شدن از اثرگذاری جهان غرب بر خاورمیانه و شمال آفریقا، موجبات تأثیرگذاری منفی بر روابط خارجی اسراییل را نیز فراهم کرد. به عنوان مثال، حضور «بن علی» رئیس جمهور غربگرای تونس سبب می‌شد تا رژیم صهیونیستی، روابط نزدیکتری با نظام سابق تونس و اقلیت یهودی مقیم تونس داشته باشد اما روی کار آمدن اسلامگرایان در تونس، سبب کاهش نفوذ اسراییل در این کشور شده است.

نتیجه‌گیری
در بررسی چگونگی تأثیر جریان بیداری اسلامی بر روابط خارجی رژیم اسراییل و جایگاه منطقه‌ای آن، باید به مجموعه‌ای از عوامل تأثیرگذار مثبت و منفی با هم نگاه کرد. به بیان دیگر، قاعده همه یا هیچ (کاملاً مثبت یا منفی) صدق نمی‌کند. در مجموع، دو نگاه در این رابطه وجود دارد. نگاه اول معتقد است بیداری اسلامی و شکل‌گیری نظام‌های دموکراتیک در جهان عرب، باعث تضعیف کشورهای محافظه‌کار و غربگرای جهان عرب و تقویت رویکردهای ضد اسراییلی و مدافع حقوق فلسطینی‌ها در کشورهای عربی می‌شود. از این دیدگاه، هم رژیم اسراییل در معرض مخالفتها و مقاومت‌های جدید مردمی و رژیم‌های سیاسی عربی قرار خواهد گرفت و هم آمریکا به عنوان اصلی‌ترین حامی آن در سطح بین‌المللی، دیگر نمی‌تواند مانند گذشته فارغ از ملاحظات عمومی در خاورمیانه و شمال آفریقا عمل کند.
اما نگاه دوم، رویکرد بالا را بدبینانه می‌داند و معتقد به نگاهی واقع‌بینانه‌تر است. در قالب این دیدگاه، به جریان بیداری اسلامی از زاویه شروع اعتراضاتی در سوریه و رودر رویی عربستان با ایران نگاه می‌کند. در این راستا، به رویکرد خصمانه ترکیه به سوریه که فراتر از جنگ لفظی می‌باشد تأکید می‌شود. اگر اعتراضات و شورشهای داخلی سوریه که با تحریک جدی مخالفین منطقه‌ای بشار اسد همراه می‌باشد به سقوط اسد منجر شود و یا اینکه تضعیف جدی وی را به دنبال داشته باشد در آن صورت نه تنها خطر سوریه بلکه به ویژه خطر حزب‌ا... نیز برای اسراییل ضعیف خواهد شد. علاوه بر این جایگاه ایران در عرصه منطقه‌ای با وجود حمایت از جریان بیداری اسلامی، با چالش‌هایی جدی همراه خواهد بود. جنبش اخوان المسلمین در کشورهای منطقه به دلیل حمایت ایران از سوریه، رابطه‌حسنه‌ای با ایران ندارد. کشورهای محافظه‌کار خاورمیانه به ویژه عربستان، اردن، بحرین و کویت از هر اقدامی برای تضعیف ایران فروگذار نمی‌کنند. به بیان دیگر، اهداف و سیاستهای اسراییل علیه ایران توسط این کشورها در حال تعقیب و  اجرا می‌باشد.
با همه این اوصاف می‌توان گفت جریان بیداری اسلامی تاکنون، چالشهای جدی برای روابط خارجی رژیم اسراییل ایجاد نموده است و این امر با وجود فراز و نشیب‌هایی، هم‌چنان در حال حرکت به جلو می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1- حمدی عبدالرحمن، «نفوذ اسراییل در آفریقا و بازتاب آن بر امنیت ملی اعراب»، ترجمه سید نعمت ا... قادری، فصلنامه مطالعات آفریقا، سال 8، شماره 7، بهار و تابستان 1383، ص 34.
2- شبکه عربی تلویزیون اسراییل (28/2/1383)
3-
www.haaretz.com (2004/7/23)
4- "Israel's diplomatic mission abroad: status of relations."
www.mfa.org (2004/5/3)
5- Ibid
6- Ehud yaari, The Arab Revolutions: an Israeli perspective, (2011/3/15) in:
www.washingtoninstitute.org/templatco5.php?cid=3328
7- Giora Eiland, "The Upheavals in the Middle East and Israels Security", strategic Assesment, volume 14, No.2,july 2011, p14.
8- مخالفت مردم مصر با صدور گاز به اسراییل، (12/7/1390)، در:
www.hamshahrionline.ir/news-147506.aspx
9- جمعیت اخوان المسلمین اردن، خواستار اخراج سفیر اسراییل شد (13/6/1390)، در:
www.taghribnews.ir/vdcjxoem.uqevvzsffu.html.
10- Matti Friedman, "Israel anticipates change in Syria", April 27, 2011, at:
www.statesman.com/news/nation/israel-anticipates-change-in-syria-1436405...
11-  Giora Eiland, op, cit, pp 9-10.


نویسنده: سلمان رضوی

منبع:موسسه تحقیقات وپژوهش های سیاسی علمی ندا

تمام:حُر14


| شناسه مطلب: 153647







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.