جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir

ویژه غزه(5): پیامد امنیتی،اقتصادی واجتماعی در اسراییل

 علیرضا عرب

 

مقدمه:

 

جنگ 22 روزه غزه، دولت و جامعه صهیونیستی را بشدت تحت تاثیر قرار داد و وجهه جهانی آنرا از منظر حقوق بشر متزلزل  کرده و مشروعیت آنرا زیر سوال برد.

 البته  رژیم صهیونیستی با تمسک به تو جیهاتی چون  به خطر افتادن امنیت ملی و مبارزه با  تروریسم  سعی بر سر بوش نهادن بر جنایات خود داشته و دارد. جنگ‌های 33 روزه لبنان  و 22 روزه غزه، برای اسراییلی‌ها پیامدهایی چون  شکست، به چالش کشیده شدن استراتژی نظامی و امنیتی، تشکیل کمیته‌های تحقیق، استعفای سران سیاسی – نظامی  به همراه داشت.

  در گذشته، کشورهای عربی، پرچم مبارزه  با رژیم صهیونیستی را بر عهده داشتند ولی بتدریج از این عرصه کناررفتند. اما اکنون، این خلأ توسط اسلامگرا ها پر شده است . در سال 2000 حزب‌الله لبنان با الهام از انقلاب اسلامی توانست  به عنوان مهمترین جنبش ضداسراییلی اشغالگران را در پی ‌مبارزات خود، از جنوب لبنان مجبور به فرار کند و در ادامه در سال 2003 شکست سختی بر این رژیم‌ در جنگ 33 روزه وارد کرد. استراتژی و تاکتیکهای حزب‌الله، سرمشق نیروهای مبارز فلسطینی گردید و جنبش حماس به عنوان بزرگترین و مهم‌ترین گروه    مبارزاتی در فلسطین اشغالی، در پی پیروزی پارلمانی سال 2006، به بزرگترین نگرانی سیاسی- امنیتی برای رژیم‌صهیونیستی مبدل شد.

درگیریهای داخلی میان فلسطینی‌ها در نوارغزه که سرانجام با سیطره حماس بر این منطقه در ژوئن 2007 به اتمام رسید از یکسو موجب خوشحالی اسراییلی‌ها- بدلیل تعمیق شکاف فلسطینی- فلسطینی- از سوی دیگر موجب نگرانی آنها- احتمال تبدیل حماس به حزب‌الله دوم- شد.

اسراییلی‌ها در پی آن بودند  تا با محاصرة سیاسی- اقتصادی نوارغزه، حماس را به انزوا کشانده و تضعیف کنند  . در 19 ژوئن 2008 (30 خرداد 1387)، اسراییلی‌ها با جنبش حماس- با میانجی‌گری مصر- آتش‌بس 6 ماهه‌ای را متعهد شدند. این آتش‌بس قبل از پایان آن- 19 دسامبر 2008 (29 آذر 1387)- بطور جدی توسط اسراییلی‌ها، نقض شد.

رژیم‌صهیونیستی که براساس اطلاعات سازمانهای امنیتی- اطلاعاتی خود، حماس را به شکل دشمنی جدی و قدرتی رو به افزایش مشاهده می‌کرد تنها یک هفته بعد (27 دسامبر 2008 یا 7 دی 1387)، طی برنامه‌ای از پیش طراحی شده، مراکز امنیتی حماس و مقرهای گردان‌های عزالدین قسام را با نیروی هوایی، تحت شدیدترین حملات قرار داد. این نبرد که از سوی اسراییلی‌‌ها، عملیات «سرب گداخته » نامگذاری شد قرار بود تنها در چند روز به تأمین اهداف از بیش تعیین شده برسد ولی جنگ 22 روز طول کشید و اسراییل نه تنها  به هیچ کدام از اهداف مورد نظر خودبصورت قطعی دست نیافت بلکه از منظر حقوق بین الملل  و بشر دوستانه کارنامه ای سیاه از خود بجای گذاشت

این در حالی بود که جنبش حماس نام «نبرد فرقان» را بر مقاومت 22 روزه خودنهاده بود . اسراییلی ها  پس از یک هفته حملات گسترده هوایی وبی‌نتیجه بودن  آنها  وارد فاز جدیدی از تهاجم شدند و نیروی زمینی خود را به داخل شهرهای نوارغزه وارد کردند. اما آنها پس از تلاشهای وسیع، از ورود به غزه و دیگر شهرهای این منطقه نیز  ناکام ماندند و تلفاتی بسیار سنگسن بر جای گذاشتند.

شهادت طلبی و مقاومت خستگی ناپذیر  فلسطینیها در برابر تهاجم اسراییل، جبهه متحد سیاسی- نظامی رژیم‌صهیونیستی را دچار شکاف  کرد و اختلاف میان مثلث اولمرت نخست‌وزیر، لیونی وزیر امور خارجه و باراک وزیر دفاع، اوج گرفت.

 شکست  در عرصه نظامی تعارضات  در عرصه سیاسی را تعمیق کرد و به موازات تداوم پرتاب موشک از سوی حماس ، سبب شد تا مرحله چهارم عملیات رژیم‌صهیونیستی-  استفاده   گسترده از بمبهای ممنوعه فسفری و اورانیوم تضعیف شده با هدف افزایش فشار بر حماس از طریق بالا بردن تعداد کشته‌های فلسطینی- بود آغاز شد.

  حدود 1350 فلسطینی شهید و تعداد زیادی مجروح شدند   که همین امر  موجی از  اعتراضات منطقه‌ای و جهانی و حتی داخلی- جامعه رژیم‌صهونیستی- را بوجود آورد و درخواستها برای محاکمه سران رژیم‌صهیونیستی به اتهام جنایات جنگی و کشتار دسته‌جمعی آغاز شد.

جنگ غزه سرانجام در 18 ژانویه 2009 با اعلام آتش‌بسی یکجانبه از سوی رژیم‌صهیونیستی و سپس پذیرش آن، از سوی گروههای فلسطینی- مشروط به قبول درخواستهای آنان در یک هفته- خاتمه یافت.

رژیم‌صهیونیستی طی سالهای گذشته، چندین عملیات مهم را علیه فلسطینی‌ها به اجرا گذاشت. عملیات سپر بازدارنده در کرانه باختری (2002)، بارانهای تابستانی در نوارغزه (2006) و زمستان داغ در نوارغزه (2007) با هدف سرکوبی انتفاضه فلسطینی‌ها صورت گرفت که بخش مهمی از تعداد شهدای 5 هزار نفری فلسطینی‌ها طی انتفاضه الاقصی (تا بیش از جنگ غزه) به این عملیات‌ها مرتبط است. رژیم‌صهیونیستی در جنگ اخیر نیز نام عملیات سرب گداخته را بکار گرفت تا از بزرگ‌نمایی طرف مقابل (حماس) جلوگیری شود ولی واقعیت این است که عدم توفیق این رژیم در تأمین اهداف اولیه اعلامی و همچنین پیامدهای وسیع داخلی آن موجب شد تا بتوان به این واقعه، نام جنگ غزه را اطلاق نمود. همچنین در بعضی از مطبوعات و رسانه‌های عربی و اسراییلی از عنوان جنگ هفتم استفاده شده است.

جنگ غزه، پیامدهای وسیعی را در عرصه‌های داخلی و خارجی رژیم‌صهیونیستی در پی داشته است. در سطور زیر با تمرکز بر پیامدهای داخلی تلاش می‌شود تا آثار جنگ غزه را بر حوزه‌های امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، روانی و نیز حقوقی بررسی کنیم.

 

الف- پیامدهای امنیتی- نظامی

 

از مهمترین بیامدهای این جنگ در بعد امنیتی و نظامی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

 

1- چالش مجدد استراتژی امنیتی و نظامی اسراییل : رژیم‌صهیونیستی موفق شده بوده طی بیش از سه دهه (2006 تا 1973) با بهره‌گیری از توان بازدارندگی نظامی  و استراتزی امنیتی سنتی خود ، طرف مقابل را از هر گونه جنگ و درگیری بر حذر دارد. تا اینکه در جنگ 33 روزه، این توان به شدت زیر سؤال رفت. بسیاری از تحلیل‌گران این جنگ را به عنوان اولین استراتژی امنیتی اسراییل و نظریه پردازآنان یعنی " بن گوریون "تلقی کردند. بن گوریون  گفته بود «رژیم اسراییل باید همیشه قوی و پیروز باشد و اولین شکست این رژیم‌ به معنای شروع دورة سقوط و زوال خواهد بود». تئوریسین های نظامی اسراییل نیز تا حدودی بر این امر اذعان دارند و طرح ساخت "گنبد آهنین" با هدف مقابله با موشکهای کوتاه برد حماس یکی از طرح‌های قابل ذکر برای نبردهای جدید رژیم‌صهیونیستی می‌باشد.

 

 نتیجه جنگ 33 روزه یک بار دیگر در جنگ 22 روزه تکرار شد و ناکارآمدی توان ارتش کلاسیک رژیم‌صهیونیستی و استراتزی امنیتی و نظامی متزلزل آنرا  در برابر گروههای شهادت طلب و ایدیولوزیک فلسطینی و لبنانی  به اثبات رساند.البته باید به استراتزی نوین  حزب الله و حماس که متکی بر عملیات نا منظم و دلاوری میباشد نیز به عنوان یکی از ستونهای بیروزی اشاره کرد .

 

2- ناکامی در اهداف اعلامی : سران اسراییل با درس گرفتن از جنگ 33 روزه، در ابتدای حمله به نوارغزه، اهدافی محدود را اعلام کردند. آنان قطع حملات موشکی از نوارغزه و تخریب زیرساختهای حماس را مطرح کردند. با این وجود، تا روزهای پایانی جنگ، رزمندگان مقاومت فلسطین در پاسخ به حملات اشغالگران، موشکهای خود را روانه مناطق صهیونیست‌نشین می‌کردند. به بیان دیگر، رژیم‌صهیونیستی با وجود محدود نمودن دایره اهداف نظامی خود، نتوانست در این حوزه، دستاورد چندانی کسب کند.

3-  بحران امنیتی در اطراف نوارغزه: حماس در پی عقب‌نشینی نیروهای اسراییلی از این منطقه در سال 2005، و در پاسخ به تجاوزات اسراییلی‌ها پرتاب موشک و خمپاره به سوی مناطق صهیونیست‌نشین مجار همچون سدروت را شروع کرد. بتدریج این امر به بزرگترین سلاح فلسطینی‌ها و مهمترین مساله ‌ امنیتی اسراییلی‌ها تبدیل شد. تشدید نبردها میان دو طرف طی جنگ 22 روزه موجب شد تا حماس و دیگر گروههای مبارز، برد موشکهای خود را از 20 تا 30 کیلومتر به حدود 50 کیلومتر رسانده و بدین ترتیب شعاع وسیع‌تری را مورد تهدید خود قرار دهند. طی این جنگ شهرهای «بئرسبع»، «اسدود» و «کریات ملاخی» و پایگاه نظامی «تل نوف» مورد حمله موشکی قرار گرفت. بدین ترتیب این وضعیت برای اسراییلی‌ها تصویر شد که نیمه جنوبی توسط حماس و نیمه شمالی از سوی حزب‌الله در تیررس حملات موشکی قرار دارد. در هر صورت جنگ 22 روزه موجب پایان یافتن حملات موشکی حماس و دیگر مبارزین نوارغزه، نشد بلکه دغدغه‌های امنیتی اسراییلی‌ها با به نمایش درآمدن توان موشکی حماس بیشتر شد. این امر اعتراض ساکنان اسراییلی‌ مناطق مجاور نوارغزه را نیز در پی داشت. جالب اینجا ست که اسراییل از شمال و جنوب در مواجهه با دو گروه مبارز قرار دارد که میتوانند فارغ از قیودات متوجه دولتها به طور همزمان به اسراییل حمله کرده و جنگی تمام عیار را بر آن تحمیل کنند  لذا چالش امنیتی این رزیم شدیدتر شده است.

طی جنگ 22 روزه غزه، حزب‌الله لبنان و سید حسن نصرالله با تمام توان معنوی و سیاسی خود به یاری حماس آمد. علاوه بر این، ترس اسراییلی‌ها از احتمال انتقام‌گیری حزب‌الله از این رژیم‌ در تلافی ترور عماد مغنیه، موجب شده است تا این رژیم در مرزهای شمالی خود نیز اعلام آماده باش کند. پرتاب چندین موشک کاتیوشا از جنوب لبنان به شمال فلسطین اشغالی بر این ترس و نگرانی به شدت افزود. همچنین تیراندازی‌های پراکنده و جزئی از سمت سوریه و اردن به سوی نیروهای اسراییلی سبب شد تا این رژیم‌ خود را در محاصرة متخاصمین احساس کند. این شرایط موجب می‌شود تا این رژیم‌ در جنگ‌های احتمالی آینده، نسبت به تأمین امکانات لازم برای آماده باش در سراسر مرزهای خود برنامه‌ریزی کند. این امر موجب افزایش هزینه‌های نظامی و روانی می‌شود.

 

 

4-  فرار از خدمت: طی سالهای اخیر، پدیده فرار از خدمت در ارتش رژیم‌صهیونیستی تا حدزیادی افزایش یافته است. در جنگ غزه، تعدادی از سربازان اسراییلی با مشاهدة کشته شدن غیرنظامیان بی‌گناه در این منطقه، با وجود تهدید سران نظامی، از نبرد دست کشیدند(1) و تعدادی از آنان با تشبیه غزه به گورستان ارتش اسراییل اعلام کردند که ادامه جنگ غیر عقلانی است . در میان این مخالفان اسامی 12 فرمانده نظامی به چشم می‌خورد که ضمن سرپیچی از دستورات مقامات مافوق خود، اعلام کردند: تنفر و خشمی که ما در غزه ایجاد کردیم سرانجام به خود ما باز خواهد گشت. آنان طی تظاهراتی با همراهی صدها نظامی ارتش اسراییل، در برابر وزارت دفاع، و با حمل پلاکاردهایی با مضامین «به جنگ غزه نمی‌رویم» اعتراض خود را ابراز داشتند.(3) در این میان یکی از افسران به نام «نوعام لیونا» ستوان یکم واحد مهندسی ارتش اسراییل، به علت سرپیچی از دستور مافوق خود، جهت حضور در غزه، به 14 روز زندان محکوم شد.(4) و «اسحاق بن موها» یکی دیگر از این معترضین نیز، روانه زندان شد.(5)

 

6- طرح استفاده از سلاح اتمی:   جنگ غزه و ناکامی اسراییلی‌ها در آن موجب شد تا‌ "آویگدور لیبرمن" وزیر سابق تهدیدات استراتژیک رژیم‌صهیونیستی بر لزوم بهره‌گیری از سلاح اتمی در غزه با هدف تسلیم نمودن حماس، تأکید کند. طرح این موضوع توسط یکی از اعضای کنست و از مقامات سابق کابینه اولمرت، نشان از احتمال استفاده از آن در جنگهای آینده دارد. به بیان دیگر رژیم‌صهیونیستی پس از 60 سال، در عرصه نظامی به بن‌بست رسیده و تلاش می‌کند تا با کنار گذاشتن موضوع ابهام هسته‌ای، مخالفین خود را با بهره‌برداری از آن تهدید کند.

 

 

8- بکارگیری سلاحهای ممنوعه :به نظر می‌رسد مقاومت جدی و غیرقابل تصور گروههای مبارز فلسطینی در دفاع از شهرهای نوارغزه، موجب شد تا اسراییلی‌ها، وادار به بکارگیری سلاحهای ممنوعه فسفری و اورانیوم تضعیف شده، شوند. استفاده از این سلاحها در روزهای پایانی نبرد 22 روزه و نتایج حاصل از بکارگیری آن- تلفات بالای غیرنظامیان- این فرضیه را قوت می‌بخشد که نیروهای اسراییلی‌ برای تسلیم نمودن نیروهای حماس و دیگر گروههای مبارز از طریق فشار افکار عمومی منطقه‌ای و ساکنین غزه، اقدام به چنین کاری نموده‌اند.

 

9- ضعف   اطلاعاتی- امنیتی رژیم صهیونیستی: با وجود یک هفته حملات سنگین هوایی اسراییلی‌ها به غزه و تهدید به حمله گسترده نظامی با آرایش وسیع نیروهای زمینی، حماس نه تنها هیچ گونه ضعفی از خود در دفاع از نوارغزه نشان نداد بلکه برد موشکهای خود را  نیز افزایش داد. و همین امر موجب تعجب سران رژیم‌صهیونیستی و انتقاد محافل سیاسی از سازمانهای اطلاعاتی- امنیتی بدلیل اطلاعات غلط آنان از تخمین‌ و ارزیابی توانایی حماس بوده است. به بیان دیگر با وجود تجربه جنگ 33 روزه، در این نبرد نیز، عدم وجود اطلاعات دقیق از توانایی حماس، موجب طولانی شدن غیر منتظره  جنگ شد.

سازمان‌های امنیتی اسراییل،برآورد میکردندکه حماس طی 3 روز حملة گسترده و غافلگیرانه، زمین‌گیر و فلج خواهد شد. همچنین با وجود نفوذ اطلاعاتی گسترده‌ اسراییلی‌ در غزه، آنان طی 22 روز نبرد، نه تنها نتوانستند هیچ اطلاعاتی جدیدی از محل نگهداری "گیلادشالیت" بدست آورند بلکه در ترور سران حماس نیز جز در 2 مورد (ترور نزار ریان و سعید صیام) ناکام بودند.

 

10- شکست در بازسازی روحیه‌ ارتش شکست خورده: تاکتیکهای جدید و اطلاعاتی حزب‌الله در جنگ 33 روزه و آثار منفی روانی آن بر سربازان اسراییلی در جنگ 33 روزه موجب شد تا یکی از اهداف حمله به غزه، تجدید روحیه از دست رفته سربازان باشد. اما این هدف در این نبرد محقق نشد. هر چند که ضربات وارده بر نظامیان اسراییلی در جنوب لبنان (2006) در غزه تکرار نشد اما عدم توان آنان در ورود به شهر غزه، شکست مجدد و سنگینی برای آنان به شمار می‌رود.

 

ب- پیامدهای سیاسی

 

حوزه سیاسی رژیم‌صهیونیستی بدنبال جنگ 33 روزه، دستخوش تحولات عدیده‌ای شده است که همچنان ادامه دارد. این رژیم بویژه احزاب حاکم، برای تأثیرگذاری بر حوزه سیاسی، تلاش کردند تا از کانال نظامی و سرکوب حماس در نوارغزه به نتایج مورد نظر خویش دست یابند.پیامدهای سیاسی جنگ 22 روزه در عرصه داخلی را میتوان بصورت زیر عنوان کرد:

 

1- عدول از منافع ملی رژیم صهیونیستی:مثلث جنگ در رژیم‌صهیونیستی (اولمرت، باراک و لیونی) هر کدام براساس منافع حزبی و شخصی خود این جنگ را هدایت و مدیریت کردند. اولمرت، نخست‌وزیر اسراییل در جنگ غزه درصدد بازیابی حیثیت از دست رفته سیاسی خود بود و به همین دلیل بیش از دیگران بر لزوم تداوم جنگ با هدف شکست حماس اصرار می‌ورزید. لیونی وزیر خارجه و رئیس حزب حاکم (کادیما) در پی اثبات مدیریت قوی خود و ابطال فرضیه‌های مطروحه دال بر ناتوانی برای اداره کشور در شرایطی جنگی، بود. لیونی وباراک وزیر دفاع و مسئول اصلی جنگ، بر سر افزایش محبوبیت در جامعه  اسراییل رقابت شدیدی دارندلذا  لیونی تلاش می‌کرد تا با ممانعت از افزایش توجه به جانب راستگرایان، لیکود و نتانیاهو را در انتخابات آینده در جایگاه نخست‌وزیری مشاهده نکند. با این وجود، براساس نظرسنجی صورت گرفته در 2 هفته بعد از اجرای آتش‌بس، لیکود با 28 کرسی، 5 کرسی بیش از حزب کادیما در اختیار داشت. بعد از آن کارگر با 17 کرسی و اسراییل بیتنیو با 16 کرسی در رده‌های بعدی قرار می‌گرفتند.(6)

2- افزایش اختلافات در کنیست : یکی از مهمترین پیامدهای سیاسی جنگ غزه، افزایش تنشها میان نمایندگان عرب کنیست و نمایندگان یهودی بود. این امر موجب شد که احزاب راستگرای کنست با حمایت احزابی چون کارگر و کادیما، از 2 حزب عربی تعال و بالاد در کنست سلب صلاحیت نمایند. (7) هر چند که این امر در دادگاه عالی منتفی اعلام شد اما نشان از پیامدهای منفی سیاسی جنگ غزه بر ساختار سیاسی لرزان این رژیم دارد.

 

3- تغییر موازنه در  انتخابات سراسری رژیم اشغالگر: سران رژیم‌صهیونیستی در حالی حمله به نوارغزه را در 27 دسامبر 2008 آغاز کردند که وقایع مرتبط و مؤثری را در روزهای بعدی پیش‌رو داشتند. 9 ژانویه 2009 موعد پایان ریاست محمود عباس (ابومازن) بر ریاست تشکیلات خودگردان بود. 11 روز بعد (20 ژانویه 2009) موعد خداحافظی بوش و ورود اوباما به کاخ سفید و سپس 10 فوریه 2009 (45 روز بعد از شروع جنگ در غزه) انتخابات زودهنگام سراسری اسراییلی‌ها برگزار می‌شد. براساس برآوردهای اولیه، اسراییلی‌ها می‌پنداشتند جنگ طی چند روز به اتمام رسیده و نوارغزه را به ابومازن می‌سپارند که این چنین نشد. آنان تلاش کردند تا قبل از ورود اوباما به کاخ سفید (20 ژانویه) هدف مذکور را عملی کنند که بالاجبار آتش‌بس را، فقط 3 روز قبل از این تاریخ یعنی در 17 ژانویه پذیرفتند.

به درازا کشیده شدن جنگ  موجب شد تا این موضوع در اسراییل رایج شود که انتخابات سراسری پارلمانی بدلیل شرایط جاری، باید به تعویق افتد. هر چند که این نظر در کنست به صورت مصوبه در نیامد اما به یکی از موضوعات داغ رسانه‌ای در این رژیم تبدیل شده بود.

 

4- تزلزل  ابومازن: رژیم‌صهیونیستی همواره با توجه به  ابومازن به عنوان شخصیت قانونی فلسطینی‌ها، درصدد انزوای سیاسی حماس بوده است. این امر  با وقوع جنگ غزه و عدم تأثیرگذاری ابومازن  و سپس اتمام دوره قانونی 4 ساله ریاست وی بر تشکیلات‌خودگردان (در 9 ژانویه 2009) بصورت جدی مورد تردید و تشکیک قرار گرفت وغیرقانونی دانستن تداوم دورة ریاست عباس از سوی بسیاری از گروههای فلسطینی، این امر را تشدید کرد. لازم به ذکر است که بعد از جنگ 22 روزه غزه برخی از گروهها در  جامعه صهیونیستی  حماس را  نماینده واقعی فلسطینی‌ دانسته و خواهان  ارتباط موثر برای  حل مسایل فیمابین  با آن شدند.

 

5- اعتراف به شکست: سران رژیم‌صهیونیستی در آغاز حمله به غزه، به منظور کاهش هزینه‌های انتخاباتی، معیارهای دور از  دسترس  برای سنجش شکست یا بیروزی  خود در اختیار افکار عمومی خویش قرار ندادند. از این رو برخلاف جنگ 33 روزه که اهدافی مشخص در ابتدای جنگ (قطع حملات موشکی، آزادی اسرا بدون مذاکره و عقب‌ راندن حزب‌الله به پشت رود لیطانی) اعلام شده بود در این جنگ بهبود اوضاع امنیتی در جنوب هدف اصلی عنوان شد. اما از سوی بعضی از سران این رژیم، آزادی شالیت، قطع حملات موشکی و حتی سرنگونی سیطره حماس بر نوارغزه نیز از جمله اهداف اعلام شده ‌بوده است. سران این رژیم در پایان جنگ، خواهان آزادی "شالیت" در ازای گشوده شدن گذرگاهها شدند. ولی حماس متعاقباً آزاد شدن 1000 اسیر مورد درخواستی و گشوده شدن گذرگاهها را خواستار شد. روزنامه اسراییلی هاآرتص در این رابطه با ذکر مطالبی عنوان کرد: بزرگترین دلیل حماس برای شکستن آتش‌بس خود با اسراییل در ماه دسامبر (2008)، خاتمه دادن به محاصره غزه توسط اسراییل بود. بنابراین پیشنهاد اسراییل، امکان دستیابی حماس به این هدف را فراهم آورده و حماس تعداد زیادی از زندانیان خود را آزاد خواهد کرد و در آن صورت حماس یک برنده و اسراییل یک بازنده خواهد بود.(9)

 

6- تعقیب قضایی سران رزیم اشغالگر: بدنبال کشتار حدود 1330 فلسطینی در نوارغزه طی 22 روز جنگ، که بخش اعظم آن را کودکان، زنان و غیرنظامیان تشکیل می‌دهند درخواستها برای تعقیب قضایی سران این رژیم به عنوان جنایتکار جنگی افزایش یافت. پذیرش اقامه دعوی از سوی 350 سازمان و کانون وکلا علیه سران رژیم‌صهیونیستی در دادگاه لاهه، زنگ خطر را در این رابطه به صدا در آورد. همچنین یک دادگاه در اسپانیا، اعلام کرد تحقیقی را در قبال 7 نظامی اسراییلی از جمله "بنیامین بن الیعزر" وزیر دفاع اسراییل در سال 2002 به اتهام کشتن 14 غیرنظامی و "صلاح شحاده" یکی از رهبران حماس آغاز می‌کند این امر با واکنش منفی سران رژیم‌صهیونیستی مواجه شد.(10)

روزنامه ایندیپندنت طبق گزارشی با عنوان «یک جنگ ننگ آور؛ اسراییل به دلیل حمله به غزه متهم شده است» و براساس اعلام نظر حقوقدانان بین‌المللی اعلام کرد که اسراییل در 6 مورد اقدام به نقض قوانین بین‌المللی کرده است:

1- استفاده مفرط از نیروهای نظامی

2- حمله به مناطق غیرنظامی

3- استفاده از فسفر سفید

4- استفاده از دیگر تسلیحات غیرمتعارف

5- هدف قرار دادن شهروندان غیرنظامی

6- هدف قرار دادن کاروانهای کمکهای اهدائی‌(11)

همچنین تعدادی از سازمانهای صلح طلب و حقوق بشری در اسراییل نیز به دادگاه عالی این رژیم، شکایاتی مشابه را تنظیم کردند. در پی این تحولات، کابینه اولمرت قانون حمایت معنوی و حقوقی از افسران ارتش این رژیم را در برابر شکایت قضایی از آنان به عنوان جنایتکار جنگی در غزه، تصویب کرد. ایهود باراک وزیر دفاع، پیش نویس این قانون را به کابینه ارائه کرد و در آن بر لزوم حمایت از افسران تأکید نمود. (12)

 

رژیم صهیونیستی، عضو کنوانسیون های 1907 لاهه و کنوانسیونهای 1949 ژنواست ولی با بمباران های کورکورانه غیر نظامیها در غزه و خانه های مسکونی و مراکز اقتصادی ،فرهنگی،آموزشی و اجتماعی از هوا ، زمین و دریا مرتکب نقض حقوق بین الملل بشردوستانه شد که براساس حقوق بین الملل موضوعه و حقوق بین الملل عرفی، اینگونه اقدامات، و نیز بکار گیری سلاحهای ممنوعه، جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت خوانده می شود.جنایات جنگى عبارت است از نقض فاحش قواعد و مقررات حقوق مخاصمات مسلحانه. این مقررات، در عهدنامه هاى چهارگانه ژنو 1929 و پروتکلهاى الحاقى شماره هاى 1و2 سال 1977 و نیز در قواعد و عرفهاى مسلم حقوق بین الملل حاکم بر حقوق مخاصمات مسلحانه، به روشنی و صراحت ذکر شده است.

 قاضی ریچارد گولدستون، رییس هیئت تحقیق بر نقض جدی و مکرر حقوق بین الملل،  حقوق بشر دوستانه و  حقوق بشر به وسیله اسرائیل طی عملیات نظامی در غزه صورت گرفته است.

طبق گزارش گلد ستون  نیروهای دفاعی اسرائیل مرتکب اقداماتی شامل جنایات جنگی و  جنایت علیه بشریت شده اند و  نقض فاحش کنوانسیون چهارم ژنو در رابطه با قتل های خود سرانه شهروندان فلسطینی  نقض حق حیات است. این گزارش در ادامه از "سیاست هدفمند  نیرو های مسلح اسرائیل  برای هدف قرار دادن مکان های صنعتی و تاسیسات آب و استفاده از شهروندان فلسطینی به عنوان سپر انسانی انتقاد کرده استدر همین گزارش آمده است که:" طراحان نظامی عمدا پیرو دکترینی بودند مبتنی بر "استفاده از نیروی غیر متجانس و ایجاد خسارت شدید، تخریب دارایی شخصی و زیر ساخت ها و تحمیل رنج به جمعیت شهروندان". به عنوان مثال ایشان توضیح داد که یکی از این حوادث حمله خمپاره ای به مسجدی در غزه در زمان نماز بود که موجب مرگ 15 نفر و زخمی شدن تعداد دیگری گردیده است.  طبق قوانین بین المللی "حمله خمپاره ای به مراکز دینی وعبادی  هیچ توجیهی ندارد" زیرا می شده به مسجد در شب که هیچ فردی درآنجا نیست حمله کرد. همچنین استفاده از سلاحهای ممنوعه از جمله بمبهای حاوی فسفر سفید، بمبهای خوشه ای و سلاحهای انفجاری حاوی ذرات فلزی متراکم علیه مردم غزه از مصادیق بارز جنایات جنگی می باشند و مجریان  آن را می توان درهریک از کشورهای عضو جامعه بین المللی  محاکمه و درصورت دسترسی مورد مجازات قرار بدهند. ضمن اینکه، جنایتکاران جنگی از طریق دیوان کیفری بین المللی نیز قابل پیگرد قانونی هستند.

 

ج- پیامدهای اقتصادی- اجتماعی

 

حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی نیز از جنگ 22 روزه غزه بشدت متاثر شدند و موارد ذیل از جمله آنان هستند:

 

کابینه اولمرت برای جنگ در غزه، 800 میلیون شیکل (بیش از 200 میلیون دلار) بودجه در نظر گرفته بود. طولانی شدن جنگ و افزایش هزینه‌ها (روزانه 50 میلیون شیکل) موجب شد تا وزارت دفاع درخواست بودجه اضافی کند که از سوی وزارت اقتصاد رد شد و اعلام کرد: وزارت دفاع باید از بودجه وزارتی‌اش، کمبود را جبران کند.

هزینه‌ تأمین نیروهای انسانی برای ارتش اسراییل و خسارات اقتصادی  ناشی از پرتاب موشکهای حماس  و تعطیل شدن فعالیتهای اقتصادی و مختل شدن صنعت توریسم آن کشور طی ایام جنگ بویژه در شهرهای بئرسبع، اسدود، اشکلون و سدورت قابل ملاحظه است. صنعت توریسم در مناطق جنوبی فلسطین اشغالی و افزایش ریسک سرمایه‌گذاری از دیگر پیامدهای اقتصادی به شمار می‌رود. قابل ذکر است که جنگ 33 روزه در زمانی به وقوع پیوست که شاخص بازار رژیم‌صهیونیستی در بالاترین سطح خود بود ولی  جنگ 22 روزه در هنگامی رخ داد  که بازارهای این رژیم تحت تأثیر سقوط بازار جهانی با افت شاخص و رشد منفی مواجه بوده و لذا، همزمانی این جنگ و بحران مالی هزینه اقتصادی سنگین‌تری در جنگ 22 روزه برای این رزیم در بی داشت.

و براساس اظهارات «اسراییل بن کنعان» یکی از رؤسای ادارات اقتصادی در بئرسبع، طی ایام جنگ، مناطق جنوبی با 25 تا 30 درصد افت فروش و کاهش تقاضا از سوی خریداران مواجه بود. همچنین براساس اظهارات وی، فروش تلفنی اجناس در این مناطق افزایش یافته بود.

 

 

2- خسارات اجتماعی:

با وجود شکاف (عربی _یهودی) در جامعه صهیونیستی جنگ با مسلمانان  نه تنها موجب اتحاد و انسجام در جامعه صهیونیستی نخواهد شد  بلکه یکبارچگی آنرا نیز مخدوش خواهد کرد.  جمعیتی بسیار از فلسطینی‌ها در اراضی اشغالی 1948 وجود دارد و آنان دارای  احساس تعلق خاطر  و روابط عاطفی قدرتمند  با  فلسطینی‌ها (در اراضی 1967 یا دیگر کشورها) هستندو در هر گونه نزاع و درگیری‌ میان رژیم‌صهیونیستی با فلسطینی‌ها و یا هر کشور عربی_اسلامی، این شکاف (عربی،اسلامی- یهودی) فعال و تعمیق می شود.

علاوه بر پیامد فوق، مهاجر بودن اکثریت یهودیان سرزمین‌های اشغالی و عدم وجود رابطه‌ای عاطفی میان آنان و سرزمین‌های محل سکونت‌شان،و بحران عمیق هویتی آنان  سبب می‌شود تا در هر بحران و منازعه‌ای، مهاجرت معکوس(به کشور های مبدا) روندی تصاعدی به خود گرفته و در نتیجه یکی از پایه‌های امنیت این رژیم (یعنی جمعیت) متزلزل گردد و اصل اساسی اسراییل یعنی «مهاجرت به سرزمین‌ امن» مورد تردید قرار گیرد.

نتیجه‌گیری:

جنگ در غزه با پیچیدگی‌های خاصی که داشت  رژیم‌صهیونیستی را که درصدد پایان بخشی سریع به این جنگ بودند تا در مواردی چون ورود اوباما به کاخ سفید و برگزاری انتخابات سراسری در 10 فوریه ناکام گذاشت  و به موازات آن   مقاومت جانانه  حماس سبب تحکیم موضع اش   بر نوارغزه شد  علاوه بر این واکنش‌های تند   جهانیان و بویزه کشورهای  اسلامی مانند ایران،  ترکیه، قطر، ونزوئلا، بولیوی و موریتانی و نیز مجامع حقوق بشری باعث تزلزل اسراییل  شد.

تمام/

 

 

 


| شناسه مطلب: 153538







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.