جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir

زمینه ها،علل، عوامل و پیامدهای وقوع جنگ 22 روزه غزه (1)

 مقدمه
خبر هجوم چنگیز وار رزیم صهیونیستی به نوار غزه در تاریخ 28/12/2008و بعد از تصمیم رژیم صهیونیستی مبنی بر قطع برق و جلوگیری از ورود سوخت و آب به نوار غزه به گوش همگان رسید و این در حالی است که محاصره از زمان پاکسازی نوار غزه در نیمه ژوئن سال 2007 آغاز شده و تا به امروز نیز ادامه دارد؛ به عبارت دیگر، نوار غزه از تاریخ 14/6/2007 تاکنون با نبود دارو و غذا دست و پنجه نرم می کند و خبری از وسایل لازم برای تولید کالاهای صنعتی نیست تا جایی که نوار غزه با گذشت زمان به جهنمی غیر قابل تحمل مبدل شد که یک و نیم میلیون فلسطینی در آن به سر می بردند، اما در این مدت گوش‌های مردم دنیا که از هیاهو های دستگاه های دروغ پراکنی پر بود ناله‌ای را که به خاموشی می‌گرایید نمی‌شنید یا احیانا نمی خواست بشنود.
طی آن ماه‌هایی که روند محاصره گلوی فلسطینیان ساکن نوار غزه را در آرامش کامل می‌فشرد، جامعه جهانی نسبت به حجم جنایاتی که در این منطقه صورت می‌گرفت، غافل بودند و متاسفانه برخی از کشورهای عرب نیز در این محاصره مشارکت داشتند؛ ولی تصمیم اخیر رژیم صهیونیستی در خصوص قطع برق نوار غزه این غافلان را از خواب بیدار کرد و دیگر کسی برای غفلت خود عذری ندارد.

تاریخچه
نوار غزه (Gaza Strip) ناحیه‌ای است نوارگونه که قسمت شرقی فلسطین اشغالی را در کنار دریای مدیترانه، تشکیل می‌دهد. نام «نوار غزه» از شهر غزه که بزرگ‌ترین شهر در منطقه نوار غزه است، گرفته شده است. نوار غزه از جنوب غربی با مصر و از شمال و شرق با اسرائیل هم‌مرز است. منطقه نوار غزه ۴۱ کیلومتر طول و در بخش‌هایی از ۶ تا ۱۲ کیلومتر عرض دارد. مساحت کلی نوار غزه، ۳۶۰ کیلومتر مربع است. این‌ منطقه‌ مهم‌ که‌ هم‌ اکنون‌ تحت‌ کنترل‌ جنبش‌ حماس‌ قرار دارد‌، دارای 11 کیلومتر مرز مشترک‌ با مصر ‌51‌ کیلومتر مرز مشترک‌ با فلسطین‌ اشغالی‌ و ‌40‌ کیلومتر ساحل‌ مدیترانه‌ای‌ است.
غزه جمعیتی‌ بالغ بر یک‌ میلیون‌ و چهارصد هزار نفر را در خود جای‌ داده‌ است‌ که‌ اکثریت‌ مطلق‌ آن‌ فلسطینی‌ هستند. مهم‌ترین‌ بخش‌ نوار غزه‌ ‌ شهر غزه‌ است‌ که‌ حدود ‌300‌ هزار نفر جمعیت‌ دارد و از نظر تراکم‌ جمعیتی‌ متراکم‌ترین‌ شهر جهان‌ است. رفح‌ و خان‌ یونس‌ از دیگر شهرهای‌ مهم‌ این‌ منطقه‌ است. کشاورزی‌ و در حال‌ حاضر کمک‌های‌ بین‌المللی‌ مهم‌ترین‌ منابع امرار معاش و ضامن بقای ساکنان غزه است. بنا بر گزارش‌ آژانس‌ توسعه‌ بین‌ المللی‌ کانادا ‌ نرخ‌ بیکاری‌ در این‌ منطقه‌ بالغ بر‌50‌ درصد است‌ و بالغ بر دو سوم‌ ساکنان‌ آن با درآمدی‌ زیر دو دلار در روز روزگار می‌گذرانند. نرخ‌ زاد و ولد نزد ساکنان‌ غزه‌ بیش‌ از چهار درصد است‌ و نرخ‌ مرگ‌ و میر کودکان‌ بیش‌ از پنجاه‌ در هزار برآورد می‌شود.
پس از شکست نیروهای امپراتوری عثمانی از بریتانیا در طول جنگ جهانی اول، دولت وقت بریتانیا در ۲۵ آوریل ۱۹۲۰ میلادی کنترل سرزمین‌ فلسطین از جمله نوار غزه را برعهده گرفت و با تشکیل یک سیستم حکومتی تحت عنوان قیمومیت بریتانیا بر فلسطین به اداره امور آن پرداخت.
پس از جنگ اشغالِ فلسطین توسط صهیونیست ها در سال ۱۹۴۸ میلادی و تأسیس رژیم اشغالگر اسرائیل در بخشی از سرزمین فلسطین پس از عقب نشینی بریتانیا و متعاقب آن نوار غزه به کنترل ارتش مصر و کرانه باختری در سیطره ارتش اردن در آمد، سپس پیمان ترک مخاصمه بطور موقت در سال ۱۹۴۹ میان رژیم تازه تأسیس اسرائیل و مصر، اردن، سوریه و لبنان به امضا رسید که بنابر مفاد آن نوار غزه تحت کنترل کشور مصر قرار گرفت.
منطق نوار غزه در جریان جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ و با شکست اعراب، به اشغال نظامی نیروهای مهاجم اسرائیل درآمد. غزه متأثر از موج اسلام گرایی در مصر بویژه از جریان جنبش اخوان المسلمین  به دژ جریان اسلام گرایی در فلسطین تبدیل شد و خصوصا از دهه هشتاد میلادی با تأثیر پذیری از انقلاب اسلامی ایران و تجربه مقاومت اسلامی لبنان به مهمترین عرصه رویارویی با رژیم صهیونیستی بدل گشت تا جایی که اسحاق شامیر نخست وزیر پیشین اسرائیل از آن به عنوان یک بمب ساعتی یاد می کرد  و و شیمون پرز رئیس جمهوری این رژیم آرزو می کرد روزی از خواب برخیزد و ببیند که غزه در دریا غرق شده است. بدین ترتیب غزه به یک کابوس برای رژیم صهیونیستی تبدیل شده بود و بالاخره‌ در سپتامبر ‌2005‌ میلادی با عقب‌ نشینی‌ نیروهای‌ رژیم‌ صهیونیستی یا به عبارت دیگر فرار آنان از داخل غزه این منطقه در کنترل‌ حکومت‌ فلسطینی‌ قرار گرفت. تمامی سکنه نوار غزه فلسطینی هستند و هم اکنون کنترل این منطقه در دست حماس است. 


                                              
     
                                                                     نقشه باریکه غزه
                                                   
 
پشت حصار بلند غزه چه می گذرد؟
از زمانی که جنبش مقاومت اسلامی «حماس» دولت دهم فلسطین را در مارس 2006 تشکیل داد، دشمن صهیونیستی محاصره سیاسی و مالی جائرانه‌ای را علیه ملت فلسطین و این جنبش آغاز کرد که اوج این محاصره بعد از حوادث ژوئن غزه بود؛ حوادثی که به پاک سازی نوار غزه از لوث وجود گروه‌های آشوب طلبی انجامید که حمایت شان را تل آویو، واشنگتن و برخی کشورهای عربی بر عهده داشتند.
از زمان پاک سازی نوار غزه در تاریخ 14/6/2007 رژیم صهیونیستی این منطقه را به یک زندان واقعی تبدیل کرد که هزاران بیمار و مجروح را در خود جای می‌داد و یک رکورد واقعی را در فقر داشت و بخش صنعت آن به خاطر تداوم روند محاصره و بسته ماندن گذرگاه‌ها از فعالیت باز ایستاد. از ژوئن 2007 تا ابتدای دور تازه محاصره در ماه ژانویه 2008 آمارها حاکی از فشار اسرائیل بر فلسطینیان ساکن این منطقه می‌باشد تا جایی که این محدودیت‌ها به وفات 82 بیمار، افزایش تعداد کسانی که نیاز به خروج از کشور و درمان دارند تا سقف 1720 نفر، پایان یافتن ذخیره 92 قلم دارو، از کار افتادن 134 دستگاه پزشکی، تمام شدن ذخیره گاز ویژه بی‌هوشی (نیتروز) و به تبع آن توقف فعالیت اتاق‌های عمل انجامیده است. ضمنا در جریان محاصره، 39000 کارگاه و کارخانه از فعالیت باز ایستاده و این امر باعث شده است تا 140 هزار فلسطینی به صف بیکاران بپیوندند و رقم بیکاری به 80 درصد برسد و به تبع آن شاخص فقر در نوار غزه نیز بر روی 90 درصد بایستد.
اشغالگران قدس به محاصره‌ای که با کمک دیگر طرف‌های منطقه‌ای و بین المللی علیه ملت فلسطین در نوار غزه اعمال کرده بودند، بسنده نکردند و به قطع برق و سوخت نوار غزه مبادرت ورزیدند. با این همه مقاومت مردم غزه ادامه یافت و همین امر نیز در نهایت باعث باز شدن خط مرزی شد. قطع برق و فرو رفتن نوار غزه در تاریکی مطلق پرده از محنت‌هایی برداشت که ملت فلسطین طی هشت ماه متمادی از آن رنج می‌برند.
قطع برق نوار غزه باعث شد که جوامع عربی هشیار شوند و دولت‌های خود را برای پایان دادن به جنایت‌های اشغالگران قدس تحت فشار قرار دهند؛ ضمن آنکه ساکنان نوار غزه نیز با حرکت خود به سمت خط مرزی فلسطین با مصر و شکستن دیوار مرزی و ورود به شهرهای مصری رفح و العریش واقع در شمال سینا وضعیت غیرانسانی‌ای را که اسرائیل برای ساکنین این منطقه ایجاد کرده بود را نمایان کردند و نشان دادند که هرگز حاضر نیستند سر تسلیم در برابر دشمن فرود آورند و خواسته‌هایش را بپذیرند.
 
تاریخ اشغالگری در نوار غزه
نسل کشی و کشتار دسته جمعی ساکنان نوار غزه موضوع جدیدی نیست که صرفا در شرایط کنونی رخ داده باشد و یا با اعلام منطقه متخاصم به آن گرفتار شده باشد. از آغاز اشغال این منطقه در سال 1967 تاکنون بارها و بارها در واکنش به فعالیت های نوپا و مستمر گروه‌های مقاومت چپگرا به عنوان اقدامات پیش گیرانه مورد تعرض و تجاوز قرار گرفته است. ریشه‌های این مقاومت به زمانی بر می‌گردد که غزه زیر نظر مصر اداره می‌شد ولی در سال 1956 مورد حمله و تجاوز سه جانبه انگلیس و فرانسه و رژِیم صهیونیستی قرار گرفت‌. مقاومت مردمی با سلاحی که حکومت مصر در اختیار آنان قرار داده بود به فعالیت و مبارزه خود ادامه می‌داد. یک سال بعد کشورهای متجاوز بعد از هشدار آیزنهاور غزه را تخلیه کردند و این منطقه دوباره تحت اداره مصر قرار گرفت. اما روزهای آرامش ساکنین غزه هنوز آغاز نشده بود.
صهیونیست‌های اشغالگر بعد از این واقعه به طور پیاپی این منطقه را مورد حملات خود قرار می‌دادند و بنا به موقعیت جغرافیایی خود به دلیل واقع بودن در مرز مصر و پیوندهای تاریخی عمیق با این کشور مورد یورش اشغالگران قرار داشت و آنان در واقع با حمله به این منطقه فلسطین و مصر را باهم مورد حمله قرار می‌دادند.
اما پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 آمریکا تهاجمات اسرائیل نیز به مسلمانان غزه نیز زیر پوشش مبارزه با تروریسم مشروعیت یافت. با روی کار آمدن شارون از سال 2001 این حملات به اوج خود رسید. این فرد در آغاز دهه هفتاد نیز که فرماندهی نیروهای اشغالگر را به عهده داشت؛ ماهیت خود را در مورد کشتار فلسطینیان به وضوح نشان داده بود ولی ناکامی او در تضعیف مقاومت فلسطینیان در آن زمان که در راس آنان جبهه خلق و حزب کمونیست فلسطین و هسته مرکزی فتح قرار داشت؛ نیز کاملا مشهود بود و به اثبات رسید.
هنگامی که شارون در راس حکومت اشغالگران قرار گرفت؛ سیاست‌های راهبردی و افکار نظامی‌اش را بیشتر استوار کرد و به اجرا درآورد به گونه‌ای که به تضعیف پایه و اساس جامعه فلسطین و نابودی ارکان زندگی و موسسات و فرودگاه و اسکله در اراضی فلسطینی پرداخت تا در واکنش به عملیات مقاومت که جان تازه‌ای گرفته و عملیاتی را در عمق رژیم صهیونیستی انجام داده و به تاریخ درخشان گذشته خود بازگشته بود از ساکنان نوار غزه و ساکنان آن انتقام بگیرد و نتایج توافق اسلو را محو و نابود کند.
حزب کادیما با منطقه متخاصم شمردن نوار غزه در واقع موضوع جدیدی را عنوان نکرده است. از دیدگاه صهیونیست‌های نژاد پرست تمامی فلسطینان دشمن محسوب می‌شوند و اکنون این اقدامات، به صورت موجی از نسل کشی در آمده است که شارون آن را به راه انداخت و اولمرت نیز آن را ادامه می‌دهد و اکنون سیطره حماس بر نوار غزه بهانه را به دست آنان داده است تا بیشتر به اقدامات جنایتکارانه خود دامن بزنند. اکنون بر همگان روشن است که نه تنها مواضع سیاسی و جغرافیایی صهیونیست‌ها تغییر نکرده است بلکه شدت و حدت بیشتری نیز یافته است.
کشتار مردم بی‌دفاع غزه توسط صهیونیست‌ها چیز تازه‌ای نیست و جزء اقدامات وحشیانه متداول آنان است . آن چه مهم است این است که کوتاهی و ضعف فلسطینیان و اعراب و مسلمانان در مورد برخورد با این پدیده قدیمی تکراری را هویدا می‌سازد.
قاتلان صهیونیست از مقامات اشغالگران مانند اولمرت هیچ گاه با محکومیت قاطعانه و اقدام عملی جدی روبه رو نبوده‌اند و در واقع مذاکرات صلح را نیز به بازیچه گرفته‌اند و از آن در جهت تبرئه جنایات خود بهره می‌برند.
کوتاهی در مورد کشتار فلسطینیان نیز تازگی ندارد و آن چه که بیشتر جلب توجه می‌کند این است که گروه‌های حقوق بشر و سازمان‌های مدنی و مردمی فلسطینی و عربی نیز تبلیغات و اقدامات منظم و موثری را در مورد این گونه اقدامات به عمل نمی‌آورند و از سازمان‌ها ونهادهای همگون جهانی در این رابطه بهره کافی نمی‌برند تا فشار بیشتری را بر این رِِژیم و علیه جنایات خونبارش به عمل آورند. این نهادها نباید این گونه اقدامات جنایت کاران را رفتار عادی تلقی کنند و چون دایما تکرار می شوند؛ نباید بی‌اهمیت جلوه داده شود بلکه باید در کانون توجه قرار گیرد و از هر جهت به آن بپردازند. ما باید از خودمان بپرسیم که این سازمان‌ها چه فایده و ارزشی دارند در حالی که نمی‌توانند به وظایف گروهی و هماهنگ سازی خود عمل کنند. مگر نه این است که این نهادها برای توفیق و احقاق بیشتر حقوق بشر به وجود آمده‌اند و مسئولیت خطیری را بر عهده دارند. آیا ما فقط باید منتظر اقدامات سازمان عفو بین الملل و سازمان دیده بان حقوق بشر باشیم در حالی که بسیاری به تلاش های این دو سازمان به دیده شک و تردید می نگرند و برایشان سوال برانگیز است و فقط انسان‌ها و شخصیت‌های محافظه کار منتظر اقدامات این گونه سازمان‌های بین‌المللی هستند تا سرپوش و توجیهی را برای کم کاری و کوتاهی خود بیابند.
جای تعجب است که ارتکاب این گونه جنایات حق مسلم صهیونیست شمرده می‌شود و ایستادگی در برابر را روا نمی‌دانند. ما باید نگاه تازه‌ای به مسئولیت‌هایمان در مقابل این گونه اقدامات بیندازیم. شگفتا که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که کشتن حیوانات خشم جهانیان را برمی‌انگیزد ولی کشتار انسان امر عادی و طبیعی تلقی می‌شود!!!
 
افزایش محبوبیت حماس
قطع برق برای فلسطینی هایی که محاصره و مجازات جمعی را بخشی جدایی ناپذیر از پرونده سیاه صهیونیست‌ها می‌دانند و در طول شصت سال اشغالگری رژیم عبری رنج ها و محنت‌های بسیاری را متحمل شده اند، امری عادی به شمار می رفت ؛ ولی این اشغالگران بودند که غافلگیر شدند، زیرا غرور و نخوت آنان باعث شده بود تا از بیداری و آگاهی ملت فلسطین غافل باشند و گمان کنند که اگر نوار غزه محاصره شود و تحت فشار قرار گیرد، ساکنان آن علیه دولت حماس قیام می‌کنند ولی آنچه که در نوار غزه رخ داد، باعث شگفتی صهیونیست‌ها شد. مردم این منطقه هرگز علیه دولت حماس نشوریدند، زیرا کاملا به این نکته آگاه بودند که این رژیم عبری و همپیمانانش هستند که می‌خواهند حیات ملت فلسطین را به خطر بیاندازند.
نتایج پژوهشی که اخیرا با محور سنجش افکار عمومی در نوار غزه انجام شده است، نشان می دهد که بعد از قطعی برق، محبوبیت حماس در نوار غزه از 39% به 41% رسیده است و از همین رو بود که به جای حماس، تفنگ ها باز هم سینه دشمن را نشانه رفتند و مردم نیز رهسپار گذرگاه مرزی رفح شدند.
روزنامه‌های صهیونیستی گزارش داده‌اند که بر خلاف همیشه، کارمندان عالی رتبه وزارت جنگ رژیم صهیونیستی تا واپسین ساعات شامگاه یک شنبه و دوشنبه (22 و 23 ژانویه 2008) در دفتر خود وضعیت نوار غزه را دنبال می‌کردند و چشم‌هایشان به صفحه تلویزیون دوخته شده بود و گزارش‌هایی را تماشا می‌کردند که به صورت مستقیم از نوار غزه پخش می‌شد و در همین حین، گزارش‌های دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی را نیز بررسی می‌کردند.
اقدام کارمندان عالی رتبه وزارت جنگ رژیم اشغالگر قدس در پیگیری دقیق اخبار و گزارش‌ها به خاطر پیش گویی‌های ایهود باراک، وزیر جنگ این رژیم بود. باراک پیش بینی کرده بود که ساکنان نوار غزه بعد از قطع سوخت مورد نیاز نیروگاه های تولید برق این منطقه توسط اسرائیل، تظاهرات گسترده‌ای را علیه دولت حماس به راه خواهند انداخت. دستگاه‌های امنیتی صهیونیستی نیز انتظار داشتند که ملت فلسطین، دولت حماس را مسئول قطعی برق بداند و همان طور که ایهود اولمرت، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس در سخنرانی خود در برابر حزب کادیما گفته بود، فشارهای اقتصادی به فلسطینی‌های ساکن نوار غزه در جهت سوق دادن آنها به سمت نظام حماسی موجود در این منطقه صورت می‌گرفت.
مقامات رژیم اشغالگر قدس در حال و هوای پیش بینی و پیش گویی بودند که شبکه‌های تلویزیونی این رژیم با پخش گزارش‌های مستقیم از نوار غزه امید اولمرت و کارکنان عالی رتبه وزارت جنگش را به ناامیدی مبدل ساخت؛ چرا که تظاهراتی عظیم در نوار غزه، کرانه باختری و جهان عرب برگزار شد، ولی نه علیه حماس بلکه علیه اسرائیل بود.
یارون لندن، تحلیلگر بنام صهیونیستی با اشاره به تحولات اخیر می‌گوید: "به دنبال برپایی راهپیمایی‌های گسترده علیه اسرائیل در نوار غزه، کرانه باختری و کشورهای عربی، این نکته برای تل آویو مبرهن شد که هر چقدر بر فشار خود علیه فلسطینیان بیافزاید و در توجیه این فشار، حاکمیت حماس بر نوار غزه را بهانه کند، حمایت فلسطینیان از حماس و دولت وابسته اش بیشتر می شود."

نتایج شکسته شدن سد محاصره
بی‌تردید، آنچه در خط مرزی نوار غزه با مصر روی داد، نقطه عطفی در تاریخ مسئله فلسطین و مدیریت جنبش حماس در نوار غزه بود و مفاهیم و معانی متعددی را در خود جای داده بود که از مهم ترین آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف) مهم ترین پیامی که حرکت اهالی تحت محاصره نوار غزه به سمت خط مرزی فلسطین با مصر و گشوده شدن مرزها به روی آنها با خود به همراه داشت، شکست روند محاصره و ناامیدی نسبت به تداوم این روند بود ؛ چرا که دیگر ائتلاف آمریکایی ـ صهیونیستی نمی تواند خریداری برای طرح محاصره خود پیدا کند و برای همگان حجم جنایت های اشغالگران قدس و غیر اخلاقی بودن محاصره شان علیه فلسطینی ها مشخص شده است. امروز دیگر همه به این نکته رسیده اند که ملت فلسطین تحت فشار محاصره هرگز دست از باورها و اصول سیاسی و ملی خود بر نمی‌دارد.
در حال حاضر کشورهایی که در جریان محاصره نوار غزه ـ به صورت مستقیم و غیر مستقیم ـ نقش داشته اند، باید از این حادثه درس بگیرند، واقعنگری را کارمایه فعالیت خود سازند و راه عدل و انصاف را پیش گیرند.
حرکت اهالی نوار غزه به سمت خط مرزی و شکسته شدن دیوار گذرگاه باعث شد تا دولت نامشروع فیاض تظاهر به تایید این اقدام کند و بلافاصله برای آنکه وضعیت سابق را بر گذرگاه ها حکمفرما کند، با اشاره به توافق نامه گذرگاه ها که به امضای دحلان، نماینده تشکیلات خودگردان رسیده بود و در حال حاضر فاقد هر گونه اعتبار قانونی است، خواستار کنترل گذرگاه های نوار غزه شد؛ البته فلسطینی‌ها در مورد مخالفت با کنترل گذرگاه رفح توسط دولت نامشروع فیاض اجماع دارند.
ب) محاصره نوار غزه ـ با وجود شدت و حدت فراوانش ـ نتوانست جنبش حماس را از مواضع سیاسی اش در رد و مخالفت با شروط ظالمانه کمیته چهارجانبه باز دارد.
از سوی دیگر، صهیونیست ها امید داشتند تا محاصره باعث شود که اهالی نوار غزه بر ضد جنبش حماس قیام کنند و چنین تبلیغ می‌کردند که با قدرت یافتن حماس بدبختی، فقر، بیکاری، گرسنگی و بیماری به سراغ ملت می آید؛ ولی فلسطینیان به خوبی می‌دانستند که این محاصره صرفا سیاسی است و دشمن در صورتی به رفع آن راضی می شود که حماس دست از حقوق و آرمان های ملی بردارد، آرمان هایی که به خاطر آن هزاران شهید جان خود را فدا کرده‌اند و هزاران جانباز و اسیر هر محنت و رنجی را تحمل نموده‌اند آگاهی ملت فلسطین نسبت به اهداف اشغالگران از محاصره نوار غزه باعث شد تا دولت عبری با محاصره خود نتواند ملت فلسطین را به سمت تغییر باورها و تسلیم شدن در برابر خواسته‌هایش بکشاند. در نهایت نیز نتیجه به نفع ملت فلسطین و کسانی تمام شد که خود را پایبند حقوق ملی شان می‌دانستند و بازنده این غائله نیز اشغالگران قدس و کسانی بودند که چشم امید به نتایج محاصره بسته بودند.
ج) شکسته شدن روند محاصره همگان را در برابر این حقیقت آشکار و غیر قابل انکار قرار داد که نادیده انگاشتن حماس در معادلات غیر ممکن است و هرگز نمی توان این جنبش را از عرصه سیاست فلسطین حذف کرد؛ چرا که حماس یک وزنه سیاسی و نماینده ملت مبارز فلسطین است. ایجاد شکاف در سد محاصره و همچنین حمایت افکار عمومی مصر و جهان عرب از ملت فلسطین و جنبش حماس که تمامی دردها و ستم نزدیکان را به جان خرید، باعث شد تا رهبران مصر و اتحادیه عرب به این واقعیت پی‌ببرند که باید برای پایان بخشیدن به روند محاصره دست به کار شوند تا اینکه مبادا وضعیت از آنی که هست، بغرنج تر شود و از این رو، شورای وزرای خارجه اتحادیه عرب در جلسه 27/1/2008 خود در قاهره، با صدور بیانیه‌ای نوار غزه را به عنوان منطقه‌ای فاجعه‌زده توصیف کرد و اشغالگران قدس را مسئول این امر دانست و خواستار پایان بخشیدن به روند محاصره و بازگشایی گذرگاه‌ها شد. از سوی دیگر، دولت مصر نیز با صدور بیانیه‌ای از جنبش فتح و حماس خواست تا برای انجام گفتگو در قاهره حضور یابند. صدور بیانیه های یادشده نشان می دهد که صبر جنبش حماس و ملت فلسطین در نهایت به نتیجه رسیده و دولت های عربی را واداشته است تا تسلیم اراده پولادین فلسطینیان شوند و به دولت مشروع فلسطین احترام بگذارند.
د) شکسته شدن سد محاصره فرصت و فضای مناسبی را برای گفتگوی ملی فراهم آورد‌؛ چرا که امروز طرف فلسطینی و عربی بر ضرورت پایان بخشیدن به روند محاصره و اهمیت همسویی مواضع جهت گشودن گذرگاه تاکید دارند. امید می رود که مذاکرات و دیدارهای رهبران جنبش های حماس و فتح با رهبران مصری در خصوص گذرگاه رفح به نوعی باعث تلطیف فضای حاکم بر روابط دو جنبش شود، به نزدیک‌شان دیدگاه‌های شان بیانجامد، رشته بریده شده رابطه دوباره پیوند بخورد و رئیس تشکیلات خودگردان دست از موضع مخالف خود در قبال گفتگو بردارد. ضمنا حضور عربستان نیز می‌تواند نقش بارزی را در رفع اختلافات داشته باشد.
 ادامه دارد...

 منبع: مرکز اسناد جمعیت دفاع از ملت فلسطین

گردآوری: علیرضا عرب، مختار مجاهد و سید جبار حسینی


| شناسه مطلب: 153457







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.