تاریخچه همراهی غرب با اسرائیل در اشغال فلسطینTآمریکاییان برای گسترش نفوذوهمچنین برای...
صهیونیسم، مولد دوران تحول و انتقال سرمایه داری غرب به مرحله امپریالیسم به شمار میرود. در این دوره همه قدرتهای بزرگ برای تأمین منافع استعماری، فعالانه در پی یافتن جای پایی محکم در خاورمیانه شدند. برای دستیابی به این هدف، نخستین بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه) به جلب همکاری یهودیان علیه امپراتوری عثمانی دست زد که البته در این کار توفیقی به دست نیاورد. سپس بیسمارک (صدر اعظم اسبق آلمان) برای پاسداری از خط راه آهنی که قرار بود از برن - شهری در آلمان - به بغداد کشیده شود به جذب و به کارگیری یهودیان پرداخت(1) امّا سرانجام، این انگلیس بود که به آرزوی دیرینهاش یعنی خلق اندیشه صهیونیسم و ترغیب یهودیان اروپای شرقی، روسیه و غرب برای مهاجرت به فلسطین و تشکیل یک دولت یهودی که حافظ منافع آن کشور باشد، دست یافت.(2)
دلایل بسیار در تأیید نقش قدرتهای بزرگ استعماری به ویژه انگلیس، در پدید آمدن صهیونیسم و رژیم اشغالگر قدس در دست است، به عنوان مثال، درسال 1840 روزنامه تایمز لندن اعتراف کرد که پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین مورد حمایت پنج قدرت بزرگ جهانی است. سپس تئودور هرتسل که به علت نقش برجسته ای که در زایش صهیونیسم ایفا نمود به پدر و بنیانگذار صهیونیسم شهرت یافته، فاش کرد: "بازگشت به سرزمین پدران مان... از بزرگترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرتهایی است که در آسیا چیزی میجویند ". امّا همانگونه که گذشت، انگلیس گوی سبقت را از قدرتهای دیگر اروپایی ربود و با کرد: "بازگشت به سرزمین پدران مان از بزرگ ترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرت هایی است که در آسیا چیزی می جویند ". اما همان گونه که گذشت انگلیس گوی سبقت را از قدرت های دیگر اروپایی ربود و با ابداع اندیشه صهیونیسم(3) زمینه تأسیس رژیم غاصب اسرائیل را فراهم آورد. به بیان دیگر، پس از یک منازعه طولانی میان صهیونیستها سرانجام صهیونیستهای انگلوفیل(4)، جناح وابسته به وایزمن - یکی از رهبران نخستین صهیونیسم - موفق به تثبیت فلسطین - مکان مورد نظر انگلیس - به عنوان جایگاه نهایی یا ارض موعود یهودیان گشتند.(5)
یهودیان تنها نامزد تشکیل دولتی حافظ منافع غرب در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه بودند؛ زیرا به عقیده لرد ارل شافتسبُری هفتم(6) که از رجال سیاسی بریتانیا و نیز یک صهیونیست مسیحی بود، اسکان یهودیان در فلسطین نه تنها برای انگلستان که برای سراسر دنیای متمدن( غرب) سودمند خواهد بود. هرتسل نیز بر آن بود که یهودیان میتوانند حلال مشکل غرب در خاورمیانه باشند.ماکس نوردو از صهیونیستهای معروف معتقد بود که "ما فرهنگ اروپایی را... همچنان حفظ خواهیم کرد... ما به این فکر که باید آسیایی شویم میخندیم. " پیشتر از او نیز یک کشیش مسیحی پیشنهاد کرده بود که برای حفاظت از هندوستان زیر سلطه انگلیس، لازم است یهودیان در فلسطین ساکن شوند. به هر حال، صهیونیستها خود را مشعلدار تمدن غرب میدانند که در تلاش است دموکراسی غربی را در خاورمیانه و قلب آن حاکم کند.(7)
نتیجه این که نیازهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی غرب به ویژه انگلیس و سپس آمریکا، موجب پدید آمدن جریان فکری صهیونیسم،اسکان یهودیان در فلسطین تشکیل و تداوم اسرائیل گردید؛ جریانی که با غیر دینی کردن (سیاسی) یهودیت، در پی تحقق و حفظ منافع استعماری در خاورمیانه برآمد.(8)
تأثیرگذاری انگلیسی ها
اندیشه صهیونیسم در بستر عواملی چون:بزرگنمایی یهودآزاری، حمایت قدرتهای اروپایی، پشتیبانی سرمایهداری یهودی، نقش ادبیات صهیونیستی و تأثیر شخصیتهای صهیونیسم، اندیشههای مارکسیستی، ایده برگزیدگی یهودی، وعدههای مذهبی و نیز، برخی حوادث تاریخی، در کنفرانس بال سوئیس در سال1898 به رهبری هرتسل زاده شد و پس از آن، تلاش وسیعی از سوی صهیونیستها، برای برپایی یک دولت یهودی در ارض موعود سرزمینی که به باورصهیونیست ها تورات وعده استقرار همیشگی یهودیان را در آن داده، شکل گرفت که سرانجام آن، تأسیس دولت اشغالگر قدس در سرزمین فلسطین بود اما آنچه به تأسیس رژیم صهیونیستی انجامید تنها اندیشه صهیونیسم نبود بلکه عوامل دیگری در اروپا به تحقق این امر کمک کرد، از جمله:
1 - جنگ جهانی اول: جنگ بزرگ یا جنگ جهانی اوّل فرصتی طلایی(9) برای جنبش صهیونیسم بود؛ زیرا امپراتوری عثمانی یعنی مهمترین مانع تأسیس دولت یهودی، فرو پاشید.(10) در مقابل، انگلیس پرحرارتتر از گذشته به حمایت از خواستههای نهضت صهیونیسم پرداخت.(11) این حوادث تلخ را میتوان با مروری بر برخی رویدادهای دوران جنگ - که در زیر میآید - دریافت:
- در سال 1914 انگلیسیها مذاکراتی را با حسین، شریف و بزرگ مکّه(12) برای بسیج اعراب علیه ترکان عثمانی آغاز کردند و این مذاکرات با آغاز جنگ جهانی اوّل با شدّتی بیشتر پیگیری شد. یک ماه پس از آغاز جنگ و اندکی پس از آغاز مذاکرات میان انگلستان ( مک ماهان) و اعراب ( شریف حسین) وایزمن با بالفور- وزیر امور خارجه بریتانیا- و تنی چند از چهرههای دولتی انگلیس ملاقات کرد و حمایت آنان و دولت انگلیس را از اهداف صهیونیستی به دست آورد.(13)
- در ژانویه 1915 مک ماهان موافقت دولتش را با خواستههای شریف حسین اعلام کرد. در ماههای مه و اوت روابط اعراب و ترکان با اعدام 32 نفر از رهبران ناسیونالیسم عرب توسط دولت عثمانی بحرانیتر شد. هربرت سموئل(14) وزیر صهیونیستِ دولت بریتانیا، از این وضعیت برای تصویب طرحش در کابینه دولت مبنی بر ضرورت سیطره انگلیس بر فلسطین از طریق یهودی کردن آن، سود برد.(15)
- در مه 1916 دولتهای انگلیس و فرانسه، با انعقاد پیمان سرّی "سایکس پیکو " نقشه تقسیم بلاد عربی و منطقه آسیایی دولت عثمانی را ترسیم کردند در این نقشه، فلسطین تحت سرپرستی یک گروه بینالمللی قرار میگرفت با این حال، یک ماه بعد، شورش ضد عثمانی اعراب به فرماندهی فیصل فرزند شریف حسین، با تیر اندازی، محاصره، اشغال پادگانهای نظامی و تصرف شهرهای مکه، طائف و جده وارد مرحله جدید و حسّاس شد.(16)
- در نوامبر 1917 اعلامیه شصت و هفت کلمهای بالفور مبنی بر تصمیم دولت انگلیس برای ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین صادر گردید. مذاکرات صهیونیستها و انگلیسیها که منجر به صدور اعلامیه مذکور شد به دور از چشم متحدان(17) انگلیس ( فرانسه و اعراب) صورت میگرفت در حالی که در همان زمان، فرانسه با ادامه همکاری و اعراب با اشغال مناطقی چون عقبه - مکانی در اردن فعلی - وفاداری خود را برای تداوم اتحاد با انگلیس و پیروزی متفقین(18) به نمایش گذاشته بودند.(19)
- انگلیس به رغم وعدههای گذشته، دو ماه پیش از متارکه جنگ در سال 1918 به یک گروه صهیونیستی به ریاست وایزمن اجازه بازدید از فلسطین را داد، و بی درنگ، پس از آن، اداره فلسطین را به یک نظامی سپرد. با این حال در ماه نوامبر با ارسال تلگرافی به شریف حسین و صدور بیانیه مشترک با فرانسه، همچنان به اعطای استقلال به اعراب تأکید ورزید.(20)
حاصل حمایتهای بی دریغ انگلیس از صهیونیستها، افزایش شمار یهودیان مهاجر به فلسطین بود که از 5% در 1897 به 10% در 1918 یعنی به رقم 56000 نفر رسید. از دیدگاه صهیونیسم، افزایش جمعیت یهودیان در فلسطین برای تشکیل دولت یهودی امری اجتنابناپذیر بود.(21)
2 - قرارداد سهجانبه:در آوریل 1914 نخستین(22) دور ملاقات و مکاتبات میان انگلیسها و عربهای مخالف عثمانی صورت گرفت ، که نتیجه آن، آغاز مکاتبات هشت گانه(23) شریف حسین و مک ماهان بود. امّا انگلیس بدون توجه به تعهدی که درباره کمک به تشکیل حکومت مستقل عربی پذیرفته بود، مذاکرات محرمانهای را نخست با فرانسه (اکتبر 1915) و سپس با روسیه و فرانسه (1916) آغاز کرد که سرانجام منجر به دستیابی انگلیس و فرانسه به یک فرمول موقت (فوریه 1916) و سپس تصویب فرمول دائم (پیمان سایکسپیکو) میان سه کشور روسیه، انگلیس و فرانسه درباره تقسیم بلاد عربی امپراتوری عثمانی گردید.(24)
جزئیات توافق سایکس پیکو درمارس، آوریل و مه 1916 به تصویب دولتهای روسیه، فرانسه و انگلیس رسید و در اکتبر همان سال و نیز طی سالهای 1917 و 1918 تغییرات و اصلاحاتی در آن توسط دول مزبور انجام شد، امّا در مجموع، این توافق نامه که حاصل یازده نامه رسمی و اقدامات دیپلماتیک سه کشور بود، دارای دوازده مادّه است. طرح نخستین (فرمول موقت پیمان) توسط سر مارک سایکس نماینده پارلمان و معاون وزیر جنگ انگلیس و جورج پیکو کنسول فرانسه در بیروت فراهم آمد، ولی مبادله اسناد و همچنین تغییرات بعدی آن توسط سازوف(25)، سر ادوارد گری(26)، پالئو لوگ(27) یعنی نمایندگان سیاسی سه کشور انجام شد.(28)
بر اساس موافقت نامه سایکس پیکو، جهان عرب به چند بخش تقسیم و هر بخش به کشوری بزرگ واگذار شد:
1- اردن، جنوب عراق و سوریه تا مرزهای ایران و خلیج فارس و نیز بنادر عکّا و حیفا به انگلیس واگذار شد.
2- قسمت اعظم سوریه، نوار شمالی عراق، بخشهایی از آناتولی جنوبی در اختیار دولت فرانسه قرار گرفت.
3- آناتولی شرقی و بخش وسیعی از شمال کردستان به روسیه سپرده شد.
4- تمام سرزمین فلسطین، جز بنادر عکّا و حیفا، منطقهای بین المللی دانسته شد.(29)
پیمان سایکسپیکو، که طراحی کامل از قراردادهای گذشته دولتهای استعمار گران برای تجزیه عثمانی و نیز مشهورترین، مهمترین و شاید موءثرترین آنها به شمار میرفت، با وعدههای همزمان ارضی بریتانیا به اعراب و صهیونیسم، سر ناسازگاری داشت؛ زیرا به صهیونیستها وعده دادند که سرزمین فلسطین وطن ملّی آنان خواهد شد و به شریف مکه اطمینان دادند که گرایشهای ملّی گرایانه اعراب نیز به نوبه خود به رسمیت شناخته خواهد شد. امّا این تناقض به نفع صهیونیستها پایان یافت؛ زیرا در شرایط پس از جنگ جهانی اوّل و فروپاشی امپراتوری عثمانی، صهیونیستها بیش از اعراب برای سیاستهای استعماری انگلیس سودمند بودند؛ چنانکه پیشتر، هرتسل با این پندار که "ما میتوانیم بخش دیوار دفاعی اروپا در برابر آسیا باشیم، ما پاسدار تمدن در برابر بربریت خواهیم بود ". این موضوع را پیشبینی کرده بود. به هر حال، قراردادهایی چون سایکس - پیکو، راه حلّی پذیرفته شده برای طرفهای ذی نفع به ارمغان نیاورد، بلکه بخشی مهم از ریشههای منازعات بعدی و فعلی خاورمیانه را در خود پرورانید.(30)
3 - خیانت بالفور:صدور اعلامیه بالفور، که در تولّد دولت یهودی - صهیونیستی اسرائیل سهمی بسیار داشت، ناشی از اشتراک منافع صهیونیستها و انگلیسیها بود؛ زیرا از یک سو انگلیس برای حفظ منافع خویش در کانال سوئز(31) و مصر و به پاس قدردانی از کمکهای مادی و معنوی یهودیان جهان به انگلیس و اهداف جنگی آن کشور در جنگ جهانی اوّل و در پاسخ به تلاشهای یهودیان آمریکا برای پیوستن آن کشور به انگلیس در جنگ بزرگ، و به منظور کسب حمایت یهودیان روسیه برای جلوگیری از تسلیم شدن آن کشور به متحدین(32)، و نیز برای خنثی کردن توطئه آلمان در جذب و جلب پشتیبانی صهیونیسم، و سرانجام برای قدردانی از خدمات وایزمن(33) در پیشبرد اهداف جنگی دولتهای متفق، به حمایتی جدی از هدفها و خواستههای صهیونیستی پرداخت.(34)
از سوی دیگر، در جریان جنگ جهانی اوّل، امید صهیونیستها به مستعمره کردن فلسطین از طریق امپراتوری عثمانی و آلمان از آن رو که آن دو کشور به تحقق خواستههای صهیونیسم علاقهای نشان نمیدادند، به یأس مبدل شد.
به این مناسبت صهیونیستها در پی آن بودند تا به جانب قدرتی جهتگیری کنند که در صورت سقوط عثمانی، نقش عمدهای در تصمیمگیری برای سرزمینهای عرب به ویژه فلسطین داشته باشد. این قدرت از نظر جنبش صهیونیسم، امپریالیسم بریتانیا(35) بود.(36)
در کنار این تحول نظری و ذهنی، عملاً اقداماتی چند صورت گرفت که هر یک در تدوین و تسریع صدور اعلامیه بالفور موءثر افتادند. به عنوان نمونه:
1- روزنامه منچستر گاردین، در سرمقاله بهمن 1291ش ./ نوامبر1915م.) (37) ضرورت تولد دولتی متحد انگلیس در منطقه خاورمیانه را که "نقش خط مقدم (در دفاع) از آبراه سوئز و مصر را بازی کند " متذکر شد، این مقاله تأکید میکند: "تنها ملّتی که میتواند چنین دولت متحدی را برپا کند، ملّت یهود است. "(38)
2- در دی 1295ش ./ اکتبر 1916م. وایزمن در یادداشتی رسمی، طرحی را به نام "حکومتی جدید در فلسطین طبق اهداف صهیونیسم " به وزارت امور خارجه انگلیس ارائه داد. این یادداشت، که خواهان به رسمیت شناختن موجودیت یهودیان مقیم فلسطین، اعطای خود مختاری آموزشی، دینی و... به آنان و نیز تشکیل یک شرکت یهودی برای عمران و استعمار فلسطین بود، پایه و اساس مذاکرات انگلیس و سازمان صهیونیسم جهانی درباره آینده فلسطین قرار گرفت.(39)
3- در فروردین 1296ش./ ژانویه 1917م. وایزمن با سایکس(40) و در اردیبهشت 1296ش. / فوریه 1917م. رهبران صهیونیسم، با دولت دیوید جورج(41) و بالفور و سایکس ملاقات کردند. این ملاقاتها آغاز مباحثی بود که به صدور اعلامیه بالفور انجامید.(42)
4- در مهر 1296ش ./ ژوئیه 1917م. صهیونیستها پیشنویس پیشنهادی را که مبنای اعلامیه بالفور قرار گرفت، به وزیر امور خارجه انگلیس تسلیم کردند. در این پیشنهاد، دولت انگلیس "اعطای خود مختاری داخلی به ملّیت یهود در فلسطین، آزادی مهاجرت یهودیان و تأسیس یک شرکت مستعمره سازی ملّی یهود را به منظور اسکان مجدّد یهودیان و توسعه اقتصادی کشور لازم و ضروری دانسته بود ".(43)
سرانجام، لرد آرتور جمیز بالفور وزیر امور خارجه انگلیس در دولت دیوید لوید جورج، نامه و اعلامیهای خطاب به بارون ادموند جیمز روچیلد ثروتمند یهودی و سرپرست فدراسیون صهیونیسم در انگلیس صادر کرد. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: "دولت اعلیحضرت تأسیس یک موطن ملّی برای مردم یهود در فلسطین را به دیده مساعد مینگرد و بهترین تلاشهای خود را برای تسهیل وصول به این هدف بکار میبرد ".(44)
اعلامیه بالفور به رغم این که به دلایلی گوناگون، چون تناقض با تعهدات انگلیس در برابر اعراب و تعارض با قرارداد سایکس پیکو دارای اعتبار قانونی نبود، و نیز با وجود مخالفتهای عربی (چون مخالفت هفت شخصیت عربِ ساکن قاهره) و غربی (چون مخالفت مجلس اعیان و عوام انگلیس) در توافقنامه فروردین 1298ش./ ژانویه 1919م. امیر فیصل - فرزند شریف حسین - و دکتر وایزمن، و در کنفرانس تیر 1299ش. / آوریل 1920م. سان ریمو - شورای عالی متفقین - و در قرارداد آبان 1299ش./ اوت 1920م سِورس(45) - منعقده میان ترکیه و متفقین - و سرانجام در مهر 1301ش./ ژوئیه 1922م. در مقدّمه حکم قیمومت انگلیس بر فلسطین از سوی شورای جامعه ملل مورد تائید و تأکید قرار گرفت. بدین سان، یکی دیگر از سنگ بناهای نخستین پیدایش اسرائیل نهاده شد.(46)
4 - کنفرانس صلح :کنفرانس صلح در فروردین 1298ش./ ژانویه 1919م. در ورسای، شهری در 23 کیلومتری جنوب پاریس تشکیل شد. در شهریور / ژوئن همان سال، پیمان تأسیس جامعه ملل در کنگره صلح ورسای به امضا رسید. بر اساس مادّه 22 اساسنامه جامعه ملل، مستعمرات متحدین، تحت قیمومت دول متفق قرار گرفت(47)؛ زیرا به عقیده موءسّسان جامعه ملل، سکنه آن نقاط مردمانی بودند که در اوضاع سخت عصر حاضر توانایی اداره کردن خود را نداشتند. اقوام تابع امپراتوری عثمانی نیز به درجهای از ترقی رسیده بودند که ممکن بود آنها را به گونه موقت، به عنوان ملّتی مستقل شناخت به شرط آنکه نصایح و کمک یک دولت قیم، راهنمای اداره آنها گردد، تا زمانی که خود، قادر به اداره خویش شوند.(48)
اختلاف انگلیس و فرانسه درباره توافق نامه سایکس پیکو (درباره چگونگی اداره فلسطین توسط یک رژیم بینالمللی) و چگونگی اجرای اعلامیه بالفور (درباره وعده یک موطن و کشور یهودی در فلسطین)، منجر به برپایی اجلاس شورای عالی متفقین در خرداد 1298ش./ مارس 1919م. در سانریمو گردید. سرانجام، پس از مذاکرات فراوان، در تیر 1299ش./ آوریل 1920م. بار دیگر، درباره بخشهای عربی امپراتوری عثمانی تصمیمگیری شد ،که بر اساس آن، سوریه و لبنان تحت سرپرستی فرانسه، و عراق و فلسطین به شرط اجرای وعده بالفور، در قیمومت انگلیس قرار گرفتند.(49)
بر پایه معاهده سِوْرْ، دولت عثمانی تصمیمات کنفرانس سانریمو در مورد بلاد عربی را پذیرفت. پذیرش و امضای این معاهده از سوی سلطان عثمانی، خشم جمعی از افسران و ملی گرایان ترک، از جمله مصطفی کمال ( بعدها آتاترک) را برانگیخت. آنان در مخالفت با معاهده سِوْرْ، با یونان که بر اساس این معاهده به امتیازاتی دست یافته بود، به جنگ پرداختند. نتیجه جنگ، عزل و خلع خلیفه عثمانی در بهمن 1301ش./ نوامبر1922م. امضای عهدنامه لوزان(50) با متفقین در مهر 1302ش./ جولای 1923م. و تأسیس جمهوری ترکیه و نابودی امپراتوری عثمانی ( دی 1302ش ./ اکتبر 1923م.) توسط آتاترک و هوادارانش بود. متفقین در عهدنامه لوزان، قیمومت خود را بر فلسطین، عراق، شام ( لبنان و سوریه) حفظ کردند، و زمام امور حجاز و ماورای آن (عربستان سعودی فعلی) نیز به خاندان شریف حسین سپرده شد.(51)
مادّه 22 میثاق جامعه ملل، مصوب 1298ش./ 1919م. کشورهایی را که قرار بود در قیمومت قرار گیرند، تعیین کرد و دولتهای قیم نیز در شورای عالی نیروهای متفق (تأسیس 1299ش./ 1920م.) مشخص شدند. شرایط قیمومت نیز توسط شورای جامعه ملل در مهر 1301ش./ ژوئیه 1922م. تصویب شد، و از آذر 1302ش./ سپتامبر 1923م. به مرحله اجرا درآمد که بنابر آن، فلسطین رسماً در قیمومت انگلیس قرار گرفت و این، شامل بیشتر خواسته صهیونیستها در آن زمان بود.
سازمان جهانی صهیونی در یادداشت موّرخه (اردیبهشت 1298ش./ فوریه 1919م.)که به کنفرانس صلح در پاریس تسلیم نمود، خواستها و آرزوهای خود را با توجه به آینده فلسطین بر شمرده بود. مهم این است که بسیاری از پیشنهادهای این یادداشت، پس از تجدید نظر، در طرح حکم قیمومت فلسطین... گنجانده شد... و پس از تجدید نظرهای بیشتر، به وسیله شورای جامعه ملل تصویب گردید... دولت بریتانیا، با در دست داشتن حکم قیمومت و با استفاده از قدرت امپراتوری خود و تأیید نیروهای صهیونی، اعلامیه بالفور را بر خلاف میل و علیرغم مخالفت مردم بومی فلسطین در این کشور اجرا کرد... سیستم قیمومت به طور موءثر تنها در فلسطین به مرحله اجرا در آمد... یکی از اهداف عمده قیمومت... اجرای... طرح اعلامیه بالفور (بود که) در مقدّمه... (حکم قیمومت )مورد تایید قرار گرفت... با تصویب قیمومت... کشمکش اعراب فلسطینی و صهیونیسم بر سر فلسطین آغاز گشت.(52)
تأثیرگذاری آمریکاییها
موضوع بسیار با اهمیتی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در سیاست خارجی آمریکا پدیدار شد،پیدایی دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین و قلب خاور میانه و جهان اسلام بود.در نیمه دوم قرن بیستم،بخش مهمی از استراتژی سیاست خارجی آمریکا مربوط به تثبیت، حفظ و توسعه نفوذ این رژیم اختصاص یافت.در سالهای پیدایش و اعلام استقلال اسرائیل،آمریکا اولین کشوری بود که اول به صورت دو فاکتور سپس به صورت دوژور آن را به رسمیت شناخت،و در تمامی سازمانها و مجامع بینالمللی از آن دفاع کرد.روند تاریخی این سیاست را مرور میکنیم:
1 - نظام سرپرستی:گرچه نظام قیمومت انگلیس بر فلسطین در 1301ش./ 1922م. به تصویب رسید و از 1302ش./ 1922م. به مرحله اجرا در آمد، ولی انگلیسیها از 1297ش./ 1918م. بر فلسطین سلطه داشتهاند. رفتار دولت مردان انگلیسی در زمان قیمومت، در مجموع، زمینههای تأسیس اسرائیل را پدید آورد، و حتی در دهه نخست حاکمیت و قیمومت ( 1307-1297ش ./ 1928-1918م.) آنان دست به کارهایی زدند که صهیونیستها را برای دست یافتن به آروزهای خویش مدد رسانیدند، از جمله:
1- تشویق مهاجرت یهودیان به فلسطین.
2- تسهیل فروش زمینهای اعراب به یهودیان.
3- ایجاد سازمانهای اجتماعی و اقتصادی یهودیان در فلسطین و جلوگیری از تشکل اعراب در برابر این سازمانها.
4- آموزش نظامی یهودیان توسط افسران انگلیسی.
5- تشویق سرمایه گذاری به نفع صهیونیستها در فلسطین از سوی سرمایهداران آمریکایی و انگلیسی.
همچنین، آنان با انتصاب سر هربرت سموئل، صهیونیست مشهور و یکی از طرّاحان اعلامیه بالفور، به عنوان کمیسر عالی انگلیس بر فلسطین، به اجرای خواستههای صهیونیستها بسیار مدد رسانید. مخالفتهای دیپلماتیک، قیامها (مانند تیر 1299ش./ آوریل 1920م.) تظاهرات و اعتصابات عمومی اعراب فلسطینی (چون خرداد 1304ش./ مارس 1925م.) مانعی برای اجرای نقشههای انگلیسی پدید نیاورد.(53)
در دوره دوم قیمومت ( 1317-1308ش./ 1938-1929م.) اختلاف مسلمانان و یهودیان بر سر مالکیت دیوار ندبه، منجر به وقوع شورشهایی گسترده در 1308ش ./ 1929م. شد. کمیسیون انگلیسی بررسی کننده این حوادث، ارسال نیروهای اضطراری به فلسطین و تقویت سازمان پلیس را توصیه کرد. چند سال بعد، موج جدیدی از مهاجرت یهودیان به فلسطین آغاز گردید. که صهیونیستها را در نیل به افزایش جمعیت و تأسیس دولت یهودی کمک کرد.
انگلیسیها، علیرغم جانبداری جامعه ملل از خواستههای عرب، و نیز دگرگون شدن مبارزه ضد یهودی و انگلیسی اعراب، از مخالفتهای مسالمتآمیز به قیام مسلحانه و همچنین، نیاز به کسب حمایت اعراب در جنگ احتمالی آینده علیه متحدین و بی نتیجه کردن تلاشهای متحدین در این باره، حاضر به پذیرفتن خواستههای فلسطینی نشد.(54)
در سومین دوره حکومت قیمومت در فلسطین ( 1327-1318ش./ 1948-1939م. )که با جنگ جهانی دوم همزمان بود، انگلستان برای حفظ منافع خود در جنگ و جلب حمایت اعراب، به تدریج از تقویت صهیونیستها دست کشید و سعی کرد میان دو گروه متخاصم در فلسطین نوعی سازش ایجاد کند. در این دوره، صهیونیستها، که بی مهری انگلستان را [با انتشار کتاب سفید در 1318ش./ 1939م. و اجرای مفاد آن یعنی محدودیت مهاجرت و خرید زمین از سوی یهودیان ]مشاهده میکردند، به سوی قدرت نوظهور جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا روی آوردند.(55)
آمریکاییان برای گسترش نفوذ و همچنین برای برخورداری از حمایتهای مالی و سیاسی صهیونیستهای آن کشور، به پشتیبانی از خواست صهیونیستها و تجهیز گروههای تروریستی به منظور گسترش فعالیتهای ضد فلسطینی و انگلیسی پرداختند و شبه نظامیان یهودی، با بهرهگیری از خلاء تبعید رهبران فلسطینی و حمایت آمریکا، به منافع انگلیس و اعراب آسیب رسانیدند.
بدین خاطر، بوین(56) (وزیر امور خارجه انگلستان) در... (اردیبهشت 1326ش./ فوریه 1947م. )در مجلس عوام اعلام کرد که نظام قیمومت قادر به حل مسأله فلسطین نیست؛ زیرا یهودیان تقاضای پذیرش میلیونها مهاجر را دارند و این به زیان اعراب است... (به این جهت )انگلستان در حل مسأله، به بنبست رسیده و دولت اعلیحضرت تصمیم گرفته است که کل قضیه را به سازمان ملل متحد ارجاع دهد.(57)
قیمومت انگلیس بر فلسطین، از آن رو که حقوقی ویژه برای یهودیان فراهم آورد، به سیل مهاجرت یهودیان انجامید. ولی در برابر، به افزایش سطح رفاه و پیشرفت زندگی مردم بومی منجر نشد. همچنین، شیوه رفتار انگلیس در دوران قیمومت، مغایر با مفاد اعلامیه بالفور و محتوای حکم قیمومت جامعه ملل بود و حتّی بر خلاف حکم قیمومت، دولت قیم از ارائه خدماتی که برای آنها حکم قیمومت دریافت کرده بود، ناموفق ماند.(58)
2 - طرح دو ایالتی:در مهر 1324ش. / ژوئیه 1945م. حزب کارگر، که علاقهای کمتر به ادامه سلطه امپراتوری انگلیس بر جهان نشان میداد، در انتخابات آن کشور به پیروزی رسید.(59) این حزب، در بهمن / نوامبر همان سال، با تشکیل یک کمیسیون آمریکایی - انگلیسی موافقت کرد و این کمیسیون خواستار جانشینی قیمومت سازمان ملل متحد بر قیمومت انگلیس شد. در مهر / ژوئیه سال بعد، انگلیس پیشنهاد تقسیم فلسطین به دو ایالت عرب و یهود را مطرح ساخت. در 1326ش./ 1947م. سازمان صهیونیسم جهانی نیز پیشنهادی مشابه را تصویب نمود. امّا همه این طرحها به علت مخالفت برخی جناحهای ذینفع به کنار گذاشته شد. بنابراین، انگلیس در تیر 1326ش ./ آوریل 1947م. تصمیم خود مبنی بر واگذاری مسأله فلسطین به سازمان ملل متحد را به آن سازمان اعلام کرد.(60)
سازمان ملل متحد پس از دریافت درخواست رسمی دولت انگلیس، کمیتهای به نام "کمیته ویژه سازمان ملل متحد درباره فلسطین " با یازده عضو، مرکّب از کشورهای استرالیا، کانادا، چکسلواکی، گواتمالا(61)، هند، ایران، هلند، پرو(62)، سوئد، اروگوئه(63) و یوگسلاوی تشکیل داد. این کمیته، در آذر 1326ش ./ 1947م. دو طرح برای حل مسأله فلسطین به شرح زیر پیشنهاد کرد:
اوّل - سه عضو کمیته، شامل کشورهای ایران، هند و یوگسلاوی، به تأسیس یک حکومت فدرال مرکّب از دو حکومت عربی و یهودیت به مرکزیت اورشلیم با اقتصاد واحد و مشترک رأی دادند. ( طرح اقلیت)
دوم - در برابر، بیشتر اعضای کمیته، ایجاد دو دولت عربی و یهودی مستقل از هم و نیز تشکیل یک رژیم بین المللی را برای اداره منطقه حایل )بیت المقدس( پیشبینی کردند. (طرح اکثریت).
سرانجام، آژانس یهود، به نمایندگی از یهودیان و صهیونیستها، با طرح اکثریت موافقت کرد. امّا شورای عالی عرب، به نمایندگی از فلسطینیها و عربهای دیگر، با طرح دو کمیته با این استدلال که تمام فلسطین متعلق به عربهای آن منطقه است، مخالفت ورزید.(64)
در پی مخالفت شورای عالی عرب با طرحهای گروه اکثریت و اقلیت، مجمع عمومی سازمان ملل متحد کمیتهای دیگر به نام "کمیته موّقت مسأله فلسطین " تشکیل داد. این کمیته نیز طرح اکثریت و طرح شورای عالی عرب مبنی بر تأسیس یک فلسطین مستقل عربی را به دو کمیته فرعی سپرد. پس از مدتی آرای کمیته نخست به تصویب کمیته موّقت رسید. مجمع عمومی نیز تحت فشار آمریکا، در بهمن 1326ش./ 1947م. طرح اکثریت را با اندکی تغییر، با 33 رأی موافق در برابر 13 رأی مخالف و 10 رأی ممتنع در قطعنامه شماره 181 به تصویب رساند. بیدرنگ آژانس یهود این قطعنامه را، که 56 درصد خاک فلسطین را به یک جمعیت سی درصدی واگذار میکرد، پذیرفت.(65)
پس از تصویب قطعنامه 181، آژانس یهود برای ایجاد یک کشور یهودی بر دامنه اقدامات خود افزود و حتّی در تلاش برای اجرای قطعنامه تقسیم فلسطین، که آن را به عنوان اعطای استقلال به یهودیان تفسیر میکرد، به زور متوسل شد. هدف صهیونیستها از به کارگیری زور، ترساندن عربها و خالی شدن مناطق عربی از اعراب فلسطینی بود. در این راه، گروههای شبه نظامی یهودی، چون ایرگون(66) و هاگانا(67) به فرماندهی مناخیم بگین(68) و بن زیون(69)، فجایعی چون قتل عام دیر یاسین را در تیر 1327ش. / آوریل 1948م. آفریدند، و 300 هزار فلسطینی را تا اواسط مه 1327ش./ 1948م. مجبور به ترک خانههایشان کردند. در نتیجه، زمینه برای اعلام حکومت موّقت، استقلال و تأسیس مدینات یسرائیل ( کشور اسرائیل)، یک روز پیش از اتمام قیمومت بریتانیا بر فلسطین، یعنی در مرداد 1327ش./ مه 1948م. پدید آمد. سپس، جنگ میان ارتشهای عربی و اسرائیل در گرفت که با پیروزی یک جمعیت 650 هزار نفری یهودی ( اسرائیل غاصب، رژیم اشغالگر) با پشتیبانی قدرتهای بزرگ بر 30 میلیون عرب (کشورهای عربی درگیر جنگ) پایان یافت.(70)
3 - اصل لایتغیر سیاست خارجی:حمایت آمریکا از اسرائیل جزو یکی از اصول لایتغیر سیاست خارجی آمریکا میباشد.کارگران سیاست خارجی آمریکا اعم از حزب دموکرات یا جمهوریخواه حمایت از اسرائیل را سر لوحه کار خویش قرار دادهاند. در دورههای گذشته آمریکا به تنهایی و با تکیه بر برتری نظامی خود در عرصههای دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیکی،برای حفاظت از کیان صهیونیستها،درباره سه مسأله با اجماع بینالمللی مخالفت کرد، و در این رهگذار کوشیده است تا در بالاترین سطح منافع اسرائیل را تأمین کند: اول - عقبنشینی اسرائیل از مناطق اشغالی دوم - به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت ملت مظلوم فلسطین سوم - به رسمیت شناختن آرمانهای سازمان ملل در زمینه ضرورت پایداری و مقاومت در برابر هر نوع استیلای سلطه طلبانه.رابطه آمریکا و اسرائیل بر مبنای پیوندهای استراتژیک و ضرورتهای دوران دو قطبی شکل گرفت،و در دهههای 60 و 70 و 80 بهگونهای گسترش یابندهای شکوفا شد.برخی از تحلیلگران،اسرائیل را در دوران دو قطبی یک مانع اساسی در مقابل توسعهطلبی شوروی میدانند،پس از فروپاشی شوروی،این وظیفه از دوش اسرائیل برداشته شد،اما از نقش استراتژیکی اسرائیل کاسته نشد،از این رو،آمریکا در منطقه خاورمیانه در صدد ایجاد ثبات و از بین بردن هرگونه واکنش در برخورد در مقابله با الگوهای امنیتی آن کشور میباشد.
1/3 - به هر روی ،دلایل استراتژیکی حمایت آمریکا از اسرائیل به شرح ذیل است.اولا - رژیم صهیونیستی اسرائیل تنها به خاطر سیاست تسلیحاتی آمریکا به یک قدرت منطقهای در خاورمیانه تبدیل شده است.اسرائیل در چارچوب استراتژی نظامی خود همواره در تلاش بوده تا با استفاده از ابزارهای نظامی،برتری خود را بر کشورهای عرب منطقه افزایش دهد،و در بین کشورهای منطقه همواره از برتری نظامی برخوردار باشد.ثانیا - اسرائیل از نظر استراتژیکی در خاورمیانه دارای ارزش است،و این در حالی است که کشورهای عربی،متحدین غیرقابل اعتماد هستند.از نظر آمریکاییها، اسرائیل تنها دموکراسی واقعی در خاورمیانه است،و تنها کشوری است که مردم آن به عنوان تحصیل کردهترین مردم جهان،حتی با ژاپن رقابت میکنند.با اینکه از منابع طبیعی محروم هستند،اما یک اقتصاد ملی قوی را بنا کرده که میتواند با موفقیت نقش خود را در اقتصاد جهانی ایفا کند.نیروهای مسلحش جزو بهترین نیروها در جهان هستند،و اینها اعتماد آمریکاییها به اسرائیل را پدید آورده است.(71)ثالثا - یکی از مهمترین مسائل حیاتی برای آمریکا در منطقه خاورمیانه،تعادل قوا است،و اگر آمریکا از اسرائیل حمایت میکند،به خاطر جلوگیری از برهم خوردن موازنه قواست،لذا،آمریکا با هرگونه تهدید نظامی که امنیت اسرائیل را به خطر بیندازد،مقابله خواهد کرد.به عنواننمونه،برخلاف نقش ثبات دهندهای که ایران در قبل از انقلاب داشت،اکنون از دیدگاه کشورهای غربی و اسرائیل به یک کشور مخرب وضع موجود یا برهم زننده ثبات معرفی شده،و نقش سابق ایران در ژاندارمی منطقه به اسرائیل واگذار شد،تا اسرائیل موازنه دهنده سیاستهای منطقهای باشد.
2/3 - نقش صهیونیستها در سیاست خارجی آمریکا در این موءلفهها خلاصه میشود:
اول - امروزه در اغلب کشورهای جهان،افکار عمومی در واقع یک قدرت است،و اهمیت آن بستگی به رشد سیاسی مردم دارد.دولت و مسئولان اداره کشور حتی در نظامهای سیاسی خودکامه و استبدادی،ناچارند که به آن توجه داشته باشند،همانگونه که آلفرد سووی در کتاب معروف خود به نام "افکار عمومی " ذکر میکند:افکار عمومی ضمیر باطنی یک ملت است و این قدرت گمنام غالباً سیاسی است،نیرویی که در هیچ قانون اساسی پیش بینی نشده است.(72)اصولاً تودههای مردم سازمان نیافته و غیرمتشکل میباشند،و به طور کلی،از پیچیدگیهای سیاسی،آگاهی کمی دارند،اما این قدرت بیشکل در مواردی تبدیل به قدرت واقعی میشود.هر گاه که انبوه مردم،خواست اقتصادی داشته باشند،و خواهان بهبود وضع زندگی باشند،و یا از منافع ملی و آزادی دفاع کنند،شکل سازمان یافته به خود گرفته و به نام افکار عمومی ظهور میکنند،ولی دولتها میتوانند افکار عمومی را منحرف نموده،و گمراه سازند،و هر طور که صلاح بدانند به آن جهت دهند.به عنوان مثال،آمریکا دخالتهای نظامی جهانی خود را توجیه میکند،و اکثر قریب به اتفاق مردم آمریکا نیز،با دخالتهای آشکار و پنهان دولت موافق میباشند.
دوم - یکی از ابزارهای مشارکت مردم، مطبوعات و رسانههای گروهی میباشند.مردم از طریق مطبوعات و رسانههای گروهی از اوضاع و احوال کشور و جهان مطلع میشوند.آزادی مطبوعات و رسانهها یکی از ارکان مهم آزادیهای عمومی است با داشتن این حق مردم میتوانند،نارضایتی خود را از حکومت بنویسند،و عیب دستگاههای دولتی را فاش سازند،ولی بر خلاف آنچه که تبلیغ میشود،مطبوعات و رسانههای آمریکایی از آزادی آنچنانی برخوردار نیستند،و معمولاً این رسانهها،در دست صهیونیستهای آمریکا میباشد،و آنها،نقش مهمی را در جهتدهی افکار عمومی به سمت سیاستهای اسرائیل ایفا میکنند.
سوم - احزاب یکی از عناصر تأثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکا میباشند،و کشورهای مهد آزادی و دموکراسی اشاره به احزاب مختلف در کشورشان میکنند، و کشورهایی را که تک حزبی هستند را،محکوم به استبداد میکنند.در جوامع پیشرفته حزب پدیده "پارلمانتاریسم " است،زیرا، پس از پیدایش نظامهای دموکراتیک که در آن انتخابات پذیرفته شد،حزب به وجود آمد و دموکراسی نیز،نیازمند حزب میباشد. در آمریکا نظام دو حزبی حاکم است،و در این کشور قدرت به تناسب بین دو حزب دموکرات و جمهوریخواه دست به دست میشود.هر حزبی که در آمریکا حاکم شود در ارتباط با حمایت از اسرائیل مواضع مشترکی دارند،و در واقع،طرفداران آمریکایی صهیونیستها این نکته مهم را ثابت کردهاند که اگر دولت با درخواستهای اسرائیل موافقت نکند،هزینههای سنگین از لحاظ سیاسی باید بپردازند.به عنوان مثال "ریگان " که منتخب حزب جمهوری خواه بود،در سال 1982 قول داد که دولت "برتری کیفیتی " قدرت نظامی اسرائیل را بر تمامی کشورهای خاورمیانه حفظ خواهد کرد،و این اتفاق در زمان کلینتون دموکرات هم افتاد.
چهارم - در سطوح پایینتر دولت،گروههای متشکل و سازمان یافتهای هستند که در زبان عامیانه،دار و دسته نامیده میشود.اینها را گروههای فشار مینامند و ممکن است جنبه اقتصادی،مالی ،فکری و یا مذهبی داشته باشند.این گروهها قدرت سازماندهی ندارند،اما چون دارای هدفها و برنامه ریزیهای کم و بیش مشخصاند،با تمام وسایلی که در دست دارند،روی دولت فشار میآورند،تا دولت را در جهت هدفهایشان سوق دهند.گروههای فشار اسرائیل محور،از این امر مستثنی نیستند.در واقع،نفوذ صهیونیستها در آمریکا به سال 1942 برمیگردد،و نطفه آن در مهمانخانه "بالتیمور " بسته شد،در کنفرانس بالتیمور نیویورک،قطعنامهای تنظیم شد که به برخی از موارد آن،از جمله، وجود دموکراسی در دنیا نمیتواند،بدون داشتن دولت مستقل یهودی واقعیت داشته باشد. مهاجرت به فلسطین باید کاملاً آزاد شود و یهود تحت نظارت آژانس یهود در فلسطین منزل گیرند و کمک در جهت ایجاد یک ارتش مخصوص یهود،میتوان اشاره کرد.(73)
3/3 - در آمریکا تقریباً حدود 6 میلیون یهودی زندگی میکنند که این رقم 2.5درصد از کل جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند.برخی از یهودیان آمریکا با سرعت و در مدت زمان کوتاهی،پلههای ترقی را طی نموده و توانستند برگزیدهترین مشاغل اجتماعی را از قبیل، سناتوری رئیس شرکتها، رئیس مجامع دانشگاهها و مدارس حرفهای را به خود اختصاص میدهند که این امر نشانگر رشد و نفوذ یهودیان در آمریکا میباشد،و با توجه به موقعیتهای سیاسی، اقتصادی خود،گروههای فشار را در جامعه آمریکا ایجاد کردهاند،تا بتوانند حامی دولت غاصب اسرائیل باشند.به بخشی از سازمانهای اسرائیل محور و در عین حال مهمترین عبارتند از:یک - کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا AipAc در سال 1959 با هدف افزایش کمک اقتصادی آمریکا به اسرائیل تشکیل گردید،و بیش از هر سازمان یهودی،مدافع سیاستهای دولت وقت در اسرائیل میباشد. این کمیته از سال 1982 به بعد،اولویتهای گوناگونی را به عنوان وظیفه خود،پذیرفته است که از آن جمله، باید به تأمین کمکهای خارجی بیشتر برای اسرائیل، همکاری استراتژیکی بیشتر بین آمریکا و اسرائیل، به رسمیت شناختن اورشلیم (بیتالمقدس)به عنوان پایتخت اسرائیل از طرف آمریکاو اتخاذ خط مشیهای اقتصادی و بازرگانی در جهت تأمین منافع بیشتر برای اسرائیل اشاره کرد.(74)دو - کمیته فعالیت سیاسی به حمایت از اسرائیل در سال 1982 تأسیس شد و شعار آن عبارت است از اینکه "اعتقاد به اسرائیل،آمریکا را تقویت میکند ". این کمیته بزرگترین و در عین حال ثروتمندترین کمیته از نوع کمیته هایی است که به منظور حمایت سیاسی از اسرائیل تشکیل گردیدند.کمیته توسط شخصی به نام "ماروین جوزف سان " تشکیل گردیده و معتقد است که اگر منافع آمریکا در خاورمیانه مورد تهدید قرار بگیرد،ماهها طول خواهد کشید،تا حضور قدرتی در آنجا دیده شود، حال آنکه با متحدی چون اسرائیل،این موضوع تنها چند روز طول میکشد.(75) سه - کنفرانس روءسای سازمانهای بزرگ یهودی در تاریخ 1959 تأسیس شد که موءسس آن "نوهام گلدمان " میباشد.پیدایش این کنفرانس عملاً در ارتباط با شکایت معاون و وزارت امور خارجه به آمریکا "هنری بای " شکل گرفت، وی شکایت داشت که تعداد زیادی از سازمانهای یهودی نسبت به مسائل خاورمیانه با هم به رقابت میپردازند، لذا برای جلوگیری از هر نوع تعارض بین این سازمانهای یهودی، آنها را در کنفرانسی دور هم جمع کرد تا سیاستهای خود را هماهنگ کنند،و نسبت به مسائل خاورمیانه تصمیمات بهتری اخذ نمایند.(76)چهار - موءسسه یهودیان برای امور امنیت ملی در سال 1977 میلادی تشکیل شد که مرکز آن در شهر واشنگتن است.از جمله موضوعات مورد تأکید این موءسسه میتوان به،اسرائیل از نظر استراتژیک در خاورمیانه دارای ارزش است،در حالی که کشورهای عرب متحدین غیرقابل اعتمادی برای غرباند، لذا حمایت آمریکا از اسرائیل باید جنبه استراتژیک داشته باشد و به حمایت اخلاقی و سیاسی محدود نشود. از آنجائیکه منافع آمریکا و اسرائیل در آمیخته و مرتبط است در فشار قرار گرفتن اسرائیل از طرف شوروی و حامیان او،منافع آمریکا را در منطقه به خطر خواهد انداخت و روشن است که وظیفه این موءسسه حفظ ارتباط استراتژیکی بین آمریکا و اسرائیل است .(77) امروزه صهیونیست در قالب چهره جدیدی در آمریکا ظاهر شدهاند،و آن نومحافظهکاران است. تغییر ژئوپولتیک خاورمیانه،طرح دموکراسی برای خاورمیانه،براندازی حکومتهای ناهمسو و ناسازگار، حمایت مطلق از اسرائیل و سرکوب گروههای اصیل در قالب مبارزه با تروریسم و سلطه بر نفت و منابع عظیم انرژی و ثروتهای منطقه از سیاستها و جهتگیریهای محافظهکاران جدید است.گروههای اسرائیل محور،با عملکرد خویش، سیاست خارجی آمریکا را تحت تأثیر شدید قرار داده که اثر آن بر سیاستگذاران کاملاً مشهود است، به طوری که گاهی مسئوولان آمریکایی برای توجیه تصمیماتی که خود و با قطع نظر از فشار لابیهای یهودی اتخاذ میکنند،فشار این گروهها را بهانه قرار میدهند،چرا که این گروهها در کاخ سفید و وزارتخانهها و کنگره آمریکا از نفوذ زیادی برخوردارند،و در واقع،اعضای کنگره به جای اینکه نمایندگانی باشند با نظرات و عقاید روشنگر و مستقل،به یک آژانس دلالی برای صاحبان منافع یهودی تبدیل شدهاند.توماس راین مدیر اجرایی ایپاک،در خصوص میزان تأثیر آرای یهودیان در انتخابات آمریکا میگوید:در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تا کنون هیچ دموکراتی پیروز نشده است: مگر اینکه حداقل 70 درصد از آرای یهودیان را به خود اختصاص داده باشد.(78)از ابزارهای نفوذ ایپاک و لابیهای صهیونیست،میتوان به دوستی با معاونان اعضای کنگره، ارتباط با سناتورها،دسترسی به اسرار سیاسی و نظامی آمریکا و پرداخت هزینههای انتخاباتی است.
4-نقش اسرائیل در طرح خاورمیانه بزرگ:رژیم صهیونیستی از آن جا که مورد حمایت بی چون و چرای غرب، به ویژه آمریکا قرار دارد، در طرح خاورمیانه بزرگ با آمریکا همنواست، چرا که با پیاده شدن این طرح، که به زعم آن دو کشور، به فراگیرشدن دموکراسی درمنطقه خاورمیانه میانجامد،برقراری صلح آمریکایی و اسرائیلی را نوید میدهد،یعنی،اجرای طرح خاورمیانه بزرگ،علاوه بر منافع آمریکا، تضمین امنّیت اسرائیل را نیز،در پی خواهد داشت.از این رو، اسرائیل با اهداف از پیش طراحی شده، از این طرح استقبال نموده، و نهایت کوشش و تلاش خود را در راستای تحقق آن به عمل آورده است. رژیم اشغالگر قدس با این همنوایی، درصدد است تا امنّیت، موقعیت و مشروعیت خود و...، را بیش از پیش تثبیت نماید، و از آن جا که فلسطین، سرزمینی است که فاقد منابع زیر زمینی کافی میباشد، با پیاده شدن این طرح، اسرائیل میتواند، مشکل انرژی، مواد خام و...، خود رااز طریق منطقه خاورمیانه تأمین نماید.(79)
اسرائیل نیز، همچون آمریکا بر آن است ،پیاده شدن دموکراسی در منطقه خاورمیانه به ریشهکنی تروریسم،آن هم تروریسم مذهبی منتهی میشود، زیرا کشورهای درمحدوده خاورمیانه بزرگ،اکثریت مسلماناند، و در دین اسلام، مفاهیم مقدّسی، مانند: جهاد و شهادت وجود دارد، و مسلمانان بر آن اعتقادات دینی خود پایبند هستند، و پایبندی به آن، موجب شکلگیری مبارزات علیه دشمن میشود، و انجام علمیاتهای شهادت طلبانه علیه دشمن را به دنبال میآورد،(80)که آمریکا و اسرائیل و... در جهت مقابله با آن،ذلیل و خلع سلاح شدهاند، لذا منشأ تروریسم را مفاهیم مذهبی دانسته و مرکزیت آن را، خاورمیانه قلمداد میکنند، و تنها راه خلاصی از این خطر بزرگ را برای خویش و اربابانش، نفوذ در فرهنگ و سست کردن اعتقادات مردم منطقه بر میشمارند و در این باره، از هرگونه تلاش در جهت تحقق طرح خاورمیانه بزرگ دریغ نمیکنند، چرا که تغییر فرهنگ دینی مردم منطقه، روحیه استکبار و آمریکا و اسرائیل ستیزی را از بین خواهد برد، و آمریکا و اسرائیل،راحتتر میتوانند به غارت منابع منطقه بپردازند، و از طرفی، با تسلط بر منطقه به لحاظ موقعیت استراتژیکی و دارا بودن قسمت عمده منابع مورد نیاز صنعت غرب و اروپا، از شکلگیری قطبهای قدرت دیگر، چون روسیه، چنین، اتحادیه اروپا و...جلوگیری میکند(81)و در این راه،اسرائیل کمکیار آمریکا بوده و خواهد بود.
نتیجه
وجود کشور اسرائیل درمنطقه، یک ذخیره استراتژیک برای انگلیس و آمریکاست، و اصلاً انتظار انگلیس و آمریکا از اسرائیل، به همین دلیل است که رژیم صهیونیستی، مدافع منافع آن دو در این منطقه باشد، از این رو، طرح خاورمیانه بزرگ، حداقل از نظر جغرافیایی، شباهت بسیار زیادی با ایده اصلی صهیونیست اسرائیل بزرگ، یعنی شعار از نیل تا فرات دارد. سوریه، لبنان، عراق، بخشی از جنوب ترکیه بخشی از کویت و شمال غرب عربستان سعودی جزء اسرائیل بزرگ میباشد. تشکیل امپراطوری اسرائیل، از نیل تا فرات، از جمله اهدافی است، که در پروتکلهای صهیونیسم دیده میشود، و رهبران اسرائیل درگفتار و کردار خود، تلاش برای رسیدن به این آرمان را ابراز داشتهاند، از جمله:
1 - بن گورین، اولین نخست وزیراسرائیل، در مقابل گروهی از دانشآموزان و دانشجویان صهیونیستی چنین گفت: "... میهن اسرائیلی باید از نیل تا فرات را در برگیرد ". وی ادعا میکرد که: "این امپراطوری هم از راه تهاجم بنا خواهد شد، و هم از راه سیاست ". همچنین،بر درب ورودی پارلمان رژیم صهیونیستی، دو خط موازی آبی رنگ، و ستارهای در بین آن قرار دارد که گفته میشود،این دو خط آبی، نمایانگر رودهای نیل و فرات است. اسرائیل با تلاش در تحقق خاورمیانه بزرگ در پی اهدافی است، که در طرح اسرائیل بزرگ وجود دارد،و آن اهداف عبارتند از:(82)
ایجاد امنّیت برای رژیم صهیونیستی و حفظ موجودّیت آن، تشکیل حکومت از نیل تا فرات، جذب مهاجران یهودی برای تأمین نیروی انسانی مورد نیاز و توسعه روابط با کشورهای جهان برای کسب پرستیژ بینالمللی و خروج از انزوا.طرح خاورمیانه بزرگ حاوی این مطلب است که رهایی کشورهای خاورمیانه، از فقر و عقب ماندگی، مستلزم وقوع اصلاحات همه جانبه در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...، در این منطقه میباشد. و این امر، از عهده انگلیس و آمریکا، با همکاری و پشتیبانی اسرائیل ساخته است.
رژیم صهیونیستی در حمایت از طرح خاورمیانه بزرگ، یعنی نهادینه شدن دموکراسی غربی، روی کار آمدن حکومتهای به اصطلاح مردمی، گستردن فناوری در جوامع خاورمیانه و ایجاد فرصتهای مناسب اقتصادی که منافع دراز مدّت غرب را تأمین میکند، همگام و همنوا با انگلیس و آمریکا در پیاده کردن این طرح،است. به عنوان مثال: اسرائیل با حضور در کشورهای اشغال شده افغانستان وعراق و سعی درتوسعه روابط اقتصادی با کشورهای منطقه، بستن قراردادهای نفتی، و مهّمتر از همه، کشتار وحشیانه مردم مظلوم فلسطین، که مدافع حقّ مشروع خود (آزادسازی فلسطین) هستند، در قالب مبارزه با تروریسم، آمریکا و انگلیس رایاری نموده، و تمام توان تبلیغاتی و عملی خود را بسیج، و هماهنگ با آن دو کشور کرده است.(83)
همواره از هدفهای آمریکا و انگلیس ، دستیابی آسان به نفت و گاز فراوان و ارزان خاورمیانه و جذب دلارهای نفتی از طریق افزایش صادرات کالا به کشورهای نفتخیز و کنترل قدرتهای دیگر است، و این امر، زمانی تحقق پیدا میکند که موجودیت اسرائیل حفظ و تقویت شود، زیرا، اسرائیل ابزاری مطمئن برای تأمین منافع غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس در منطقه به شمار میرود، درحالی که بقای اسرائیل هم بدون حمایتهای غرب آمریکا ممکن نیست. پس، اسرائیل با اجرای سیاستهای نظامی، اقتصادی، و فرهنگی خود درمنطقه خاورمیانه، یک تهدید بالفعل برای کشورهای منطقه میباشد.
اسرائیل در پروژه خاورمیانه بزرگ، در پی آن است، کشورهای مسلمان و عربی، دست نشانده آمریکا و انگلیس باقی بمانند، تا برای حفظ امنیت و موجودیت خود دست به دامان آمریکا و انگلیس باشند، و حفظ تخت حکومتی خود را در گرو پیروی از سیاستهای آمریکا و انگلیس بدانند، و این خود کمک بزرگی است برای دستیابی به اجرای هرچه سریعتر طرح آمریکا و انگلیس و سلطه بر خاورمیانه. هم چنین، از بین بردن اسلامگرایی و از میان برداشتن تهدید، علیه غرب و آمریکا و انگلیس در گرو تحقق این پدیده است.(84)
پی نوشتها:
1. پیش از جنگ جهانی اول، صهیونیستها به آلمان دل بسته بودند، ولی با مشاهده شکست قریبالوقوع آلمان و پیروزی انگلیس، به آن روی آوردند.
2. صهیونیسم، یوری ایوانف،ص 54 و 48 و 45 و 13.
3) به عقیده ماکس نوردو Max Nordau). یکی از رهبران صهیونیستها در قرن بیستم میلادی، صهیونیسم اختراع انگلیس است. ر.ک: صهیونیسم، ایوانف، ص 51
4. انگوفیل به افراد و گروههایی میگویند که گرایش و وابستگی شدید به انگلیس دارند.
5. صهیونیسم، ایوانف، ص 47.
6.Seventh Eart shafes bury
7. صهیونیسم، عبدالوهاب المسیری، ص 8 و صهیونیسم، ایوانف، ص 69.
8. صهیونیسم،المسیری، ص 29.
9. اسرائیل و عرب، ماکسیم رودنسون، ترجمه ابراهیم دانایی، ص 24. ریشههای بحران در خاورمیانه، حمید احمدی ، ص 63.
10. به رغم انعطاف ترکان در برابر صهیونیسم، آنان به حفظ یکپارچگی امپراتوری عثمانی میاندیشیدندو نیز مخالف جدا شدن فلسطین از پیکره امپراتوری بودند. ر.ک: تاریخ نوین فلسطین، عبدالوهاب کیالی،ترجمه محمد جواهرکلام، ص 96-99.
11. پیش از جنگ جهانی اوّل و حتی در سالهای آغازین آن، صهیونیستها به آلمان دل بسته بودند، ولی با مشاهده شکست قریبالوقوع آن کشور و جدّیت انگلیس در حمایت از صهیونیستها،به بریتانیا روی آوردند. ر.ک: ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی، ص 62.
12. حسین بن علی در 1287ش / 1908م از سوی ترکان به عنوان شریف مکه (شریف حسین. منصوب شد. از آن پس وی از حمایت مادّی و معنوی همه اعراب قلمرو امپراتوری عثمانی بهرهمند بود. ر.ک: همان، ص137.
13. سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، اکرم زعیتر، ترجمه اکبرهاشمی رفسنجانی،ص 81؛ ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 137-139. پرونده فلسطین، حکم دروزه، ترجمه کریم زمانی، ص 19. اسرائیل و عرب،ماکسیم رودنسون، ص 25؛ تاریخ نوین فلسطین، عبدالوهاب کیالی،ترجمه محمد جواهرکلام،ص 99.
41. Herbert Samuel .
15. سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، زعیتر،ص 82-83؛ پرونده فلسطین، دروزه، ص 19-20.
16. سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار،زعیتر، ص 83 و 87. تاریخ معاصر کشورهای عربی، گروه نویسندگان، ترجمه محمدحسین روحانی، ص 79.
17. هربرت سموئل درباره این مخفی کاری میگوید: "نزدیک شدن یک نیروی بزرگ اروپایی به کانال سوئز خطر جدی برای طرحهای مهم دولت بریتانیا (بود. ". ر.ک: پرونده فلسطین، دروزه، ص 20.
18. لیدل هارت، استراتژیست انگلیسی میگوید: "اعراب، سپاه چهارم عثمانی را که هرگز کاستی (شکست .نمیپذیرفت و قادر به پیروزی نهایی بود در هم شکستند ". ر.ک: همان، ص 21. همچنین ژنرال اللنبی فرمانده سپاه انگلیس بر این عقیده بود که "در نتایج نهایی که از این جنگ بدست آوردهایم، سپاه عربی سهم بزرگی دارد ". ر.ک: سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار،زعیتر،ص 86.
19. همان، ص 84 و 96؛تاریخ معاصر کشورهای عربی،گروه نویسندگان،ص 79. اسرائیل فاشیسم جدید، محمدحسن وزیریکرمانی، ص 163.
20. تاریخ جهانی، ش.دولاندلن، ترجمه احمد بهمنش، ج 2، ص 397، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، زعیتر،ص 90 و 102-103. تاریخ معاصر کشورهای عربی، گروه نویسندگان،ص 79.
21. اسرائیل فاشیسم جدید، وزیری کرمانی، ص 163. حقایقی درباره صهیونیسم، رمان برودسکی، ترجمه کاوه گراوند و شیرازی، ص 14.
22. پیش از ارسال نامه حسین شریف به مک ماهان، پنج نامه میان عربها و انگلیسیها، رد و بدل شده بود. رک: ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 139-142.
23. این نامهها طی سالهای 1294 و 1295ش / 1915 و 1916م ارسال شد.
24. ریشههای بحران در خاورمیانه،احمدی،ص 149.
52. Sazonov .
62. Sir Edward Grey .
72. Paleologue .
28. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، استانفورد جی.شاو، ترجمه محمود رمضان زاده،ج 2، ص 541-542. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 149-150 و 330-331.
29. تاریخ نوین فلسطین، عبدالوهاب کیالی ،ترجمه محمد جواهر کلام،ص 95؛ تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید،شاو،ج 2، ص 541. ریشههای بحران در خاورمیانه ،احمدی،ص 150.فلسطین و اسرائیل،رویارویی با عدالت،ص 9.تاریخ نوین فلسطین،کیالی،ص 101.
30. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، شاو، ج 2، ص 540-542. فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ص 9. تاریخ نوین فلسطین، کیالی،ص 101.
31. ورود عثمانی به سود آلمان در جنگ جهانی اوّل و حمله آلمانیها به کانال سوئز باعث شد که انگلیس سیاست گذشته خود را درباره لزوم حفظ تمامیت ارضی امپراتوری عثمانی به منظور برقراری توازن قوا را به کنار نهد و سیاست تجزیه آن را در پیش گیرد. ر.ک: ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 155 و تاریخ نوین فلسطین،کیالی، ص 100.
32. متحدین همان دولتهای عضو اتحاد مثلث (مانند آلمان، عثمانی، ژاپن و.... و متفقین همان دولتهای عضو اتفاق مثلث (مانند انگلیس، فرانسه، روسیه و....بودند.
33. وایزمن استاد شیمی دانشگاه منچستر انگلیس در 1294ش / 1915م ماده استون (Acetone). را کشف کرد. این ماده در ساخت سلاحهای جنگی با قدرت انفجاری بالا به کار میرود. ر.ک: ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 156.
34. همان، ص 156 و 343. تاریخ نوین فلسطین، کیالی،ص 96-98.
35. نویسنده کتاب ریشههای بحران در خاورمیانه (ص 154. گرایش صهیونیستها به انگلیسیها را با آغاز جنگ جهانی اول مرتبط میسازد. این ادعا با توجه به مطالب مذکور، قابل دفاع نیست. به نظر میرسد انگلیس تا زمان انعقاد قرارداد سایکس پیکو به اتحاد خود با اعراب ارزشی بیشتر مینهاد. ر.ک:تاریخ نوین فلسطین،کیالی،ص 101.
36. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 154.
37. اعلامیه بالفور در بهمن 296 ش. / نوامبر 1917 م. صادر شد.
38. تاریخ نوین فلسطین، کیالی،ص 100.
39. همان، ص 102.
40. مارک سایکس، در این زمان، سرپرستی گروه انگلیسی مذاکره کننده با صهیونیستها را بر عهده داشت. ر.ک: همان، ص 101.
41. دیوید لوید جورج (David Lloyd George). نخست وزیر وقت انگلیس بود.
42. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 158.
43. همان، ص 342.
44. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 343. فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ص 11.
54. Sevres.
46. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 358 .85. فلسطین و حقوق بینالملل، هنری کتان، ترجمه غلامرضا خدائی عراقی، ص 37.
47. متحدین شامل آلمان، عثمانی، ایتالیا، ژاپن، اتریش، مجارستان و متفقین شامل انگلیس، روسیه، فرانسه و آمریکا بودند.
48. سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار،زعیتر،ص 105-104 و 108. اعلامیههای حقوق بشر،هوشنگ ناصرزاده، ص 312 - 311.
49. سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، زعیتر،ص 111. تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، شاو، ج 2، ص 559.
50. Lauzanne.
51. ترکیه، صابر قاسمی، ص 140 و 148. جنگ جهانی اول، خسرو معتضد، ص 213 - 292. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، شاو، ج 2، ص 560 و 611.
52. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 175 - 174؛ فلسطین و حقوق بینالملل، کتان، ص 44 - 41.
53. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 209 - 201.
54. همان، ص 220 - 209.
55. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 220.
65. Bewin .
57. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 236.
58. فلسطین و حقوق بینالملل، کتان،ص 50 - 44.
59. یکی از علتهای گرایش به برچیدن امپراتوری انگلیس، ضعف مالی و خسارات ناشی از جنگ جهانی دوم بود.
60. خاورمیانه در قرن بیستم، ژان پی یرارینیک، ترجمه فرنگیس اردلان، ص 183 - 182. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی، ص 237.
61. جمهوری گواتمالا در آمریکای مرکزی قرار دارد.
62. جمهوری پرو از کشورهای آمریکای جنوبی است.
63. جمهوری اوروگوئه جزء کشورهای امریکای جنوبی به شمار میرود.
64. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 240 - 237؛ فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ص 54 - 49.
65. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 241؛ خاورمیانه در قرن بیستم، پی یر درینیک، ص 186. فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، کوئیلگی، ص 57 - 53.
66. Irgun .
76. Haganah .
86. Menahem Begin .
96. Ben Zion .
70. ریشههای بحران در خاورمیانه، احمدی،ص 243 و 477؛ فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، گوئیلگی،ص 89 . خاورمیانه در قرن بیستم، پییر درینیک، ص 191 و 193. فرهنگ تاریخی - سیاسی ایران و خاورمیانه، علی بابائی، ج 3، ص 52.
71. پیروزی بدون جنگ،ریچارد نیکسون،ترجمه فریدون دولتشاهی، ص212.
72. افکار عمومی،آلفرد سووی،ترجمه جمال شمیرانی،ص146.
73.سرگذشت فلسطین،زعیتر،ص 301.
74.سازمانهای یهودیان آمریکا و اسرائیل،لی اوبرین ،ترجمه اصغر ناصری، ص 255.
75. همان.
76. همان،ص 258.
77. همان.
78. همان.
79. آمریکا،اسرائیل و مدلهای رفتاری مشابه،مسعود عبدالمحمدی،نشریه پگاه حوزه،شماره 11،ص8.
80. همان.
81. مبانی صهیونیسم و شناخت آن،محمد سلمانزاده، خلاصه مقالات همایش بینالمللی انتفاضه (مرداد 1382. ص 204.
82. فلسطین و صهیونیسم،مرتضی شیرودی،ص 90.
83. استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن،موءسسه الارض،ص 109.
84. همان.
تمام:حُر14
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس