جایگاه خالد مشعل در جنبش مقاومت اسلامی حماس،پراگماتیسم یا عملگرایی خالد مشعل طی سالهای گذشته درخششی نداشته است.مشعل تغییرات...
خالد مشعل توانست سیاستی منحصر به فرد و شیوهای متمایز در درون حماس پی ریزی کند. مشعل به شکلی واضح و آشکار از فعالیتهای سیاسی استفاده کرد و از جایگاه یک ناقد و مخالف به جایگاه یک اعتدال گرا رسید که البته این مسأله به آسانی به دست نمی آید بلکه نتیجة تجاربی است که مشعل پیدا کرده است، نتیجة بصیرت، هوش و درک مسائل کلی و جزیی است؛ درک مسائلی که در اختیار اوست. اما بسیاری دیگر با مشعل در رویکردها به ویژه درک این رویکردها، اختلاف نظر دارند.مشعل در درگیری با تشکیلات خودگردان و همچنین حمایت از انقلاب حماس در نوار غزه غوطهور شد اما چندی پیش در استانبول، این درگیری را «شرّ» عنوان کرد. این مسأله با جنجالهایی همچون اختلاف با گزارش گلدستون و پایان مدت ریاست محمود عباس ادامه پیدا کرد. جنجال بزرگتر، تلاش مشعل برای کنار گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) از طریق ایجاد سازمانی جایگزین در دمشق (قبل از انقلاب سوریه و توافقنامة قاهره) بود. این درگیریها زمانی رخ داد که مشعل از حمایت سوریه و ایران برخوردار بود و این مسأله به شکل کامل بر روی تفکرات، اهداف، ابزار و اولویت های او تأثیرگذار بود. اما مشعل به تدریج از این درگیری ها دوری کرد.در ادامه، از خالد مشعل و دلایل انصراف از کاندیداتوری برای دوره جدید ریاست دفتر سیاسی حماس و سرنوشت این جنبش در سایة تغییرات داخلی، منطقه ای و جهانی سخن خواهیم گفت اما بهتر است در وهلة اول، تفکرات و جریانهای حماس را بررسی کنیم.
جریانهای 3 گانه حماس
در جنبش حماس، 3 تفکر یا جریان وجود دارد که همانند سازمان إخوانالمسلمین است. این تفکرات (مدارس) به اشخاص و یا مجموعه هایی از افراد منسوب است. انتساب این تفکرات به افراد به معنای آن نیست که این تفکرات از یکدیگر جدا بوده و فقط شامل یک نفر است بلکه هر کدام از آنها دارای مجموعهای از افراد است.حماس، سازمانی ایدئولوگ است زیرا شاخة إخوانالمسلمین در فلسطین میباشد. مسألهای که در میثاق نامة جنبش نیز آشکار است. مسائل داخلی إخوان با خلافت اسلامی و همچنین تفکری الهی که معتقدند حاوی یک پیام خاص است، مرتبط می باشد.بسیج داخلی و آموزش سازمانی در حماس که به مرز ایجاد کینه ها و موانعی برای دیگران رسیده است به دو عامل بستگی دارد: نخست، حس برتریجویی که منسوب به حماس و إخوانالمسلمین است و دوم، تحریک علیه دیگر فرق اسلامی که امروزه با رشد و ظهور جریانهای اسلامی منتسب به برخی فرق خاص و عقب نشینی گروههای چپگرای عربی مشخص می شود. این عرصه، عرصة درگیری بین مسلمانان شده است در صورتی که همة آنان، اسلام گرا بوده اما دارای تفکرات متفاوت ملی، لیبرالی، چپ گرا و اسلامی هستند.طیف ایدئولوگ حماس از طرفی با جریان سلطه جو و اقدامات آن در راستای رسیدن به قدرت و از طرف دیگر با جریان واقعیت سیاسی درگیر است.جریان ایدئولوگ در حماس، نمایانگر اصل ساختار حماس است اما جریان واقعگرای سیاسی، سایة سنگینی بر این جریان دارد و تنازعی همیشگی با آن دارد. تشکیل دولت در مرزهای 1967 به جای آزادسازی کامل سرزمین فلسطین، مقاومت مردمی به جای مقاومت مسلحانه، دیدارهای پی در پی با مقامات آمریکایی به جای دشمنی و مبارزه با آنان، نمونههای بارزی از این درگیری هستند. همة این موارد، نشانگر وجود تناقضاتی بین دو جریان است. در همین راستا، حماس دارای 3 جریان میشود: ایدئولوگ (عقیدتی)، سلطهجو و واقعگرای سیاسی.جریان ایدئولوگ در حماس و إخوان المسلمین، جریان تولّی (وفادار)، تبرّی (مخالفت با نفوذ بیگانه) و برتر دانستن خود نسبت به دیگران است. جریانی که از عیوب منزّه است و خود را خیر و دیگران را شرّ مطلق میداند و هیچ خیری را برای آنها متصور نیست.جریان سلطهجو در حماس، مقابل جریان ایدئولوگ است. به عبارت دیگر، طرفداران این جریان، آن را توجیهی برای اجرا نکردن عدالت و رواج ظلم و استبداد دانسته و معتقدند منافع اقتصادی و سیاسی هستند که حکم می کنند. نمونة این جریان، مسألة تسلط بر نوار غزه و کوتاه کردن دست مخالفان بزرگ این مسأله در حماس خارج است، چراکه بدون شک، راه استمرار انقلاب و استقلال نوار غزه از کرانة باختری در سایة آتش بس همیشگی با اشغالگران اسراییلی نیز میباشد. این جریان معتقد است که دولت فلسطین را بر هر وجب از خاک این سرزمین که آزاد شود بر پا میکنند؛ لذا غزه آزاد شده است و کرانة باختری هنوز تحت اشغال است.جریان سوم در حماس، جریان واقعگرای سیاسی است که بین بهترین راهها برای تعامل با فشارهای خارجی و بین مقاومت به هرشکلی و همچنین رهبری ملت فلسطین در چارچوب سازمان آزادیبخش فلسطین یا خارج از آن، تقارن و توازن ایجاد می کند.از جریانهای 3 گانة حماس، خالد مشعل جزو جریان «واقعگرای سیاسی» شناخته می شود و در مقابل دو جریان دیگر قرار دارد. در حال حاضر مشعل، با توجه به تغییرات زیاد این روزهای منطقه، از موقعیتی به موقعیت دیگر منتقل می شود.
تغییر در مواضع مشعل
انگیزه های خالد مشعل برای اینکه در آغوش جریان سلطه جوی حماس قرار گیرد، به شدّت کاهش یافته است. زیرا وی با طرحهای جنبش فتح و أبومازن، با دولت مستقل فلسطینی در مرزهای 1967 و مقاومت مردمی و صلحآمیز موافقت کرده است. این مسأله، خشم حماس غزه را برانگیخته است لذا به شدت به مشعل انتقاد میکنند به گونهای که در برخی گزارشها آمده است که مشعل خود را به أبومازن فروخته است.اگر به سخنرانی های اخیر مشعل در خلال کنگرة حزب عدالت و توسعه در استانبول و کنگرة صلاحالدین ایوبی در قاهره توجه کنیم، شاهد این تغییرات در مواضع مشعل خواهیم بود. وی در این سخنرانیها، حل مسألة فلسطین را یا از طریق فشار بینالمللی بر اسراییل و یا از طریق مقاومت برشمرده است. وی تجربة ترکیب دولت و مقاومت در غزه را اشتباه توصیف کرد و آن را خطایی از سوی جنبش متبوع خود دانست. وی از تجربه اش در روابط داخلی و کشورهای عربی استفاده می کند تا جنبش های فلسطینی را به سوی دوری از افراط گرایی جذب کند.پراگماتیسم یا عملگرایی خالد مشعل طی سالهای گذشته، درخششی نداشته است. مشعل، تغییرات کنونی را به خوبی درک نمی کند؛ کسی که این تغییرات را درک می کند، می داند که گامهایش را در کجا بگذارد و میداند که نقش و حرکاتش چگونه است. مشعل، فردی است از گروهی که یاسر عرفات نمایندة حقیقی آن است. قطعاً حماس غزه (حماس سلطه جو) برای افکار، رؤیاها و مواضع خالد مشعل، مانعی سخت می باشد. اسماعیل الأشقر از نمایندگان جریان سلطهجو در نوار غزه است.
دلایل عقب نشینی مشعل
میتوانیم 5 دلیل را برای اقدام مشعل مبنی بر کنارهگیری از ریاست دفتر سیاسی حماس بیان کنیم:
1- درگیریها و برخوردهای مکرّر با محوری به نام حماس غزه. این محور به رهبری محمود الزهار، مخالفتهای خود را به ویژه بعد از توافقنامة دوحه علنی کرد. توافقنامة دوحه شامل تشکیل دولت انتقالی به ریاست أبومازن و برگزاری انتخابات می شد و علی رغم اینکه مجلس شورایی حماس نیز با این توافقنامه موافقت کرده بود، اما جریان حماس غزه، آن را به تعطیلی کشاند.
2- از دست رفتن هم پیمانی سوریه- ایران برای خالد مشعل. مشعل از آغاز حوادث سوریه، مواضعی علیه نظام سوریه گرفت و در نهایت، دمشق را به سوی دوحه ترک کرد و هم پیمانی او با سوریه و به دنبال آن با ایران از بین رفت. همین امر باعث شد تا تسلط او بر حماس غزه که خواستار همپیمانی با ایران و سوریه است، ضعیفتر شود.
3- همراهی و هماهنگی خالد مشعل با جماعت إخوان المسلمین. مشعل که عضوی از اعضای إخوانالمسلمین است، با مصر، ترکیه، قطر و تونس علیه نظام بشار اسد موضع گرفت و با این کشورها که به گونه ای نظامشان همان إخوانالمسلمین است عملاً توافق کرد. کشورهای مذکور و خالد مشعل تلاش می کنند تا منطقه با رهبری إخوانالمسلمین اداره شود و با وجود آمریکا و منافع آن در منطقه و عدم درگیری با اسراییل موافقت کامل انجام داده اند.
4- تحول فکری- سیاسی خالد مشعل. مشعل در سایة شرایط جهانی و شرایط عربی منطقه، نظراتش دچار تغییر و تحولاتی شده است به گونه ای که با ساختار کنونی سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) و روش های آن نیز کنار آمده است.
5- دلیل پنجم که برخی از رهبران حماس همچون اسامه حمدان و عزت الرشق (وی عضو جریان مشعل و دانشجوی دانشگاه کویت بوده است) آن را بیان کرده اند، این است که مشعل به دموکراسی و مذاکره و همچنین رهبری فلسطین به صورت دوره ای اعتقاد دارد تا حدی که می خواهد منصب خود در حماس و إخوانالمسلمین را ترک کند. این به آن دلیل است که حماس غزه بعد از پیروزی در انتخابات سال 2006، این پیروزی را ابدی و همیشگی خواند و گفت که این حکومت، یک حکومت الهی است. برخی نویسندگان نیز در این مورد نظر داده و البته کمی افراط کردهاند و کناره گیری مشعل از ریاست دفتر سیاسی را شبیه کنارهگیری امام حسن مجتبی علیه السلام به نفع گروه بعد از فتنة بزرگ در تاریخ اسلامی عنوان کرده اند.
غیبت مشعل و تأثیرات آن
کناره گیری مشعل از جنبش حماس و غیبت آن، مسأله ساده ای نیست. برخی رهبران حماس غزه تلاش میکنند که از شدت آن بکاهند. برای مثال، اسامه حمدان از رهبران حماس بعد از سخنرانی أبومازن در سازمان ملل، آن را تمسخرآمیز توصیف کرد و گفت: «تنها جملة جدید محمود عباس «بسم الله الرحمن الرحیم» بود». حمدان در ادامه میگوید: «اینکه تصور می شود خالد مشعل، رقمی در حماس نمیباشد و او تمامی عمل مؤسسات حماس نیست و تأثیری بر اشخاص ندارد، اشتباه است. سیاست ها و روش های رهبری در جهان عرب و اسلام تاکنون با افراد و اشخاص گره خورده است. تأثیرات افراد، واضح و آشکار است به ویژه زمانی که قدرت به دست همین افراد به عنوان یک شخص کاریزما و با نفوذ میافتد». غیبت مشعل بر نقشة موازنة داخلی حماس بین محورهای 3 گانه، تأثیرگذار خواهد بود. این محورهای 3 گانه عبارتند از: محور مشعل، محور موسی أبومرزوق و محور سلطه جوی غزه. بسیاری از گزارشها، به ضعف محور مشعل در مجلس شورایی بعدی حماس، برای انتخاب رییس آن اشاره دارد. به همین دلیل است که نوع روابط با رهبران دولتهای بهار إخوانالمسلمین (ربیع إخوانی) با شخصیت آینده رهبری حماس تأثیرگذار بوده و تأثیر میپذیرد.
کناره گیری خالد مشعل از ریاست دفتر سیاسی حماس، بر روابط حماس با ایران و یا مصر، تأثیر بسیار زیادی نخواهد داشت و فقط رابطه با سوریه کلاً قطع خواهد شد. البته چه بسا جانشین مشعل، در زمینة تجمیع تفکر افراطی ایران در مورد دشمنی با آمریکا و اعتدال گرایی إخوانالمسلمین در دوستی با آمریکا با مشکل مواجه شود.
شکل و ساختار آیندة حماس، متأثّر از جریانهای مخالف و درگیر و همچنین متغیرهای متعدد است و رییس آیندة دفتر سیاسی، نقش بزرگی در رسم ساختار داخلی و خارجی حماس دارد.
جریان سلطهجوی غزه در راستای جدایی نوار غزه از کرانة باختری فعالیت می کند تا جایی که همکاریهای دوجانبه دولت غزه و مصر از جمله: همکاری مشترک امنیتی و همکاری در زمینة حفاظت از مرزها، مقابله با گروههای سلفی، برنامه ریزی برای ایجاد روابط اقتصادی مثبت از طریق منطقة آزاد تجاری و بازگشایی کامل گذرگاهها با کمک مصر و بدون وجود تشکیلات خودگردان نمایانگر این مسأله است.
شخصیت خالد مشعل، یک شخصیت عمل گراست. مشعل دارای روابطی محکم، شخصیتی کاریزما و تواناست. علی رغم اینکه اخیراً صداهایی از داخل حماس در مخالفت با وی شنیده می شود، اما با توجه به تحولات منطقه، باز هم هیچکس نمی تواند جای وی را بگیرد.
منبع: حرکة التحریر الوطنی الفلسطینی (فتح) - مفوضیة التعبئة والتنظیم
نویسنده: بکر أبوبکر
ترجمة: محمّد زارعی
تمام:حُر14
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس