تاثیر انتفاضه بر رژیم صهیونیستی-2-چهره عرب در تبلیغات و ادبیات صهیونیستی (بخش اول)
ادبیات صهیونیستی همواره کوشیده است تا از انسان عربی ، چهره ای حقیر و منحط ترسیم کند. آشرجینزبرگ (با نام مستعار و مفروف آحاد هاعام ،1856-1925 میلادی) در سال 1891 میلادی به یهودیان مهاجر به فلسطین ، خاطر نشان ساخت که اعراب را مورد تحقیر و خشونت قرار دهند و آنان را بدوی و وحشی ، چون گله خرانی که هیچ نمی دانند و نمی فهمند ، به شمار آورند .
یکی دیگر از رهبران صهیونیسم ، در اوایل سده پیش تاکید کرد که باید رفتار صهیونیست ها با اعراب ، مانند روش برخورد اروپائیان با سیاه پوستان باشد .
آهارون ارونسون (1876-1919م) رهبر یهودیان مهاجر ، در اواخر سده نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، مهاجران یهود را از سکونت در کنار کشاورزان عرب ، که به زعم خود او آلوده و غرق در خرافاتند ، بر حذر داشت و همه اعراب را رشوه خوار نامید .
در تصور وایزمن نیز "عرب" چیزی بیش از آن چه ذکر شد نیست . او در نامه مورخ 30 نوامبر 1929م خود به آلبرت انیشتن ، می نویسد : عرب ، عنصر منحطی است که می خواهد پیش از آن که راه رفتن بیاموزد ، بدود . این ملت شایستگی دموکراسی ندارد و به سهولت تحت تاثیر بلشویک و کاتولیک قرار می گیرد .
اما راس کالن (1882-1976م) فیلسوف پراگماتیست یهودی (و صهیونیست امریکای) ، انسان عربی را در چهره یکی از شیوخ قبایل صحرای نقب ترسیم می کند که او و فرزندانش با آن که ساعت خارجی در دست دارند ، اما چگونگی تشخیص وقت را نمی دانند . روی پیراهن بلند عربی خود ، کت و یا ژاکت می پوشند و در جیب بغل خود ، قلم هایی قرار می دهند که هرگز از آن استفاده نمی کنند . کار اصلی و مورد علاقه آنان قاچاق حشیش است .
اصرار و تاکید سران صهیونیسم و به تبع آنان ، اصحاب مطبوعات و ارباب رسانه های غرب ، در تخریب چهره عرب و تحقیر آنان ، موجب شده است که بسیاری از غربیان در قضاوت خویش درباره این قوم ، نگاهی منفی و ناصواب داشته باشند . تعدادی از ئانشجویان امریکایی در پاسخ به یک نظر سنجی در مورد اعراب اظهار داشتند :
اعراب ، مردمی وحشی هستند که یهودیان را می کشند و نفت را دریغ می دارند ... سوداگران مرگ و لاشخوران قدرتند ... نفت خواران عقب مانده اند ... ثروتمندان نفت و ...
و چون از آنان درباره فلسطینیان سوال شد پاسخ دادند:
آنان اعضای باندهایی هستند که جز زورگویی و ترور نمی فهمند و با شیوه های نابخردانه ، زندگی مسالمت آمیز با یهودیان را در اسرائیل رد می کنند ...!
نتیجه طبیعی این تحقیر و توهین آن شد که صهیونیستها هرگونه هویت سیاسی عرب و به ویژه فلسطینیان را انکار کردند و مدعی شدند که این قوم فاقد درک و احساس ملی بوده و حتی شورش ها و انقلاب هایی که از سوی اعراب بر ضد آنان صورت می گیرد ، ناشی از عشق به میهن و دفاع از میراث فرهنگی و تاریخی نیست ، بلکه تنها برخاسته از تعصبات دینی است که فئودال ها و سرمایه داران عرب ، با تکیه بر آن ، ایشان را بازی می دهند .
وایزمن تاکید داشت که سرکشی و عصیان توده های عرب ، بیان صادقانه ای از جنبشی ملی و حرکتی سازنده نیست ، بلکه تحت تاثیر نظام فئودالی و تعصبات کور طایفه ای است .
از این رو صهیونیست ها ، عرب فلسطینی را صرفا حیوانی اقتصادی می شناختند که تنها عوامل اقتصادی او را به حرکت وا می دارد و حل مشکلاتش تنها در چار چوب اقتصادی قابل حل است ، نه سیاسی .
شاید بهترین نمونه این شخصیت "رشید بک" باشد که هرتزل او را در داستان (سرزمین تازه قدیمی) چهره پردازی کرده است . در این داستان ، رشید بک ، (با باوری ابلهانه) وجود صهیونیستها را موجب منافعی سرشار برای اعراب می داند که میزان صادرات پرتغال را به ده برابر افزایش می دهد . او مهاجرت یهودیان را به فلسطین ، خالی از خیر و برکت نمی داند ، به ویژه برای زمین داران عرب که می توانند اراضی خویش را با سودهای کلان به فروش برسانند !
بسیاری از صهیونیستها به جد بر این باور بودند که می توان از طریق پرداخت مزایای مالی مناسب ، بر مخالفت فلسطینیان چیره شده ، یعنی با پرداخت یک غرامت مالی چشم گیر ، می توان ایشان را به کوچ از سرزمینشان و استقرار در سایر کشور های عرب واداشت .
این تحقیر و تلقینات صهیونیستی ، پس از اشغال سرزمین فلسطین و جنگ های 1948 و 1967 میلادی که به شکست خفت بار اعراب انجامید ، به اوج خود رسید و رژیم مغرور صهیونیستی ، اسطوره ارتش شکست ناپذیر خود را ساز کرد و مداتم با رجز خوانی و تبلیغات فشرده خویش ، بر کوس اقتدار و شوکت زوال ناپذیر خود کوفت .
یوسی میلمان ، نویسنده یهودی و تحلیلگر سرشناس روزنامه اسرائیلی هارتص ، می نویسد :
اسرائیلان از فلسطینیان به عنوان خدمتگزار در منازل و باغ ها و دفاتر خویش استفاده می کردند و آنها را بخشی از اثاثیه خود محسوب می داشتند .
معمولا نظافتچی خانه ها ، کودکی فلسطینی از یکی از روستاهای کرانه غربی بود که هر روز صبح با سطل و پارچه و جاروی خود از مقابل منازل مسکونی یهودیان عبور می کرد . اصلا کسی او را آدم محسوب نمی داشت و جز اسم کوچکش ، چیزی در باره او نمی دانست . تنها گاه لباس های کهنه خود را به جای قرار دادن در سطل زباله ، به او می بخشیدند ...
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس