اشغالگران اولیه فلسطین؟! (پژوهش)
مسأله فلسطین که در سدة اخیر، به ویژه طی پنجاه سال گذشته مرکز توجه جهانی بوده است، روند شکل گیری آن منوط به عملکرد 3 جریان مهم میباشد. این 3 جریان مهم عبارتند از:
1- اقدامات توطئه آمیز صهیونیستی از ابتدا و در تمام مراحل.
2- حمایت قدرتهای بزرگ از صهیونیسم.
3- اهمال و یا خیانت برخی سران و رهبران عرب در مواجهه جدی با توطئه صهیونیستی.
از میان عوامل فوق آنچه مورد توجه این مقال است، حمایت قدرتهای بزرگ از جریان صهیونیسم بعنوان "جنبش ملی یهود" است. در ابتدا لازم است 2 دیدگاه موجود دربارة میزان نقش قدرتهای جهانی در پیدایی، پشتیبانی و تقویت صهیونیسم و سپس عملکرد آنها در این حوزه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:
الف : دیدگاه اول معتقد است که مسئله یهود در اروپا -که خاستگاه اصلی آن بوده است- برای دول و ملل این قاره مشکلی روزافزون بود که بهترین راه حل و رفع آن را در صهیونیسم تلقی میکردند. بر اساس این دیدگاه، صهیونیسم ضمن حل مسئله یهود در اروپا، منافع قدرتهای بزرگ در منطقه خاورمیانه را تأمین کرده و به این ترتیب؛ گره خوردن منافع دو طرف، موجب افزایش همبستگی میان آنان بوده است.
ب : دیدگاه دوم هیچ تفکیکی را میان صهیونیسم و منافع قدرتهای بزرگ قائل نیست. و معتقد است که دولتهای فرانسه یا انگلیس نمایندة واقعی مردم این کشورها نیستند که منافع ملی خود را در این مسیر در نظر دارند. بلکه صهیونیستها بعنوان تصمیم گیرندگان اصلی در محوریت نظام این دولتها، در مسیر ایده صهیونیسم تلاش کرده و در غایت تنها یک هدف را مد نظر دارند. مطابق این دیدگاه؛ فرقی میان دولتمرد فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی با یک یهودی صهیونیست و معتقد به تحقق آرمان صهیونیسم وجود ندارد.
حال، با توجه به آشنایی مختصر با این دو دیدگاه؛ بررسی نقش و عملکرد قدرتهای بزرگ، بویژه تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی در این باره، روشن خواهد ساخت که کدامیک از نگرشهای مزبور مقرون به واقعیت است.
انقلاب فرانسه تحقق عینی معاهده وستفالی، مبنی بر تشکیل دولتهای ملی (Nation State)، پس از افول امپراطوری مسیحیت و ظهور ملیت و نژاد، در تقسیم بندی جغرافیایی اروپا است. چنین فضایی کاملاً سازگار با ویژگیهای یهوو و متناسب با شرایط روحی و آرمانی آنها بوده است.
اگرچه در این نوشتار، بررسی میزان دخالت یهود در پیدایی انقلاب فرانسه مد نظر نیست، ولی پیامدهای عملی این رویداد، حداقل پس از روی کار آمدن ناپلئون در قرن نوزدهم، بسیار قابل تأمل است.
وی "هنگامی که امپراطور فرانسه شدن هنوز مصر را مهمترین کشور جهان میدانست و اندیشه ایجاد وطن یهودی، ذهنش را به خود مشغول میکرد. بدین ترتیب در سال سال 1807 میلادی یهودیان را برای تشکیل سمیناری به سنهدرین دعوت کرد... آنچه جلب توجه میکرد بند سوم از بیانیه این سمینار بود که بر ضرورت آموزش نظامی یهودیان جهت انجام وظیفه مقدس که دینشان به آن نیاز دارد تأکید میکرد".
بعدها زماینکه به مصر لشکرکشی نمود، بیانیهای را صادر کرد که بعضی "خاخامها از جمله "موسی مورادخای" و "یعقوب الجازی" در فلسطین پیش از صدور آن از مفادش مطلع بودند. بیانیه ناپلئون برای یهودیان که در مقابل دیوارهای قدس خوانده شد دعوت از یهودیان جهان به قیام بود که نه تنها یهودیان فلسطین بلکه همه یهودیان را شامل میشد که در فرانسه، ایتالیا، آلمان و حتی اسپانیا پراکنده شده بودند" اقدامات ناپلئون بدلیل "جمعیت اندک 1800 نفری جامعة یهودیان در فلسطین" و اقدامات رقابت جویانه انگلیس عمدتاً با شکست مواجه شد و فرصت پیش آمده جهت بهره برداری از نفوذ اقتصادی یهودیان بوسیله ناپلئون، جهت تقویت امپراطوری فرانسه را نداد.
انگلیس مهمترین کشور پرورش دهنده صهیونیسم از بدو تکوین تا مرحله ایجاد دولت صهیونیستی بشمار میرود. "سر هنری کمپل بنرمن" از سیاستمداران معروف انگلیسی در باب ضرورت تحقق ایده صهیونیسم جهت تأمین منافع استعماری بریتانیا میگوید: "ملتهایی هستند که قلمروهای وسیع در اختیار دارند و سرزمینهای شان انباشته از گنجینهها و منابع پنهان و آشکار میباشد.آنها بر نقاط و شاهراههای ارتباطی جهان مشرف بوده و بر آن تسلط دارند، سرزمینهایشان مهد پیدایش (اکثریت قریب به اتفاق) تمدنها و مذاهب نوع بشر بوده است. این مردمان اعتقادات، زبان، تاریخ و در نتیجه آرزوها، محرکها و نیروهای مشترک دارند. هیچ نوع موانع معمولی نمیتواند بین آنها جدایی بیاندازد. اگر یک روزی این سرزمینها به شکل یک حکومت متحد در آیند، سرنوشت جهان را در دست گرفته و اروپا را منزوی خواهند نمود. اگر این مطلب با دقت بررسی شود، میباید جسمی خارجی به شکل حائل در قلب این ممالک قرارداد، تا مانع از اتحاد و رسیدن دو طرف آن به همدیگر شده، بطوریکه قدرت آنان را در جنگهای بی پایان تحلیل برده و کاملاً ناتوانشان کند. همینطور میتوان بعنوان وسیلهای برای حفظ سلطه و حاکمیت غرب در این منطقه بکار رود" "ماکس نوردو" نیز در باب اهمیت وجود چنین پدیدهای در قلب خاورمیانه، "یهودیان را بعنوان نگهبانان مسیر پرمخاطره، در امتداد راه هندوستان" بر میشمارد و بر ضرورت وجود آنان تأکید میکند.
از سوی دیگر یهودیان نیز بر اهمیت نقش خود در این میان، تأکید ورزیده، وفاداری خود به بریتانیا را صراحتاً خاطر نشان مینمایند. در همین راستا هرتزل طی نامهای به وزیر امور خارجه انگلیس اظهار میدارد که "ده میلیون مزدور یهودی، با تمام دارائیهای مادی و معنوی خود در آینده نزدیک، در راه عظمت و سیطره امپراطوری بریتانیا خواهند کوشید" در واقع یهودیان با به رخ کشیدن توان اقتصادی و دانش خود، تنها راه بقا را برای دولتمردان بریتانیا ترسیم کرده و عنوان میکنند که "تنها، کشورهایی که یهودیان را یاری نمودند، پیشرفت کردند و آباد شدند" و یقیناً به همین دلیل، پالمرستون نخست وزیر انگلیس پس از شکست محمد علی (والی مصر) به تمام نمایندگیها و کنسولگریهای خود در منطقه واجب میداند که "اطمینان یهودیان را به خود جلب کنند تا آنها مطمئن شوند که حکومت بریتانیا حافظ امنیت آنهاست."
پیوستگی و همسویی استعماربا صهیونیسم در خط مشی سیاسی بریتانیا زمانی به اوج خود میرسد که "بنیامین دیزرائیلی"، نخست وزیر یهودی بریتانیا در سال 1875 م/ 1254 ش، در یک مقطع بسیار حساس تصمیم میگیرد تا سهام کانال سوئز را با چهار میلیون لیره استرلینگ که از "لئونیل ناتان روچیلد" وام گرفته بودخریداری نماید، "تا شاید به گفته وایزمن زمانی با برپایی دولت یهود، خط حفاظتی آن، متشکل از یک میلیون یهودی نیز فراهم شود."
اقدام دیزرائیلی در خرید سهام کانال سوئز آغاز فعالیت اساسی یهودیان در مستعمره سازی در فلسطین نام گرفته است. تا جائیکه ""سر موشه مونته فیوری" از طرف دولت انگلیس گفتگوهائی درباره خرید زمین در سرزمین فلسطین جهت اسکان یهودیان با سلطان عثمانی بعمل میآورد."
در سال 1877 م/ 1256 ش، یعنی کمتر از 2 سال از خرید سهام کانال سوئز از خدیو مصر، "خانواده روچیلد عملیات احداث نخستین مستعمره یهودی نشین بنام "پتاح تکفاه" را در فلسطین با مساحتی حدود 2275 فدان (معادل 4200 متر مربع) آغاز کرد." و این فعالیت با تأسیس مستعمرات یهودی نشین دیگری، در دیگر مناطق فلسطین ادامه یافت، "تا جائیکه در سال 1892، 20 شهرک مهم یهودی نشین" در فلسطین تأسیس شد و در کنار آن ترتیب دادن مهاجرتهای دسته جمعی یهودیان توسط "روچیلد" نیز صورت میگرفت تا جائیکه در "سال 1882، سال اشغال مصر از سوی نیروهای بریتانیا جمعیت یهودیان با این مهاجرتها در فلسطین از هشت هزار نفر به 24 هزار نفر ]یعنی 3 برابر[ افزایش یافت."
با برپائی اولین کنگره صهیونیستها در شهر بال سوئیس، در سال 1897 م/ 1276 ش، فعالیت صهیونیستها در کوچ دادن یهود و مستعمره سازی در فلسطین افزایش چشمگیری یافت. چراکه دیپلماسی صهیونیستی دور جدیدی از مذاکرات خود با دولتهای ذینفع از جمله عثمانی را آغاز کرده بود و از هر وسیلهای همچون پول و یا فشار برای پیشبرد اهداف خود بهره میجست و اگر این شیوهها کار ساز نمیبود مقدمات حذف مانع را همانطور که در اضمحلال امپراطوری عثمانی دارای نقش فعال بود، بکار میگرفت.
امپراطوری عثمانی مانعی بود که صهیونیسم با یک برنامه توطئه آمیز بلند مدت و حساب شده از طریق دول قدرتمند، موجبات فروپاشی آن را در جنگ جهانی اول فراهم آورد. در واقع سیاستی که صهیونیسم در این میان اتخاذ نمود، دمیدن روح ناسیونالیسم و تبلیغ آن در خلال جنگ در میان اقوام و طوایف مختلف در قلمرو امپراطوری عثمانی بود.
این گرایشات ملی گرایانه در نهایت استقلال طلبی هر کدام از آنها را سبب شد و اجباراً انگلیس و فرانسه مرجع تضمین کننده استقلال آنها قلمداد گردید. "هشت نامه که از ژوئیه 1915 بین ماکماهون کمیسر عالی انگلیس در مصر و شریف حسین رد و بدل شد، حاکی از همین واقعیت بود که در آنها حدود مرزهای میهن عربی و حمایت بریتانیا از استقلال اعراب در برابر عثمانی مورد تأکید قرار گرفته بود." که البته توافق محرمانه 12 مادهای سایکس- پیکو بین فرانسه و انگلستان، آن را به یأس مبدل کرد. نمایندگان انگلیس و فرانسه در این توافق قلمرو عربی امپراطوری عثمانی را بین خود، بعنوان مناطق تحت نفوذ تقسیم کردند.
در واقع این توافق خلف وعدهای بود که سران عرب به هیچ عنوان آن را پیش بینی نمیکردند و هنوز یأس و شکست ناشی از این توافق از بین نرفته بود که خنجری از خیانت بر پیکر سران فریب خورده و سازشکار عرب فرود آمد و آن "اعلامیه بالفور" بود.
صدور اعلامیه بالفور
لوید جرج نخست وزیر انگلستان در زمان صدور اعلامیه بالفور "مشکلات متعدد امپراطوری و نیاز شدید به کمک یهودیان را از مهمترین عوامل صدور این اعلامیه میداند." آرتور جیمز بالفور نیز که "در زمان نخست وزیری خود در سال 1905-1902 از ورود یهودیان روسیه به انگلستان ممانعت بعمل آورده بود،" در دوران وزارت خارجه خود با نفوذ چشمگیر یهودیان به این سیاست، جهت جلب کمک بانکداران معروفی همچون روچیلد متوسل شد.
در اعلامیه بالفور آمده است :
لرد روچیلد عزیز
با مسرت فراوان به نمایندگی از جانب دولت اعلیحضرت، اعلامیه حمایت از آمال صهیونیستی یهودیان را که به کابینه تسلیم شده و مورد تصویب قرار گرفته است ابلاغ میدارم:
دولت اعلیحضرت، تأسیس یک موطن ملی برای قوم یهود را در فلسطین با دیده مساعد مینگرد و تمامی تلاش خود را برای تسهیل تحقق این هدف به کار خواهد گرفت، البته با درک کامل این نکته که هیچ اقدامی مغایر با حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیر یهود موجود در فلسطین یا حقوق و موقعیت سیاسی که یهودیان ساکن در کشورهای دیگر از آنها برخوردارند، صورت نخواهد گرفت. (تاریخ صهیونیسم، نوشته ناهوم سوکولف).
صدور این اعلامیه، سردرگمی سران عرب را دو چندان کرد. چرا که تمام وعدههای بریتانیا در مسیر تحقق استقلال اعراب تبدیل به حمایت همه جانبه از یهودیت، در جهت "ایجاد موطن یهود" در فلسطین شده بود.
سومین ضربة کاری به بدنه آمال و آرزوهای واهی سران عرب در سال 1920 م/ 1299 ش، در پی کنفرانس شورای عالی صلح متفقین وارد آمد که در آن قیمومیت عراق و فلسطین به انگلیس، و سوریه و لبنان به فرانسه محول گردیده بود. مشروعیت چنین توطئهای زمانی حاصل گشت که در 24 ژوئیه 1922 م/ 1301 ش، جامعه ملل نیز بر آن صحه گذاشت. بر اساس این تصمیم، فلسطین و فلسطینیها، معین مردمی که در مهد تمدن و میعادگاه پیامبران بودند و مسلماً در بسیاری از جهات از دیگر اقوام و ملل متمدنتر بودند، نیازمند قیم شدند!
دوره قیمومت
از زمان انتخاب سر هربرت ساموئل یهودی بعنوان اولین کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین در سال 1923 م/ 1302 ش، تا سال 1948 م/ 1327 ش، 10 کمیسر در این کشور به شرح ذیل منصوب شدند:
1- سر هربرت ساموئل (sir Herbert Louis Samuel) 1925-1923.
2- هربرت چارلز اونسلو پلامر (Herbert Charles Onslow Plumer) 1928-1925.
3- سر هری لوک (sir Harry Luke) 1928.
4- سرجان روبرت چانسلور (sir John Robert Chancellor) 1931-1928.
5- مارک ایشون یانگ (Mark Aitchison Young) 1932-1931.
6- سر آرتور گرن فل واکوپ (sir Arthur Grenfell Wauchope) 1937- 1932.
7- سر ایلیام دنیس باترشیل (sir Eilliam Denis Battershill) 1938-1937.
8- سر هارولد آلفرد مک مایکل (sir Harold Alfred Mac Michaael) 1944-1938 .
9- جان استاندیش سورتیز پرندرگاست گورت (John Standish Surteees Prendergast (verker) Gort) 1945-1944.
10- "سر آلن گوردون کانینگهام (sir Alan Gordon Cunningham) 1948-1945" .
از میان کمیسرهای عالی انگلیس در فلسطین سر هربرت ساموئل جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. وی بعنوان اولین کمیسر عالی انگلیس در فلسطین منشأ خدمات فراوانی برای یهودیان گردید.
"وی عضو حزب لیبرال و نخستین یهودی پس از بنیامین دیزرائیلی است که به مقام وزارت کشور انگلستان رسید." بلحاظ هواداری از جنبش ملی یهود حتی پیش از مطرح شدن فلسطین در زمان تقسیم امپراطوری عثمانی "خواستار تقدیم استان سنجق به یهودیان بود."
زمانیکه به کمیسری انگلیس در فلسطین در 30 ژوئن 1920 نائل گشت "هدف از آمدن خود به فلسطین را اتخاذ سیاستی عنوان کرد که در پرتو آن مهاجرت یهودیان طی پنجاه تا صد سال تشویق شده و موجبات برپایی دولت ملی یهود فراهم شود." و به همین دلیل به "عزرای دوم و فرمانروای اسرائیل پس از اسارت بابلی" معروف گشت، چراکه "تنها فرد مناسب جهت اجرای اعلامیه بالفور در دستگاه حاکمه انگلیس تشخیص داده شد."
البته این تشخیص پیش از این توسط "حییم وایزمن" رئیس کنگره صهیونیستها صورت گرفته بود. چرا که وی بعدها فاش ساخت که در "تعیین آنچه که به "ساموئل ما"خوانده، نقش مؤثری داشته است."
سر هربرت ساموئل برای اجرای نیات خود گروهی از همکاران معتقد به ایده صهیونیسم را در قالب یک تیم گرد آورد، که هرکدام همچون ""سرویندام دیدز" و یا "نورمن بنتویچ"" همسو با وی شروع به فعالیتی کردند که به نقل از "لوئیس براندیس" دیگر "هیچ کاری نمانده جز این که یهودیان به آنجا مهاجرت کنند، [...] آن را میهن خویش سازند و هرگونه که بخواهند آن را پیریزی نمایند."
دستگاه قیمومت بریتانیا در فلسطین با کارگزارانی که نام بردیم چند هدف را به شرح ذیل دنبال میکرد:
1- تسریع، گسترش و افزایش مهاجرت از سراسر جهان به فلسطین.
ماحصل اقدام و عملکرد دستگاه قیمومت در این باره، در جدول شماره یک خودنمایی میکند:
جدول شماره (1)
مهاجرت یهودیان در دوران قیمومت بریتانیا[i] |
|||
سال |
تعداد مهاجران |
مهاجرین فاقد مجوز |
جمع کل |
1919 |
1.806 |
- |
1.806 |
1920 |
8.223 |
- |
8.223 |
1921 |
8.294 |
- |
8.294 |
1922 |
8.685 |
- |
8.685 |
1923 |
8.093 |
- |
8.093 |
1924 |
12.856 |
- |
12.856 |
1925 |
33.801 |
- |
33.801 |
1926 |
13.081 |
- |
13.081 |
1927 |
2.713 |
- |
2.713 |
1928 |
2.178 |
- |
2.178 |
1929 |
5.249 |
- |
5.249 |
1930 |
4.944 |
- |
4.944 |
1931 |
4.075 |
- |
4.075 |
1932 |
9.553 |
- |
9.553 |
1933 |
27.682 |
2.465 |
30.327 |
1934 |
38.244 |
4.115 |
30.147 |
1935 |
58.050 |
3.804 |
42.359 |
1936 |
27.910 |
1.807 |
29.717 |
1937 |
9.855 |
681 |
10.536 |
1938 |
11.441 |
1.427 |
12.868 |
1939 |
16.405 |
11.156 |
27.561 |
1940 |
4.547 |
3.851 |
8.398 |
1941 |
3.647 |
2.239 |
5.886 |
1942 |
2.194 |
1.539 |
3.733 |
1943 |
8.507 |
- |
8.507 |
1944 |
14.464 |
- |
14.464 |
1945 |
12.751 |
370 |
13.121 |
1946 |
7.850 |
9.910 |
17.760 |
1947 |
7.290 |
14.252 |
21.542 |
تا می 1948 |
2.109 |
15.065 |
17.174 |
2- "تضعیف بنیه اقتصادی و نهادهای اجتماعی (و تقلیل نیروهای انسانی) فلسطین و در مقابل تقویت گروهها و تشکلهای یهودی" اعم از اقتصادی، سیاسی و نظامی برای آماده سازی تشکیل حکومت صهیونیستی.
3- افزایش اسکان مهاجران یهودی و یا گسترش اراضی تحت اشغال یهودیان که جداول 2 و 3، بدون هرگونه توضیح اضافی موید آن است:
جدول شماره (2)
جمعیت فلسطین (1922-1948 م/ 1301-1327 ش) [i]
سال |
تعداد جمعیت |
جمع کل |
|
فلسطینی |
یهودی |
||
1922 (آمار رسمی) |
668258 |
83790 |
752048 |
1926 در میان سال |
749402 |
149500 |
898902 |
1929 در میان سال |
803562 |
156481 |
960043 |
1931(آمار رسمی) |
858708 |
174606 |
1033314 |
1933 در 31 دسامبر |
905974 |
234967 |
1140941 |
1936 در 31 دسامبر |
982614 |
384078 |
1266692 |
1939 در 31 دسامبر |
1056841 |
445457 |
1501698 |
1942 در 31 دسامبر |
1135597 |
484408 |
1620005 |
1944 در 31 دسامبر |
1210922 |
553600 |
1764522 |
1946 در 31 دسامبر |
132880 |
608000 |
1936000 |
1948 (می 1948) |
1415000 |
650000 |
2065000 |
[i] خالد علی، فلاح "فلسطین و الانتداب البریطانی" 1948-1939، مؤسسة العربیة للدراسات و النشر، بیروت ص 130.
جدول شماره (3)
مستعمره نشینهای زراعی و زمنیهای تحت اشغال یهودیان و جمعیت ساکنین (1922-1944 م/ 1301-1323ش)[i]
سال |
تعداد مستعمره نشینها |
تعداد مستعمره نشینها بر حسب نوع آن |
جمع ساکنین مستعمره نشین |
جمع ساکنین یهودی |
اراضی تحت اشغال یهودیان (به دونم) |
||
مستقل |
تعاونی |
اشتراکی |
|||||
1922 |
71 |
11540 |
1410 |
1190 |
14140 |
83790 |
594000 |
1927 |
96 |
20220 |
4660 |
2620 |
27500 |
149789 |
903000 |
1931 |
110 |
27740 |
5750 |
3800 |
27290 |
174606 |
1058500 |
1936 |
172 |
59530 |
5740 |
11840 |
87110 |
384078 |
1392600 |
1941 |
231 |
63240 |
24820 |
23190 |
111250 |
474102 |
1604800 |
1944 |
259 |
76000 |
29500 |
13500 |
129000 |
528702 |
1731300 |
1948 |
|
|
|
|
|
650000 |
1767200 |
4- سرکوب قیام و مقاومت فلسطینیها، بویژه در سالهای 1920، 1929 (قیام براق)، 1936 (قیام عزالدین قسام) و در مقابل بازگذاشتن دست یهودیان در ارتکاب هر جنایتی بمنظور انهدام و یا "اخراج و راندن آنان به سرزمینهای مجاور همچون عراق."
5- حمایت بین المللی از موضع صهیونیسم در مقابل افکار عمومی که عمدتاً صهیونیستها را مسبب اصلی تمام این مسائل دانستهاند.
6- اتخاذ سیاستهای مشخص در برهههای خاص زمانی جهت پاسخگویی به اعراب همچون تشکیل "کمیسیون شاو" پس از قیام معروف به براق که با نیتی خاص جانب مسلمانان گرفته شد و یا "کمیسیون پیل" مبنی بر طرح تقسیم فلسطین و یا صدور کتاب سفید 1939 و چرخش مرکزیت صهیونیسم از انگلیس به آمریکا.
پایان دوره قیمومت
کاهش قدرت روزافزون انگلیس در جنگ دوم جهانی و ظهور قدرتی جدید به نام آمریکا، صهیونیسم را بر آن داشت که میل به قدرت جدید کرده و انگلیس را به دلائل ضعفی که بر شمردیم پشت سر گذارده، دور جدیدی از فعالیت خود را از موضع قدرت جدید جهان آغاز نماید. برنامه "بیلت مور" نقطه شروع فصل از انگلیس و وصل به آمریکا است که در نهایت موجب اعلام "نا توانی انگلیس در حل قضیه فلسطین در 26 فوریه 1947 و ارجاع آن به سازمان ملل گردید."
مسلماً نمیتوان از سازمان ملل که اولین سالهای عمر خود را با پول و حمایت آمریکا و در دامان آن میگذراند، بیش از این انتظار داشت که در آغاز فعالیت خود، بقول "آبا اِبان اقدام به تأسیس اولین کشور" کند. به هر ترتیب، مجمع عمومی سازمان ملل در 29 نوامبر 1947 م/ آذر 1326 ش، با اکثریت 33 رأی در برابر 13 رأی و امتناع 10 کشور طرح تقسیم فلسطین را بتصویب رساند و یک سال پس از آن، و یک روز قبل از اعلام تشکیل دولت صهیونیستی در 14 می 1948 م/ 1327 ش، قیمومت انگلیس بعنوان اولین دولت اشغالگر سرزمین فلسطین خاتمه یافت. و پیش بینی هرتزل پس از 50 سال - طی دو دوره، از کنگره بال تا اعلامیه بالفور بمدت 20 سال که صرف فروپاشی امپراطوری عثمانی و تقسیم آن شد و دورة بعد از اعلامیه بالفور تا تشکیل دولت صهیونیستی بمدت 30 سال که صرف مهاجرت و اسکان یهودیان و راندن اعراب و فراهم نمودن مقدمات دولت صهیونیستی شد- محقق گردید .
رژیم صهیونیستی در 50 سال اول عمر خود، از طریق جنگهایی که با حمایت قدرتها، بویژه آمریکا علیه اعراب برپا کرد، به تثبیت و تحکیم پایه های حکومت خود پرداخت و اینک پس از پنجاه سال، با تاکتیکهای مرموزانه، مصرّاً بدنبال آن است که با اخذ حداکثر امتیازات و بازهم در سایه حمایت آمریکا، از سوی همسایگان خود مشروعیت بدست آورد.
به راستی! موجودیت رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی تا چه زمانی استمرار و ادامة حیات خواهد داشت. آنچه برخی آگاهان و کارشناسان بدان تأکید دارند، این حقیقت مسلم است که "اسرائیل" پدیدهای بیریشه و گذرا در تاریخ و جغرافیای منطقه خاورمیانه و جهان اسلام است.
*علیرضا سلطانشاهی