بازنگری وقایع فلسطین و افشای ماهیت اسرائیل
اشاره: در سطور زیر نویسنده به بررسی تاریخی شکل گیری اسراییل میپردازد. سپس مستندات به ظاهر حقوقی صهیونیستها و همچنین نقض و تناقضات حقوقی آن را نیز ارائه میدهد. در ادامه چگونگی رشد صهیونیسم سیاسی و تفاوت آن با صهیونیسم مذهبی را بررسی مینماید و همچنین تثبیت کشور اسراییل را بازخوانی میکند. در بخش پایانی این مقاله وی آفت شناسی مبارزه با اسراییل را به اختصار بیان میکند و نسخه ای در این باب میپیچد.
بخش اول : چگونگی شکلگیری اسرائیل
بالفور : زمین حراج کردهایم ...
بعد از جنگ جهانی اول و سقوط امپراتوری عثمانی، سرزمینهای تحت اداره آن، تفکیک شده و سرپرستی آنها به کشورهای دیگر سپرده شد. در این میان، سرزمین "فلسطین" به انگلستان رسید. قبل از اینکه انگلستان "به صورت رسمی" سرپرستی فلسطین را برعهده گیرد، "بالفور" وزیر امور خارجه انگلستان اعلامیهای را در سال 1917 صادر و وعده تشکیل یک "وطن ملی برای یهودیان" را به آنان داد. چون اعلامیه بالفور قبل از شروع دوران سرپرستی انگلستان بر فلسطین صادر شده بود، انگلیسیها و اسرائیلیها برای توجیه این کار، در سال 1920 اعلامیه بالفور را در "منشور نمایندگی فلسطین" که قیمومیت فلسطین را به انگلستان میسپرد، گنجاندند تا اینکه سازمان ملل رسمیت یافتن اسرائیل را پذیرفت!!!
موارد نقض حقوق بشر و نقض قواعد حقوقی در اعلامیه بالفور و منشور نمایندگی فلسطین (مغایرت با ماده 22 میثاق جامعه بینالملل) بدین قرار بود:
1_ انگلستان حق نداشت سرزمینی را آن هم با مخالفت صاحبانش به دیگری واگذار کند. این نقض حقوق بشر است.
2_ منشور نمایندگی فلسطین به وسیله دولت بریتانیا و با مشورت نمایندگان صهیونیستها تنظیم شد.
3_ مغایرت با وعده قبلی خود انگلیسیها مبنی بر استقلال سرزمینهای عربی
4_ بیاعتباری منشور به دلیل پیشبینی ایجاد "وطن ملی یهود" در فلسطین با نقض حاکمیت مردم این سرزمین
5- استناد منشور مبنی بر ارتباط تاریخی یهودیان با فلسطین (این ارتباط تاریخی به اندازهای که در منشور آنرا بزرگ جلوه داده نیست و اگر هم باشد، ارتباط تاریخی دلیل بر غصب نمیشود.)
6- رسمیت یافتن کشورها به وسیله کشورهای دیگر صورت میپذیرد نه سازمان ملل.
_ در فلسطین به روی همه یهودیان باز است ...
با تشکیل کنفرانس "سان رمو" و شروع جنگ جهانی اول، مهاجرت یهودیان به فلسطین شدت میگیرد. مهاجرت یهودیان به قدری بود که داد انگلیسیها را هم در آورد و حتی به درگیری آنان با اسرائیلیها منجر شد ولی در نهایت با حمایت آمریکا و اروپا از این مهاجران، ماجرا به نفع اسرائیل پیش رفت. صهیونیستهای سیاسی در هتل مجلل "بلتیمور" نیویورک دور هم جمع شدند و "بن گورین" رئیس آژانس یهودیان، در آنجا خواهان برپایی دولت یهود در تمام فلسطین شد. پس از جنگ جهانی دوم و کمک نظامی اسرائیل به آمریکا و متحدانش، در پاییز مجمع عمومی سازمان ملل رأی بر "تقسیم فلسطین" میدهد و بر این اساس "بیتالمقدس" به یک شهر بینالمللی تحت کنترل سازمان ملل تبدیل و فلسطین به 6 منطقه (3 منطقه اصلی شامل 56% به یهویان و مابقی 44% به اعراب) تقسیم شد. (قطعنامه 181 سال 1947).
یکسال بعد (1948) با ادامه مشاجرات و درگیریها انگلستان پایان قیمومیت خود را بر فلسطین اعلام کرد و "یک دقیقه" بعد از آن، بن گورین تشکیل دولت اسرائیل را در سال 1948 اعلام مینماید.
_ عدم اعتبار حقوقی قطعنامه 181
الف) مجمع عمومی سازمان ملل صلاحیتی در مورد تعیین وضعیت یک کشور برخلاف اراده صاحبانش ندارد.
ب) نقض آشکار حاکمیت مردم فلسطین با صدور این قطعنامه
ج) تخلف از میثاق جامعه ملل و منشور ملل متحد: براساس ماده 22 میثاق جامعه بینالملل، مردم فلسطین بطور موقت به عنوان "ملت مستقل" شناخته شده بود و باید بعد از انقضای دوره نمایندگی انگلستان حاکمیت خود را باز مییافت.
د ) اعمال نفوذ آمریکا در تصویب قطعنامه و بیعدالتی در تقسیم فلسطین: آمریکا در جلسه مجمع عمومی به این بهانه که دقت کافی وجود ندارد، جلسه را به تعویق انداخت و در همین فاصله رأی برخی کشورها را عوض نمود. همچنین در مورد این تقسیمبندی باید گفت تعداد اعراب به مراتب بیشتر از تعداد یهودیان بود ولی به آنان وسعت کمتری رسید.
_ شناسایی (رسمیت یافتن) اسرائیل
تعدادی از کشورها اسرائیل را به رسمیت شناختند. این در حالی بود که قواعد و مقررات حقوق بینالملل صریحاً به وسیله این کشور نقض میشد. بنابراین این شناسایی اعتبار حقوقی ندارد. بر فرض با رسمیت یافتن اسرائیل این مشروعیت به رژیم صهیونیستی داده نمیشود که به اشغال سرزمین و موجودیت کشور دیگری اقدام نماید.
_ نقض تمامی قطعنامهها (242- 237 – 181) از سوی اسرائیل
صهیونیستها که در پارهای از موضوعات از جمله محور تشکیل رژیم صهیونیستی، به قطعنامه 181 استناد میکردند، خود به آن پایدار نبوده و به حد و مرزهای مشخص شده در قطعنامه توجهی نکردند و در درگیریهای سالهای (1949- 1948) بجای 56% تعیین شده، 80% کل ساحت فلسطین را به اشغال خود در آوردند. شورای امنیت در قطعنامه بعدی خود (237) از سرزمینهای اشغال شده در سالهای 49- 48 به عنوان مناطق اشغالی یاد میکند و بازگشت اسرائیل از این مناطق را خواستار میشود، اما اسرائیل جدی نمیگیرد و به روند اشغالگری خود ادامه میدهد.
حدود 4 ماه بعد، شورای امنیت در قطعنامه سوم خود (242) با درنظر گرفتن "خط سبزی" که میان اردن و اسرائیل و همچنین مصر و اسرائیل کشیده شد، قطعنامه قبلی را لغو و اشغال اراضی فلسطین در سالهای 49-48 را بلااشکال دانست و در اقدامی تأملبرانگیز، از اسرائیل خواست تا از مناطق اشغالی تصرف شده در جنگ 6 روزه 1967 (که عبارت بودند از 20% مابقی سرزمین فلسطینیان در قطعنامه 181 به انضمام صحرای سینا و ارتفاعات جولان) بیرون رود.
با این اشغال تقریباً میتوان گفت به جز نوار غزه و کرانه باختری رود اردن، رژیم وحشی اسرائیل تمام فلسطین را غصب کرد، آن هم بدون اینکه فشار آن چنانی از سوی شورای امنیت به وی وارد گردد.
_ قدم بعدی اسرائیل، اشغال کل فلسطین
اشتهای اسرائیلیها سیری نداشت. صهیونیستهای غاصب با تأمین دیوار حائل به موازات کرانه باختری به بهانه جلوگیری از حملات مبارزان فلسطینی و همچنین با ایجاد شهرکهای یهودینشین در این منطقه، بخش دیگری از سرزمینهای فلسطین را به اشغال خود درآوردند. مناطق مابین خط سبز و دیوار حائل نیز به مناطق محصور تبدیل شده و ساکنان برای اقامت و تردد باید مجوز کسب کنند.
حال باید به این نکته اشاره کرد که اگر اشغال اراضی فلسطینی در سالهای 49-48 از نظر شورای امنیت بدون اشکال است، بنابراین تمامی تصاحبات بعدی اسرائیل نیز باید بلامانع باشد!!! اشغالگری، اشغالگری است، فرقی ندارد.
رژیم صهیونیستی با ادامه این تجاوزگریها، ماهیت اصلی خود را افشا کرد و نشان داد که به هیچ وجه به قواعد و مقررات حقوق بینالمللی پایبند نیست. از سوی دیگر سازمان ملل و در رأس آن شورای امنیت نیز اعتبار حقوقی و جایگاه اصلی خود را از دست داد و نشان داد که به چه اندازه تحت سیطره آمریکا و نفوذ آنان قرار دارد.
بخش دوم : تثبیت اسرائیل و نفوذ در عرصه قدرت
اسرائیل "صهیونیسم مذهبی" یا "صهیونیسم سیاسی"
یکی از موضوعاتی که اهمیت آن هنوز به اندازه کافی در میان ما جا نیفتاده است، برمیگردد به تقسیمبندی بسیار مهمی که دعوای مسلمانان با صهیونیستها (صهیونیسم سیاسی) را از سایر یهودیان عالم (صهیونیسم مذهبی) جدا میسازد.
"صهیونیسم مذهبی" اعتقاد به "منجی آخرالزمان" دارد و به دنبال سیطره بر سایر اقوام و مذاهب نیست و مشکلی با مسلمانان ندارد و دیگری که همان نطفه کثیف و شجره خبیثهای است که اسلام با آن به مبارزه میپردازد و آن همانا "صهیونیسم سیاسی" میباشد. صهیونیسم سیاسی با تئودور هرتزل زاده شد و دکترین آن در سال 1894 در کتاب "دولت یهود" مدون گشت. پس از اولین کنگره صهیونیست جهانی در شهر بال سوئیس در 29 اوت 1897 م. کاربرد عملی این دکترین بصورت رسمی آغاز شد.
با مطالعه پروتکلهای یهود و اعتقادات افراطانه بعضی از خاخامهای یهودی اصول اولیه صهیونیسم سیاسی را میتوان چنین برشمرد:
1_ یهودیان در هر جای دنیا، مجموعاً یک قوم را تشکیل میدهند.
2_ یهودیان همیشه تحت آزار بودهاند.
3_ یهودیان در اقوام دیگر هضم نمیشوند.
_ مشابهت صهیونیسم و نازیسم
مسئله دیگر "مشابهت صهیونیسم و نازیسم" میباشد. نژادپرستی، اسطورهسازیهای جعلی (دروغپردازی) اعلام آشکار اهداف آینده و بیاعتنایی به اصول و ارزشها از شباهتهای مهم صهیونیسم و نازیسم به شمار میروند.
صهیونیسم در جریان جنگ جهانی اول با هدف تشکیل دولت مقتدر اسرائیل، همکاری نزدیکی با نازیها داشت. برخی از رهبران صهیونیسم از به قدرت رسیدن هیتلر استقبال کردند. صهیونیستها از پیروزی هیتلر بر دشمن مشترکشان یعنی "لیبرالیسم" خوشحال بودند، زیرا لیبرالیسم با درآمیختن یهودیان با سایر ملل موافق بود. حس ناسیونالیستی، فصل مشترک میان هیتلر و صهیونیستها به شمار میرفت. آژانس یهود با آلمان "قرارداد انتقال" (هاوارا) را امضا نمود که بر طبق آن به مهاجران یهودی اجازه داده میشد که بخشی از اموال و دارایی خود را از آلمان به فلسطین انتقال دهند. از سوی دیگر ضدیت صهیونیستها با "فاشیسم" نیز برای آلمانهای نازی خوشایند بود. با مرور این تشابهات روشن است که شبهه وارد نمودن به بزرگنمایی صهیونیستها در داستان هولوکاست، تا چه اندازه هویت واقعی صهیونیستها را رو کرده و چه ضربه مهلکی را نه تنها بر صهیونیستها بلکه بر آلمانها وارد میسازد.
_ دین یهود جدا از صهیونیسم سیاسی
نکته دیگر آن است که حساب صهیونیستها را از دیگر یهودیان باید جدا نمود. البته اگر همین مردمان یهودی نیز به حمایت از سیاستهای رژیم صهیونیستی بپردازند، با آنها هم باید مخالفت نمود. نمونه این دسته از یهودیان، یهودیانی بودند که حاضر شدند به فلسطین مهاجرت کرده و در منازل غصبی سکنی گزینند. اگر اروپاییان و ... یهودیان را به خاک و خون کشیدند، این موضوع چه ربطی به اشغال سرزمین فلسطینیان داشت؟!!
دین یهود را نباید با "صهیونیسم سیاسی" جمع بست. هرتزل جملهای دارد که گفته: "من در طرح خودم در تشکیل صهیونیسم از هیچ محرک مذهبی اطاعت نمیکنم". اگر دقت شود وی گفته "اطاعت نمیکنم" ولی نگفته : "استفاده نمیکنم". در ثانی اگر هم گفته باشد، به سخن وی نمیتوان اعتماد کرد و باید سابقه اسرائیل را بررسی نمود که نشان میدهد اسرائیل نه تنها از دین یهود استفاده ابزاری میکند، بلکه دین یهود و کتاب مقدس یهودیان را دچار "تحریفات بسیار بزرگ" نموده و از آن به عنوان یک "ماسک" برای سرپوش سیاستهای خود استفاده میبرد.
بخش سوم : مبارزه با اسرائیل
_ افشا شدن ماهیت اصلی اسرائیل
با تقسیمبندی که نویسنده و مورخ مشهور فرانسوی "روژه گارودی" انجام داده، آگاهی مردم نسبت به صهیونیسم تا کنون چند مرحله را پشت سر گذاشته است:
مرحله اول: از زمان انتشار کتاب دولت یهود هرتزل تا پایان جنگ جهانی اول: (آموزش درونی یهودیان – کسب حمایت دولتها به خصوص انگلستان)
مرحله دوم : از پایان جنگ جهانی اول: (کسب امتیازات سیاسی یا ارضی – آغاز مهاجرت یهودیان به فلسطین)
مرحله سوم : پیشرفت حرکت ناسیونال سوسیالیسم: (غلبه گرایشهای ضدیهودی – همکاری صهیونیسم با نازیسم)
مرحله چهارم : بعد از پایان جنگ جهانی دوم و انهدام نازی (5 عامل سبب اشغال همهجانبه فلسطین شد: 1_ پیروزی متفقین 2_ تشکیل بلوک غرب و سرکوب احساسات ضدیهودی 3_ بهرهبرداری از فضای ضدیهودی پس از جنگ جهانی دوم 4_ مظلومیت نمایی یهودیان 5 – تشکیل اسرائیل)
مرحله پنجم : از جنگ ژوئن 1967 به بعد: (رو شدن ماهیت اصلی صهیونیسم برای کشورهای عربی و اروپایی)
مرحله ششم : دوران امروزی: (ضربه وارد کردن اندیشمندان به ماهیت اسرائیل )
_ چرا اعراب پیروز نشدند ؟
قبل و بعد از پیدایش اسرائیل، قیامها و مقاومتهای شدیدی علیه این تجاوز صورت گرفت، اما در بهترین حالات، اکثر آنان پیروزیهای مقطعی داشتند و به آنچه باید میرسیدند، دست نیافتند. اگر فاکتورهای بیرونی و خیانتهای عدهای از کشورهای عربی را هم کنار بگذاریم، عامل اصلی ضعف مسلمانان در فلسطین برخوردار نبودن از یک فرماندهی یکپارچه و مدیریت متحد برخلاف انسجامی که در لبنان توسط حزبالله بوجود آمده و از طرف دیگر اختلاف میان گروههای خودی (حماس- فتح) میباشد. البته امروزه کشور فلسطین نیز به رهبری حماس به دنبال ایجاد فرماندهی یکپارچه است تا انتفاضه ملت مظلوم فلسطین را در بدترین شرایط اقتصادی به سرانجام برساند.
منبع: نشریه حیات