اینجا مارا نژادپرست پرورش میدهند(اعتراف نظامیان اسراییل)
شستشوی مغزی زودهنگام نظامیان در ارتش اسرائیل
مصاحبه با سرباز دورون افراتی نظامی ارتش:
هنگامی که مشغول پوشش خبری راهپیمایی ضد دیوار حایل در روستاهای بلعین و نعلین در کرانه باختری بودم جوانی را دیدم که فقط می دانستم مدت زیادی است در این تظاهرات شرکت می کند ولی وقتی با او صحبت کردم فهمیدم که او یک نظامی اسرائیلی بوده که 2 سال پیش خدمت نظامی خود را تمام کرده و اکنون جزء گروه سربازانی موسوم به انجمن "شکست سکوت" است .
انجمن "شکست سکوت" مجموعه ای از نظامیانی هستند که در ارتش اسرائیل در شهر الخلیل خدمت کرده اند و با تشکیل این انجمن تصمیم گرفته اند درباره حوادثی که در این شهر به دست نظامیان و به دستور فرماندهان ارشد اتفاق می افتد، افشاگری کنند. چه اینکه خود آنها بارها به دستور فرماندهان ارشد مجبور به توهین و تجاوز به حقوق شهروندان فلسطینی شده اند .
"دورون إفراتی" جوان یهودی که امروز در فعالیتهای ضد ساخت دیوار حایل شرکت می کند درباره ایجاد نفرت از اسرائیل در درون وجودش در اثر اجبار به ستمگری بر ضد فلسطینی ها و درباره افشاگری بر ضد دورویی های اسرائیلییان متقلب می گوید : ما در زمان خدمت خود در ارتش اقدامات زیادی می کردیم و مثلا خانه فلسطینی ها را برای چند روز اشغال می کردیم و گاه تا مدت یک ماه در آن مستقر می شدیم، ناگهان مانع نظامی در محلات نصب می کردیم و همه چیز را در خودروها و خانه ها می گشتیم و چندین تن را بیهوده بازداشت می کردیم.
وی درباره اینکه چگونه خانه ای برای هجوم و بازرسی ناگهانی انتخاب می شد می گوید که فرمانده گردان چند خانه را انتخاب می کرد و از موساد مجوز بازرسی یا اشغال آنرا می گرفت و در صورتی که صاحب خانه با موساد یا فرمانده ارتش همکاری نمی کرد یا در تظاهرات شرکت کرده بود و ... موساد اجازه می داد نظامیان ارتش به هر نحوی با آنها برخورد کنند.
ما به هنگام بازرسی خانه ها اول سنگی بسوی شیشه خانه پرتاب می کردیم و فریاد می زدیم ارتش ارتش ! و وقتی افراد خانه در را باز می کردند ما حمله ور می شدیم و همه چیز را خرد می کردیم و خانه را به هم می ریختیم و در یک کلام ویران می کردیم و بعد افراد را دستگیر می نمودیم.
اما اشغال خانه ها با بازرسی فرق داشت چون در بازرسی تنها هدف ما آزردن و اعلام این که ما نظامی هستیم و بر منطقه حاکمیم انجام می شد اما اشغال که بصورت سری انجام می شد اینگونه بود که یک نفر به آرامی در می زد و چون در را می گشودند تمام افراد گروهان حدود 10 نفر وارد شده و اعضای خانواده را در یک اتاق حبس می کردیم و یک نفر مامور نگهبانی از آنها می شد تا به جز حاجتهای ضروری از اتاق خارج نشوند و این اشغال برای چند ساعت یا چند روز ادامه می یافت و یادم هست که یکبار یک خانه را به مدت 2 ماه در اشغال خود داشتیم و ساکنان خانه تمام مدت را در بخشی کوچک و تاریکی از خانه حبس شدند و ما در خانه برای خود جولان می دادیم و هر کاری می خواستیم می کردیم و هر خواسته ای هم که داشتیم آنها اطاعت می کردند و گمان می کنم من هم اگر 10 نفر عادی و نه 10 نظامی وارد خانه ام شوند همینگونه مطیع خواهم بود .
بعضی اوقات نیز چند هفته یک خانه را اشغال می کردیم و چون بچه ها از مدرسه و پدران از محل کار خود غایب می شدند برخی جویای علت می شدند و وقتی در خانه را می زدند ما آنها را نیز به درون می آوردیم و در کنار خانواده حبس می کردیم .
وقتی هم که تظاهراتی انجام می شد به عمد به همه نشان می دادیم که فلان خانه را اشغال کرده ایم و اگر آنها تظاهرات خود را ادامه دهند خانه آنها را اشغال خواهیم کرد تا آنها را بترسانیم .
دورون می گوید که هدف ارتش از این کار این بود که عنصر غافلگیری همیشه در ذهن فلسطینی ها باشد و این ماجرا را هر روز مشاهده کنند و بدانند که ما همچنان هستیم و گویا که در غیر اینصورت این را نمی فهمیدند . ما نمی خواستیم آنها را بترسانیم و فقط اعلام موجودیت می کردیم ولی به هر حال هزارگونه مزاحمت و ترس برایشان بوجود می آمد .
پستهای بازرسی ناگهانی
دورون نظامی سابق ارتش اسرائیل می گوید ما ناگهان در شب یک پست نظامی ناگهانی ایجاد می کردیم و خود پنهان می شدیم و چون خودرویی نزدیک می شد با انداختن نور به چشم راننده و فریاد "ارتش ارتش ایست " وی را متوقف می کردیم و از وی مدارک و شناسنامه می خواستیم . ماشین را با تمام جزئیات آن وارسی می کردیم و فرمانده در واقع دستور می داد ماشین را تکه تکه کنیم و بگردیم نه اینکه فقط بازرسی کنیم .
وی درباره اوضاع روحی روانی نظامیان طی این عملیات می گوید که من خوب نمی توانم حالات روانی آنها را تحلیل کنم ولی میتوانم شواهدی از وضعیتهای آنها را نقل کنم . وقتی من وارد ارتش شدم باورهای سیاسی خود را داشتم و این در آغاز کارهایی همچون اشغال خانه ها و بازداشت مردم بیگناه را برایم دشوار کرده بود ولی بعدها با ورود به الخلیل دریافتم که اگر به قوانین ارتش ملتزم نباشم نمی توانم خدمت را به سلامت به پایان ببرم و به حتم به گونه ای سرم را زیر آب می کنند .
از دوستان باسابقه ترم یادگرفتم که دستورات را ساده بگیریم .مساله ای که فقط موجب خنده ما می شود . نظامیان وقتی خدمت خود را تمام می کردند می گفتند که دستمزدهای سربازی را می گیریم و مثلا به هلند مهاجرت می کنیم و سم می خوریم تا آنچه تجربه کردیم را فراموش کنیم . سربازهای ارتش هیچگاه اعتراف نمی کنند که دوست دارند آنچه را که از اشغال خانه ها و بازرسی های محض آزار و پستهای شبانه ناگهانی برای رنجاندن مردم بیچاره ، در اینجا مرتکب شده اند ،فراموش کنند بلکه فقط می گویند اینجا ماندن برایم سخت بود .
وی می گوید : خود من می دانستم که در صورت عدم پذیرش شرایط امکان دارد به زندان افکنده شوم یا اینکه به این دستاویز که توان روانی ادامه خدمت در ارتش را ندارم به روانپزشک معرفی شوم یا اینکه از اتمام خدمت گریزان شوم که این مورد حتی از اتهام روانی بودن نیز سخت تر بود چون گذشته از فشاری که واحد تحت خدمت وارد می آورد و امر فرار را با تهدیدهای وحشتناک همچون ناشدنی محض جلوه می داد، فشار سنگین اجتماعی خفه کننده ای بر کسانی که از خدمت فرار می کنند، وارد می شود .
ولی من از زمانی که رها شدم تصمیم گرفتم که دیگر هرگز به آن جهنم نروم و دو هفته بعد از اتمام خدمت به سازمان سلطه ناپذیران ضد دیوار حایل در بلعین و نعلین و ام سمون پیوستم و هر هفته در تظاهرات آنها شرکت می کنم و همچنین به "شکست سکوت" پیوستم تا آنچه را که نظامیان رده پایین در الخلیل و کل کرانه باختری مجبور به انجام آن می شوند را افشا کنم .
این امر به من کمک می کند تا از پیامدهای روانی که آن وحشی گری ها برایم داشت رهایی یابم و برخی از دوستان من نیز با حضور در تظاهرات ضد اسرائیلی شرکت می کنند و مجبور می شوند که سالی یک یا دو بار نیز برای خدمت آموزشی یک ماهه به ارتش بروند و در واقع آنها موضوع را امری مضحک به شمار می آورند و به عنوان مساله ای خنده دار و شوخی گونه با آن طرف می شوند تا بتوانند آنرا تحمل کنند .
وی می گوید : من شخصا در وضعیت روانی ای بودم که اصلا قابل تعریف نبود و برای مدتی نیز تحت مداوای روانی قرار گرفتم ولی سرانجام با مشاهده جنایاتی که در حق آن مردم بیگناه می رفت ،بعد از خدمت تصمیم گرفتم به مخالفان اینگونه اعمال ارتش بپیوندم و اکنون به شکل فعال برای مقابله با اینگونه رویدادها در تظاهرات ضد اشغالگری و ضد اینگونه رفتارها شرکت می کنم .
وی درباره قضاوت و رفتار جامعه صهیونیستی نسبت به حضور او در این گونه تظاهرات های ضد اسرائیلی و دیدگاهای سیاسی اش گفت : مساله پایان نیافته و گمان می کنم این وضعیت همچنان ادامه پیدا کند و من به این رویکرد خود ادامه می دهم و دیگران هم خواه سرزنش کنند خواه تشویق ولی نکته ساده ای که می دانم اینکه در میان یهودیانی زندگی می کنم که اکثر آنها فاشیست و نژادپرست هستند ولی برخی میانه روها و چپگراها نیز رفتارهای ما را تمجید می کنند و من نیز سعی می کنم سخنان راستگراها را که ما را خائن می نامند نشنیده بگیرم و وانمود می کنم که کر هستم و مطمئنم آنچه انجام می دهم درست است .
دورون ادامه می دهد که پدرم برایم تعریف کرده که وقتی در دهه هشتاد در الخلیل سرباز بود یک خاخام در آنجا بود که بی دلیل به نابود کردن مزارع سبزیجات فلسطینی ها می پرداخت و مغازه های میوه فروشی آنان را نیز بی دلیل ویران می کرد .
وی می افزاید : در الخلیل دوربینهایی کار گذاشته اند که از طریق آنها همه جریانات فیلمبرداری میشود و در این تصاویر به چشم خود دیده ام که نظامی اسرائیلی کودک شیرخوار فلسطینی را پیش چشم مادر جوانش آزار و اذیت می کند و شکنجه می دهد یا اینکه مستعمره نشینان بسوی فلسطینی ها یا چپگراهای اسرائیلی منطقه سنگ پرتاب می کنند یا حتی کارکنان حقوق بشر سازمان ملل را با سنگ می زنند و اصلا هم برایشان مهم نیست و سربازان هم با آنها کاری ندارند و تاکنون این فیلمها برای افشای این رفتارهای وحشیانه بکار نرفته است و اگر روزی این فیلمها به دست افشاگران بیفتد خواهید دید که چه حجمی از جنایت و وحشی گری در این مناطق موج می زند و فرماندهان نظامی اسرائیل چه موجوداتی هستند .
تنها یکبار با شکایت رئیس مستعمره ای در الخلیل که ادعا داشت این دوربینها برای حمایت از نظامیان بکار گرفته شده نه در حمایت و پاسداری از مستعمره نشینان، از این فیلمها استفاده شد و از آن پس بود که استفاده از این فیلمها ممنوع شد چرا که در همان یک جلسه فضاحتی پیش چشم بینندگان اسرائیلی آمد که همه را متعجب ساخت .در این فیلمها جنایتگری مستعمره نشینان بر ضد مردم بیگناه و بی پناه فلسطین که در منطقه اسیر شده اند و نیز نظامیان بیرحم بر ضد این افراد مظلوم قابل مشاهده است و حتی پلیس هم به آنها دسترسی ندارد و در ارتش آرشیو می شود .
دورون می افزاید : آیا می دانستید یکی از اعمال فاشیستی نژادپرستانه ای که ما در زمان خدمت در ارتش مرتکب می شدیم زمانی بود که موساد به ما دستور می داد و ما مجبور بودیم خواسته های آنها را هر قدر وحشیانه بود مو به مو انجام دهیم !؟ درست مانند زمانی که باراک به ما دستور داد وارد بیمارستان و مدرسه ای وابسته به حماس شویم و تا می توانیم کامپیوترها و دوربینهای تصویربرداری و تلویزیونهای آنها برباییم و با خود بیاوریم که حداقل قیمت سخت افزاری آن اگر نگویم صدها هزار شیکل بالغ بر دهها هزار شیکل بود. هدف ایجاد عواملی برای شکست حماس در انتخابات بود حال آنکه رسانه ها می گفتند که انتخابات کاملا دموکراتیک است و هیچ غش و فریبکاری در کار نیست و اکنون باراک بار دیگر دستور داده است که بسان همان اعمال 70 مرکز مشخص وابسته به حماس را مهر و موم کنیم .
وی درباره اینکه آیا سربازان با شستشوی مغزی به ارتکاب این امور وادار نمی شوند ؟ گفت که دقیقا اینگونه است . همه در این رژیم از یک فرایند شستشوی مغزی عبور داده می شوند و تنها نظامیان نیستند که با این عمل به خیلی از اعمال کثیف و جنایی اقناع می شوند .
دورون می گوید : شستشوی مغزی ما از دبیرستانها شروع می شود .از درسهای تاریخ برنامه ریزی شده و هدفمندی که به ما آموزش می دهند و محور دروغین همه این درسها این است که دشمنی هست که می خواهد ما را نابود کند و این دشمن عربها هستند که از ما متنفرند و کشتار عمومی ما را در سر می پرورانند و ما باید آنها را نابود کنیم . همین فرایند شستشوی مغزی در ارتش هم ادامه پیدا می کند ولی شروع آن مسلما در ارتش نیست و مراحل بسیار دیگری را پیش از ورود به ارتش تجربه کرده ایم و این افکار از کودکی چون نقش روی سنگ در اذهان ما کنده کاری شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: ایلاف
مترجم: دکتر مصطفی پارسایی(عضو تحریریه خبرگزاری قدس)