بی حرمتی به قدس شریف،یک قدس آزادشده تماماباقدس خواروذلیل ومقهورتفاوت داردتاجاییکه من نمیتوانم بفهمم...
ما خواهان بی ارزش کردن سفر به قدس نیستیم و نمی خواهیم آن را بازیچه مانورها و بازی های سیاسی قرار دهیم ؛ چرا که اهمیت این شهر مقدس در گرو دو مسأله است: جایگاه سمبلیک سیاسی آن برای مسأله فلسطین به طوری که شالوده مسأله فلسطین و نماد پیروزی یا شکست آن است. دوم جایگاه معنوی آن در نزد مسلمانان و مسیحیان است. جایگاه سیاسی آن پیشتر ذکر شد، چون معنا و مفهومی به جایگاه معنوی آن می دهد، وضعیت سیاسی قدس هم در بالابردن جایگاه معنوی آن تاثیرگذار است هم در پایین آوردن این جایگاه. یک قدس آزاد شده تماما با قدس خوار و ذلیل و مقهور تفاوت دارد تا جایی که من نمی توانم بفهمم به عنوان مثال یک انسان مسلمان چگونه با نماز در مسجد الاقصی به خدا نزدیک می شود در حالی که این مسجد تحت اشغال است و با چکمه های شهرک نشینان و بولدوزرهای دلبستگان به سراب هیکل سلیمان هتک حرمت شده است. همچنین نمی توانم تصور کنم یک عرب به عنوان گردشگر در قدس جولان دهد و در خیابان های قدیمی قدس گشت و گذار کند، در حالی که سربازان تا دندان مسلح اشغالگران او را تعقیب می کنند و با چشم خود می بیند که چگونه شهرک نشینان با عربده کشی به خانه های عرب ها یورش می برند و آنان را از منازل شان بیرون می کنند؛ گروه های عرب آواره ای را می بیند که در چادرهایی کنار خیابانها پناه گرفته اند و از وجدان های رهگذران کمک می خواهند تا شاید یکی از آنان با مظلومیت شان همدردی کند و همصدا با صداهای شکسته و گرفته آنان ناله ای سر دهد؛ چنین گردشگری چه بسا گاهی مجبور شود که با اکراه از آنان روی برگرداند. هنگامی که جایگاه سیاسی شهر قدس از جایگاه روحی و معنوی آن جدا می شود و از کسانی که روی به آن سامان می نهند خواسته می شود از آبروی بر باد رفته و کرامت و شرف پایمال شده اش چشم پوشی کنند و در ازای اشغال آن سکوت پیشه می کنند، در واقع حرمت و عزت این شهر لگدمال شده است و اقدامات مذبوحانه ای که در راستای یهودی سازی و خالی کردن شهر از سکنه عرب تبار آن صورت می گیرد، توجه کسی را به خود جلب نمی کند.
سال های پیش مقاله ای در روزنامه الاهرام چاپ کردم و از توجه به خود شهر و ساختمان های قدس بدون توجه به انسان های آن هشدار دادم، و از تاکید بر مسجد الاقصی در کنار بی توجهی به مردم فلسطین که در معرض آوارگی و چپاول صهیونیست ها قرار دارند انتقاد کردم و یادآور شدم که مسجد الاقصی پروردگاری دارد و از آن محافظت خواهد کرد و همان عبارت عبدالمطلب جد رسول خدا را تکرار کردم هنگام حمله ابرهه پادشاه حبشه به مکه بر زبان راند: "کعبه پروردگاری دارد که از آن محفاظت خواهد کرد". در همان زمان مستشار طارق البشری تعلیقی بر مقاله ام نوشت و تذکر داد که نباید از جایگاه قدس کاسته شود ؛ چرا که این شهر نمادی است که می تواند مسأله فلسطین را قوت دهد یا از ابهت آن بکاهد. این نظری بود که به آن متقاعد شده بودم و آن را در ستون مقاله ام در روز سه شنبه چاپ کردم. اما امروز می بینم با تلاش های زیادی که در سال های اخیر برای جدا کردن سمبل و نماد مسأله فلسطین صورت گرفته است اوضاع فرق کرده است؛ امری که باعث شده است نمادگرایی کارکرد اصلی خود را از دست بدهد و به فراخوانی برای سفر به قدس و گردشگری در آن تبدیل و بر آن متمرکز شود. این در حالی است که همگان نسبت به آزادسازی این شهر دربند سکوت اختیار کرده اند.
زیرا بسیاری در تله افتاده اند و با وجود ذلت در بند بودن قدس آگاهانه یا ناآگاهانه سفر به این شهر و نماز خواندن در مسجد الاقصی را پذیرفته اند و زمانی ضربه هولناکتر می شود که دکتر علی جمعه تحت حفاظت اسرائیل به این شهر سفر می کند! چرا که مسافرت وی در چنین حالتی معنای متفاوتی دارد و با دیگر مسافران فرق می کند. این شخص در رأس دارالافتای بزرگترین و مهمترین کشور عربی قرار دارد تا جایی که یکی از نویسندگان این اقدام وی را به مثابه فتوای عملی برای حمایت از سفر به قدس قلمداد کرده است و آن را عمل مباحی می داند که پیش از این جایز نبود. در مقاله ای که روزنامه الشرق الاوسط در 24 آوریل تحت عنوان "چه کسی برای مفتی فتوا می دهد؟" منتشر شد نویسنده مقاله خاطر نشان کرده است که پس از سفر دکتر علی جمعه لازم نیست کسی در این زمینه خود را به دردسر اندازد و موضع گیری کند، گویی که جناب مفتی مسأله را یکسره کرده و چراغ سبزی نشان داده است که راه را برای تمام کسانی که بدون هیچ گونه نگرانی از حضور اشغالگران، خواهان نماز خواندن در مسجد الاقصی هستند گشوده است. ناگفته نماند که سردرگمی اخیر برخی از نویسندگان در بیان موضوع، مرا بر آن داشت که بار دیگر به موضوع بازگردم و بخش ناگفته ی آن را یادآوری کنم و آن هم نماد و جایگاه قدس برای مسأله فلسطین است به ویژه این که برخی تصور کرده اند که مخالفت با سفر به قدس به معنی فراخوانی برای ترک آن است، در حالی که به باور آنان مسافرت در نجات قدس نقش دارد (نمی دانم چگونه!) این درست است که وجود مسافران و زائران به صورت نسبی احساس در محاصره بودن و غربت را از فلسطینیان می کاهد، اما در عین حال تحریم ها را تضعیف می کند و به اقتصاد اسرائیل جانی دوباره می بخشد و با توجه با زیان های کلانی که به مسأله فلسطین وارد می کند استفاده عرب ها از این موضوع بسیار محدود و ناچیز است چرا که فراخوان سفر به قدس به منزله مهاجرت به آن و تسلیم در برابر ادامه اشغال و یهودی سازی این شهر است.
همگان بر سفر به قدس و نماز خواندن در مسجد الاقصی اصرار می ورزند اما هیچ کدام برای یک بار هم که شده خواستار آن نشده اند که به غزه تحت اشغال هم سفری داشته باشند؛ گمان می کنم در شرایط کنونی نماز خواندن در غزه بسیار پسندیده تر و مقبول تر از نماز در مسجد الاقصی باشد که زیر چکمه اشغالگران است و به نظرم ثواب این کار بیشتر خواهد بود.
نویسنده:فهمی هویدی
تمام»حُر14
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس