اندیشه مهاجرت به اسراییل دیگر خریداری ندارد
علی حاج محمدی
دهه هشتاد شمسی، دهه زوال دکترین صهیونیسم است و از جمله نشانه های این زوال به گل نشستن سفینه مهاجرت یهودیان جهان به سرزمین های اشغالی است. گویی دیگر دوران صهیونیست های معتقد و یهودیان ارتدوکسی که خانه و کاشانه خود را در پی خواب هزارساله سرزمین "زایون" رها می کردند تا در پروژه غصب وادی مقدس فلسطین سهمی داشته باشند سپری شده است و پی و ریشه این نهاد شیطانی نخ نما گشته است. دیگر حتی هیاهوی سامی ستیزی و وعده های پوچ اقتصادی نیز برای هل دادن یهودیان فقیر دنیا به این وادی کارگر نمی افتد. گویی دیگر کسی را پای آن نیست که خانه رها کرده و هزاران مایل بکوبد تا در اسراییلی سکنا گزیند که بحران و ناآرامی بر تارکش نگاشته شده و دلهره در جامعه اش نهادینه شده است.
دیگر واژه الیاه (مهاجرت به اسراییل) که سنگ بنای این موجودیت جعلی است رنگی ندارد. آری هجمه سه میلیونی سال 1948 یهودیان به این وادی به تاریخ پیوسته است و اگر هم فردی از این تبار به این وادی گذری کند یا از سر تفریح است و بر مبنای سفری خصوصی و فارغ از برنامه های حکومتی صهیونیسم و یا مسافرتی است (و نه مهاجرتی) در جستجوی کار و این حقیقت در آمار خروجی های اسراییل مشهود است. و البته ناگفته نماند که بسیاری از اقامت گزینان در اسراییل اصلا یهودی نیستند، بلکه گرسنگانی هستند که در پی نان شب از آفریقا و آسیا و با روش هایی بعضا غیرقانونی به این وادی می آیند تا از امکانات آژانس های جذب مهاجر به رایگان استفاده کنند.
اسراییل هم اکنون عاجزانه از یهودیان مقیم دنیا می خواهد که به اندیشه سرزمین رویایی کمک کنند اما کمتر پاسخی می شنود. مهاجرت برخی فقرای اتپوپی در چند سال پیش از این به اسراییل نیز به یک رسوایی سیاسی بیشتر شبیه بود. این بیچاره ها مسیحی بودند و فقط برای آنکه شکمشان سیر شود یک شبه یهودی شدند. و البته حکومت اسراییل مخفیانه موجبات انتقال آنها را با هواپیما فراهم کرد تا رسوایی پیش آمده را کامل کند. در جنگ اخیر گرجستان نیز اسراییل همه زور خود را زد تا یهودیان این کشور را به اسراییل ببرد اما فقط موفق شد حدود چهل فقیر را راضی به ترک سرزمین آبا و اجدادی خود کند.
بر اساس آمار و ارقام و مصاحبه های موجود دیگر بعید است که یهودیان مقیم کشورهای جهان همه چیزشان را پشت سرشان رها کنند و به اسراییل بیایند. در بهترین حالت، بسیاری از این این افراد دو ملیته شده اند و هر وقت از این خانه خسته می شوند به آن خانه می روند. یعنی دیگر پروای اندیشه سرزمین موعود در کار نیست. یهودیان مقیم اسراییل نیز اگر دستشان برسد و بلیطی فراهم شود در امر خروج لحظه ای درنگ نمی کنند. در تلاویو لطیفه ای ورد زبان ها شده که «اگر پول باشد یک تریپ به نیویورک بیشتر حال می دهد تا طی کردن مسیر 64 کیلومتری برای زیارت اورشلیم». هم اکنون جمعیت افرادی که تابعیت اسراییل دارند به حدود 5.5 میلیون نفر رسانده شده است که از این مقدار 1.4 میلیون نفر عرب تبار هستند. یعنی فقط یک سوم یهودیان جهان که جمعیت سیزده میلیونی دارند حاضر شده اند در اینجا سکنی گزینند. جالب آنکه بر اساس آمارهای سازمان ملل، نسبت مهاجران به یهودیان اصیل اسراییلی پنج به یک است و این نسبت که به معنای واقعی کلمه به ضرب دگنک فراهم شده هیچگاه افاده معنای واژگانی چون «ملت» و «مردم» و «کشور» را نخواهد کرد.
رشد جمعیت اسراییل از محل مهاجرت نیز برای نخستین بار در این دهه به صفر رسیده است یعنی تعداد آنهایی که به این وادی می روند با تعداد آنهایی که بیرون می آیند برابر شده است. آنچه زمانی «انگیزه» بود اکنون «آرزو» شده است و دولت اسراییل پول خرج می کند تا ابهت از دست رفته اندیشه مهاجرت را باز یابد. هم اکنون آژانس هایی در اسراییل تاسیس شده با امید جذب یک نفر ولو برای سفری توریستی به این سرزمین غصب شده. مثلا آژانس «برسرایت ایزریل» به هر یهودی که تاکنون به این وادی پا نگذاشته تور مجانی هدیه می دهد و موسسه «نفش بنفش» سوای وعده های چرب و شیرین اقتصادی، قول داده است که مساله مقررات دست و پاگیر اداری اقامت در این وادی را حل کند. اما زهی خیال باطل.
یهودیان آمریکا نیز دیگر رغبتی به الیاه نشان نمی دهند. در حالی که یهودیان آمریکا مهم ترین حامیان اندیشه صهیونیسم بوده اند، جمعا صد و بیست هزار یهودی از این کشور به اسراییل رفته اند. چون به آنها گفته بودند که به سرزمینی می آیند که دژ و پناه یهودیان است و لیکن اکنون تبدیل شده است به خطرناک ترین منطقه برای زندگی یهودیان تحت حاکمیت امرایی فاسد و این کفش پاره کردن های وزیر خارجه آمریکا در سفرهای متعددش به این وادی در چند سال اخیر، یک جهتش هم کاستن از دامنه ناامنی ها به ضرب یکی دو قباله سازش بوده است.
بر این اساس، یکی دیگر از میوه های درخت مقاومت در پهنه خاورمیانه به بار نشسته است و آن نا امن سازی وادی فلسطین برای بیگانگان است. پیروزی همیشه محصول حرکتی کوتاه مدت نیست. گاه آیندگان میوه های درخت را می چینند و وارث حرکت پیروز گذشتگان می شوند.