چالش های فرا روی رژیم اسراییل در سال 2011
سید عماد حسینی
کارشناسان وتحلیلگران صهیونیست براین باورند که رژیم اسراییل در سال 2011 میلادی با نیازهای امنیتی روبروست که تحقق آنها چالش های بزرگ را برای این رژیم به وجود آورده است. بی تردید کاهش توانمندی بازدارندگی رژیم صهیونیستی ، مبهم بودن نحوه مقابله با قدرتی به نام حزب الله ، ناتوانی در بستن پرونده ای به نام قدرت گرفتن حماس در غزه ، ناتوانی در پیشبرد روند سازش به شکل دلخواه (وانمود کردن پیشرفت در روند بدون اعطای هیچ امتیازی به طرف فلسطینی) چالشی به نام نحوه تعامل با سوریه واز همه مهمترین شکست مفتضحانه در مقابل توانمندی هسته ای جمهوری اسلامی ایران همگی از جمله پرونده هایی هستند که با تحویل سال 2011 روی میز سیاستگذاران صهیونیست قرار خواهند گرفت تا با آن دست وپنجه نرم کنند. با نگاهی به مقالات منتشر شده در رسانه های صهیونیستی شاهد آن هستیم که تحلیلگران صهیونیست راه های برون رفت در رویارویی عربی ـ صهیونیستی را بی ارتباط با ایران نمی دانند وبر این باورند که ایران هم اکنون به بازیگر اصلی صحنه رویارویی عربی صهیونیستی تبدیل شده است. تحلیلگران صهیونیست همچینن پیش کشیده شدن مفهوم یهودی بودن دولت اسرائیل را در کنار دمکراتیک بودن آن محور اصلی بقای آن دانسته واز اینرو عبور از چالش همسازگاری یک بعد نژاد پرستانه با ارزش های دمکراتیک را چالش بزرگی برای سیاستگذاران این رژیم قلمداد می کنند. اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران صهیونیستی در مقالات خود به این نتیجه رسیده اند که زمان به نفع آنها رقم نمی خورد به نحوی که هر نوع تاخیر تل آویو در مقابله با چالش ها ومهار خطرات موجود می تواند باعث افزایش بسیار گسترده خطراتی شود که حتی صهیونیستها تصور آنرا هم ندارند. با این حال این تحلیلگران معتقدند که واقعیت هایی در برخی از جریان هایی در خاورمیانه وجود دارد که می تواند در راستای اهداف رژیم صهیونیستی قرار گیرد. صهیونیستها جریان 14 مارس را در لبنان نماد این همسویی می دانند ومعتقدند شکل گیری هر نوع همکاری بر بستر واقع گرایی می تواند نتایج خارق العاده ای برای تل آویو در پی داشته باشد بخصوص که نمونه های مشابه دیگر هم وجود دارد که می تواند در چارچوب سناریوی همکاری های مشابهی با آنها را سامان داد. در بعد خطرات استراتژیک هم تحلیلگران صهیونیست روی سه خطر اصلی ، برنامه های هسته ای ایران ، رویاروی عربی ـ صهیونیستی در بعد منازعه با فلسطینیان که کانون اصلی رویارویی است ، ورویارویی نامتوازن با قدرت های مسلح غیر دولتی مانند حزب الله وحماس ،متمرکز شده اند. در این حال در بعد چالش های راهبردی از جنبه دیپلماتیک هم تحلیلگران مراکز استراتژیک سوریه را به عنوان یکی از مهمترین نمونه ها معرفی می کنند که از طریق آن می توان میزان موفقیت دیپلماسی صهیونیستی را ارزیابی کرد. به اعتقاد این تحلیلگران هرگز نباید به موازات انجام مذاکرات سازش با طرف فلسطینی روند سازش سوری را هم آغاز کرد زیرا این اقدام فراتر ازتوانایی های موجود تل آویو است. تحلیلگران توصیه می کنند که مذاکره کننده صهیونیست حتما روند مذاکره با سوری ها را به کلی از روند مذاکرات سازش جدا وبه طور انفرادی به آن بپردازد زیرا برخلاف بعد فلسطینی آن که پیچیده ودر رابطه با مسایل مختلف وبغرنج است ، اختلاف با دمشق تنها بر سر یک قطعه زمین (جولان) بوده وبه هر شکل می توان با سوریها که بازهم بر خلاف فلسطینیان دارای ساختار حکومتی منسجم ویکپارچه ای می باشند ، به توافق رسید. نحوه پاسخگویی به نیازهای مقابله با چالش ها به اعتقاد نظریه پردازان نظامی وامنیتی رژیم صهیونیستها حتی با عبور از هریک از این چالش ها باید به فکر چالش های مراحل بعدی آن هم بود. این افراد با تدوین سناریوهایی از احتمالات بعد از عبور از چالش نقشه راه رژیم صهیونیستی را برای عبور از هر یک از این چالش ها برای سیاستگذاران ترسیم کردند که مهمترین آنها عبارتند از :
سناریوی مذاکرات با سوریه وتدابیر امنیتی بعد از آن : زمانی که تل آویو نحوه دفاع از خود را بعد از دستیابی به توافقنامه صلح با سوریه مورد بررسی قرار داد ، وزیر جنگ وقت اعلام کرد بدون در اختیار داشتن جولان هرگز نمی توانیم از خود دفاع کنیم ، این مسئله تقریبا مورد تایید بسیاری از تحلیلگران صهیونیست است. اما پرسشی که برای صهیونیستها در این میان مطرح می شود این است که چگونه می توان از این مشکل خارج شد واز موضوع بغرنجی همچون تسلیم بلندیهای جولان به سوریه در چارچوب توافقنامه به سلامت عبور کرد؟ به اعتقاد این نظریه پردازان تنها راهکار موجود گنجانیدن توافقنامه تدابیر امنیتی در هر نوع توافق سازش است ، تدابیری که بتواند ارتش سوریه را در مسافتی نسبتا دور از مرزهای شرقی نگه داشته ودر مقابل به ارتش صهیونیستی اجازه دهد تا در کرانه های رود اردن در نزدیکی بلندی های جولان مستقر باقی بماند. به زعم صهیونیستها حتی در صورت موافقت سوریه با این تدابیر ، رسیدن خبر آمادگی سوری ها برای انجام جنگ ، بدترین خبری خواهد بود که می توان در آن شرایط برای صهیونیستها آورد. این کارشناسان پیشنهاد می کنند نیروهای مستقر در کرانه های رود اردن باید همواره آماده اشغال مجدد بلندی های جولان باشند. به بیانی واضحتر صهیونیستها حتی در صورت امضای قرارداد سازش با سوریه هم حالت جنگی خود را در طول مرزهای فلسطین اشغالی با سوریه حفظ کرده وآرایش نیروهای آنها به شکلی خواهد بود که همواره آماده اشغال مجدد بلندی های جولان باشند. زیرا اکثر پژوهش ها یا مقالاتی که در این رابطه به رشته تحریر در آمده اند ادعا کرده اند که صهیونیستها برنامه خاصی جز تحت اشغال باقی نگه داشتن یا اشغال مجدد بلندی های جولان به عنوان استراتژی دفاع از مرزهای فلسطین اشغالی با سوریه در اختیار ندارند. به گفته یک تحلیلگر صهیونیست ، از سال 2000 تا دوره نخست وزیری ایهود المرت که در آن سوریه ورژیم صهیونیستی به شکل غیر مستقیم وبا میانجیگری ترکیه به مذاکره پرداختند ، صهیونیستها در حالی به مذاکره در رابطه با بلندی های جولان پرداختند که هیچ راهبردی در رابطه با نحوه دفاع از خود بدون استقرار بر این ارتفاعات وقله کوه های بلند آن نداشته وبا ورود به سال 2011 هم هنوز از این راهبرد بی بهره هستند.
در فرصتی دیگر به بررسی برنامه های دیگر رژیم صهیونیستی برای دیگر چالش های فرارو ونقاط ضعف وقوت سناریوهای ترسیم شده سیاستگذاران صهیونیست در رابطه با آنها خواهیم پرداخت.
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس