چرایی وقوع جنگ 22 روزه غزه (2)
...ادامه از قسمت اول
تحولات غزه را میتوان در چند سطح تحلیل و تبیین کرد:
1- درون فلسطینی
الف-از بین بردن مقاومت به رهبری حماس
ب-حذف دولت مردمی حماس
ج- مشروعیت بخشی به تشکیلات خود گردان
2-درون اسراییلی
الف-ترمیم اسیبهای سهمگین سیاسی نظامی و امنیتی اسراییل ناشی از جنگ 33 روزه
ب-انتخابات اسراییل
ج-خشونت ذاتی رزیم صهیونیستی
3-منطقه ای
الف- تلاش حبهه سازش برای جبران حیثیت از دست رفته ناشی از جنگ 33 روزه
ب-انتقام از جبهه مقاومت در منطقه
ج-تسریع وتقویت طرح صلح عربی
الف- درون فلسطینی
1- از بین بردن مقاومت به رهبری حماس
حملات وحشیانه اخیر رزیم اشغالگر صهیونیستی به نوار غزه و شدت بالای خشونت همراه با آن همگی ناشی از ضعف و تزلزل مفرط اسراییل دارد . مقاومت اسلامی در غزه عرصه را بر دولت اولمرت تنگ کرده است و حملات موشکی انان به نحوی بسیار تاثیر گذار و عمیق اطمینان و اعتماد به شکست ناپذیری ساختار سیاسی و نظامی اسراییل را از بین برده است. کابوس حماس ارامش و استقرا دولت اشغالگر را بر هم زده است و مردم غزه تاوان پشتیبانی همه جانبه خودشان از دولت منتخب و مردمی حماس را میدهند.
محمود محارب استاد مطالعات اسرائیل دانشگاه قدس در برنامه آنسوی خبر شبکه تلویزیونی الجزیره در پاسخ به این سوال که تا چه اندازه می توان حملات اسرائیل به نوار غزه را در راستای از بین بردن حکومت حماس دانست گفت این حملات دد منشانه بسیار تاسف بار است ولی قادرنیست منجر به از بین بردن حکومت حماس ، تضعیف حماس و نابودی آن گردد والبته هدف نهایی اسراییل بی شک نابود کردن حماس میباشد.
وی افزود قبل از انتخابات تقریبا درباره این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که برای اسرائیل اجرای عملیات نظامی دشوار است و بعد از انتخابات اگر اسرائیل به نوارغزه به طور گسترده حمله کند می داند که از بین بردن جنبش حماس کار آسانی نیست و همچنین اگر اسرائیل به نوارغزه به طور گسترده حمله کند با مشکلات واقعی مواجه می شود و ارتش اسرائیل با خسارتهای واقعی روبرو خواهد شد و همه این مسائل مانع از حمله گسترده اسرائیل به نوارغزه می شود بنابراین گزینه های دیگری پیش رو دارد که این گزینه ها نیز سخت و دشوار هستند و گزینه دیگری که اسرائیل پیش رو دارد عملیات نظامی محدود است. محمود محارب اظهار داشت مقامات اسرائیل سردرگم هستند و بررسی می کنند که قبل از انتخابات آینده چه اقدامی می توانند انجام دهند و گرایش های متعددی وجود دارد و می دانند که حمله کامل به نوارغزه در این مرحله دشوار است به همین علت اگر حمله موشکی به روستاها و شهرک های اسرائیلی ادامه پیدا کند به اقدامی کمتر از حمله همه جانبه متوسل خواهند شد اما شاید تصمیم بگیرند اقدامات دردناکی علیه رهبران حماس و دیگر گروههای فلسطینی در نوارغزه انجام دهند تا این رهبران را دچار ترس و وحشت کنند و به افکار عمومی اسرائیل و گروههای فشار که دولت اسرائیل را تحت فشار قرار می دهند بگویند که دولت اسرائیل اقدامی انجام داده است.
وی افزود اسرائیل بیش از هشت سال است که در یافتن راه حلی برای متوقف کردن حملات موشکی از نوارغزه با شکست مواجه شده و مشکل این است که اسرائیل می خواهد آتش بس وجود داشته باشد و در عین حال به محاصره نوارغزه و گرسنه نگه داشتن ساکنان این منطقه ادامه دهد.
در ادامه این برنامه اسماعیل رضوان از رهبران جنبش حماس گفت معتقدیم این حملات چند محور دارند یکی اینکه این حملات در چارچوب تبلیغات انتخاباتی رژیم صهیونیستی مطرح می شوند به ویژه اینکه آنها در آستانه انتخابات داخلی هستند. دیگر اینکه منجر به نابودی مقاومت اسلامی حماس و یاحداقل سبب تزلزل و تضعیف اعتماد مردم فلسطین به آن گرددند.
وی افزود دشمن صهیونیستی جرات نخواهد کرد به طور همه جانبه به نوارغزه حمله کند زیرا قبل از این همه این سیاست ها را تجربه کرده و بهای سنگینی پرداخته است و مقاومت امروز با وجود امکانات اندک بهتر از گذشته است و ما قادریم به حملات واکنش نشان دهیم و از مردم فلسطین دفاع کنیم و دشمن صهیونیستی در همه گزینه های نظامی شکست خورده است در نتیجه دشمن صهیونیستی اقدام گسترده ای انجام نخواهد داد زیرا به اهداف خود نخواهد رسید و در برابر مقاومت و پایداری نیروهای مقاومت با شکست مواجه خواهد شد.
عضو برجسته حماس خاطر نشان کرد شاید هدف از این حملات صهیونیست ها ایجاد ترس و وحشت در میان مردم فلسطین باشد. وی گفت آتش بس به پایان رسیده و مسئول واقعی فروپاشی و شکست آتش بس دشمن صهیونیستی است زیرا به هیچ یک از مفاد آن پایبند نبود.
با حملات اخیر ارتش اسراییل به غره و شهادت بیش از 400 تن و مجروح شدن حد اقل 900 نفر تا کنون و نیز با توجه به اصل مهم ارتباط میزان خشونت با میزان تزلزل پذیری و احساس ترس میتوان به این نتیجه رسید که دولت صهیونیستی به بن بست بزرگی رسیده است و چاره ای جز تسلیم نخواهد داشت.
ازسوی دیگر، یک عضو مجلس قانونگذاری فلسطین هدف از حملات وحشیانه رژیم اشغالگر قدس به نوارغزه که با چراغ سبز برخی رژیمهای عربی انجام شد را به زانو درآوردن مردم فلسطین و نابودی مقاومت دانست که این هدف هرگز محقق نخواهد شد. : رژیم صهیونیستی در این حملات از پیشرفته ترین و تازه ترین سلاحهای آمریکایی و تمام انواع جنگنده ها برای کشتار دسته جمعی مردم فلسطین استفاده می کند؛ این حملات با چراغ سبز برخی کشورهای عربی و ایالات متحده آمریکا به رژیم صهیونیستی برای به زانو درآمدن حماس و تسلیم مردم فلسطین در نوار غزه پس از شکست فضاحت بار اهداف آنها در محاصره نوار غزه و وادار کردن مردم فلسطین به صرف نظر کردن از مواضع اصولی و ثابت خود صورت می گیرد.
2- مشروعیت بخشی به تشکیلات خود گردان به رهبری محمود عباس
در حالی که حملات غیر انسانی اسراییل مردم غزه را آماج سهمگین ترین صذمات متصوره کرده است،
ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین که پس از این حملات وحشیانه اسراییل به مردم بی دفاع غزه طی تماسی تلفنی از نوکران اسرائیل خواسته تا میانجیگری کنند.
نکته ای قابل توجه این است که حکومت رام الله که محمود عباس ریاستش را به عهده دارد، حکومتی مزدور و به طور کامل با رژیم صهیونیستی همدست و در جنایات این رژیم و محاصره غزه شریک است. حکومت ابومازن تکمیل کننده نقش رژیم صهیونیستی در بازداشتها و اقدامات برضد مردم فلسطین و مقاومت است؛ محمود عباس و تشکیلات رام الله با پیگرد و بازداشت مبارزان در کرانه باختری، تکمیل کننده حملات صهیونیستها به غزه است.
جنجال آفرینی درباره طرح صلح عربی در این برهه از زمان و این ادعا که رژیم صهیونیستی در این زمینه صاحب نظر و ایده است تلاشی است در راستای فریب افکار عمومی مبنی بر این که صهیونیست ها خواهان صلح و فلسطینیان عامل اصلی تداوم مناقشه فلسطین هستند.
دکتر سامی ابو زهری سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی حماس تاکید کرد که هر توطئه ای که حقوق حقه ملت فلسطین به ویژه قدس، بازگشت آوارگان و غیره را هدف قرار دهد با شکست مواجه خواهد شد.
وی خاطر نشان کرد که طرح امنیتی رژیم صهیونیستی که روزنامه عبری زبان "معاریو" اخیرا اعلام کرده است (17/8/2008م.) خبر آن را منتشر کرد و در آن به تشکیل کشور فلسطینی به پیشنهاد اشغالگران اشاره شده است مساله ای است که حتی شایستگی بحث و مناقشه را ندارد؛ چرا که این طرح، درباره اشغالگری از هوا و زمین و اشغال گذرگاه ها و مناطق مختلف فلسطین سخن می گوید بنابراین باید گفت که یک چنین طرح هایی غیر قابل قبول است و ملت فلسطین هرگز فریب این گونه توطئه ها را نخواهد خورد.
ابو زهری همچنین خاطرنشان ساخت که مطرح کردن این مساله در این برهه از زمان با نزدیک بودن پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش نیز بی ارتباط نیست. وی تاکید کرد که حماس با به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و مشروعیت بخشی به این رژیم غاصب و نیز با طرح تشکیل یک کشور موقتی یا کشور صوری مخالف است و آن را رد می کند.
سخنگوی حماس در بخشی دیگر از گفت و گو اظهار داشت که سازمان آزادی بخش فلسطین به علت عدم پایبندی اش با مفاد توافقنامه های مکه و قاهره، شایستگی مذاکره به نام ملت را ندارد به ویژه این که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان ماه های اخر ریاست خود را سپری می کند بنابراین هیأت مذاکره کننده و نیز ریاست تشکیلات خودگردان هیچ حقی درباره سخن گفتن در زمینه حقوق حقه ملت فلسطین ندارند.
تهاجم به غزه با هدف حذف حماس وحفظ جناح سازش کار فلسطین انجام میشود . رژیم صهیونیستی با یک برنامه ریزی قبلی موفق شد بخش قابل توجهی از سران عرب را در جهت سرکوب جنبش مردمی حماس با خود همراه کند.
با توجه به چراغسبزکشورهای عربی در نشست شرمالشیخ و توافقهایی که در نشست ادیان در نیویورک انجام شد، رژیمصهیونیستی خود را برای یک تهاجم گسترده با هدف حذفحماس و فراهم نمودنشرایطی جهت حفظ جناح سازشکار در فلسطین آغاز کرد.
در همین راستا، کرانه باختری که تحت نفوذ نیروهای محمود عباس است، موردتهاجم واقع نشد و بخش اعظم شهدا ومجروحین مربوط به نیروهای حماس در نوار غزه هستند.
سکوت کامل کشورهای عربی و برخی حرکتهای نمایشی مصر مانند احضار سفیر رژیم صهیونیستی یک بازی برای فریب افکار عمومی است.
دولت لیبی به عنوان عضوغیر دائم شورای امنیت برای برگزاری اجلاس اضطراری شورای امنیت سازمان ملل، تنها عملکرد مثبت دولتهای عربی است نشست شورای امنیت نیز با کارشکنیهای دولتهای آمریکا و انگلیس به نتیجه نرسیده است و نباید انتظار داشت که این اقدام دولت لیبی منجر به صدور رای یا قطعنامهای علیه رژیمصهیونیستی شود.
دولتهای اسلامی از جمله ایران باید از تمام توان دیپلماتیک و ظرفیت اطلاعرسانی خود نسبت به آشکارکردن این جنایت هولناک استفاده کند، و با تحریک افکارعمومی کشورهای مسلمان و غیرمسلمان موجب شویم که ملتها، دولتهای این کشورها رابه اتخاذ واکنش مناسب نسبت به جنایات رژیمصهیونیستی به طور جدی دنبال کنند و سازمان کنفرانس اسلامی، شورایامنیت و دیگر محافل بینالمللی تحت فشار قرار گیرند چرا که تحریک افکارعمومی موجب میشود که رژیمصهیونیستی، آمریکا و انگلیس و دیگرکشورهای اروپایی، وادار به عقب نشینی شوند و با بازگشایی گذرگاه رفح مواد غذایی و دارو به مردم غزه ارسال شود.
. رژیم اشغالگر قدس از سال 1993 یعنی از زمان امضای توافق نامه صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین در شهر اسلو تا سال 2007 یعنی زمان برگزاری کنفرانس آناپولیس ثابت کرده است که هرگز به توافقات خود با گروههای مقاومت فلسطین پایبند نیست؛ بلکه با تشدید موج تجاوزات خود به دنبال آن است تا گروه های فلسطینی را به واکنش وا دارد و از این واکنش به عنوان بهانه ای برای تحقق اهداف تاکتیکی و استراتژیک خود استفاده و واقعیت هایی جدیدی را در جغرافیای سیاسی فلسطین خلق کند و امتیازات سیاسی هر چه بیشتری از فلسطینیان، به ویژه از گروه هایی بگیرد که حاضر نیستند اسرائیل را به رسمیت بشناسند.
شایان توجه است که تداوم روند محاصره و موج تجاوزات وحشیانه نظامیان اشغالگر قدس به نوار غزه تمامی بهانههایی که دولت ایهود اولمرت از آن برای توجیه اقداماتش استفاده میکند، فاقد اعتبار می سازد ؛ زیرا آنچه این دولت بدان مبادرت میورزد، شدیدترین شکل مجازات جمعی و آشکارترین نوع نقض حقوق بشر است، حقوقی که بر اساس آن یک ملت حق موجودیت دارد، می تواند در سرزمین خود زندگی کند، سرنوشتش را به دست خود رقم بزند و استقلال داشته باشد
تجاوزات اخیر صهیونیست ها به نوار غزه با هدف تشدید چالش داخلی موجود در فلسطین صورت گرفت ؛ زیرا اسرائیل از یک طرف فلسطینی خاص در مقابله با طرف دیگر حمایت می کند.
سیاست راهبردی رژیم صهیونیستی از همان زمان تشکیل، به ویژه بعد از امضای توافق نامه اسلو در سال 1993 در راستای تخریب وحدت ملی فلسطینیان و ایجاد تفرقه میان گروه های فلسطینی بوده است تا اینکه گروه های مذکور موفق به اجرای پروژه ملی فلسطین که ناظر بر کسب آزادی و استقلال برای فلسطینیان است، نشوند.
توجه به این نکته ضروری می نماید که ائتلاف کابینه رژیم صهیونیستی به خاطر شدت اختلافات سیاسی در داخل کابینه، احتمال عقب نشینی جنبش شاس از آن و تهدید فراکسیون بازنشستگان با شش کرسی برای خروج از دولت دچار تزلزل شده است ؛ زیرا تشکیل دولت در رژیم صهیونیستی منوط به ایجاد یک ائتلاف سیاسی است و سیاستمداران صهیونیستی به خوبی از ماهیت ائتلافی دولت استفاده می کنند تا به نوعی خود را از پایبندی به تصمیمات بین المللی یا توافقات صلح برهانند.
ب- سطح درون اسراییل:
با توجه به تعارضات اساسی در جامعه اسراییل در سطوح مختلف سیاسی و نظامی و امنیتی و عمیق شدن انها در جریان جنگ 33 روزه و اسیب پذیری مفرط ناشی از تکامل و بالندگی جبهه مقاومت متشکل ازجمهوری اسلامی ایران سوریه حزب الله لبنان و حماس در فلسطین ، جنایات وحشیانه رزیم صهیونیستی در نوار غزه تنها سرپوشی ناگزیر بر مشکلات متعدد داخلی و خارجی ان رزیم محسوب میشود .
البته نزدیکی انتخابات اسراییل و رقابت کاندیدا های احزاب مختلف با یکدیگر از جمله علل حملات اخیر به غزه بشمار میاید که ما در زیر به ان خواهیم پرداخت:
الف-ترمیم آسیبهای سهمگین سیاسی نظامی و امنیتی اسراییل ناشی از جنگ 33 روزه:
با اتمام جنگ 33 روزه در بعد داخلی بحران سیاسی دولت اولمرت را تحت شدیدترین فشارها قرار داد و آنرا در آستانه فروپاشی قرار داده است. به گزارشCNN ، 70% اسرائیلی ها معتقد بودند که در جنگ با حزب الله شکست خورده اند.
صدها نفر در روزهای بعدازجنگ با برپایی تظاهرات در سرزمین های اشغالی ا یهود اولمرت نخست وزیر را به تسلیم شدن در مقابل حزب الله لبنان متهم کردند و خواستار کناره گیری وی از قدرت شدند. آنها با حمل پلاکاردهایی که در آن اولمرت را به آرتور چمبرلن نخست وزیر اسبق انگلیس تشبیه کرده بودند. آنان همچنین تصاویری از یهود اولمرت نخست وزیر، عمیر پرتس وزیر دفاع ، تسیپی لیونی، وزیر امور خارجه را در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود : « تسلیم شوندگان بروید بیرون »
بدنبال گسترش انتقادات از عملکرد دولت، در این جنگ، برخی از احزاب مخالف و نیز احزاب مستقل اسرائیل خواستار تشکیل دولت موقت و انحلال دولت فعلی و برکناری نخست وزیر ( اولمرت ) شدند.
مقامات مسئول و امنیتی اسرائیل نیز اذعان داشتند که بسیاری از احزاب داخل اسرائیل خواستار تشکیل کمیته تحقیق برای ارزیابی عملکرد دولت اولمرت در این جنگ شده اند و مطالبات خود را برای تشکیل این کمیته به هیأت رئیسه کنست تحویل دادند.
به نوشته نیویورک تایمز، کابینه اسرائیل اکنون مجروح جنگی است. اعضای کنست بعد از شنیدن اخبار این تلفات و خسارات از دولت اولمرت خواستار آتش بس فوری شدند. همچنین چند تن نمایندگان پارلمان رژیم صهیونیستی خواستار کناره گیری اولمرت از سمت نخست وزیری شدند. رئیس کنست نیز گفت : « تل آویو در حمله به لبنان شکست خورده است.»
سیلوان شالوم ، وزیر سابق امور خارجه و از اعضای حزب لیکود در کنست تأکید کرد : « اگر ما می دانستیم که نتیجه جنگ این خواهد بود از آن حمایت نمی کردیم ، آتش بس یکی از بدترین چیزهایی بود که به اسرائیل تحمیل شد چرا که تل آویو به هیچ یک از اهداف خود از جمله بازگرداندن سربازان ربوده شده و متلاشی کردن حزب الله دست نیافت و علاوه بر آن مسائلی مانند پس دادن مزارع شبعا و آزادی زندانیان لبنانی را نیز باید بپذیرد.»
محافل داخلی اسرائیل اذعان دارند که اولمرت جنگ با لبنان را بدون تدبیر و تحت فشار آمریکا آغاز کرده بود، چرا که اصلاً آماده این نبرد نبود، و از همان ابتدا معلوم بود که نابودی حزب الله توهمی بیش نیست.
به نوشته روزنامه جروزالم پست : « اولمرت در داخل حزب خود نیز با مشکلاتی روبرو است از جمله با وزیر خارجه اسرائیل، تسیپی لیونی که صراحتا می گوید : « هیچ ارتشی در جهان نمی تواند حزب الله را خلع سلاح کند. » وهمو بود که از فرصت یک روزه، کابینه اسرائیل به ارتش این رژیم خبر داده بود تا جنگ را براساس اعلام بسیاری از خبرگزاریها فضاحت بار بوده ، متوقف کنند. لیکن هرگونه تحرک نظامیان صهیونیست برای این رژیم فقط تلفات و خسارات بیشتر به ارمغان آورد و تحولات جبهه برای این رژیم روز سیاهی را رقم زد.
اسرائیل خود را به آب و آتش زد تا شاید بتواند احساس پیروزی در جنگ با حزب الله را برای خود ایجاد کند.
حزب الله حماسه آفرید و دنیا را حیرت زده کرد. حسنین هیکل روزنامه نگار شهید مصری چنین می گوید : « حزب الله سربلند از این نبرد خارج شد، این جنبش از لحاظ اخلاقی و شجاعت در عالی ترین سطح قرار دارد و اسرائیل در پست ترین مرتبه اخلاقی است.»
به نوشته روزنامه صهیونیستی هاآرتص : سیلی محکمی خوردیم، این جنگ یادآور شکستی دردناک است : عمیر پرتز وزیر دفاع می گوید : « نتایج ناگوار این جنگ برای اسرائیل، ما را به بازبینی در مسائل داخلی ملزم می کند.»
یهودیان اسرائیلی به رهبران خود می گویند شما نمی توانید 120 نظامی را در گورستان دفن کنید، 1 میلیون اسرائیلی را آواره کنید، قدرت ارتشی را زیر سئوال ببرید بعد بگوئید اشتباه کردیم و اعراب اسرائیل نیز به عملکرد دولت اسرائیل و حمله وحشیانه به لبنان شدیداً اعتراض کرده و محکوم می کنند. با توجه به موارد فوق اختلافات داخلی در رژیم صهیونیستی به 3 نوع تقسیم بندی می شود :
الف ) اختلافات بین نهادها و بخشهای حاکمیت
ب ) اختلافات بین اعراب اسرائیل و دولت
ج ) اختلافات بین یهودیان اسرائیلی و دولت اسرائیل
دامنه این بحران هر روز گسترده تر شده و ادامه منطقی چنین فرآیندی بی شک زلزله ای سیاسی را برای رژیم صهیونیستی به همراه خواهد داشت. در نتیجه تعارضات و درگیری های داخلی از یک سو و بحران های بین المللی که به رغم نفوذ گسترده صهیونیست ها در مجامع و سازمان های بین المللی، دامان اسرائیل را گرفته است، حکایت از تسریع روند سقوط رژیم اشغالگر قدس دارد. به خصوص که درگیری های داخلی که تاکنون میان نخبگان سیاسی و احزاب رژیم صهیونیستی در جریان بود، هم اینک به تضادی اساسی میان مردم و مقامات سیاسی مبدل شده است و این مسئله برای صهیونیست ها مشکل ساز خواهد شد لذا با توجه به مفاد فوق الذکر بحران افرینی وحملات ددمنشانه این رزیم به مردم بی پناه نوار غزه نوعی مکانیزم انفعالی حداقلی برای احیای اعتماد به نفس سیاستمداران و ارتش شکست خورده رزیم اشغالگر محسوب میشود و اسراییل امیدوار است با این قدرتنماییهای کاذب بتواند چهره شکست خورده امنیتی و نظا می خود را نزد شهروندان خود ترمیم کرده و در استانه انتخابات کنیست اعتماد دوباره انان را کسب کند .
شکست در جنگ 33 روزه سبب درگیری دایمی جامعه اسراییل با دغدغه های امنیتی شد و همین فضای امنیتی بهانه ای برای عدم توجه اسراییل به حقوق و ازادیهای فلسطینیان شده است واسراییل میداند بسیار آسیب پذیر است و بطور روزافزون به حمایتهای تکنولوزیک امریکا نیاز دارد .
تعارضات فرهنگی و اجتماعی شدید در جامعه رزیم صهیونیستی در اثر شکست در جنگ 33 روزه بصورت شکافهایی فعال درآمد و سبب موضع گیریهای احزاب گوناگون اسراییل در برابر یکدیگر شد.
بهدنبال پیروزی غرورآفرین حزب الله در نبرد وعده صادق، فرماندهان نظامی رژیم صهیونیستی یک به یک شروع به اعتراض کردند و احزاب داخلی سرزمینهای اشغالی نیز شروع به یادآوری ضعفهای صهیونیستها در طول جنگ کردند. بسیار زودتر از انتظار همگان، اولمرت شخصا اعتراف کرد که جنگ به دلیل ربودن دو سرباز اسراییلی نبوده است و برنامه حمله به حزب الله از مدتها قبل در دستور کار این رژیم قرار داشته است. فشار داخلی تنها پس از چند ماه سران نظامی صهیونیستها را به زانو درآورد. دان حالوتس به دلیل بی لیاقتی و ضعف مدیریت در جنگ و استعفا داد. عمیر پرتز مورد تهاجم سیاسی به دلیل اشتباهات فاحش در جنگ قرار گرفت. اولمرت رسما به شکست در جنگ با حزب الله اعتراف کرد. وی حتی برای فرار از فشارهای داخلی، تمام مسولیتها را متوجه سیاست خارجی و شخص تسیپی لیونی وزیر خارجه کابینه اش نمود. کار تا آنجا بالا گرفت که پرتز هم وارد معرکه شد و بحران سیاسی عمیقی بر فضای سرزمینهای اشغالی سایه افکند. صهیونیستها در این میان صراحتا به برنامه تسلیحات هسته ای شان اعتراف کردند. برنامه ای که سالها مخفی مانده بود و دانشمندانی چون مردخای وانانو به دلیل افشای بخشی از آن سالها تبعید و بازداشت شده بودند.
و سرانجام کمیسیون تحقیق درباره علل شکست مفتضحانه رژیم صهیونیستی موسوم به کمیته وینوگراد شکل گرفت. با وجود آنکه اصولاً انتظار نمی رود چنین کمیتههایی حقیقت یاب باشند، چند روز مانده به انتشار گزارش این کمیته، اولمرت به حزب کادیما (حزب غالب اسرائیل که نخست وزیر از آن انتخاب می شود) هشدار داد که عواقب سختی در انتظار آنان است. از سویی برای حفظ قدرت تلاش کرد تا از نمایندگان احزاب چپگرای رژیم صهیونیستی تضمین بگیرد که خواستار استعفای وی نخواهند شد. با وجود اینکه اولمرت توانست با پشتوانی آفریکا خود را بر مسند قدرت نگه دارد اما عواقب این جنگ به زوال اجماع و افزایش اختلافات در دولت رژیم صهیونیستی گردید.
ج- سطح منطقه ای
1- انتقام از جبهه مقاومت در منطقه
فاجعه غزه، محصول پیوند نامبارک سران خائن برخی کشورهای عربی مدعی مسلمانی با رژیم منحوس صهیونیستی است. فرآیندی که از چند ماه قبل با محاصره ظالمانه غزه پس از برگزاری کنفرانس گفتگوی ادیان در آمریکا آغاز گردید و با دیدارهای محرمانه سران رژیم صهیونیستی با مقام های سیاسی و مذهبی کشورهای عربی ادامه یافت و نشست اخیر نیویورک، قطعات این پازل شوم را کامل کرد تا در آستانه سال نو مسیحی، بمبهای چندصد تنی آمریکایی به کودکان و زنان غزه هدیه شود و هولوکاست واقعی در سرزمین غزه رقم بخورد و غزه را به کانون بیداری اسلامی و رسوایی مجامع بین المللی مدعی دفاع از حقوق بشر تبدیل نماید. از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد که با دخالت همیشگی آمریکای جنایتکار درخواست صدور قطعنامه را به بیانیه ای غیر الزام آور بدل نموده است.
سیاست جدید رژیم غاصب صهیونیستی مبتنی بر از بین بردن دولت مردمی حماس است تلآویو امیدوار است با استفاده از فرصت مذاکره با اعراب میانهرو به صلحی نسبی دست یافته و سپس با استفاده از اهرم فشار دولتهای عرب، حماس و سایر بازیگران غیرهمراه با اسرائیل را هم وادار به پذیرش شرایط جدید کند.
همراهی کشورهای عرب با اسرائیل و پایان نزاع میان طرفین، از نگاه مقامات صهیونیست به معنای پایان مقاومت خواهد بود.
هدف مشترک صهیونیستها و اعراب، ممانعت از تکثیر الگوی موفق مقاومت اسلامی در سایر جوامع عربی و اسلامی است تا از این طریق رژیم غاصب روز به روز به اهداف شوم خود که در مرحله اول از بین بردن هویت فلسطینی و در مراحل بعد بلعیدن کل جهان اسلام می باشد نزدیک شده و سران کشورهای عربی که دولتهای آنان به صورت غیر دموکراتیک بر مردم سلطه می رانند جریان مقاومت را در نطفه خفه نموده و مجال را برای خود و امثال خود مهیّا کنند تا چند صباحی بیشتر بر کرسی قدرت بنشینند برای نیل به این هدف اکنون و در آستانه انتخابات تشکیلات خودگردان فلسطین، کابوس پیروزی مطلق حماس، خواب راحت را از چشمان ایشان ربوده است درصدد حذف این تشکل مردمی از عرصه سیاسی فلسطین برآمده اند تا مبادا مقاومت جانانه ی این دلیر مردان در برابر جوخه های مرگ الگویی برای دیگر مردان رشید دوستار مقاومت شود.
محاصره و قحطی چند ماهه تحمیل شده بر مردم مظلوم غزه- که هدفی جز تضعیف نیروی دفاعی آنها نداشته است - در برابر چشمان خواب زده مجامع مدعی دفاع از حقوق بشر به وقوع پیوست و چون همیشه با سکوت مرگبار آنها مواجه شد. دولتهای به ظاهر مسلمان نیز با همکاری یا سکوت خود مهر تاییدی بر این فجایع زدند و البته نقش منافقانه دولت خائن مصر بیش از دیگران در پیشگاه قضاوت امت اسلامی قرار دارد.
بی تردید، دفاع مظلومانه ساکنان غزه به رهبری حماس قهرمان، به نقطه عطفی در مناسبات سیاسی و اجتماعی آینده ی منطقه بدل خواهد شد و بذر مقاومت را در سایر سرزمینهای اسلامی، آبیاره خواهد کرد و اکنون روز بیداری و تحقق این آیه شریفه " و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین" فردا و فرداها از آن صابران و مبارزان خواهد بود، فرا رسیده است.
2- تسریع وتقویت طرح صلح عربی
اسرائیل با پذیرش طرح صلح عربی به عنوان زیربنای مذاکرات، ضمن مهار مبارزان شجاع فلسطینی و وادار کردن گروههایی چون حماس و جهاد اسلامی به پذیرش توافق حاصل شده میان تلآویو و اعراب، کمترین هزینه ممکن را هم برای برخورداری از آرامش، امنیت و ثبات پرداخت خواهد کرد.
حاصل دیدارهای پی درپی ابومازن با اولمرت ، مبارک، عبدالله دوم شاه اردن و ملک عبدالله شاه عربستان و متعاقب آن دیدار لیونی با مبارک از یک سو و رایزنی های تل آویو با واشنگتن با حمله جنگنده های رژیم غاصب به مردم بی پناه غزه به بار نشست و و درنهایت این اضلاع به هم پیوسته بریک منفعت مشترک اجماع حاصل کردند و آن اینکه به هر قیمتی باید اهالی غزه را به دلیل انتخاب حماس پشیمان کرد چه اینکه مدل حماس ممکن است به الگوی بی بدیلی برای سایر جریانها و ملت های منطقه تبدیل گردد. بی شک اسراییل با توجه به پیامدهای چنین جنایتی بر ساختار درونی خود در اتخاذ چنین تصمیمی تردید داشت. از سوی دیگر جریان های سازش کار عربی منطقه در تثبیت جایگاه جنبش حماس و سایر گروههای فلسطینی در بین مردم این کشور هیچ تردید به خود راه نمی دادند. براین اساس با اصرار کشورهای عربی برای حذف این تهدید جدید، رژیم غاصب صهیونیستی بازهم امتناع خود را شکست و جنایت دیگری را در تاریخ سیاه خود خلق کرد.
قاهره از چند روز قبل از حمله این جنایتکاران به غزه شاهد تحرکاتی دیپلماتیک تحت نام روند صلح خاورمیانه و حل بحران فلسطین بود. دیدار ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان با حسنی مبارک رییس جمهور مصر و سپس سفر زیپی لیونی وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به قاهره در کنار تماسهای تلفنی مقامات مصر با ترکیه، سوریه و گروههای فلسطینی بیانگر تحرک جدید مصر در عرصه منطقه به ویژه در زمینه فلسطین بود. هرچند که مصریها بر این باورند که این تحرکات میتواند به حل مساله فلسطین منجر شود اما مواضع اتخاذ شده از سوی حاضرین در مصر نشانگر نتایجی دیگر از این نشستها بود. با توجه به اینکه مصر از بازگشایی مرز رفح خودداری کرده و میکند و از سوی دیگر لیونی نیز پس از دیدارهایش در قاهره بر ادامه محاصره غزه تاکید کرد و ابومازن نیز پیش شرط مذاکره با حماس را کنار گذاشتن مقاومت از سوی این جنبش دانست، میتوان گفت که نشست های قاهره ادامه سیاست اعمال فشار بر فلسطینیان برای پذیرش سازش بوده است. این امر زمانی بیشتر آشکار میشود که ابوالغیظ وزیر خارجه مصر اعلام میکند مصر نمیتواند اقدامی برای بازگشایی مرزها برای کمک رسانی به فلسطینیان انجام دهد مگر تل آویو پذیرنده این امر باشد که آن نیز به واسطه کنار نهادن مقاومت از سوی فلسطینیها خواهد بود. با تمام این تفاسیر نکته مهم در این رایزنی ها آنکه پاسخهای موشکی مقاومت، رژیم صهیونیستی را در تنگنای شدید قرار داده لذا میتوان گفت که از دلایل رایزنیهای لیونی، تلاش مصر برای میانجی گری برای تمدید آتش بس با مقاومت برای فرار از پیامدهای این پاسخها خواهد بود. در مجموع و با توجه به آنچه در مصر گذشت میتوان گفت که در آینده اعمال فشارها بر غزه از سوی صهیونیستها تشدید خواهد شد در حالی که سکوت تشکیلات خودگردان، کشورهای عربی و غربی بر دامنه این تحرکات خواهد افزود. رژیم غاصب صهیونیستی در پی آن است که با نابودی کامل دولت مردمی حماس راه را برای مذاکره با گروه های دیگر فلسطینی که تا اکنون جرأت پرتاب حتی یک سنگ به طرف غاصبان سرزمینشان را نداشته اند هموار کند و سپس با مذاکره- و فقط برای مذاکره نه دست یابی به نتیجه- با دولتهای عربی در قالب طرح صلح عربی ، فاصله ی زمانی خود را با زوال و نابودی بیشتر و بیشتر کند.
با نگاهی به تاریخ تعهدات سران رژیم غاصب و عدم پایبندی به آنها به این تعهدات می توان گفت که با فشار گروهها و احزاب افراطی و تندرو در اسرائیل، سران این رژیم حتی اگر بخواهند نمی توانند به هیچ یک از تعهدات خود پایبند باشند حال این تعهد به مفاد طرح صلح عربی باشد و یا هر طرح صلح دیگری.
سران کشورهای اسلامی با نگاه به تاریخ باید به این نتیجه رسیده باشند که رژیم صهیونیستی برای مشروعیت خود در جامعه بین المللی به گفتگو و مذاکره با آنان نیاز دارند و باید مطمئن باشند که این مذاکرات فقط برای مذاکره است نه دستیابی به نتیجه.
3- تلاش جبهه سازش برای جبران حیثیت از دست رفته ناشی از جنگ 33 روزه
مهم ترین دستاورد جنگ لبنان، ریشهدار شدن تفکر مقاومت و پایداری در بین ملتهای تحت ظلم و ستم در مقابل قدرتهای منطقهای و جهانی بوده است.پس از پایان جنگ 33 روزه در لبنان سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، در پاسخ به این سؤال خبرنگار که اولین اولویت شما پس از این جنگ چیست؟ گفت: «قضیه فلسطین».
قضیه فلسطین را میتوان محور اصلی منازعات و درگیریها در خاورمیانه دانست، بهگونهای که هر مناقشهای در منطقه مستقیم یا غیرمستقیم با این قضیه ارتباط مییابد. برای مثال، طی دهههای گذشته تحولات در لبنان بیشترین ارتباط را با قضیه فلسطین داشته است، هممرز بودن دو کشور، حضور تعداد قابل توجهی از آوارگان فلسطینی در لبنان، ریشههای نژادی و مذهبی مشترک لبنانیها و فلسطینیها، اعمال نفوذ قدرتهای جهانی و منطقهای و ... بر تأثیرات متقابل تحولات لبنان و فلسطین افزوده است.
در داخل فلسطین جریان اسلامگرا توانست طی دهههای 80 و 90 به جایگاه مناسبی دست پیدا کند و با قیام انتفاضه، صهیونیستها را در موقعیت سختی قرار دهد. پس از فروپاشی بلوک شرق و طراحی جدید آمریکا برای تحکیم سیطره بر خاورمیانه و ارائه طرحهایی مانند طرح خاورمیانه جدید، نیروهای اسلامگرا در منطقه نیز به تحکیم روابط متقابل پرداختند.
بدینترتیب، هرگونه اقدام جریانهای اسلامگرا در لبنان یا فلسطین برطرف مقابل تأثیر دارد.
تأثیرات سیاسی و روانی این دو جریان بر یکدیگر طی چند سال گذشته کاملاً مشهود بوده است. برای مثال، عقبنشینی رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان در پی ضربات کوبنده مقاومت اسلامی لبنان، تأثیر روحی و معنوی بسیاری بر فلسطینیها برای شروع انتفاضه الاقصی گذاشت. همچنین عملیات «وعد صادق» حزبالله لبنان و به اسارت گرفتن دو نظامی صهیونیستی و واکنش رژیم صهیونیستی در حمله به لبنان که به پیروزی حزبالله منتهی شد.
تأثیرات کوتاهمدت و بلندمدت جنگ لبنان در صحنه فلسطین
1. کاهش فشار نظامی بر مناطق فلسطینی
2. تلاش برای پیوند روند تبادل اسرا
3. افزایش روحیه و اراده مقاومت فلسطینیها
4. واکنشهای سیاسی داخلی فلسطین
5. تأثیر در برنامههای منطقهای و جهانی در فلسطین
شاید بتوان گفت مهمترین دستاورد جنگ لبنان ریشهدار شدن تفکر مقاومت و پایداری در بین ملتهای تحت ظلم و ستم در مقابل قدرتهای منطقهای و جهانی بوده است؛ در حالی که آمریکاییها سالهاست به دنبال از بین بردن این ریشهها هستند و اساساً یکی از پایههای طرح خاورمیانه جدید آمریکاییها، سست کردن افکار و عقاید مرتبط با جهاد و مقاومت است. در این زمینه، حتی شاهد تغییراتی در کتب درسی برخی کشورهای منطقه هستیم.
ناتوانی ارتش رژیم صهیونیستی در نابود کردن حزبالله با وجود تمام امکانات و حمایتهای آمریکا، امید مردم و مبارزان فلسطینی را برای مقاومت در برابر چنین رژیمی به شدت افزایش داد. البته پیش از این نیز، در عقبنشینی سال 2000 رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان شاهد افزایش روحیه فلسطینیها بودیم. این تأثیر فقط به فلسطین محدود نمیشود، بلکه تمام منطقه را دربر میگیرد؛ حتی میتوان گفت این الگو نه تنها در حال حاضر، بلکه برای آینده نیز بسیار مناسب خواهد بود.
شکست برنامه مشترک آمریکا و اسرائیل با همراهی اروپا برای خاورمیانه با نام «خاورمیانه جدید» یکی دیگراز نتایج مهم جنگ لبنان محسوب میشود. آمریکاییها که در برنامههای خود برای خاورمیانه دچار مشکلاتی شده بودند، بر اثر جنگ لبنان به طور اساسی در برنامههایشان تجدیدنظر کردند. فلسطین در طرح آمریکاییها برای خاورمیانه نقش اصلی و محوری ایفا میکند و تحرک در سایر کشورها به طور مستقیم با اوضاع فلسطین در ارتباط است و این، به علت اهمیت نقش رژیم صهیونیستی برای آمریکاییها در منطقه است.
با توجه به آنچه که گفته شد رژیم غاصب صهیونیستی برای کاهش تاثیرات بلند مدت شکست در جنگ سی وسه روزه، در پی راهکاری عملی و نظامی برای دست یابی به ابهت پوشالی شکست ناپذیری از دست رفته بود که با محاصره غزه و در نهایت حمله و کشتار مردم بی پناه آن، راهکار تاریخی خویش را دنبال کرد. تجربه تاریخی و ماهیت تروریستی اسراییل نشان می دهد که هرگاه این رژیم در برابر جریان مقاومت لبنان (حزب الله) و فلسطین (حماس) شکست خورده است ، همواره سعی نموده از طریق اقدام به فعالیت های تروریستی مثلا جبران مافات کند و در عین ضربه زدن به حریف ، مرحم موقتی برزخم عمیق شکست خود بگذارد. آخرین نمونه واکنش تروریستی اسرائیل، برای کاهش تاثیرات کوتاه مدت شکست از مقاومت، ترور عماد مغنیه بود.
این حربه رژیم غاصب نیز انشاءالله با درایت مقاومت و هشیاری و تیز بینی مردم مسلمان به جایی نخواهد رسید. ألیس الصبح بقریب.
ادامه دارد...
منبع : مرکز اسناد جمعیت دفاع از ملت فلسطین
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس