شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir

اخوان المسلمین سوریه و مسئلۀ فلسطین

نویسنده: حسن احمدیان
مقدمه
اخوان المسلمین سوریه که زیرمجموعۀ سوریِ جریان منطقه ایِ اخوان المسلمین است، از نظر تشکیلاتی و نیز نگرشِ تئوریک به تحولات سیاسی و اجتماعی، یکی از مستحکم ترین تشکیلات سیاسیِ سوریه بوده و در میان مخالفان نظام، قوی ترین و اثرگذارترین جریان به شمار می رود. این واقعیت نشان می دهد به رغم غیبتِ سه دهه ایِ اخوان سوریه از فعالیت در عرصه های عمومی در این کشور، نباید نفوذ و اثرگذاریِ گفتمانِ سیاسی و عقیدتیِ آن را در جامعۀ سوری نادیده بگیریم. به عبارتی، اگرچه اخوان المسلمین عملاً پس از حوادثِ خونبارِ حما در سال 1982، حضور فیزیکیِ رهبری و تشکیلاتیِ خود را در سوریه از دست داد اما توانست حضور گفتمانی و سیاسی خود را در این جامعه ادامه دهد؛ حضوری که به ویژه پس از آغاز بحران سوریه امکان بروز یافت. از دید بسیاری از ناظران، در فضای نوین منطقه ای به ویژه با صعودِ منطقه ایِ جریان اخوان در چند کشور عربی و محوریتِ اخوان المسلمین در هدایت مخالفان نظام اسد، این جریان در صورت سقوط بشار اسد، قدرت را به دست خواهد گرفت. اگرچه از دید برخی، جریان های سلفی جهادی از نظر عملیاتی قدرتمندتر از اخوان سوریه عمل می کنند اما اخوان از نظر تشکیلاتی، سازمان یافته ترین جریان مخالف سوری است. از سوی دیگر، تاریخ کشورهای خاورمیانه در دهه های اخیر نشان می دهد که جریان سلفی به رغم داشتن قدرت تخریبیِ قابل توجه، در ساخت سامان سیاسیِ جایگزین بسیار ضعیف عمل می‌کند و در شرایط برابر، توان رقابت با اخوان المسلمین را نخواهد داشت. رویکردِ فلسطینیِ اخوان سوریه را به طور کلی باید در چارچوبِ رویکردِ جریانِ کلان اخوان در منطقه به ویژه مصر دید. البته این امر به معنایِ انطباق کامل ایستارها نیست، با این حال نمی توان در مبانیِ کلی، تضادی میان رویکرد فلسطینیِ اخوان سوریه و جریانِ کلان اخوان دید. اخوان المسلمین سوریه در این معنا، حامی حقوق فلسطینی در برابر اسراییل بوده و در اختلافاتِ درون فلسطینی، اگرچه عمدتاً وارد نمی شود اما از مجموع عملکرد و اعلامیه های آن می توان نتیجه گرفت که با توجه به اخوانی بودنِ جریانِ حماس، جانب این جنبش را می گیرد. در این گزارش، درصدد بررسیِ مختصرِ جنبش اخوان المسلمین سوریه، رویکرد این جنبش در قبال فلسطین و در نهایت، احتمالات آینده در این زمینه به ویژه در پرتو احتمال قدرت گیریِ اخوان المسلمین سوریه می‌باشد. پس از مرور مختصر نقاط عطفِ تاریخِ اخوان سوریه، به مبانیِ رویکرد آن در قبال فلسطین و سپس رویکرد عملی آن در قبال این مسئله پرداخته، سپس با طرح تحول رویکرد فلسطینیِ این جریان در بحبوحۀ بحران سوریه، نگاهی به آینده خواهیم داشت و یافته های گزارش در قالب نتیجه گیری مطرح خواهد شد.
الف) رابطۀ اخوان سوریه با قدرت سیاسی اخوان المسلمین سوریه زیرمجموعۀ اخوان المسلمین مصر است که تعدادی از دانشجویان سوریِ تحصیل کرده در مصر در دهۀ 1930 آن را وارد سوریه کردند و مصطفی السباعی، اولین ناظر کل این جنبش آن را در سال 1942 تأسیس کرد. این ارتباط سازمانی (همچنانکه عنوانِ «ناظر کل» را در برابر «مرشدِ عامِ» جنبشِ مادر در مصر نشان می‌دهد) همچنان حفظ شده است. این جنبش از سال 1942 در شهرهای بزرگ سوریه یعنی دمشق، حمص، حما و حلب حضور و فعالیتی محسوس داشته و از آن تاریخ تا سال 1963 با ورود رسمی به صحنۀ سیاسی، علاوه بر داشتنِ نمایندگانی در پارلمان، در دوره هایی در دولت نیز مشارکت داشته است. اما با قدرت گیری حزب بعث در سال 1963، قدرت و حضور سیاسیِ اخوانِ سوریه رو به تنزل نهاد.
دورۀ خشونت گراییِ اسلام گرایانِ مصری به سوریه نیز تسرّی یافت. به دلیل ممنوعیتِ دولتی بر فعالیتِ اخوان و سرکوب و دستگیریِ اعضای این جنبش، جریانی از درونِ اخوان سوریه سربرآورد که همچون جماعتِ اسلامیِ مصر، طرفدار مشی مسلحانه و مبارزه برای سرنگونیِ رژیمی بود که از دید آن‌ها غیراسلامی و بنابر نگرشِ قطبی، مربوط به دورۀ جاهلی بود. در چنین شرایطی، جریانی از درون اخوان تحت عنوان «الطلیعۀ المقاتلۀ» (پیشگامان مبارز؛ مفهومی برگرفته از کتابِ «معالم فی الطریق» سید قطب)(1) سر بر آورد که مبارزه با رژیم حاکم را از سال 1976 آغاز کرد. از دید برخی این جنبش از اخوان انشعاب کرده بود اما از دید برخی دیگر که شامل رژیمِ حاکم نیز می شد، شاخۀ نظامیِ اخوان بود و از این ارتباط سازمانیِ واقعی یا توهمی، برای سرکوب جریان اخوان سوریه بهره گرفته شد. الطلیعة المقاتلۀ پس از انقلاب اسلامی ایران و با اثرپذیری از آن، سطح کنش ضد رژیمِ خود را بالا برد؛ امری که با تشدید عملیات دولتی به رویارویی گسترده و خونبار حما در سال 1982 انجامید. در نتیجۀ این رویارویی که از 10 تا 25 هزار کشته در پی داشت،(2) بسیاری از اعضا و رهبرانِ اخوان کشته یا دستگیر شده و باقیماندۀ آن ها نیز به خارج از کشور گریختند.
بنابراین، سال 1982 را می توان سال خروج عملیِ اخوان المسلمین از صحنۀ سیاسیِ سوریه دانست؛ خروجی که تا سال 2011 و آغاز بحرانِ فراگیرِ سوریه ادامه یافت. از سال 1996 و با انتخاب علی صدرالدین البیانونی به عنوان ناظر کلِ اخوان سوریه، وی مذاکراتی را با نظام سوریه آغاز کرد که البته هیچ گاه به رفع ممنوعیت از فعالیتِ اخوان نینجامید. پس از به قدرت رسیدنِ بشار اسد، صدها تن از اعضای اخوان در نتیجۀ مذاکرات یادشده آزاد شدند. در نتیجۀ عدم استقبالِ گرم نظام از رویکردِ تعاملیِ اخوان، این جنبش به سوی مخالفان متمایل تر شد و در سال 2005 «اعلامیۀ دمشق برای تغییر دموکراتیک» را که مجموعۀ اپوزیسیون مطرح کرده بود، تأیید کرد. البیانونی در سال 2006 در تأسیس «جبهۀ رهاییِ ملی» (جبهة الخلاص الوطنی) با عبدالحلیم خدام و سایر نیروهای مخالف همراه شد و در فاصله سال های 2005 و 2008 که نظام پس از متهم شدن به ترور رفیق حریری تحت شدیدترین فشارها بود، به جبهه این فشارها پیوست.
نقطه عطف تحول در ایستار اخوان را می توان عملیات اسراییلیِ «سرب گداخته» دانست که اخوان سوریه بلافاصله پس از آن، از جبهۀ رهایی ملی خارج شد و اعلام کرد کنش ضدنظام را کنار گذاشته است.(3) توجیه اخوان برای این تحول، بر لزوم هماهنگی و تقویتِ ایستار در قبال تجاوزهای صهیونیستی مبتنی بود. اما به نظر می‌رسد که اخوان بیشتر به میانجی گریِ حزب عدالت و توسعۀ حاکم بر ترکیه میان خود و نظام امیدوار بود تا بتواند حضور قانونیِ خویش در سوریه را بازیابد و در این راستا بود که کنشِ ضدنظام خود را کنار گذاشت.(4) این تحول با انتخاب محمد ریاض الشقفه به سِمتِ ناظر کل در جولای 2010، تا آوریل 2011 و پیوستنِ اخوان به جریان مخالفان خواستارِ سرنگونیِ اسد، ادامه یافت.
ب) مبانیِ رویکرد اخوانِ سوریه به فلسطین در رویکردِ فلسطینیِ اخوان سوریه باید در نظر داشت که رویکرد کلیِ و اصولیِ این جنبش در این زمینه متأثر و تابعی از رویکردِ اخوان المسلمین مصر و مکتب ارشاد آن است؛ اگرچه ممکن است در فروع آن شاهدِ تنوع باشیم. در این معنا، مبانیِ رویکردِ فلسطینیِ اخوان سوریه را می توان در زیر سه عنوان کلی خلاصه کرد: نخست؛ مبنای نظری و مرامی اخوان المسلمین است. اخوان سوریه در این زمینه به طور کلی تابعی از جریان کلی اخوان المسلمین است. در جهان بینیِ امت محورِ اخوان المسلمین، سرزمین و امت اسلامی، سرزمین و امتی یگانه است. همچنانکه از جهان بینی اخوان برمی آید، آنها مرزهای دولت مدرن در خاورمیانه را که الگو گرفته از دولتِ اروپایی است، به رسمیت نشناخته و سرزمین اسلامی را سرزمینی یگانه قلمداد می‌کنند.
در جهان بینیِ اخوان، فلسطین از دو نظر حائز اهمیتی اساسی است: اول آنکه جزئی از سرزمین اسلامی است و لذا اشغال آن اشغال بخشی از سرزمین اسلام، فارغ از مرزهای مدرن تقسیم‌کنندۀ آن است؛ دوم آنکه قدس، قبلۀ نخست مسلمانان و سومین حرم و محل معراج پیامبر اسلام(ص) بوده و لذا از قداستی دینی نیز برخوردار است.(5) بدین ترتیب به لحاظ نظری، اشغال فلسطین مردود است و این سرزمینِ اسلامی باید به طور کامل از اشغال آزاد شده و به آغوش امت اسلامی بازگردد. دومین مبنایِ رویکرد اخوان سوریه به فلسطین، رویکردی سیاسی است. در این معنا اخوان سوریه همچون اخوان مصر، در گذار از تمرکز بر فعالیتِ فرهنگی و اجتماعی به کنشِ سیاسیِ جهت گیری شده به سوی کسب قدرت، از مسئلۀ فلسطین به عنوان یکی از مسائل تبلیغاتی و سیاسیِ تضاد خود با رژیم‌های حاکم بهره گرفته و می گیرد.
این رویکرد که از مسئلۀ فلسطین به صورتی ابزاری و در راستای اهداف داخلی بهره می گیرد، جزئی اساسی از گفتمانِ جریان اسلام گرای منطقه به شمار می رود که اخوان و سایر جریان های اسلامی را شامل می شود. طرح مباحث توده پسند در مورد فلسطین و به چالش کشیدنِ گفتمان و رویکردِ عملیِ رژیم های حاکم در این زمینه را می توان نمودهای رویکردِ سیاسیِ اخوان سوریه به مسئلۀ فلسطین دانست. البته این رویکرد در طول زمان، شاهد تحولاتی بوده است که در قسمت بعد مورد توجه قرار خواهد گرفت. سومین مبنای رویکرد اخوان سوریه به فلسطین، صف بندی های منطقه ای است. در این معنا اخوان سوریه به تبعِ تحولاتی که در صف بندی های منطقه ای صورت گرفته و می گیرد، رویکردِ خود در قبال مسئلۀ فلسطین را تنظیم می کند. این امر خارج از مباحثِ مرامی و رویکردِ کلان اخوان المسلمین و در چارچوبِ فرعیاتِ نگرشِ اخوانی به مسئلۀ سوریه قابل تبیین است. برای نمونه، تقسیم منطقه به دو محور موسوم به اعتدال و مقاومت، به تحولی در سیاستِ فلسطینیِ اخوان سوریه انجامید.
در این دوره و با آغاز میانجیگریِ حزب عدالت و توسعه ترکیه میان اخوان سوریه و نظام اسد، به ویژه پس از جنگ 22 روزۀ غزه، اخوان سوریه رویکرد خود را به رویکرد محور مقاومت نزدیک کرد و با کنار گذاشتنِ مبارزه با نظام، همکاری با آن را با محوریتِ مسئلۀ فلسطین و آزادسازیِ جولانِ اشغالی خواستار شد. آغاز بحران سوریه در سال 2011 و برهم خوردن صف بندی های منطقه ای نیز تحول رویکرد اخوان سوریه در قبال نظام و نیز مسئلۀ فلسطین را در پی داشت.
پ) رویکرد عملیِ اخوان سوریه به مسئلۀ فلسطین رویکرد عملی اخوان سوریه در قبال مسئلۀ فلسطین، به تبعِ رابطۀ این جنبش با نظام حاکم بر سوریه را می توان به سه دورۀ کلی تقسیم کرد: دورۀ نخست را باید دورۀ تضادِ ایدئولوژیک و عملیِ اخوان سوریه با اسراییل و دنبال کردنِ آزادسازیِ سراسر فلسطین دانست. در این دوره، مبارزۀ اخوان سوریه در قالبِ نیروهای داوطلب در کنار ارتش های عربی علیه تأسیس اسراییل صورت گرفت. به علاوه در این دوره که اوج آن را در جنگ 1949-1948 شاهد بودیم، اخوان سوریه به درون سرزمین های اشغالی گسیل شده و نیروهای داوطلبِ آن در کنار مصطفی السباعی، اولین ناظر کل این جنبش وارد قدس شدند.(6) اما بیم رژیم حاکم سوریه از قدرت اخوان و فراخواندنِ نیروهای داوطلب - که به نظر می رسد با هدف خلع سلاح آن ها پیش از خروج آن ها از کنترل صورت گرفته باشد- مانع از تداوم جهاد آن ها در فلسطین شد. دومین دوره را باید دورۀ تضادِ ایدئولوژیک و ایستاییِ عملی دانست. این مرحله که پس از اولین جنگ فلسطین آغاز و تا دورۀ پس از صلح مصر - اسراییل ادامه یافت، شاهد تداوم تضاد ایدئولوژیک و گفتمانیِ اخوان سوریه با اسراییل و تأکید بر لزوم آزادسازیِ سراسر سرزمین فلسطین بود.
با این حال در عرصۀ عمل، اخوان سوریه برخلاف دورۀ نخست، امکان هیچ گونه کنشِ جهادگرانه ای را در برابر اسراییل و در راستای رویکردِ ایدئولوژیک خود نیافت. این دوره که از جمله، شاهد خروج اخوان سوریه از صحنۀ سیاسی پس از سال 1963، غیرقانونی شدنِ فعالیتِ آن و کشتار حما در سال 1982 و در نهایت، خروج رهبران این جنبش از سوریه بود، مسئلۀ فلسطین را به حاشیۀ گفتمانِ اخوانی کشاند و آن را صرفاً در بُعدِ سیاسی و تضاد اخوان با نظام حاکم مطرح می ساخت. دورۀ سوم را باید دورۀ حرکت به سویِ حداقل گراییِ ایدئولوژیک و عملی دانست. در این دوره که از توافقِ اوسلو و شروع روند مذاکراتِ ممتد فلسطینی- اسراییلی آغاز شد و تحولِ جریان اخوان المسلمینِ مصر و مکتبِ ارشاد این جماعت را به طور ضمنی شاهد بود، اخوان سوریه به تدریج به سوی پذیرشِ ضمنی حداقل گراییِ سازمان آزادی بخش فلسطین در قبال اسراییل گرایش پیدا کرد. این رویکرد بعدها و در جریان مذاکراتِ با واسطۀ سوریه با اسراییل، به حمایتِ اخوان سوریه از این مذاکرات انجامید. علی صدرالدین البیانونی، ناظر کل اخوان سوریه از 1996 تا 2010 در مقاله ای، محورهای گفتمانِ اخوان المسلمین سوریه در قبال مسئلۀ فلسطین را چنین خلاصه می کند:
1. محکوم کردن تجاوز صهیونیستی و هرکس کمک رسانِ آن باشد و آشکار ساختن ارتباط آن با طرح صهیونیستی؛
2. یاری رساندن به مقاومت فلسطینی و لبنانی و پشتیبانی از آن؛
3. رد کردن طرح های سازش کارانه و چشم نپوشیدن از هیچ تکه‌ای از سرزمین هایمان؛
4. آشکار ساختن ابعاد طرح صهیونیستی، آگاه سازی و هشدار دادن نسبت به آن و جدی گرفتن تهدیدات آن و ارائه طرحی عربی در برابر آن و عملی کردن این طرح؛
5. توجه دادن به بهره گیریِ طرح صهیونیستی از منازعات داخلی ما و حذف نظر دوم؛
6. حمایت از ایستار مذاکره کنندۀ سوری که بر بازپس‌گیری تمامیِ سرزمین های اشغالی اصرار دارد، به رغم ملاحظه داشتن در مورد مذاکره با اسراییل؛
7. در مورد تجاوزات رژیم صهیونیستی: نخست، کنار گذاشتن گزینۀ استراتژیکِ صلح؛ دوم، گشودنِ جبهۀ جولان؛ سوم، بسیج کردن نیروهای کارآمد و با تجربه؛ چهارم گشودن راه برای مشارکت فعالانۀ ملی؛ و پنجم، تشکیل رهبری مشترک منطقه ای در برابر تجاوزها.(7) بدین ترتیب، اخوان المسلمین سوریه از یک سو بر لزوم جهاد و مبارزه تأکید و از سوی دیگر از مذاکره‌کنندۀ سوری حمایت می کند؛ از یک سو به لزوم آزادسازیِ سرزمین ها اشاره دارد و از سوی دیگر بر صرفِ کمک رسانی به فلسطینی ها تأکید می کند. به نظر می رسد، مراد از آزادسازی در مباحث فوق، آزادسازیِ جولانِ اشغالی باشد. در این معنا، گزینه های هفت گانۀ فوق که ناظر کل اخوان سوریه مطرح کرد، مملو از تناقضاتی است که حاکی از گذار اخوان سوریه از یک گفتمان به گفتمان دیگری است و وضعیتِ بی ثبات دورۀ گذار را به نمایش می گذارد. پس از گذار از سال های پر تنش 2005 تا 2008 که اخوان در کنار مخالفان و در مقابل نظام حاکم و محور مقاومت قرار گرفت و در نتیجۀ جنگ 22 روزه که بر معادلات منطقه ای بی اثر نبود، اخوان سوریه تحت تأثیر سه گزینۀ زیر، رویکرد خود را در قبال نظام و به تبعِ آن مسئلۀ فلسطین متحول
ساخت:
1. میانجی گریِ ترکیه میان نظام اسد و اخوان سوریه؛
2. قرار داشتنِ حماس (اخوان فلسطینی) در کنارِ محور مقاومت و حمایتِ اخوان مصر و سایر زیرمجموعه‌های اخوانی از رویکردِ محور مقاومت در قبال جنگ 22 روزه؛ 3. گفتمان ضداسراییلی محور مقاومت و حمایتِ آن از حماس در جنگ 22 روزه. اخوان سوریه در نتیجۀ این سه تحول و با امید به قانونی شدنِ فعالیتِ سیاسی، تضاد خود با نظام را کنار گذاشت و از آن هنگام تا آغاز بحرانِ سوریه در سال 2011، از گفتمانِ برانداز اپوزیسیون در مورد رژیم فاصله گرفته و از حماس به عنوان متحد فلسطینیِ نظام پشتیبانی می کرد.
ت) بحران فراگیر سوریه در مارس 2011 و به دنبال سرنگونی مبارک در قاهره، بحران سوریه آغاز شد. اپوزیسیون سوریه پیشتر در 5 فوریه «روز خشم سوری» را اعلام کرده بود اما به دلیل تمرکز رسانه ها بر مصر و بی اطلاعی داخلی، تحرک مخالفان نظام اسد یک ماه بعد آغاز شد. چنانکه گذشت، اخوان رویکرد خود نسبت به نظام اسد را از آغاز 2009 تغییر داده بود و در نتیجه به هنگامِ آغاز بحرانِ فراگیر، از اعلام موضعِ صریح خودداری می کرد. اما اخوان سوریه با تداوم بحران و آشکار شدنِ ناتوانیِ نظام در کنترلِ وضعیت، تحرکاتِ ضدنظام خود را از اواخر آوریل 2011 آغاز کرد.
رویکردِ جدید اخوان در قبال نظام، ارتباط تنگاتنگی با رویکرد آن در قبال محور مقاومت و نیز مسئلۀ فلسطین داشت. در زیر، جنبه ها و ویژگی های گفتمانِ اخوان سوریه در دورۀ بحران فراگیر در ارتباط با مسئلۀ فلسطین را مطرح می سازیم. ویژگیِ نخست گفتمانِ نوین اخوان سوریه، پیوند دادن نظام اسد با اسراییل است. در این معنا اخوان سوریه ضمن اشاره به امن بودن مرزهای سوریه- اسراییل در طول چهار دهۀ گذشته به رغم تداوم اشغال جولان، گفتمان مقاومتیِ نظام اسد را در مباحث سیاسی و تبلیغاتیِ خویش، بی پایه و اساس دانسته و بقای نظام اسد را به عنوان خواسته ای اسراییلی مطرح ساخت. برای نمونه در جریان عملیات «ستون ابر» اسراییل علیه غزه، زهیر سالم، سخنگوی اخوان سوریه گفت: «تجاوز اسراییل علیه باریکۀ غزه تلاشی برای نفس رسانی به شریکی است که در شام شمالی [یا سوریه] در حال خفه شدن است.»(8) این موضع در مناسبت های مختلف و از سوی اکثر رهبرانِ اخوان مطرح شده و می شود.
دومین ویژگی این گفتمان، حمایت از رویکرد نوین حماس در دوری گزیدن از نظام اسد است. بنابر این رویکرد، حماس جویای تداومِ مقاومت در برابر اسراییل بدون سوریه است.(9) اخوان سوریه خروج مقر رهبریِ حماس از دمشق و سکونت خالد مشعل در قطر را مورد تأیید قرار داده و از آن به عنوان شاهدی بر صدق ادعاهای خود در مورد رویکردِ نظام اسد در مورد اسراییل بهره گرفت. واقعیت آن است که حماس پیش از بحران فراگیر سوریه و به ویژه پس از انتشار برخی اسنادِ ویکی لیکس در مورد دیدارهای اسد با قانونگذاران آمریکایی در سال 2010، نسبت به رویکرد سوریه به خود بدگمان بود. بنابر یکی از این اسناد، اسد حماس را «میهمان ناخوانده» می نامد و خطاب به میهمانان خود می گوید: «حماس اخوان المسلمین است با این حال ما مجبوریم با واقعیت وجودشان بسازیم.»(10) اخوان سوریه در دورۀ بحرانِ سوریه، از بروز این تضادها استقبال و تلاش کرد چنین تضادهایی را با اغراق مطرح کند. زدوخوردهای اردوگاه یرموک که به مبادلۀ اتهامات میانِ نظام و مخالفان انجامید، طرح چنین مباحثی را تشدید کرد. به ویژه ترور کمال حسنی الغناجه در ژوئن 2012، که گفته می شود مسئول وارد کردن اسلحه به غزه و جانشین محمود المبحوح بود و روشن شدنِ همکاریِ وی با مخالفان و نیز نامعلوم بودنِ طرفِ ترورکننده، بحث تضادِ نظام با حماس و مقاومت را در گفتمانِ اخوان سوریه پررنگ تر کرد. ویژگیِ سوم این گفتمان، تلاش برای دوری از طرح مباحثِ حداکثری در مسئلۀ فلسطین و نیز سایر مسائل منطقه ای است. در این معنا، اخوان المسلمین سوریه که خود را وارث احتمالیِ قدرت در آیندۀ این کشور می داند، در تلاش است خود را از تهمت تندروی و رویارویی با غرب و اسراییل دور کند.
برای نمونه به رغم آنکه مسئلۀ فلسطین همواره یکی از مسائل مطرح در گفتمان و اعلامیه های اخوان سوریه و سخنان رهبران آن بوده است، در اعلامیه ای که این جنبش در مارس 2012 تحت عنوان «سند عهد و میثاق» منتشر کرد و هدف از آن اتهام زدایی از خود در مورد تندروی و گرایش به اقتدارگرایی در صورت سقوط اسد بود، تنها در قسمتِ واپسینِ بندِ هشتم آمده است که اخوان سوریه «از حقوق قانونی ملت فلسطین پشتیبانی می‌کند.»(11) بدین ترتیب، اخوان سوریه نیز مانند اخوان مصر در تعامل با مسئلۀ فلسطین با پارادوکسِ وفاداری به شعارهای دیرین از یک سو و جلب اعتماد غرب و کشورهای عربی از سوی دیگر روبرو بوده و تلاش می‌کند آن را رفع کند. واپسین ویژگیِ این گفتمان، نزدیک شدن به گفتمانِ محور نوظهورِ اخوانی در منطقه و متحدانِ آن در شورای همکاری خلیج فارس به ویژه قطر است. در این زمینه، اخوان سوریه و مخالفان اسد ضمن تسری دادنِ رویارویی های داخلی سوریه به صف بندی های منطقه ای، خود را در کنار محور اخوانی و گفتمانِ فلسطینیِ آن و در مقابل محور مقاومت و گفتمانِ فلسطینی اش قرار داده اند.
ث) احتمالات آینده گفتمان اخوان در قبال فلسطین با توجه به ویژگی های یاد شده در بالا، می توان احتمالات آیندۀ گفتمانِ اخوان سوریه در قبال مسئلۀ فلسطین را در موارد زیر خلاصه کرد:
1. پیروی از گفتمان کلان و اصول ترسیمی مکتب ارشاد و جریانِ منطقه ای اخوان در مورد مسئلۀ فلسطین؛
2. تداوم و احتمالاً تشدید تضاد با محور مقاومت در مسئلۀ فلسطین و سایر مسائل منطقه، حداقل در کوتاه مدت؛
3. تداوم حمایت از رویکرد حماس در مسائل منطقه ای و احتراز از ورود به اختلافات درون‌فلسطینی؛
4. تداوم تأکید بر ارتباط ثبات امنیتِ اسراییل با ماندگاری اسد در گفتمان داخلی و خطاب به جامعۀ سوری؛
5. تقلیل تضاد مستقیم گفتمانی و ایدئولوژیک با اسراییل در گفتمان خارجی و خطاب به غرب. این موارد طبعاً در کوتاه مدت و در سایۀ تداومِ بحران سوریه قابل تصور است. پیروزی یا شکستِ اخوان در رسیدن به قدرت در سوریه، طبعاً تغییراتی در این زمینه در پی خواهد داشت. در مجموع، رسیدن به قدرت، عمل گرایی اخوان سوریه را در تعامل با مسائل منطقه ای افزایش خواهد داد. در این زمینه، اخوان مصر الگوی مناسبی برای مطالعه ارائه می دهد. از سوی دیگر، شکست اخوان سوریه و خروج آن-ها از صحنه، احتمالات متعدد دیگری را مطرح می سازد.
نتیجه گیری:
اخوان سوریه که ادامۀ جریانِ منطقه ای اخوان المسلمین است، رویکرد کلان خود را در قبال مسائل منطقه‌ای و از جمله فلسطین با رویکرد مکتبِ ارشاد اخوان در قاهره تنظیم می کند. در این معنا است که رویکرد اخوان سوریه به مسئلۀ فلسطین به موازات رویکردِ اخوان المسلمین مصر دچار تحول شده است. سه دورۀ تضاد ایدئولوژیک و عملی، تضاد ایدئولوژیک و ایستاییِ عملی و حداقل گرایی ایدئولوژیک و عملی در قبال اسراییل را باید در این چارچوب ارزیابی کرد. مبانیِ اصلیِ رویکردِ اخوان سوریه به مسئلۀ فلسطین را باید مبانی ایدئولوژیک و مرامی، رویکرد سیاسی و در نهایت صف بندی های منطقه ای دانست. در دورۀ نوین و با آغاز بحران فراگیرِ سوریه، اخوان که از آغاز 2009 در روابط خود با نظام تجدید نظری اساسی کرده بود، بار دیگر به صف اپوزیسیونِ برانداز سوری پیوست. در این دوره اخوان سوریه با پیوند دادنِ بقای اسد به ثبات امنیت اسراییل، حمایت از رویکردِ نوین حماس در جدایی از نظام اسد، نزدیک شدن به رویکرد جریانِ منطقه ای اخوان و متحدانِ آن و طرح نکردن مباحث جنجالی (از منظر غربی) در مورد اسراییل، تلاش کرده است با شرایط متحول منطقه ای همراه شود. به نظر می رسد این رویکردِ گفتمانیِ نوین در آیندۀ نزدیک و حداقل تا هنگام روشن شدنِ وضعیت در سوریه ادامه یابد. پس از گذار از وضعیتِ بی ثبات فعلی در سوریه، رویکرد اخوان بستگی به پیروزی و یا شکست آن در زورآزمایی های فعلی خواهد داشت.
پی‌نوشت‌ها:
1- بنگرید به: سید قطب، معالم فی الطریق، القاهرة، دار الشروق، الطبعة السادسة، 1979.
2- «جماعة الإخوان المسلمون فی سوریة»، مرکز کارنیغی للشرق الأوسط، تحمیل: 28 ینایر 2013.
3- عبدالإله بلقزیز، «بصدد موقف "الإخوان المسلمین" فی سوریه»، موقع عبدالإله بلقزیز الألیکترونی، 13 أبریل، 2009.
4- «جماعة الإخوان المسلمون فی سوریة»، مرجع سابق.
5- حسن احمدیان، «اخوان المسلمین مصر و حماس؛ به سوی حداقل گرایی؟»، فصلنامۀ مطالعات فلسطین، شماره هشتم، زمستان 1390، ص 16-15.
6- «مصطفی السباعی.. الدکتور و العالم المجاهد»، روسیا الیوم عربیة، 27 یولیو 2008.
7- بنگرید به: علی صدر الدین البیانونی، «الإخوان المسلمون و القضیة الفلسطینیة»، موقع مکاتبات، 10 مایو
2001. 8- حازم النهار، «موقف لـ"إخوان" سوریة من غزة»، الحیاة، 7 دیسمبر
2012.
9- “Hamas seeking a ‘united resistance’ without Syrian, against Israel”, Uprooted Palestinian, September 15, 2012. 10
- Meris Lutz “Syria’s Assad seems to suggest backing for Hamas negotiable, leaked cable say”, Los Angeles Times, December 2, 2010. 11- «وثیقة عهد و میثاق إخوان سوریا»، موقع الجزیرة، 26 مارس 2012.
منبع:موسسه تحقیقات و پژوهش های سیاسی و علمی ندا


| شناسه مطلب: 185501







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.